کرامت انسانی کارگر زیر پای استثمارگر

“کارگر هر چه بیشتر اشیاء تولید می کند، کمتر صاحب آن می شود و بیشتر زیر نفوذ محصول خود یعنی سرمایه قرار می گیرد.”(مارکس)

گزارشی در سایت حکومتی ایلنا منتشر شده که  حکایت از این دارد که آسمان برای کارگر در همه جا یک رنگ است. این خبرگزاری در گزارشی به “فرهنگ و روابط کار” از قول نشریه “لیبر استارت” در کشورهای اتحادیه اروپا و امریکا پرداخته است. در این گزارش از قول «دانیل کرو» نامی ” رفتارشناس سازمانی در دانشگاه «نبراسکا در لینکلن» شهر «اوهاما»،” آمریکا” آورده شده:” متاسفانه تعریف کارفرمایان از کارگر ساده بسیار سطحی است و نگاه مغرضانه علیه آن‌ها دارند. ” این رفتار شناس مدعی است “بسیاری از کارگران می‌خواهند تبدیل به ستاره‌ای در کارگاه‌های محل اشتغال خود شوند.” البته این رفتار شناس نمی گوید منظور از ستاره شدن این است که به چشم کارفرما  باید کارگر، کارگری باشد خاموش؛ سرش تو کار خودش باشد و “منافع کارگاه” را در نظر داشته باشد، نه منافع خودش را.  گزارش ایلنا که اصل خطابش به کارفرمایان است از قول مثلا فعالان حوزه کارگری نوشته: “هنگامی که نیروی انسانی احساس بی‌ارزشی کند، موقعیت شغلی خود را ترک می‌کند. به طور قطع، کارگران ترجیح می‌دهند در کارگاه‌هایی اشتغال داشته باشند که ارزش و کرامت انسانی آن‌ها حفظ شود.” روزی که کارفرمایی این حرفها را آویزه گوشش کند، فکر کنم بی شک زمان ظهور حضرت (مهدی) رسیده است! اما اینکه کارگر بتواند به راحتی موقعیت شغلی خود را ترک کند بعید میدانم چنین چیزی ممکن باشد چون زندگی کارگر به گروگان گرفته شده تا تن به هر شرایطی بدهد. اما برعکس آن، اخراج کارگر سریعترین عمل ممکن در فرهنگ و روابط کار سرمایه داری است. 

در جایی دیگردرگزارش فوق می خوانیم:” نقش یک کارگر ساده برای زنده نگه‌داشتن یک مجموعه ضروری است. …(اما)….عدم شناخت صحیح می‌تواند منجر شود تا کارگر در یک سیستم احساس بی‌ارزشی کند.” گزارش ایلنا از فرهنگ و روابط کار نه بر اساس توجه به انسان بودن کارگر بلکه  بر “زنده نگه داشتن یک مجموعه” تاکید دارد، در نظام سرمایه داری این یعنی زنده نگه داشتن پروسه تولید سود و در همچین پروسه ای فرهنگ و روابط کار را تماما استثمارگر می نویسد و بر این اساس ارزش کارگر تا وقتی است که توان کار کردن دارد و خاموش است. استثمار شونده اما همیشه در حال مبارزه است تا شرایط کار را به نفع خود بهبود بخشد.

سرمایه دار به مثابه تجسم انسانی سرمایه در پروسه کسب سود به کارگر همچون مهره های ماشین کسب سود خود نگاه می کند. مهره ای که میتواند به راحتی تعویض شود. تحقیر و کوچک شمردن کارگر، توهین به خاطر کارگر بودن و کارگر را حتی در سطح ماهرترین آن در حد یک ابزار یک بار مصرف دیدن جزو خصایص ذاتی “فرهنگ و روابط کار” در تولید سرمایه داری است. برای نگه داری و تعمیرات ماشین ابزارها طبق کاتالوگ آن ماشین خاص سر ساعت و روز معین به آن رسیدگی می شود و در صورت عیب به سرعت به دنبال رفع عیب آن می افتند. در دهه های اخیر طبق استانداردهای ISO  که در هر کارگاهی جاری شده، چنین تاکید شده که برای هر دستگاهی باید “مستندات” تهیه شود و مثلا زمان بازرسی ماشین و عیب یابی ماشین مربوطه دقیقا روشن باشد که هر کس از راه رسید بتواند اقدام کند. اما همین استانداردها در مورد کارگر ساکت است تنها به این اکتفا شده که باید “نظام انگیزشی کارکنان” جاری شود و این منوط به این است که “کارکنان” یک کار خاصی کرده باشند. اما در  این مورد خاص هم، کارفرما اصلا به روی مبارک خودش نمی آورد که باید “انگیزه کارکنان” را افزایش دهد. بارها شاهد بودم که کارگری ابتکار جالبی در جهت بهبود تولید به خرج میدهند و در واقع “منافع کارگاه” در نظر گرفته میشود و قطعه ای ساخته می شود اما  این مستلزم این است که مدت زمانی برای آن وقت صرف شود و در واقع کارگر از کار روتین خود باز بماند و این از نظر کارفرما یعنی هزینه(!)  و آنچه در انتها رخ می دهد نه تنها انگیزه ای در کارکنان ایجاد نمی کند بلکه برعکس به قول همکاران “انگیزه کشی است!” بسیاری مواقع یا خود کارفرما یا مدیر قسمت در کمال بی مروتی مدعی می شوند: “اگر فلان قطعه را نو می خریدیم کمتر هزینه داشت!”  و از قول مارکس یادآور می شویم: “… بدیهی است که هر چه کارگر از خود بیشتر در کار مایه گذارد، جهان بیگانه اشیایی که می آفریند بر خود و ضد خودش قدرتمندتر می گردد، و زندگی درونیش تهی تر می گردد و اشیای کمتری از آن او می شوند.” 

در ایران برای کارگر هیچ “ارزش و کرامت انسانی” قایل نیستند. وقتی برای کارگری کردن به کارگاهی مراجعه می کنی تازه اگر بخواهند تو را به استثمار بکشند اولین سوال در صورت داشتن سابقه کار این است: “از جای قبلی چرا بیرون آمدی؟” این سوال پلیسی و بر این پیش فرض استوار است که توی کارگر گناهکاری مگر این که خلافش ثابت شود!  و این که کارگر چطور شب را به صبح می رساند، اینکه کارگر بیرون از کارگاه چطور روزگار می گذراند هیچ سرمایه داری وجدان خود را از این جهت معذب نمی کند و اصولا معذب نیست چون که کارگر، کارگر است، آدم نیست! 

همین  روزها که گرانی کارش از بیداد گذشته و هر روز نه یک قلم بلکه اقلام بیشتری از سفره و زندگی کارگر پر می کشند، کارفرما شاید در لحظه ای کوتاه از خود بپرسد “چطور با این درآمد زندگی را می چرخانند!”  اما این فکر را در پیش کارگر به زبان نمی‌آورد و برای اینکه وجدان خود را به زحمت نیندازد و مبادا این افکار و بیان آن موجب افزایش سهم کارگر شود، همین فکر مزاحم را از خود دور می کند. اما در صورتی که سود همانی که باید میبود، نباشد، فورا، بی هیچ بهانه ای کارگر اخراج میشود. دستش از لحاظ قانونی در “تعدیل نیرو” باز است و کارگر اخراج میشود. قراردادها یک ماهه نهایتا سه ماهه یا اصلا بدون تاریخ تنظیم می گردند تا با صدور حکم “عدم نیاز” کارفرمای محترم یکوقت دچار افسردگی نشود! اگر کارفرمایی خیلی منصف باشد و از کارگر نیز “راضی بوده باشد” طلبکاریهای کارگر را طی چند ماه میپردازد و گر نه کارگر باید “حالا حالاها دنبال طلبش بدود!”؛ کارگران در ایران کار می کنند ولی از سه ماه تا یکسال گاها تا چند سال دستمزدش پرداخت نمی شود. این نه تنها کارفرما را معذب نمی کند بلکه زیر زبانش مزه داده و به پشتوانه حکومت سفاک اسلامی این شیوه روتین در فرهنگ و روابط کار در ایران تبدیل شده است. 

دروغ گویی،درشت گویی، متلک اندازی و حقیر شمردن، پی نخود سیاه فرستادن، دست انداختن، بی رحمی و خشونت کلامی و عملی… این اساس فرهنگ و روابط کار در ایران است و در پی اینها  چه چیزی برای کارگر باقی می ماند که بخواهد منافع کارگاه را در نظر بگیرد تا شاید یک روزی کارفرما نظرش جلب شود. گیرم که جلب شد بعدش چه؟ یا وعده سرخرمن داده می شود یا  نه فرض کنیم بدون هیچ اما و اگری کارفرما پاداشی در نظر بگیرد، اما مقدار ریالی این پاداش ها چنان بی  مقدار و بی ارزش است که از صدتا فحش هم بدتر است.

تا زمانی که مسئله تولید، کسب سود یک طبقه معین است، نه نیاز جامعه برای رفاه و آسایش، فرهنگ و روابط کار تماما بر ضد طبقه کارکن جامعه شکل می گیرد و تداوم می یابد. در ایران بخصوص با وجود حاکمیت سیاه مذهب خشونت ذاتی مناسبات تولید سرمایه داری صد چندان گردیده و بی جهت نیست که کارگران ایران درکف خیابان فریاد می کنند معیشت و منزلت حق مسلم ماست. این شعار انعکاس شرایط بی نهایت ضد انسانی است که به ضرب شلاق و شکنجه و اعدام بر کارگران تحمیل شده است. ارزش و کرامت انسانی تنها وقتی در جامعه جاری می گردد که شرایط سرمایه دارانه تولید (و در ایران بخصوص نوع اسلامی سرمایه) کنار زده شود. و اگر ایلنا به انتشار همچین گزارشاتی مبادرت می ورزد با توجه به انبوهی مبارزات کارگران به واقع به زبان بی زبانی دارد هشدار می دهد که آن روز نزدیک است که فرهنگ و روابط کار را نه دولت و کارفرمایان، بلکه  کارگران دیکته کنند. *

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate