موقعیت ویژه ۸ مارس در مبارزات زنان در ایران

۸ مارس روز جهانی زن اساسا در ایران یک معنا و مفهوم دیگری دارد. در سایه حکومت سنگسار و اسید و پونز و تیغ و حجاب، ۸ مارس نمادی از مبارزه ای وسیع و همه جانبه علیه حکومتی است که رسما تبعیض علیه زنان یکی از ارکان مهم فلسفه وجودی اش است.

جمهوری اسلامی ستم کاری بر زنان را به منتها درجه خود رسانده است و رسما و علنا زنان را انسان محسوب نمی کند. برای مثال در همین یکماه گذشته گروهی از اوباش اسلامی با پشتوانه امام جمعه شهر و در پناه کل دستگاه امنیتی با خشونت مانع تمرین سنگ نوردی زنان شدند. مردی برای تنبه “همسر” (سمیرا زرگری) (!) با سوبسید قانون ضد زن اسلامی با ندادن “رضایت برای خروج از کشور” مانع حضور او در مسابقات ورزشی گردید. در جای دیگری آخوندی از دوچرخه سواری زنان دارد دیوانه می شود. آخوند دیگری در مورد خشونت علیه زنان میگوید: “اگر زن را آماده کنیم که اقتدار مرد را بپذیرد، خشونت علیه زنان پیش نمی‌آید”. و آن دیگر که رهبر همه این جماعت است فتوا میدهد که شخصیتهای مونث انیمیشین ها نباید بدون روسری باشند. و یا در طی همین سال در سایه حکومت اسلامی سرمایه دختر نوجوانی در شمال ایران  با داس کشته میشود.  در جنوب ایران زنی سر بریده میشود و در مرکز ایران یکی دیگر با تبر… این موارد “قتلهای ناموسی” نام گرفته است که حکومت اسلامی بر آن مهر تایید می زند.  و خود حکومت از غیض اش زهرا اسماعیلی زنی  که با دیدن صحنه به دار کشیدن ۱۷ نفر قبل از خود سکته کرده بود، جسدش را به دار می کشد و از این زن نگون بخت جز یک تصویر مبهم هیچ عکسی وجود ندارد. چون “همسر”(!) وی راضی نبوده که عکسی از “ناموسش” وجود داشته باشد. وی حتی همه عکس های موجود در خانه پدری را نیز نابود کرده بود.

 این حکومتی است که وقتی زنی در مقابل تجاوز مقاومت می کند او را به دار می کشد. به روی زنان به واسطه حضورشان در اجتماع اسید می پاشد و در مغز معیوب آیت الله ها با دختران دو ساله هم میتوان ارضاء جنسی شد و در هنگامه زلزله مجوز صادر کردند که میتوان به عمه و خاله تجاوز کرد … و این مصیبت در جمهوری اسلامی پایانی ندارد. آنچه که ذکر شد تنها مواردی است که همه خبر دارند.

در این سیستم “دختر” بدنیا آمدن نقطه شروع مصیبت برای نیمی از جامعه است و پشت همه این مصیبت حکومتی قداره بند و ضد زن قرار دارد. حکومتی که اساسا با زن به عنوان یک انسان نه تنها مشکل دارد، بلکه جنبش اسلامی اش در دشمنی و کینه ورزی نسبت به زنان معنی میدهد.

با وجود این توحش افسار گسیخته علیه زنان اما مبارزات زنان هیچوقت از تک و تاب نیفتاده است وبه معنای واقعی کلمه از فردای استقرار این حکومت ضد زن، زنان دست به مبارزه زدند و ۸ مارس تاریخی سال ۵۷نقطه شروع این مبارزه بود. این مبارزات است  که بی بی سی را وامیدارد که این سوال را مطرح کند که “آیا حکومت ایران درهراس از انقلابی زنانه است؟”. همچنین رسانه هایی که سالها  سعی کردند با طرح این پرسش که اساسا حجاب اولویت اول خواسته های زنان است یا نه، خاک در چشم مردم بپاشاند؛ رسانه هایی که با شبهه افکنی در میان بندها و تبصره های قوانین ضد بشری حکومت دنبال مفهومی بودند که مبهم باشد تا شاید بتوان برای زنان حقی در قوانین قرون وسطایی جمهوری اسلامی پیدا کنند و یا با برجسته کردن فعالین جنبش ملی و اسلامی که حق زن را تنها در دانستن کامل قانون ازدواج و حق حضانت و … میدانند تا مبارزه علیه حجاب، سعی داشتند هم راستا با جمهوری اسلامی مانع اوجگیری مبارزات زنان شوند و به آن رنگ اسلامی بزنند،  اکنون مجبور شده اند بخاطر سمبه پر زور جنبش رهایی زن از انقلاب زنانه بگویند.

“آپارتاید جنسی” را کمونیسم کارگری صفت مشخصه جمهوری اسلامی معرفی کرد و اکنون این را هر شخصیت اپوزیسیونی مجبور به بکار بردن آن شده است. “انقلاب زنانه” را اولین بار منصور حکمت برای معرفی جنبش زنان ایران بکار برد و انقلاب بعدی ایران را انقلابی زنانه خواند. و این توصیف نه برای قشنگی و بیان کلمات قصار و منت سر جنبش زنان بلکه به واقعیتی مهم اشاره دارد. انقلاب زنانه  نه به مفهوم اینکه “انقلاب بعدی” رنگ جنسیتی به خود خواهد گرفت، بلکه به این معنی است که جنبش زنان و مبارزات زنان برای رهایی یک رکن اساسی در مبارزه علیه جمهوری اسلامی است. زنان در ایران در همه اعتراضات سالهای اخیر در صف اول مبارزه بوده اند و مشخصا علیه حجاب با به دست گرفتن چوبدستی که روسری ( این سمبل بردگی) بر سر آن گره زده شده بود، بیش از همیشه به انقلاب بعدی رنگی زنانه بخشیدند.

زنان در مبارزه روزمره خود برای حجاب، برای به رسمیت شناخته شدن به عنوان یک انسان کاری کردند که آخوندهای مرتجع دادشان به هفت آسمان بلند شود. در پرتو این مبارزات است که بی بی سی مجبور است که از اصطلاح انقلاب زنانه برای مبارزات زنان در ایران استفاده کند. برخی برای حقیر شمردن ۸ مارس مدعی اند که ۸ مارس را عده معدودی از زنان ایران می شناسند و اصلا به روی خودشان نمی آورند که کجا و کی زنان آزاد بودند که در این روز به خیابان بیایند تا مشخص شود چه تعداد از زنان با این روز آشنایی دارند. در اسفند ۵۷ در کمتر از یکماه بعد از قیام بهمن که رسانه های بورژوازی انقلاب ۵۷ را اسلامی میخواندند حضور انبوه زنان درخیابانهای تهران برای رد این ادعا کافی است. 

همین روزها که یک واقعه تاریخی سالگرد آن فرا رسید و گذشت. رسانه های بورژوازی به زبان شیرین فارسی به پیشواز کودتای یک قزاق که بعدا خون فره ای درخودش کشف کرد و خود را پادشاه خواند در صد سال پیش رفتند. دو هفته پیش از سالروز آن ( شاید هم بیشتر) در مورد آن گفتند و هنوز که هنوز است اثرات آنرا در تاریخ معاصر بررسی میکنند تا “دیکتاتور توسعه گرا” ، “دیکتاتور مصلح” و “مرد مقتدر”، این سرکوبگران جنبش های اجتماعی ایران را به مردم ایران قالب کنند. اما در مورد روزهایی مانند ۸ مارس بهترین راه سکوت است. تا آنجا که جا دارد سعی دارند گفتن در مورد ۸ مارس و مبارزه زنان در ایران را به همان روز ۱۸ اسفند محدود کنند. اما مبارزات زنان وادارشان می کند که وقتی از جنبش زنان حرف میزنند نه تنها از آپارتاید جنسی بگویند  بلکه از انقلاب زنانه  و هراس حکومت اسلامی از آن را نیز یادآور شوند. حکومتی که بخاطر حجاب دور انداختن زنان را به حبس های ۲۵ سال و ۱۵ سال محکوم میکند با صدور این احکام بیش از هر چیز ترس خود را  از انقلاب زنانه بیان میکند و در همچین شرایطی اهمیت ۸ مارس و موقعیت ویژه آن در مبارزه زنان در ایران مشخص می گردد. 

۸ مارس در ایران، تنها نماد مبارزه ای برای بهبود اندکی در شرایط اقتصادی و اجتماعی زنان نیست. در ایران ۸ مارس سمبل جنبشی است که سرنگونی جمهوری اسلامی هدف اولیه آن است و رهایی کامل زنان از قیوداتی که نظام سرمایه داری بر دست و پای زنان زده هدف نهایی آن است. کارکرد ضد زن جمهوری اسلامی نه تنها بر علیه خود تبدیل شده است بلکه مبارزه بر علیه پلیدترین بخش بورژوازی دستاوردش بسیار بیشتر از نوع پوشش خواهد بود و به همان اهدافی خواهد رسید که کسانی مانند کلارا زتکین در تعیین ۸ مارس به عنوان روز جهانی زن در نظر داشتند: معیار آزادی جامعه آزادی زنان است. دستاوردهای جنبش زنان رهایی زن در ایران به ایران محدود نخواهد ماند چون هدف انقلاب زنانه برابری همه جانبه و بی تخفیف برای کل انسانهاست. شعارهای ۸ مارس ۵۷ پرقدرت تر از ۴۲ سال پیش زنده و جاری است: آزادی جهانی‌ست، نه شرقی‌ست نه غربی‌ست/ آزادی زن آزادی جامعه*

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate