جنگ در اکراین – منشاء برخورد دو گانه به آواره گان جنگ چیست؟‎‎

دوره ، دوره یِ فریاد : انقلاب زیباست! مرگ بر کاپیتالیسم، زنده باد کمونیسم!
کارگران سازمان انقلابی کمونیستی! و نه چیز دیگری!
انقلاب قهری کمونیستی میتواند فاشیسم و نازیسم و هرگونه تبعیض را نابود نماید! منبع این رفتارهای ضد انسان، کاپیتالیسم حاکم بر جهان است و نه افراد و احزاب و حتی دولت های سرکوب گر و مذاهب!
تنها و فقط با لغو روابط موجود اجتماعی – سیستم جهان گسترِ و استثمارگر طبقاتی سرمایه داریست که بر خورد دوگانه به انسان بطور کلی جای خود را به یک برخورد انسانی یک انسان نسبت به یک انسان و حتی طبیعت می دهد و لاغیر! زیرا برخورد دو گانه به انسان در ذات و جوهره و خمیرمایه اساسی جامعه طبقاتی بطور کلی و بویژه سزمایه داری موجود است.
انسان در این جامعه حداقل به دو طبقه تقسیم شده است که یکی استثمارگر و غیر تولید کننده و اگر درست تر گفته شود یکی سرمایه دار،مفت خور، زالوصفت و خونمک است و دیگری که اکثریت را در هر جامعه ی طبقاتی تشکیل می دهد، تولید تمامی تعم زندگی با استفاده از مواد در طبیعت ” طبیعت مادر کالاست و کارگر پدر کالاست”، کارل مارکس نثدی بر برنامه گوتا، سال ۱۸۷۵ – ترجمه س سهراب شباهنگ، استثمار می شود و محرومترین طبقه را در این نظام تشکیل می دهد، اشتثمار شوند – کارگر-، یکی صاحب ابزار تولید ” کار دیروز طبقه کارگر”، کاپیتال کاارل مارکس جلد اول، سال ۱۸۶۷ ، است – سرمایه دار، دیگری فاقد ابزار تولید و مجبور است که نیروی کارش را بفروشد تا وسائل معاش خود و خانواده اش را تأمین کند – کارگر. آیا برخورد با این دو طبقه در همین جامعه متمدن اروپای امروزی یکی است؟ آیا مقامات دولتی از رئیس جمهوری،نخست وزیر، وزرای دولت ها، نمایندگان مجالس و حتی شاه و کشیش گرفته تا پلیس و مرزبان را می توان به این دو طبقه یک سان دانست؟ اگر این طور هست، یعنی، یکسان است، پس، چرا، وقتی که یک سرمایه دار کارخانه ای را می بندد، برای اینکه سودش که منبع آن ارزش اضافه ایست که از قبل کار بدون اُجرت طبقه کارگر می باشد، کمتر از مورد دلخواه شده است، همه حتی برایش سند و مدرک درست کرد و به او غرامت می پردازند، ولی کارگری که دستمزدش کار کرده اش، پرداخت نشده و یا کم شده است که ازعهده مخارج روزمره بر نمی آید، زمانی که اعتراضی می کند و خواسته ای را طرح می کند، فورا دستور از بالا صادر شده و نیروهای سرکوب گر با اونیفورم پلیس و ژندارم و حتی تانگ های ارتشی به خیابان های شهرهائی همچون پاریس، برلین، بروکسل و لندن و… برای سرکوب اش فرستاده می شود؟
که البته و صد البته در این گزارش اصلن و ابدن به چنین مسائلی حتی اشاره کوچکی هم نمی شود و نباید بشود. زیرا که حقوق گزارشگر را فردا قطع می کنند و او را از نان خوردن، به قول معروف “آبگوشت بوقلمون” محروم می کنند و باید، مانند آن کشیشی که در رُمان مشهور و خیلی درس آموز پاشنه ی آهنین جک لندن بخوبی توصیف شده، خود به محل فقیران پرتاب می گردد. آری برخورد دو گانه را باید در ذات سیستم موجود – جامعه استثمارگر سرمایه داری ” سرمایه وحشت همیشگی است” لنین، جستجو نمود و نه حتی دررفتار رهبران احزاب راسیست و فاشیست که زاده همین سیستم جهان روای سرمایه داری امپریالیستی که وحشت می پراکند، هستند! فاشیست واقعی کاپیتالیست است که خود ” سرمایه دار سرمایه شخصیت یافته است” همان اثر بالا – کاپیتال! زاده و فرمان بر سیستم سرمایه داریست!

بنا براین، تا زمانی که سرمایه به عنوان یک راابطه ی اجتماعی کنون مسلط و اکنون حاکم برجامعه ی جهانی ریشه کن نشده است، این برخورد دو گانه به انسان که صحنه های وقیح آنرا این روزها در برخورد به انسانها با رنگ های مختلف، زبان و دین و مذهب متفاوت ( دین افیون توده هاست)، کارل مارکس نقد بر اصول حقوق هگل – مقدمه، سال ۱۸۴۴، محل تولد مختلف، جنس مختلف،عادات و رسوم و فرهنگ مختلف، فرهنگ حاکم در هر جامعه طبقاتی فرهنگ طبقه حاکم است، برخورد نازیستی – فاشیستی – و واقعا استفراغ آور به نه تنها به انسان واره شده از جنگ های مخنلف، همگی آفریده ی همین سیستم، مثل فراریان جنگ های خاورمیانه و آفریقا و برمه و آمریکا لاتین، بلکه از یک جنگ و آن هم نه تنها از طرف سیاست مداران و دولت مداران، پلیس و حتی مردم دو کشور مختلف، حتی مقامات سیاسی و امنیتی همان کشور – جنگ وحشت آور پوتین نماینده سرمایه داران روس تبار که غرب سرمایه دار امپریالیست در موجودیت آن کاملا مقصر است، بر علیه اوکراین، خود فررایان نسبت به یکدیگرشاهد هستیم، ادامه خواهد داشت و هر چه بگذارد برشدت آن افزوده می گردد، این را من اطمینان کامل دارم! سازمانهای مدافع حقوق بشر که در اساس نامه شان، دفاع از مالکیت خصوصی یکی از بندها و ماده های اساسی است، قادر نیستند و اصولا نمی خواهند، با این دوگانگی که از تضاد و تناقض اساسی سیستم طبقاتی است، برخورد واقعی و قاطعی داشته باشند، فقط چون یک مگس وزوز می کنند و بر روی شرینی و … پر پروازشان بسته و فرود می آیند! چون همچون رئیس جمهوران، صدر اعظم ها، وزرای مختلف، نمایندگان مجالس قانون گذاری، کشیش و ملا، مقاله نویس و گزارشگر رسمی، دلدگاه و پلیس، زندان و شکنجه گا، جلاد و قاتل، زادگاه و منبع تغذیه شان استثمار طبقه کارگر و سایر زحمتکشان، یعنی سیستم سرمایه داری امپریالیستی، تولید گر جنگ و کشتار و آواره کی ابنای بشر است!
ایدئولوژی آلمانی – کارل مارکس- فردریک انگلس
کارها به جائی رسیده است که افراد باید مجموعه ی نیروهای مولد موجود را تصاحب کنند که نه تنھا به خود کنشی دست يابند، که صرفا موجوديت شان را پاسداری کنند. اين تصاحب در مرحله ی اول مشروط است به چيزی که بايد تصاحب شود، نيروھای مولد، که مجموعه ای تکامل یافته است–فقط در چارچوب مراوده ای جھانروا موجود است بنابراين حتا فقط به اين لحاظ، اين تصاحب بايد خصلتی جھانروا مطابق با نيروھای مولد و مراوده داشته باشد. تصاحب اين نيروھا خود چيزی بيش از تکامل مطابق با ظرفيت ھای فردی وسایل مادی توليد نيست .تصاحب مجموعه ِای از وسايل توليد به ھمين دليل، عبارت از مجموعه ای از ظرفيت ھا در خود افراد است .اين تصاحب به اشخاص تصاحب کننده نيز بستگی دارد .تنھا پرولترھای کنونی که از ھر خود کنشی کاملا محروم اند ، در موقعيتی ھستند به يک خود کنشی کامل که ديگر محدود نباشد نايل شوند. اين خود – کنشی شان عبارت است از تصاحب نيروھای مولد و تکامل مجموعه ای از ظرفيت ھای متضمن آن. تمامی تصاحب ھای انقلابی پيشين محدود بوده اند؛ افراد، که خود کنشی شان به سبب وسيله ی مولدی ابتدايی و مراوده ای محدود مقید بود، اين وسيله ی ابتدايی توليد را تصاحب می کردند و از اين رو صرفا به وضع تازه ای از محدوديت می رسيدند. وسیله ی تولیدشان به تملک شان در می آمد اما خودشان تابع تقسیم کار و وسیله ی تولید خودشان باقی می ماندند. در تمامی تصاحب های تاکنون، توده ای از افراد در خدمت تنها یک وسیله ی تولید می ماند، در تصاحب به دست طبقه ی پرولتاریا، انبوهی از وسائل تولید باید زیر دست هر فرد، و مالکیت همگانی درآید- سررشته ی مراوده ای جهانروای امروزی نمی تواند به دست افراد باشد مگر زیر نظارت همگان. این تصاحب همچنین به روش اجرای آن بستگی دارد. اجرای آن فقط از طریق اتحادیه ای می تواند صورت گیرد که به سبب خصوصیت خود پرولتاریا می تواند اتحادیه ای جهانی باشد و از راه انقلابی که در آن، از یک سو، قدرت ناشی از شیوه ی تولید و مراوده و سازمان اجتماعی پیشین واژگون می شود و از سوی دیگر سرشتِ جهانروا و انرژی پرولتاریا را که برای حسن اجرای تصاحب لازم است تکامل می دهد و افزون بر این، پرولتاریا خود را از هر چیزی که هنوز از موقعیت پیشین اش در جامعه به او چسبیده است خلاص می کند و…» .

مارکس و انگلس :
« کمونیست ها عار دارند که عقاید و نظریات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام می کنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول به هدفهایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد .
پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید! »
مانیفست حزب کمونیست ۱۸۴۸.

اما، به باورمن، امروز این شعار را باید با افزودن مخصوصا کلمه مسلح، به شکل زیر نوشت : پرولتارهای سراسر جهان متحد، متحزب، مسلح شوید!

آری و صد و بلکه هزاران بار آری، اگر روزی رُزا لوکزامبورگ فریاد کشید : بربریت یا سوسیالیسم ! گرامشی نوشت ” ما وارد دوره ی توحش متمدن شده ایم. “، امروز باید فریاد کشید و شعار داد و تمامی نیروی طبقه کارگر و سایر زحمتکشان سراسر جهان، زن و مرد، سیاه و سفید، زرد و سرخ را برای اجرای آن – موجویت دادن به کمونیسم، متحد،متحزب، آگاه، آماده، بسیج و مسلح نمود :
مرگ بر جنگ های امپریالیستی، پیروز باد جنگ طبقاتی، بربریت حاکم است، تنها، آلترناتیو کمونیسم است! مرگ یا کمونیسم !
حمید قربانی – انسان بیوطن
۵ مارس ۲۰۹۵ اسپارتاکوسی!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate