صنعت نفت و نقش دوران ساز مبارزه متحدانه کارگران نفت

با پایان سال ۱۳۹۹ قرن چهاردهم شمسی نیز به پایان میرسد. یک اتفاق مهم در قرن گذشته قوام یافتن جنبش کارگری ایران است که ۱۵ سال قبل از شروع این قرن،  با شکل گیری انقلاب مشروطه مبارزات طبقه کارگر هم آرام و آرام شکل گرفت و در ابتدای این قرن این مبارزات کاملا رنگ کمونیسم به خود گرفته بود و یکی از اقدامات مهم “دیکتاتور مصلح” تصویب و به اجرا گذاشتن “قانون منع فعالیتهای اشتراکی” بود و “مرام اشتراکی” جرم شناخته شد تا شاید جلو روندی که پاسخی به یک نیاز است بگیرند. اما در پایان این قرن، اکنون جنبش کارگری در مصاف با دیکتاتوری سیاه تر از دیکتاتوری سلطنتی پرچم رهایی جامعه را با ارائه آلترناتیو شورایی برافراشته است. در مقاطع مختلف این قرن مبارزات و اعتصابات کارگران تاثیر مهمی بر تحولات اجتماعی ایران داشته است. ما در این نوشته به مقطعی از مبارزه طبقه کارگر اشاره میکنیم که نقش مهمی در تحولات دوران خود داشته است و تا جایی که امکان داشته باشد این بخش از تاریخ ایران زیر روایت کسانی که ارزان و ساکت نگه داشتن کارگر، از ضروریات هدف شان- یعنی استثمار بوده دفن گردیده است. 

در دهه ۲۰ شمسی بعد از برکناری خفت بار رضاشاه توسط متفقین و تحقیر و تبعید او به جزیره موریس آفریقای جنوبی، جامعه ایران توانست نفسی تازه کند. در طی ۱۲ سال بعدی بار دیگر جنبش کارگری با تمام توان در صحنه حضور داشت و آن چیزی که تاکنون روایت شده این بوده که این جنبش نهایتا به جنبش سندیکایی قوی تبدیل شده ( که این چنین هم بوده) و توانسته قانون کار را بر حاکمیت تحمیل کند. و نیز همه چیز به حساب حزب توده واریز شده است. البته نمی توان منکر نقش این حزب در سازماندهی کارگران و جنبش سندیکایی در آن مقطع گردید. حزبی که اعتبار خود را از انقلابی میگرفت که جهان را تکان داده بود و این خود موجب شد نه تنها کارگران بلکه اقشار وسیعی از جامعه به این حزب روی بیاورند. اما به واقع مبارزه کارگران در آن مقطع پیش از آنکه در راستای سیاست حزب توده یعنی حفظ منافع شوروی باشد تلاشی برای رهایی از شرایط فلاکت بار و تحقیر آمیز و به شدت نژاد پرستانه ای بوده که شرکت نفت انگلیس و ایران بر آنها تحمیل کرده بود.  

در اواخر فروردین سال ۱۳۳۰ شمسی اعتصابی در تاریخ جنبش کارگری ایران شکل گرفت که در کمتر جایی به نقش و اهمیت آن در “کارزار ملی شدن صنعت نفت”(۱) اشاره شده است. اعتصابی که به گفته نخست وزیر وقت، حسین علاء “آتش طبقاتی را شعله ور ساخته…” محمد رضا پهلوی، شاهی که هنوز جای پایش  سفت نشده بود به “ملت، هشدار داد که تضادهای طبقاتی «زندگی اجتماعی را مسموم ساخته» و«کل موجودیت کشور را به خطر انداخته است». و توصیه او این بوده که «بهترین راه آرام کردن این تضادها به کار بردن قوانین اسلام و زندگی کردن مانند مسلمانان واقعی است».( توصیه ای که سالها بعد به وقت سقوط خود او بورژوازی به گوش جان شنید!) اعتصاب سال ١٣٣٠ کارگران چنان فشاری روی طبقه حاکم گذاشت که “شاه جوان” ناچارا “توشیح ملوکانه”  مصوبه ملی کردن صنعت نفت که قبلا در روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب مجلس سنا رسیده بود ” در روز اول مه – با آگاهی کامل از اهمیت نمادین این روز انجام گرفت” مصدق در یک سخنرانی رادیویی ” ضمن تبریک اول ماه مه به عنوان «جشن کارگری» جهان اظهار داشت کارگران «برای او به اندازه فرزندانش عزیزند»و از آنها تمنا کرد که آرام و منظم باشند.”

البته این اعتصاب اولین اعتصاب نبود؛ ادامه یک روند در مبارزه طبقاتی در ایران بود. ۲۲ سال قبل از این تاریخ در سال ۱۳۰۸ با سازماندهی حزب کمونیست ایران “در اول ماه مه ۱۱۰۰۰ کارگر ( شرکت نفت) ضمن مطالبه روزانه کاری هشت ساعته، دستمزد و مسکن بهتر، به رسمیت شناختن حق تشکیل اتحادیه های کارگری، پرداخت مساوی به کارکنان ایرانی و هندی و پرداخت حقوق بابت تعطیلات سالانه از جمله برای روز اول ماه مه اعتصاب کردند”. “انگلیسی ها ناوچه های توپدار خود را به آبادان فرستادند” حکومت نظامی اعلام شد و این اعتصاب به شدت از سوی دولت سرکوب گردید. ۲۹ نفر از رهبران اعتصابیون بازداشت و ۵۰۰ کارگر هم اخراج شدند. در سال ۱۳۲۵ بار دیگر در روز اول مه ۸۰۰۰۰ کارگر در گردهمایی در آبادان به خواسته های سال ۱۳۰۸ تاکید و نیز پرداخت دستمزد برای روزهای جمعه و اجرای دقیق قانون کار را( که به تازگی تصویب شده بود) خواستار شدند. در آن حرکت اعتراضی”یک سخنران زن، شرکت نفت را به باد اعتراض گرفت که آنچه صرف غذای سگ ها می کند بیش از دستمزدی است که به کارگران میدهد و خواهان پس گرفتن صنعت نفت شد. « برادران، تولید نفت در سرزمین ما تولید جواهر است. ما باید تلاش کنیم این جواهرات را پس بگیریم. اگر این کار را نکنیم غیرت نداریم». این احتمالا نخستین دعوت آشکار به ملی کردن نفت در ملاء عام بود.” در تیرماه همان سال شرکت نفت که “مشتاق حداکثر سازی سود خود بود پرداخت دستمزد برای روزهای جمعه را لغو کرد. این اقدام جرقه ای بود که به خرمن نارضایتی کارگران افتاد و موجب اعتصاب عمومی توده گیر و گسترده ای در سرتاسر خوزستان شد… این اعتصاب به مراتب بزرگ تر از اعتصابات گذشته و بزرگ ترین حرکت اعتراضی صنعتی بود که تا آن زمان در خاورمیانه دیده شده بود.” بار دیگر انگلیسی ها دو ناو جنگی به آبادان اعزام کردند. “یک نماینده پارلمان عضو حزب کارگر پس از بازدید خود از تاسیسات نفتی اخطار کرد که « اکنون که بچه های چهارده ساله در این باره صحبت می کنند که «طلای سیاه» باید متعلق به خود آنها باشد نه متعلق به انگلیسی ها وقت آن است که بنشینیم و با دقت حرف آنها را بشنویم و درباره آن تامل کنیم.»” این اعتصاب نیز با اعلام حکومت نظامی و بازداشتهای وسیع پایان یافت. اما این آتشی زیر خاکستر بود. در گزارش یکی از وابستگان سفارت بریتانیا آمده است:” اگر تصور شود فروکش کردن کنونی تنش ها چیزی بیش از یک آرامش موقتی است، این تصوری خطرناک خواهد بود.”

 در روایت های موجود در مورد “نهضت ملی شدن نفت” آن چه بیان میشود دعوا و کشمکش میان مصدق و کاشانی و مصدق و شاه و  مصدق و بقایی و.. و همه این ها علیه حزب توده بوده و حزب توده گاهی با این، گاهی با آن سر سازش داشته است. و این تصویری آشفته و پر از اعوجاج است که در آن معلوم نیست کی علیه کی هست! اما واقعیت این است جدال بالایی ها  همیشه انعکاس فشار مبارزات طبقه ای است که اصلا به حساب نمی آید. اما به وقت اش وقتی این طبقه پا به میدان می گذارد ، وقتی مبارزه طبقاتی شکل آشکار و حاد به خود می گیرید کاربدستان سرمایه در سربالایی همدیگر را گاز می گیرند. 

کشف نفت در ایران چیزی شبیه فیلم های هالیوودی است. در آخرین لحظه که کاشف نفت ایران “ویلیام ناکس دارسی که یک انگلیسی سوداگر طلا بود، و در استرالیا به کارفرمای نفتی تبدیل شده بود” ناامید شده و دستور جمع آوری بساط حفاری را داده بود، نفت از اعماق زمین در منطقه مسجد سلیمان فوران کرد و در ازای پرداخت امتیازات نقدی به شاه و “سایر رجال” دربار قاجار حق انحصاری شصت ساله کشف و استخراج نفت را تصاحب کرد. و این شروع شکل گیری استثمار وحشیانه کارگران در این بخش است. این قرارداد در زمان رضا شاه علیرغم اینکه ابتدا با هیاهوی بسیار امتیاز دارسی لغو شده اعلام شد، اما در انتها برای ۳۲ سال قرار داد قبلی تمدید شد. حتی با امتیازات بیشتری از قبل.” قرار داد نفتی جدیدی که در سال ۱۳۱۲ امضاء شد نه تنها به زیان شرکت نفت نبود، بلکه خیلی باب میل آن شرکت از آب درآمد.” 

در تمام طول قرن بیستم نفت یک “کالای استراتژیک” محسوب شده و بعد از جنگ دوم جهانی یک  پایه مهم “جنگ سرد” بود. “حق کنترل کشف و استخراج نفت” به روایت آبراهامیان “برخی آن را دقیقا نقطه شروع جنگ سرد… می دانند” اما کشف و استخراج نفت برای کارگران هیچوقت نان نشد. بعکس برای بورژوازی چه “اجنبی” و چه ایرانی همیشه منبع سرشاری از ثروت بوده و در عین حال در کشاکش رقابتهای بین المللی دول سرمایه داری ابزار مهمی برای فشار به رقیب بوده است. “داستان نفت” در ایران داستان عشق و نفرت است! تا وقتی که سودش به جیب کل بورژوازی میرود عشق است و “طلای سیاه”؛ اما همین که بحران از راه میرسد نفت میشود “نفرین سیاه” و خطاب به توده مردم میگویند این نفت ما را بیچاره کرده و باید کمربندها را محکم بست و ریاضت کشید!

اعتصاب سال ۱۳۳۰ کارگران نفت مبارزه ای بود برای بهبود وضعیت کارگران شرکت نفت. وضعیتی که نسبت به سال ۱۳۰۸ که اولین اعتصاب شکل گرفت هنوز تفاوت نکرده بود. اما این اعتصاب در زمانی به وقوع پیوست که کشاکش بخشهای مختلف بورژوازی بر سر حق کنترل استخراج و فروش نفت در جریان بود واین اعتصاب به شدت بر این جدال تاثیر گذاشت. این گویای این است که اعتصابات کارگری در ایران بیش از آنکه صنفی و اقتصادی باشد به شدت بر وقایع سیاسی تاثیرگذار است. بخصوص وقتی که «تمامی کشور در لبه یک زیرو زبر شدن بزرگ (بوده) »…” به قول آبراهامیان در تاریخ رسمی تحریف شده ” تاریخ نگاران ایرانی، حتی آنهایی که نسبت به مصدق همدلی دارند- و باید بگوییم مخصوصا آنها که نسبت به مصدق همدلی دارند- عموما تمایل داشته اند بر این موضوع سرپوش بگذارند.” اما این اعتصاب “کشور را تا مرز ملی کردن نفت و انتخاب مصدق به نخست وزیری پیش راند و بدین وسیله منجر به این هر دو رویداد شد.” مصدق با استفاده از وجود هراس از حزب توده، (حزبی که در میان کارگران نفوذ وسیعی داشت اما اساسا در پی گرفتن قدرت نبود و تماما یک “گروه فشار” بود) طرح خود را پیش برد و موفق شد “این کار را بدون زیرو زبر شدن عمده به انجام رساند.”

کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ نقطه پایانی بود بر یک دوره مشخص از تاریخ ایران. کودتا ابتدا در روز ۲۵ مرداد شکست خورد. این شکست تنها به این دلیل نبود که حزب توده توانسته بود یک جورهایی از قصد ارتش برای کودتا مصدق را هشیار سازد بلکه برای این بود که توده مردم در سراسر ایران در این فاصله سه روزه در خیابان بودند و مجسمه های رضا شاه را پایین کشیدند. و مصدق در روز ۲۷ مرداد در ملاقات با هندرسون سفیر امریکا، برای اینکه ثابت کند نخست وزیر قانونی ایران است تا مبادا از سوی دولت امریکا به رسمیت شناخته نشود دستور ختم تظاهراتها و میتنگهای خیابانی را داد. روایت آبراهامیان از لحظه دستور توقف مبارزه ای که در کف خیابان جریان داشت بسیار جالب است:”…پیرمرد به طرف تلفن رفت و به ارتش و پلیس دستور داد که سرخ های شورشی را از خیابانها بیرون برانند..” و کودتای شکست خورده جان تازه گرفت و در ۲۸ مرداد کار تمام شد و برای ۲۵ سال دیکتاتوری خشنی بر ایران حاکم شد. 

“کنترل نفت” برای بورژوازی بسیار مهم بوده و به روایت تاریخ رسمی  بحث “قراردادهای استعماری” در میان بوده اما همیشه مسئله اصلی تضمین تولید فوق سود است. ”  …توليد فوق سود امپرياليستى در يک کشور سرمايه‌دارى  به اين معناست که شرايط لازم براى توليد فوق سود (که نيروى کار ارزان و نرخ استثمار بالا ارکان اصلى آن هستند) ميبايد در هر حلقه بازتوليد کل سرمايه اجتماعى از نو بوجود آيند، بازتوليد شوند. به عبارت ديگر بحث بر سر ارزان بودن از پيشى نيروى کار در اين کشورها نيست بلکه بر سر ارزان نگاهداشتن آن است. و باز بر سر بالا بودن نرخ استثمار نيست، بلکه بر سر بالا نگاهداشتن آن است. “ (۲) جنگ و کشمکش میان بخش های مختلف بورژوازی در ایران بر سر هر چیز که باشد بر سر مسئله فوق توافق شدیدی دارند. بعد از کودتای ایران به جرگه کشورهای بلوک آمریکا در آمد. تمام اعتراض بخشی از بورژوازی ایران علیه حکومت محمد رضا پهلوی این بود که چرا دیکتاتوری علیه ایشان هم اعمال میشود و تا جایی که می توانستند در بازاری که توسط درآمدهای نفتی و اصلاحات ارضی فراهم شده سود آوری کنند مشکلی با دیکتاتور نداشتند. هر چند تکیه کلام شان صنعت ملی و خود کفایی بود.  بیست و پنج سال بعد از کودتا این کارگران نفت بودند که کمر دیکتاتوری شاهی که بوسیله یک کودتای خونین قدرت را به دست گرفته بود را شکستند و شعار “کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما” همه گیر شد و از گوشه و کنار کشور برای کارگران اعتصابی شرکت نفت کمک نقدی به صورت علنی تهیه شد. و اپوزیسیون اسلامی شاه با هلی کوپتر ارتش شاهنشاهی راهی جنوب کشور شد تا شاید اعتصاب کارگران را بخواباند. اما زمانه تغییر یافته بود.

هنوز هم رگ حیاتی حکومت حاکم بر ایران و کل بورژوازی ایران به تولید و فروش  نفت بستگی دارد. بعد از ۲۸ مرداد تا سال ۵۷ کنسرسیوم نفتی از مشهورترین کمپانی های نفتی جریان تولید و فروش نفت را بدست گرفتند. هر چند به ظاهر ملی شدن صنعت نفت ایران را پذیرفتند. بعد از انقلاب ۵۷ کنترل شرکت نفت تحت حاکمیت حکومت اسلامی در آمد و این صنعت منبع سرشاری از ثروت را در اختیار این حکومت قرار داده. رژیم اسلامی سرمایه با “دلارهای نفتی” و با سرکوبی خونین و بسیار خشن خود را سرپا نگه داشته و منطقه خاورمیانه بواسطه این دلارهای نفتی به آشوب کشانده است. در آمدهای نفتی یک زمانی برای خرید تسلیحات ( آن چنان که شاه جنون خرید جدیدترین سلاح ها را داشت) و یا تامین مالی گروههای تروریستی اسلامی (این چنین که جمهوری اسلامی بی هیچ خستی خرج می کند) و یا تامین “زیر ساخت ها” برای تولید فوق سود بکار رفته است چه دیکتاتوری شاه و چه اکنون در دیکتاتوری شیخ مهمترین زیر ساخت تضمین کارگر ارزان و خاموش است.  و برای این امر سازمان دادن مخوف ترین و تبهکارترین ارگانهای امنیتی و پلیسی از هر امری مبرم تر است. قطع این روند تنها با قدرت انکار ناپذیر کارگران نفت ممکن است.

 ملی شدن صنعت نفت و کلا ملی کردن هر بخشی از اقتصاد و صنعت  در واقع برای بورژوازی از این جیب به آن جیب کردن است. و اگر در این میان کارگر وارد میدان میشود در واقع اعتراضش به کل این بساط کارمزدی است و سرمایه دار “وطنی” میکوشد تحت عنوان “ملی کردن” مبارزه کارگر را دستمایه سهم خواهی خودش کند.  همانطور که امروز وقتی کارگر از خلع ید بخش چپاولگر خصوصی صحبت میکند منظورش جمع شدن بساط چپاول و غارت تحت عنوان خصوصی سازی است. اما  بخش هایی از بورژوازی تلاش میکند با سوار شدن بر اعتراض کارگر سودخواهی خود را دنبال کند.  خلاصه کلام اینکه تاریخ جنبش کارگری ایران نشان میدهد که جنبش کارگری و مبارزه کارگران طی قرن گذشته نقش مهمی در تاریخ یک صد ساله اخیر ایران در پی داشته است. امروز نیز نقش و جایگاه جنبش کارگری را پیشاپیش اعتراضات کل جامعه به روشنی میتوان دید.

منابع:

۱- کلیه نقل قولها در مورد وقایع  دهه ۲۰ شمسی و مبارزات کارگران در این دهه  و پیش تر از آن در این نوشته برگفته از کتاب “کودتا” نوشته یرواند آبراهامیان ترجمه ناصر زرافشان است. کتابی متفاوت از آنچه که پیرامون به قول این کتاب “کارزار ملی کردن نفت ایران” خوانده ایم و شنیده ایم بدست میدهد.

۲-  منصور حکمت- “ضميمه جزوه دورنماى فلاکت و اعتلاى نوين انقلاب – تزهايى درباره اهميت سياسى بحران اقتصادى –  نظرى به تئورى مارکسيستى بحران و استنتاجاتى در مورد سرمايه دارى وابسته” خط تاکیدها از خود متن است. 

یکی از مباحث مهم برای چپ ایران مسئله نفت بود که باعث گیج سری فراوانی در نزد ایشان شده بود. منصور حکمت در این ضمیمه بعد از پرداختن به نظریه مارکسیستی بحران سرمایه داری و با توجه به تز “صدور سرمایه” لنین در کتاب “امپریالیسم به مثابه آخرین مرحله سرمایه داری” در این رابطه جایگاه نفت را در کسب “فوق سود امپریالیستی” را نشان میدهد و ” …چگونگى گردش درآمد نفت در حلقه بازتوليد کل سرمايه اجتماعى …” و تاکید می کند” ارزشى که از بخش نفت نصيب دولت ميگردد، دود نميشود و به هوا نميرود، و يا بر خلاف تصور برخى م.ل.ها صرف “تخريب” و “ضربه زدن” به اقتصاد کشور يا “ممانعت از رشد نيروهاى مولّده” نميشود (هر چند که صَرف ايجاد نوع سرمايه‌دارى مورد علاقه هواداران بورژوازى “ملى” نيز نميگردد). اين ارزش دوباره به اَشکال مختلف به جريان ميافتد. غافل ماندن از اين سير گردش مجدد، مترادف است با توليد را ديدن و باز توليد را نديدن، سرمايه را ديدن و سرمايه‌دارى را نديدن. …  ” این نوشته و دیگر نوشته های منصور حکمت در زمان خودش پاسخ خیلی از مسایل جنبش کمونیستی دوران خود را داد و این آثار تاثیر سرنوشت ساز بر این جنبش داشت. ما اما به همین نقل قول کوتاه اکتفا کردیم تا فقط بر مسئله بر سر ارزان نگه داشتن کارگر تاکید داشته باشیم و نیز منتفع شدن کل طبقه سرمایه دار  از دلارهای نفتی.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate