طبقه متوسط دود شد و به هوا رفت

خب “انتخابات” رژیم تمام شد و روسیاهی به ذغال ماند! فرخ نگهدار این مرده متحرک سیاسی تمام آن چه که دیگرانی از جنس خودش با شرمنده گی بیان می کنند با وقاحتی که تنها از دست کسی بر می آید که روزگاری در کار جاسوسی از نیروهای سیاسی و چپ و کمونیست و تمجید از لاجوردی و خلخالی جلاد سنگ تمام گذاشته بود، در پایان روز ۲۸ خرداد بار دیگر انگشت در خون انبوه کشته های که جمهوری اسلامی این بار در کف خیابان به جا گذاشته فرو کرده و خطاب به توده مردمی که به رژیم اسلامی سرمایه نه گفتند، گفت: میتوانید جشن بگیرید که صندوق مرد! از  صندوق ادعایی فرخ نگهدار یک به یک تبهکارانی بیرون آمدند که هر کدام به وٌسع خود نقشه هایی به اجرا گذاشتند که نتیجه آنها جز فلاکت بیشتر برای توده کارکن جامعه ثمر دیگری نداشته است. 

این صندوق اما معجزه خاصی هم داشت؛ از این صندوق که جمهوری اسلامی در اختیار ایشان و امثالهم گذاشته بود سالها بود موجودی را بیرون کشیده بودند و نامش را گذاشته بودند “طبقه متوسط” که گویا با شرکت در “حرکت مدنی” موجبات تحولات اساسی در جامعه می شوند! ۲۴ سال تمام منت سر جامعه گذاشته بودند که طبقه متوسط از آسایش خود میزند تا موجبات شکوفا شدن جامعه را فراهم می کند. موجود موهومی به اسم طبقه متوسط ساخته بودند تا خود را پشت آن پنهان کنند. این طبقه نه یک طبقه واقعا موجود اجتماعی بلکه یک پدیده کاملا سیاسی بود و جالب ترین ( و در عین حال قبیح ترین) قسمت آن این بود که سمبل ها و شخصیتهایش کسانی مانند خاتمی و کروبی و میرحسین موسوی و در کنار این ها خلخالی و محتشمی پور و موسوی تبریزی و … بودند که هر کدام شان به اندازه کافی پرونده سنگینی از مشارکت در قتل و جنایت دارند. همه کسانی که ادعای نمایندگی طبقه متوسط را داشتند در تمام این سالها به نوعی عصای دست حکومت جلادان اسلامی بودند. طبقه متوسط ساختگی هر جا که قرار بود جمهوری اسلامی چهره دروغین از خود نشان بدهد، به یاری آن آمده بود. کسانی مانند ظریف هر گاه خواسته اند “علاج” برای جنایتهای رژیم پیدا کند آرای ریخته شده به صندوق را  یادآوری میکنند و مدعی می شوند که اگر مردم از ما متنفرند و معترضند پس این آرا در صندوق ریخته شده چیست! و آن ژورنالیست و دولت مرد اروپایی که به دنبال عکس گرفتن با این جرثومه های فساد و تباهی بودند نیز پشت همین آرایی که ظریف آدرس اش را میداد قایم می شدند و کسانی به زبان شیرین فارسی همین صندوق را بر سر طبقات پایین جامعه کوبیدند: “هیس؛ راه تحول از صندوق می گذرد!”

عالی جنابانی که خود را فرهیخته هم می خوانند و همیشه خدا آدرس طبقه متوسط را میدادند از هر چه طرح و برنامه ای که تسمه از گرده توده مردم می کشد بی هیچ شک و شبه ای حمایت کردند، پشتیبان همه سیاست های هستند که ریاضت اقتصادی خوانده میشود و بر سر طبقات فرودست جامعه آوار می شود؛ از جمله حقوقی مانند بیمه و بازنشستگی و تعیین حداقل دستمزد و …. را دست و پا گیر تولید خوانده اند و آرزویشان این است که این قوانین برچیده شود تا فضای کسب و کار برای کارآفرینان محترم امن شود، تا سرمایه گذار محترم به سودش برسد؛ و مدعی اند  بدین گونه دروازه های پیشرفت گشوده شود و ایران می تواند سری میان سرها پیدا کند و بشود قدرت نوظهور اقتصادی و با کره جنوبی و سنگاپور و دبی و ترکیه و…رقابت کند! از دید این توجیه گران ستم و استثمار سرمایه داری، باید مانع حضور “طبقه پست” در تحولات جامعه شد:”نه این است که عقب مانده هستند و از علم روز دنیا آگاهی ندارند  و وقتی بیایید همه چیز را خراب می کند!” بلکه در مقابل طبقه متوسط، “طبقه پست”، ( تو رودروایسی البته طبقه پایین گفته می شود) عَلَم شده که گویا این دومی راه مدنی رسیدن به خواستهایش را نمی شناسد و دست به اقدامات رادیکال و خشونت آمیز می زند. به روایت ایشان طبقه پایین سرش تو گرفتاری خودش است، محتاج نان شب اش است، آنقدر نای ندارد که به خیابان بیایید. بیان این جملات در واقع آرزوی ایشان است که فرودستان جامعه چنان در خود باید مچاله شده باشند که تن به هر بدبختی بدهند. اما واقعیات تاریخی ثابت کرده حضور و وجود اجتماعی این بخش از جامعه است که موجبات تحولات عظیمی در تاریخ شده اند. 

 در دور اخیر نمایش انتخابات رژیم اسلامی سرمایه، همه کسانی که مدافعان جمهوری اسلامی بودند دیگر از طبقه متوسط حرفی به میان نیاوردند. نه بخاطر اینکه ( چنانکه ادعا می کنند) این طبقه به سبب گسترش فقر و فلاکت به سوی طبقه پایین رانده شده  بلکه دیگر کارایی سیاسی خود را برای مدافعان نظم موجود از دست داده است. چرا که طبقه فرودست جامعه چند سالی است در میدان است و با شعار اصولگرا، اصلاح طلب دیگه تمومه ماجرا نقطه تحول مهمی در جامعه شد و از همان زمان طبقه متوسط کم کم ناپدید شد و اکنون هیچ اثری از آن به جا نمانده است. و ایشان حیرت خود را اینگونه بیان کردند که “حاشیه بر متن غلبه پیدا کرده!”

در تحولات دو سه هفته گذشته مادران دادخواه، دادخواه فرزندانی شدند که دیگر نمی شد آنها را هیچ رقمه در طبقه متوسط کذایی جا ساز کرد. کارگران هفت تپه با بیان این حرف که انتخابات ما اعتراض است حرف اصلی جنبش کارگری را نمایندگی کردند. “تریبون آزاد” که جمهوری اسلامی راه انداخته بود تا مگر بتواند جمعیتی را به پای صندوقهای کذایی بکشاند، به تف سر بالا تبدیل شد. جوانان و زنان این تریبون ها را مکانی کردند برای محکوم کردن جمهوری اسلامی و فراخوان وسیع و همگانی برای عدم شرکت در مراسم کذایی انتخابات حکومت. در این تریبون ها هیچ کس از جامعه مدنی نگفت، یک کلام در سخنان ایشان یافت نمی شد که آدرسی از اصلاح طلبان حکومتی در میان باشد. از خاوران گفته شد، از دی ۹۶ ، از آبان ۹۸ و از اینکه تمام دست اندرکاران حکومت دروغگو و فریبکار و دزد و غارتگرند. این حرفها در دهان هیچ اصلاح طلبی نمی چرخد چون خود دستشان تا مفرغ به خون آلوده و شریک غارتگران هستند.

طبقه متوسط ادعایی محو شده است چون در چهارسال گذشته پابرهنگان به شدت در حال اعتراض و مبارزه اند. از کف خیابانهای تهران تا کف کارخانه نیشکر هفت تپه، از خروش بازنشستگان تا جنب و جوش وسیع زنان؛ همه و همه برابری به مطالبه اصلی شان علیه جمهوری اسلامی سرمایه تبدیل شده است. بی جهت نیست که رضا پهلوی دیگر نمی خواهد وارث تاج و تخت پدر معرفی شود چون شاهد است که جامعه به دنبال کل آزادی و کل خوشبختی است و این در ظرفیت طبقه متوسط ادعایی نیست که روزگاری همین ولیعهد سابق سنگ آنها را به سینه میزد.

طبقه متوسط عنوانی بود برای پوشش مطالبات و آرزوی طبقه استثمارگر حاکم بر جامعه، طبقه متوسط بَرندی بود برای سرکوب و خاک پاشیدن بر چشم توده مردم؛ و این پروژه نیز در جنبش رای به سرنگونی در ۲۸ خرداد به پایان خود رسید. 

این نه بزرگ به کل حکومت اسلامی و به همه پشتیبانانش اما بی مقدمه صورت نگرفت. چهار دهه مقاومت و مبارزه پشت سر خود داشته است. بخصوص در چهار سال گذشته که توده مردم در کف خیابان حکم سرنگونی حکومت را جاری کردند. مبارزات بی امان توده مردم که در اشکال مختلف جریان داشته راه پیش رو را مشخص کرده است. شعار اداره شورایی کارگران آلترناتیو جایگزینی حکومت اسلامی را به جامعه نشان داده است. اپوزیسیون راست به مانند اسلاف خود ( در سال ۵۷) دارد تلاش می کند که جنبش توده ای علیه حکومت اسلامی  را مال خود کند. چرا که میخواهد آنرا روی میز دولتهای غربی بگذارد: “ببیند ما نماینده شایسته سرمایه هستیم و جمهوری اسلامی دیگر به ته خط رسیده است و تا دیر نشده حرف ما را بشنوید.” راه تحول را نه در کف خیابان بلکه در کرویدورهای دولتهای غربی جستجو میکند و بیشتر ازاینکه “غم ایران” را داشته باشند از جامعه ای به هراس افتادند که بی محابا در دل یکی از سیاه ترین دیکتاتورهای سرمایه حاکم بر ایران بی هیچ ترسی کرامت انسانی خود را طلب می کند و کرامت انسانی در جامعه ای ممکن است که اساس روابط آن تغییر یافته باشد و توده مردم خواستار تحول اساسی در روابط اجتماعی هستند.  اما همین راست دارد از این میگوید که اگر انتخاباتی در ایران بشود این سوسیالیسم است که شانس پیروزی را دارد و  جامعه به هزار زبان و شعار کف خیابان مطالبات خود را کرامت انسانی بیان کرده و این تایید این حکم مهم است که جامعه به چپ گرایش پیدا کرده است. در همچین شرایطی طبقه متوسط کذایی هیچ جایی درتحولات ندارد چون تمام افق مبارزات این طبقه ساختگی به صندوق جمهوری اسلامی ختم می شد که در روز ۲۸ خرداد ۱۴۰۰صندوق بر سر شان (با رای به سرنگونی توده های پابرهنه، گرسنگان، آس و پاس ها ) ویران شد. 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate