کارگر بودن یعنی طوق لعنتی بردگی همیشگی برگردن!

کارگر بودن یعنی طوق لعنتی بردگی همیشگی برگردن!
مایه ی شادی برای اقلیت سرمایه دار انگل و زالو صفت و رنج و بدبختی، فقر و بهرکشی، مرگ و کشتار ادامه دار برای اکثریت تولیدگر!
کار در نظم موجود اجتماعی، یعنی شرایط اجتماعی که بردگی انسان تولیدگر در شکل کارگر را جاودانه کردن! خواست کار اساسا خواستی مترقی و انقلابی و بطریق اولی کمونیستی در جامعه موجود نیست! خواستی از سر اجبار و نه اختیار است!
آگاهی بدین نکته، عامل رهائی طبقه کارگر از کارگر بودن، می تواند باشد!
طبقه کارگر با بودن خویش به عنوان یک طبقه متمایز از طبقات و اقشار دیگر اجتماعی، تنها زنجیر بردگی خویش را سفت تر می کند. رهائی طبقه کارگر جز با نابودی اش به عنوان یک طبقه میسر نیست! سرمایه اضافه ارزش – اضافه کار – کار بدون مزد طبقه کارگر است. نابودی سرمایه تنها با نابودی طبقه کارگر – منبع کار بدون مزد میسر است!
ضرورت وجودی دولت طبقاتی در جامعه سرمایه داری – جامعه مدرن – جامعه اساسا دموکراتیک – دموکراسی محور –  در اساس جز حفظ شرایط بردگی انسان تولیدگر –  حفظ طبقه کارگر – برده نوین – برده کارمزدی – برده سرمایه ساز (مرغ تخم طلا گذار) نیست! ضرورت اساسی انقلاب قهری کمونیستی، یعنی وسیله ی نابود کردن دولت کنونی – دولت طبقاتی طبقه سرمایه دار، از همین جاست!
” ولی پول – سرمایه ای که مبدل به سرمایه ی متغیر می شود – و لذا پولی که بابت دستمزد پیش ریز می گردد نقش اساسی در خود گردش پول ایفا می کند. زیرا – بدان سبب که طبقه ی کارگر مجبور است دست بدهان زندگی کند ولذا امکان ندارد بسرمایه دار صنعتی اعتبارات درازمدت بدهد – از نقاط مکانا متفاوت بیشمار جامعه باید سرمایه ی متغیر، برای مدت های کوتاه معینی مانند هفته و غیره، در آن واحد بپول واریز گردد. این عمل باید در فواصل زمانی کوتاه تکرار شود، قطع نظر از هر مدتی که واگرد – دوره ی سرمایه ها در رشته های مختلفه ی صنعت داشته باشند. ( هر اندازه این فاصله های زمانی کوتاه ترند ممکن است جمع مبلغ پولی که از این راه یکباره به دَوَوران ریخته می شود بالنسبه کوچکتر یاشد). در هر کشور که تولید سرمایه داری حکمفرماست، پول – سرمایه ای که بدین سان پیش ریز شده است حصه ی نسبتا تعیین کننده ای را در مجموع دَوَران تشکیل می دهد، بویژه بدان سبب که پول مزبور – پیش از بازگشتن به مبدأ عزیمت – در مجاری گوناگونی نفوذ می نماید و در قبال بسیاری از شعب کسب و کار بمثابه وسیله ی دَوَران عمل می کند. ” ص ۳۴۶ – ۳۴۷ .
” اما در صورتی که مبادلات ساده یک جانبه ای انجام گیرند، یعنی عده ای خریدار ساده در یک سو و عده ای فروشنده ی ساده در سوی دیگر باشند- و ما سابقا دسدیم که مبادله ی عادی محصول سالانه بر اساس سرمایه داری چنین استحالات یک جانبه ای را ایاب می کند- آنگاه تعادل فقط در صوزت این فرض می تواند وجود داشته باشد که مبلغ ارزشی خریدهای یک جانبه و مبلغ ارزشی فروش های یک جانبه بهم در روند. همین امر که تولید کالائی شکل عمومی تولید سرمایه داری است، بخودی خود متضمن نقسی است که پول، نه فقط بمثابه وسیله ی دوران، بلکه بعنوان پول – سرمایه، در این شیوه تولید ایفا می کند، و شرایط مشخصی را که ویژه ی این شیوه ی تولید است برای مبادله ی عادی و بنا بر این برای جریان عادی بازتولید، خواه ساده و خواه گسترده، بوجود می آورد. شرایط مزبور بهمان اندازه نیز بموجبات جریان غیر عادی و امکانات وقوع بحرانها مبدل می گردند، زیرا در ساختمان خودروی این تولید، تعادل خود امری تصادفی است.”، کارل مارکس کاپیتال جلد دوم ، ترجمه ی ایرج اسکندری، ص ۴۱۱
درست این پول – سرمایه ی متغییر است که منبع اضافه ارزش – سود سرمایه – باز تولید سرمایه – انباشت سرمایه –  در قطب سرمایه داران و فقر  و بدبختی، اعتیاد و نادانی، کشتار و نابودی، فحشاء و تجاوز و امثالهم در قطب کارگران  را می آفریند و آن را هر روز گسترده تر و روز افزون تر می کند و زنجیر بردگی را بر پاهای طبقه کارگر سفت تر می کند. همین وضعیت با ادامه خویش یا به مرگ نسل انسان و یا به آفریدن  کمونیسم – جامعه انسان رها منجر می گردد!
” کمونیست ها عار دارند که عقاید و نظریات خویش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام می کنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول به هدفهایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد .
پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید!”
پایان مانیفست حزب کمونیست ۱۸۴۸ مارکس و انگلس
نابود باد کارگر بودن، زنده باد انسان رها از کار مزدی!
حمید قربانی – انسان بیوطن
۱۱ آپریل ۲۰۹۶ اسپارتاکوسی / ۱۴۰۲ هجری شمسی / ۲۰۲۳ میلادی!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate