شرکتهای پیمان کاری، بازوی استثمار بی رحمانه کارگران 

بی شک یکی از شخصیتهای منفور جمهوری اسلامی در نزد کارگران هاشمی رفسنجانی است. لعن و نفرین های که نثار رفسنجانی می شود حتی بعد از مرگ او تمامی ندارد و هنوز هم هستند کارگرانی که آرزوی گور به گور شدن او را دارند(!) چرا که در دوره ای که  این مرحوم عنوان سازندگی به آن داد و کاسه لیسان دورو برش او را مفتخر به سردار سازندگی کردند، همت او به پشتوانه کشتار و سرکوب سهمگین دهه ۶۰  منجر به این شد که توصیه های بانک جهانی را مو به مو به اجرا بگذارد و آنرا اسلامیزه هم کرد و کارگر را عملا در بخشهایی به “اجیر” و حق و حقوق کارگر را در حد “باب اجاره” در فقه اسلامی تنزل داد و این مهم با ایجاد وسیع شرکتهای پیمانکاری انجام پذیرفت. این شرکت ها به صورت کلی به دو دسته تقسیم می شوند.۱- پیمانکاری پروژه ای ۲- شرکتهای پیمانکاری تامین نیروی انسانی؛ که هر کدام به روش خاص خود در استثمار و چپاول کارگر سنگ تمام گذاشته اند.

شرکت های دسته اول، یکی از شاخه های اصلی فساد و چپاول در  جمهوری اسلامی است. برای ساخت یک پروژه در ابتدا بودجه معینی و زمان مشخصی در نظر گرفته می شود. این شرکتها که هر کدام به باندی از مافیایی حکومت وابسته هستند در زد و بندهای آشکار و پنهان برنده مناقصه ساخت یک پروژه مشخص می شوند. این شرکتها خود این پروژه را به صورت پیمانی به شرکتهای زیر دستی که گاها فقط یک نام هستند واگذار می کنند و این شرکتها نیز به بهمین ترتیب پروژه را در مناقصه های صوری به شرکت دیگری واگذار می کنند که در این میان بخش مهمی از بودجه مورد نظر ملا خور می شود و تا جا داشته باشد زمان پروژه را کش می دهند و به قول خودشان با “کلِیم کردن” (دَبِه کردن) پول بیشتری از بابت ادامه پروژه طلب می کنند. میتوان به راه سازی ها و یا ساخت و توسعه فرودگاهها و ساخت کارخانجات فولاد و …اشاره کرد گاه این پروژها چنان بی معنی است که تنها محملی برای غارت است، مثل ساخت یک پل کوچک که با هزار هیاهو افتتاحش می کنند و گویی اورست را فتح کرده اند! و پروژه های بزرگتر مثلا  ساخت کارخانجات فولاد در دل کویر(!) و یا ساخت کارخانجاتی چون ایران خودرو در شیراز و سمنان و آذربایجان و یا در کشور آذربایجان و یا سنگال و سوریه. برخی از این پروژه ها گاه چنان “پرآب و نان” است که دهها سال ساخت آن به درازا  می کشد؛ مانند ساخت آزاد راه تهران شمال از سمت منطقه کن تهران که از سال ۷۵ تاکنون به انتها نرسیده است و لازم به گفتن نیست که اکثر این پروژه ها شدیداً ضد محیط زیست هستند چرا که ثمراتش این روزها به خوبی به چشم آمده است. 

اما تا آنجا که به استثمار کارگر بر میگردد، در این شرکت ها به شدت کارگران بی حقوق هستند. کارگران برای مدت معینی ظاهرا استخدام ( به کار گرفته) می شوند. هیچ ضمانتی در کار نیست که این مدت معین بیشتر از یک روز طول بکشد. کافی است که کارفرما از نحوه کارکردن او “حال” نکند، یا تشخیص بدهد کارگر “زبان دراز” است، بدون هیچ توضیح و تردیدی کارگر اخراج می شود. دست کارفرما کاملا باز است، هیچ تعهدی کارفرما ندارد جز پرداخت حقوق خشک و خالی، که در اکثر مواقع پرداخت حقوقها حداقل دیرکرد سه ماه دارد و همیشه هم گله دارد که شرکت کارفرمای اصلی پول نپرداخته و مظلومانه مدعی می شود: “من از کجا بیاورم که حقوق تو را پرداخت کنم!” یعنی در مقابل همچین استدلالی شمای کارگر اگر قانع نشدید لابد مشکل از شماست! نمونه مشخص آن عدم پرداخت حقوق کارگران شهرداری در چهار گوشه ایران است که پیمانکار مدعی است شهرداری پولی نپرداخته است تا من حقوق شما را بپردازم. این بخشی از حقیقت است چرا که با وجود این مشکلات اما چنان پول مفتی به جیب می زنند که  این پیمانکارها رشوه های هنگفتی پرداخت می کنند تا همیشه برنده مناقصه‌های کذایی باشند!

 مالیات و بیمه و همه اقلامی که بشود از حقوق کسر کرد “طبق قانون” کسر میشود اما کارفرما هیچ تعهدی ندارد که طبق همان قانون مثلا حق بیمه کارگر را پرداخت کند. وقتی کارگر مدعی شود که فلان مزایای قانونی در نظر گرفته نشده است کارفرما این حرفها را در ذهن اش خواهد سپرد تا به روزش جواب کارگر را  با اخراج بدهد. اگر هم دفترچه بیمه ای در اختیار کارگر باشد سقف پرداختی بیمه بسیار کمتر از چیزی است که باید باشد و نیز در پایان پروژه مشخص میشود از یکسالی که کارفرما حق بیمه از کارگر کسر کرده است شش ماه بیشتر به تامین اجتماعی پرداخت نکرده است. کارگر می تواند شکایت از داروغه را به داروغه ببرد، اما باید متوجه باشد برای همین اقدام، تو “بلک لیست” قرار می‌گیرد! 

ساعت کار و استراحت در این شرکتها چیزی بی معنی است. در بسیاری از این شرکتها ساعت کار از ۱۴ ساعت در روز هم گذر می‌کند. البته اضافه کاری پرداخت میشود، اما اینکه این اضافه کاری بر چه مبنایی محاسبه خواهد شد این امر خطیر به عهده کارفرماست! شدت استثمار در این شرکتها بسیار بالاست و به همین دلیل به شدت محبوب همه کارفرمایان است و بسیاری شان که پیمانکاری کار نمی کنند افسوس نداشتن همچین شرایطی را می‌خورند. و بارها به زبان آورده‌اند:” من ماندم چه جوری است که کارگر پیمانکاری در روز مثلا بیست متر جوش کاری می‌کند و تو بیشتر از ۵ متر هم جوش ندادی! این اصلا نمی‌صرفد!” و یا “فلان شرکت در عرض پانزده روز سازه‌ای را بر پا می کند اما ما یک ماه است فقط ستونهایش را زدیم!” بعد هم قمپز سوادش را هم میدهد و گله می کند:” یارو دست چپ و راست خودش را نمی‌شناسد و آسانسورساز هم هست و ماهانه ده برابر من در می‌آورد بعد من با مدرک دانشگاه شریف باید با تو سرو کله بزنم! بخدا قسم بارها تصمیم گرفتم جمع اش کنم و بروم!”

در جاهایی مانند عسلویه که بهشت استثمارگران ایران است کارگران در وضعیت آب و هوایی بسیار سخت، به سخت ترین کارها وادار می‌شوند که این روزها همگان با اعتصاب کارگران پیمانی شرکت نفت از شرایط این مکانها با اطلاع هستند و همه آنچه که در عسلویه شکل گرفته بخاطر زحمت و کار با اعمال شاقه کارگران بوده است. رژیم اسلامی سرمایه بارها پزش را داده که منطقه پارس جنوبی از افتخارات جمهوری اسلامی است و برای اینکه حس ناسیونالیستی را تقویت کرده باشند مدعی میشوند:” باید دست جنباند که قطر که از این میدان مشترک بسیار بیشتر از ما برداشت می کند!” و پشت این مسابقه ناسیونالیستی استثمار وحشیانه کارگر خوابیده است. آنچه اما اشاره شد، تنها گوشه ای کوچک ازاستثمار بی رحمانه کارگران است. بی شک روزی که دفتر و دستک این شرکتها رو شود آنوقت عمق غارت زندگی بخش بزرگی از جمعیت کارکن روشن می شود.

دسته دوم شرکتهای پیمانکاری معروف به “شرکت پیمانکاری تامین نیروی انسانی” که اینان دیگر رسما بدون این که کوچکترین زحمتی به خود راه دهند سهم بزرگی از حقوق کارگر را بالا می کشند. این روش چنان زیر زبان ایشان شیرین است که خود شرکتهای بزرگ اقدام به ایجاد شرکت پیمانکاری تامین نیرو می کنند. یعنی شرکتی مانند ایران خودرو و یا سایپا نیاز به نیروی انسانی دارد با این شرکتها قرار داد می بندد که خود تاسیس کرده تا تعداد معینی کارگر در اختیار ایشان قرار گیرد. که در واقع به این معنی است که ایشان با وجود کار در این شرکتها هیچ گاه کارگر خودرو سازی محسوب نمی شود و در عین حال امنیت شغلی این بخش از کارگران در حد صفر است و در این میان کارفرما پولی از این جیب به آن جیب کرده با این تفاوت که کارگر پیمانکاری بسیار کمتر از کارگری که مستقیما با شرکت مادر قرار دارد دستمزد می گیرد و در صورتی که در صورت حسابها و دفاتر شرکت مادر،  حقوق بالاتری برای کارگر ثبت شده است و عملا این پول بی صاحب به جیب زده می شود. این شرکتها رسما از دستمزد هر ساعت اضافه کاری کارگران بخشی را به حساب خودشان کسر می‌کنند. و با ترفند دیگری بخش دیگری از دستمزد اضافه کاری کارگران را بالا می کشند، بر اساس قانون دسمتزد ساعت اضافه کاری بر مبنای ۱۹۲ ساعت در ماه باید محاسبه شود، در صورتی که در شرکتهای پیمانکاری در بهترین حالت مبنا بر ۲۲۰ ساعت است. یعنی رسما ۲۸ ساعت کار کارگر آن هم از بخش اضافه کاری کارگر که ۴۰ درصدی بیشتر از ساعت معمول است، دزدیده می شود.

 

یک کارگر باید یکسال کامل کار کرده باشد که از نظر قانون مستحق دریافت سی روز “حق سنوات” برای یک سال کار باشد. کاملا وسواس به خرج می دهند و دقیق حساب می شود که چند روز کارگر  در طول سال کار کرده است بعد همان میشود مبنای حساب و کتاب حق سنوات. به ازای هر ماه کامل ۲.۵ روز حقوق شامل می شود و کارگری اگر سابقه ای چند ساله در یک شرکت بهم بزند بر اساس آخرین دستمزد ( پایه) به ازای هر سال سی روز حقوق دریافت می کند ( تا قبل تورم افسار گسیخته سالهای اخیر حق سنوات برای کارگران که در یک شرکت سابقه ای بهم زده بودند ارزش معینی داشت). در شرکت های پیمانکاری تامین نیروی انسانی حق بسیار بزرگی است که از کارگران از همین ناحیه ضایع می گردد چرا که پرداخت حق سنوات در پایان همان سال جاری پرداخت می گردد. چون نمی خواهند عرق کارگر خشک بشود و توصیه پیامبر اسلام را جاری سازند . از همین رو صبر نمی کنند تا بعد از چند سال سابقه و بر اساس آخرین دستمزد پرداخت کنند؛ البته اگر آنرا بپردازند یا به موقع بپردازند؛ معمولا با بیشتر از شش ماه تاخیر پرداخت می شود. و نیز هر شرکت پیمانکار تامین نیروی انسانی تا آنجا که تیغ اش ببرد مزایای قانونی (حق مسکن و اولاد و خواربار) را با وجود دریافت پول آن از شرکت اصلی به کارگر پرداخت نمی کند. 

در این شرکتها نیز بسیار پیش آمده که کارگران بیمه نمی شوند یا اگر بیمه هستند چنان آشفتگی در دریافت و پرداخت پیش می آورند که سوابق بیمه‌ای کارگر دچار نقص زیادی می‌گردد. و در بسیاری از این شرکتهای پیمانکاری پایان هر سال، پایان قرارداد است و قرارداد جدید معمولا شروع آن از ۱۵ فروردین تعیین می‌شود. برای اینکه بابت تعطیلات عید سال نو هیچ پرداختی به کارگر نداشته باشند و این عملا باعث نقص یک سال کار کارگر می‌شود. باید در نظر گرفته شود که بهر دلیلی، کارگر کارش را از دست بدهد از همین بیمه بیکاری موجود نمی‌تواند استفاده کند چون مهمترین شرط این بیمه این است که یک کارگر یک سال تمام در یک شرکت مشغول به کار باشد یعنی سابقه بیمه‌اش در آن شرکت معین باید یکسال تمام باشد. بارها پیش آمده که شرکتهای پیمانکاری تامین نیروی انسانی در میانه سال یا حتی در ماههای پایانی سال قراردادشان با شرکت مادر به هر دلیلی ( عموما به خاطر اختلاف بر سر سهمی که از دستمزد کارگر برداشت کرده اند) فسخ می‌شود و کارگران را مجبور می کنند با یک شرکت جدید قرار داد ببندند و این یعنی همه سابقه بیمه ای و سنواتی ایشان دچار آشفتگی می‌شود. کارگر در اینجا حتی حق انتخاب شرکت طرف قرارداد خود را نیز ندارد. زد و بندها در اینجا بسیار شدید است. شرکت تامین نیروی انسانی به معنی واقعی کلمه غارتگر زندگی کارگران هستند.

و در کنار این چپاول نقش مهمی که شرکتهای پیمانکاری تامین نیروی انسانی داشته‌اند، شقه شقه کردن کارگران بوده است، که تا قبل از اعتصاب کارگران شرکت نفت، جمهوری اسلامی در این کار بسیار بهره برده است. قرار داد کارگران با این شرکتها یک رویه واحدی ندارد. از قراردادهای معروف به سفید امضا تا قراردادیی که امضای کارگر پای آن هست اما تاریخ پایان کار مشخص نشده و هر زمان کارفرما تشخیص دهد که کارگر دیگر بدرد استثمار شدن نمی‌خورد، همان روز، می‌شود تاریخ پایان قرارداد. کارگران روزمزد و یا حتی تامین نیروی انسانی برای شرکتهای پیمانکاری پروژه‌ای؛ همه اینها نقش مهمی در تفرقه در صفوف کارگران داشته است. خواست مهم کارگران شرکت نفت در این رابطه میتواند نقطه پایان مهمی بر این تفرقه و تشتت در صفوف کارگران باشد. جا دارد در این جا اشاره شود بخشی از خود کارگران که تخصص خاصی دارند نیز به صورت پیمانی برای کارفرما به کار گرفته شده اند که این خود موجب می شد که این کارگران به شدت به خود فشار بیاورند تا زودتر کار را به اتمام برسانند و نیز برای این امر گاه دوستان و همکاران خود را به استخدام خود در آورده اند یا به صورت خانوادگی پروژه ای معینی را به دست گرفته اند که ناچارا در شیوه تولید سرمایه داری خود به بازوی اجرای کارفرما برای تحمیل شرایط نامناسب کار در آمده اند. 

این‌روزها با اعتصاب کارگران پیمانی شرکت نفت، بار دیگر خواست انحلال شرکت های پیمانکاری با شدت مطرح شده است. این خواسته یکی از خواسته های مهم کارگران در سالهای اخیر بوده است. شرکت های پیمانکاری در کنار خصوصی سازی دو روش بسیار کثیف برای غارت و چپاول زندگی کارگران و ثروت جامعه است. باندهای مافیایی حکومت یکی از ابزارهای مهم شان برای رسیدن به ثروتهای مفت، همین دو ابزار است. و این باندها به شدت بر چگونگی برخورداری از آن، دعوا و کشمکش دارند. خصوصی  سازی برابر است با چپاول و غارت و این کار مجوزی برای بازگذاشتن دست کارفرمایان برای استثمار حداکثر کار است. از همین رو  خواسته لغو خصوصی سازی و انحلال شرکتهای پیمانکاری دو خواسته مهم کارگران ایران است. مبارزه با خصوصی سازی که کارگران هفت تپه پیش بردند گام های مهمی به سوی جلو برداشته شده است و خواست انحلال شرکتهای پیمانکاری می تواند بسیاری از زنجیرهایی که بر دست و پای کارگران زده شده است را گسسته کند. باید کل بساط این توحش و بربریت را جارو کرد.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate