گرامی باد، روز بین المللی زنان کارگر که به روز همه باهمی “زنان” تبدیل کردند، چرا؟

آزادی زنان بطور کلی، فقط با به پیروزی رسیدن انقلاب قهری – پرولتری – کمونیستی – امکانپذیر میشود، پیروزی انقلاب پرولتری – کمونیستی بدون شرکت توده ی زنان پرولتاریا امکان پذیر نیست!

«اگر نویسندگان سوسیالیست این نقش تاریخی – جهانی را به پرولتاریا نسبت می دهند،ابدا به این علت نیست که پرولتاریا را خدا می پندارند،برعکس ! شکل تجریدی کل بشریت،حتی نمود بشریت ،عملا در هیأت پرولتاریا ی کاملا شکل گرفته کامل میشود، زیرا شرایط زندگیِ پرولتاریا،عصاره ی شرایط زندگیِ جامعۀ امروز در غیر انسانی ترین شکل آن است،زیرا انسان خود را در پرولتاریا گم کرده است – کارل مارکس  و فردریک انگلس- خانواده مقدس». درشتی عبارات از من است.

هیج حقیقت کلی در جهان مادی که کل جهان است، موجود نیست، حقیقت همواره تاریخی و مشخص است. باید حقیقت را در کلیت اش گفت. نباید حقیقت را مُثله کرد و بر وفق مصالح روز آن را تکه تکه نمود و بر طبق منافع مادی طبقاتی بخشی از آن را گفت و بخش دیگر را نگفت! زنان بطور کلی و بویژه زنان متعلق به طبقات استثمار شده در طول تاریخ  جامعه طبقاتی، بیش از مردان متعلق به طبقات تحت ستم و استثمار، رنج کشیده اند و اما رهائی زنان از چنین ستم و استثماری که زائیده جامعه طبقاتی است، فقط با یک جنبش طبقاتی طبقه کارگر و با به پیروزی رساندن جنگ طبقاتی طبقه کارگر بر علیه طبقه سرمایه دار، طبقۀ حاکمۀ جامعۀ حاضر، میّسر است و نه همه زنان! زنان هم در جامعۀ طبقاتی تعلق طبقاتی دارند و از منافع طبقاتی، بویژه در جامعۀ طبقاتی حی و حاضر برخوردارند و این را شرکت و حاکم بودن زنان بر دولت ها، وزراء و حتی وزیران جنگ و پلیس، نمایندگی مجالس، دررأس ارتش ها و نیروهای سرکوب گر طبقۀ سرمایه دار هستند، امروزه روشن تر و آشکارتر از هر زمان دیگری نشان می دهد و کسی نمیتواند، منکر این واقعیت و حقیقت جامعۀ طبقاتی باشد، مگر اینکه نادان و بیشعور یا همکار و شریک طبقۀ سرمایه دار باشد! حتی زنان خاخام، کشیش، اسقف اعظم، سقت الله، آیت الله و… داریم، یعنی در ارتجاعی ترین و ضد زن ترین دستگاه این جامعۀ مدرن نیز، مردان و زنان در کنارهم و پا به پای هم هستند! اینکه مردان زیاد هستند، فرق در اصل مسئله نمی دهد!

از روزی که در سال ۱۸۴۸ مارکس و انگلس، بیانیه حزب کمونیست جهانی پرولتاریا – طبقه کارگر – به نام اتحادیه کمونیست ها – جمعیت کمونیست ها  را با این عبارت شروع نمودند : ” تاریخ کلیه جامعه هائی که تا کنون وجود داشته** تاریخ مبارزۀ طبقاتی است.”، ۱۷۳ سال می گذرد.  آنها همچنین در چند پاراگراف پایین تر نوشتند : جامعه نوین بورژوازی، که از درون جامعه زوال یافتۀ فئودالی برون آمده، تضاد طبقاتی را از میان نبرده است، بلکه تنها طبقات نوین، شرایط نوین جور و ستم و اشکال نوین مبارزه را جانشین آنچه که کهنه بوده ساخته است.”

آنها رهائی بشریت را نیز جمع بندی نمودند

” کمونیستها عار دارند که مقاصد و نظریات خود را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام میکنند که تنها از طریق واژگون ساختن همه نظام اجتماعی موجود، از راه جبر، وصول. به هدفهایشان میسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولتارها در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را بدست خواهند آورد

پرولتارهای سراسر جهان، متحد شوید ! “، پایان مانیفست سال ۱۸۴۸.

از آن تاریخ تا کنون، این مسئله که جامعه بشری بعد از جامعه اولیه کمونیستی که در زمان نوشتن مانیفست هنوز کشف نشده بود، طبقاتی بوده و تضاد و مبارزه طبقاتی فزونی یافته، روشن تر از پیش شده است، ولی و مخصوصا زمانی که  سرمایه داران، درک کردند که دیگر جنبش طبقاتی کارگران را که استثمار طبقاتی و از آنجا منافع طبقاتی شان و سود سرمایه  بر استثمار این طبقه متکی بود را  دیگر با نادیده گرفتن و بویژه فقط سرکوب مستقیم نمی توانند از صحنه بیرون برانند و سیستم سرمایه داری متکی بر مالکیت خصوصی و کار مزدوری طبقه کارگر مورد تهدید جدی قرار گرفت، سعی کردند که در کنار هر چه بیشتر مجهز نمودن نیروهای سرکوب گر و گسترش دادن زندان ها و غیره، از راه های دیگری هم وارد شوند و موفق شوند که در جنبش طبقاتی کارگران  وارد شده و آن را از محتوای طبقاتی اش خالی کنند. آنها سعی کردند که مبارزات را از حالت طبقاتی خارج نمایند و جنبه همه باهمی، ملیتی، نژادی، جنسیتی، مذهبی و قومی، اگر موجود بودند که بودند، منشاء آنها هم همین منافع مادی و جامعه طبقاتی بود ” هیچ چیز از عدم بوجود نمی آید.”، کارل مارکس، سرمایه، جلد دوم، ترجمه ی ایرج اسکندری، داده و پر رنگ تر کنند و کارگران را به جای در مقابل سرمایه داران به عنوان یک طبقه قرار گرفتن که دیگر بر همه چیز جامعه موجود چنگ انداخته یود و همه چیز را در اختیار خود گرفته بود، در مقابل یکدیگر قرار دهند. آنها – سرمایه داران –  بیش از پیش سلطه ی خود را افزایش دادند و چیز هائی که در عنفوان جوانی طبقه سرمایه دار با آنها به مخالفت برخاسته بود، مثل مذهب، اختلافات قومی، نژادی  و مخصوصا جنسیتی را، دو باره نیرومند تر کردند و موفق شدند که  بیش از پیش صفوف طبقه کارگر را شکافته و تکه و پاره نمایند. 

این درست است که طبقه کارگر، در مکان های مختلف باصطلاح کشورهای مختلف یا برداشت های مختلف از زندگی و با آئین و مذاهب مختلفه که هر چند ارتجاعی اند و به درد نخور و انداختنی و زدودنی، ولی حی و حاضر، با رنگ پوست مختلف، زبان و جنس زن و مرد متولد شده و هست، ولی این طبقه، اگر اندکی دقت شود، از طرف یک طبقه جهانی استثمار میشود و علل اساسی و واقعی همه جنگ ها و مبارزات خونین هم برای گسترش و تعمیق همین استثمار طبقاتی از طرف طبقه سرمایه دار و از طرف طبقه کارگر برای تخفیف و در نهایت برای از بردنش انجام گرفته و می گیرند و علل اساسی و واقعی این همه زجر، گرسنگی و فحشاء و زندان و شکنجه، همین استثمار طبقاتی است. وجود همین استثمار طبقاتی است که باعث و بانی دولت سرکوب گر است، مذاهب وادیان  مختلف را با وجود مثلا یک خدای واحد که در واقع موجود نیست، آفریده است.  مرزها، پرچم ها و سرودهای ملی  که بمثابۀ زندان طبقاتی کارگران هستند و گرنه، کارگران با هم چه اختلافی می توانند داشته باشند و وسیله ی قرار دادن کارگران در مقابل هم هستند، می باشد و نه چیز دیگری.

 منافع ملی، امنیت ملی و خرافاتی مانند، برتری نژادی و مرد بر زن و وجود این همه تبعیضات بین انسان ها، بر اساس سن، رنگ پوست، دین و مذهب و… آیا جز منافع و امنیت سرمایه داران چیزی دیگراست؟ قانون، مذهب، اخلاق، تبعیضات جنسی و امثالهم جز پرده ی ساتری برای پنهان کردن منافع طبقه سرمایه دار نبوده و نیستند. 

زیرا که این طبقه کارگر است که اگر متحد گردد، اگر مرزهای ساخته شده بدست طبقات استثمارگر را برسمیت نشناسد، اگر سازمان یابد و مسلح پا به میدان جنگ طبقاتی حی و حاضر و همیشگی بگذارد، میتواند، به نظام طبقاتی سرمایه داری بعنوان آخرین نظام طبقاتی جامعۀ انسانی پایان دهد : “مانند دوران کلاسیک علم اقتصاد بورژوائی، آلمان ها در زمان انحطاط آن نیز، دانش آموزانی ساده، مقلد و دنبال رو باقی ماندند و هم چون خرده فروشانی حقیر آن چه بیگانه به طور عمده می ساخت آب کردند. بنابراین تحول تاریخی خاص جامعه ی آلمان هرگونه پیشرفت ابداعی را در زمینه ی اقتصاد بورژوائی نفی می نمود. لیکن انتقاد از آن را منع نمی کرد. تا آن جا که این انتقاد معرف یک طبقه است تنها می تواند طبقه ای را معرفی کند که مأموریت تاریخیش انهدام طرز تولید سرمایه داری و سر انجام الغاء طبقات است یعنی طبقه ی کارگر. ” پیگفتار کارل مارکس بر سرمایه – جلد اول – چاپ دوم- ۱۸۷۳

تاریخچه محتصری از ۸ مارس – روز جهانی زنان کارگر و تغییر آن بوسیۀ طبقه سرمایه دار، دولت ها، احزاب و سازمانهای جهانی و ملی آن!

همان طوری که در خود یکی از بیانیه های زیر آمده است،  زنان کارگر کارخانجات پارچه بافی در کشور آمریکا – شهر نیویورک –  در ۸ مارس ۱۸۵۷، برعلیه استثمار وحشیانه ای که می شدند و ستمی که بر آنها روا داشته می شد، اعتصاب و تظاهرات کردند. این تظاهرات و اعتصابات سرکوب شدند و میشدند، ولی هر ساله کم و بیش ادامه مییافتند، زیرا  که علت اساسی آن ها، یعنی سیستم سرمایه داری از بین نرفته بود و حالا هم متأسفانه از بین نرفته است، تا اینکه در سال ۱۹۰۸ در شهر نیویورک با پشتیبانی حزب سوسیالیست کارگران همان کشورقرار بود که تظاهرات بزرگی انجام بگیرد. کارفرمای یکی از کارخانه ها که زنان آن کارخانه، پبش آهنگ چنین مبارزه ای بودند، شب دستور می دهد که برای جلوگیری از شرکت زنان کارگر در تظاهرات فردا، زنان را در محل کار زندانی نموده و درب های خروجی و ورودی را قفل زنند. شب هنگام کارخانه به علت مشکوکی آتش گرفت و بیش از ۱۳۰نفر از زنان فداکار و مبارز کارگر در آتش حرص و آز سرمایه داران سوختند. 

به پاس گرامی داشت همین مبارزات و جان فشانی های زنان کارگر کارخانجات پارچه بافی و لباسدوزی  نیویورک – آمریکا –  بود که در سال ۱۹۱۰ در جلسه ای که زنان سوسیالیست و کمونیست که در انترناسیونال دوم کارگران اکثرا عضو بودند و برای اینکه زنان کارگر دارای یک روز جهانی شوند که در آن روز مطالبات طبقاتی و جنسیتی و ضدیت شان با سیستم سرمایه داری را طرح نمایند، روز ۸ مارس را در کنفرانس خویش در شهر کپنهاگ، پایتخت کشور دانمارک، نه بعنوان روز زن بطور کلی، بلکه بعنوان روز بین المللی زنان کارگر اعلام کردند.  سال بعد در کنگره سالانه انترناسیونال دوم به نام انترناسیونال سوسیالیستی در شهر پاریس، این روز بعنوان روز بین المللی زنان کارگر رسمیت یافت.

از آن تاریخ به بعد و مخصوصا در پیش از جنگ جهانی اول امپریالیستی و در ایام این جنگ که توسط سرمایه داران  و برای باز تقسیم جهان و تسخیر و غارت مناطق باقی مانده آن راه انداخه شد، هر سال و مخصوصا در کشورهای اروپائی و آمریکای شمالی  در ۸ مارس تظاهرات های بزرگی بر علیه جنگ و استثمار و شرایط اسفناک زنان کارگر که در ایام جنگ بر دامنه ی آن افزوده شده بود، انجام می گرفت و زنان کارگر و سوسیالیست و کمونیست به همراه مادران و پدران سربازان و مردان کارگر شرکت می کردند. اهمیت و مهمی این تظاهرات های زنان کارگر به حدی بود که  یکی از علل اساسی دو انقلاب در یک سال در روسیه تزاری یعنی انقلاب بورژوائی فوریه و انقلاب سرخ کارگری ، مشهور به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، همین تظاهرات ۸ مارس زنان کارگر روسیه و بویژه در شهر پطرزبورگ بود. 

این مبارزات زنان کارگر در ۸ مارس، بعد از جنگ دوم جهانی کمی فروکش کرده بود تا اینکه در اواخر دهه ی ۱۹۶۰ و اوائل  دهه ی ۱۹۷۰ باز شعله ور شد. طبقه سرمایه دار که وضعیت راچنین دید، یعنی یا حس بویای تیز طبقاتی خویش بوی خطر را حس کرد، بدست و پا افتاد. بوسیله سازمان جهانی اش بعنوان سازمان ملل متحد، برای اینکه چنین مبارزاتی را از محتوای طبقاتی و ضدیت با استثمار طبقاتی سرمایه داری که ریشه و علت اساسی تمامی دردها، جنگ ها  و کشتارهای جامعه بشری بطور کل و بویژه زنان کارگر بوده و هست که دیگر زنان کارگر از نظر کمی و بطور واقعی در سطح جهانی به نصف نیروی کار مستقیم و نه غیر مستقیم و بصورت کارگر بی جیره و مواجب “کارخانگی”، بلکه در کارخانجات و مؤسسات آموزشی و خداماتی و پرستاری و… بیشتر از نصف نیروی کار تبدیل شده  بودند و بیش از پیش، نیروی کار برای تولید سود برای سرمایه داران و بدبختی و فلاکت برای خویش، را تشکیل می دادند و می دهند، آن استراتژی ” شکاف بیاندار و حکومت کن” را پیاده کرد. 

مبارزات زنان کارگر و روز زنان کارگر که با شرکت مردان کارگر، بر علیه سیستم سرمایه داری امپریالیستی بود را، به نام روز زن نام نهاد و در جلسه عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۷۵ به نام روز جهانی زنان یا « روز زن، حقوق بشر وصلح» نام نهاد تا زنان کارگر را در کنار زنان بورژوا و زیر رهبری آنها در آورد. واقعا هم در این امر موفق شد. 

البته، بعد از غلبه یافتن افکار خرده بورژوائی و بورژوائی و حتی ارتجاعی بر جنبش طبقۀ کارگر در اشکال سوسیال دموکراسی و چپ همه باهمی، خلقی، ملتی و مخصوصا صلح و سازش طبقاتی، گذار مسالمت آمیز، هم زیسیتی مسالمت آمیز از طرف باصطلاح سوسیالیسم موجود که در اصل جز سرمایه داری دولتی نبود …  محیط جامعه ی طبقاتی و جهانی سرمایه داری – امپریالیستی – به اندازه کافی آلوده به خرافات ناسیونالبیستی، داروینیسم اجتماعی – تکامل گرائی محض، کدر و تیره گشته بود و این حیله گری بعنوان تیر آخر بود که بر جنبش طبقاتی کارگران بطور کلی و بویژه زنان کارگر زده می شد. 

 امروزه این روز نه با شعار هایی همچون ” مرگ بر سرمایه، مرگ بر مردسالاری، مرگ بر جنگ و کشتار، مرگ بر استثمار، مرگ بر کشتار زنان و مردان کارگر،  مرگ بر امپریالیسم، مرگ بر دولت سرمایه داری، پیروز باد انقلاب سرخ زنان و مردان کارگر، زنده باد کمونیسم! بلکه اکثرا و در اکثر کشورها  با شعارهای باصطلاح ضد مرد سالاری بدون توجه به جامعه طبقاتی بعنوان آبشخور مردسالاری و کثافات قرون وسطایی مذهبی و دینی  و فمنیستی ضد جنس مرد و مراسم های اکثرا سرمایه پسند و با داد و بیداد و به قول معروف  با دایره زنگی و طبل و دوهل در اکثر کشورها و در شهرهای دینا جشن گرفته می شود و مردان و زنان بورژوا هستند که  سکان دولت ها را در دست دارند، نمایندگان مجالس قانونگزاری هستند و زندانبان و شکنجه گر کارگران زن و مرد و گل دهنده به یکدیگر در ۸ مارس هم همان ها هستند و حتی عجوزه هائی مانند ملکه انگلیس و پاپ  و رهبران دینی هم  این روز را تبریک می گویند.

آری،  رفقای کارگر و بویژه زنان کارگر، در اینجا بیشتر از همه شمائید که مورد خطاب هستید :  زنان کارگر کارخانه ی لباس دوزی نیویورک در آتش سوختند، سرمایه داران هستند که میراث دار آنها شده اند، همان هائی که  همان زنان را سوزاندند، دو جنگ جهانی راه انداختند، صدها میلیون از زنان کارگر و مردان کارگر، کودکان کار و پیران را هر روز و هر ماه و هر ساله تا کنون کشته و میکشند و در کارخانه ها زیر خاک مدفون می کنند و یا در آتش میسوزانند، مورد تجاوز قرار می دهند و سنگسارشان میکنند تا استثمار طبقاتی طبقه سرمایه دار امپریالیستی که هارتر و حریص تر شده است، ادامه یابد! 

همان ها هستند که امروزه، مراسم های ۸ مارس را نیز، زیر نظر دارند و در جاهائی  که کمی رادیکال و باخواست های ریشه ای، تظاهرات، اعتراض و مراسمی را می بینند، فورا با سگ های تربیت شده و پلیس های اسب سوار زن و مرد، باتوم بدست و نارنجک انداز بر شانه، برای پرتاب نارنجک های گازهای اشک آور و خفه کننده و تانکرهای آبپاش و هلی کوپترهای جنگی و تانگ و خمپاره اندازبه پیشواز زنان و مردان کارگر میشتابند.

 در چنین شرایطی که بویژه امراض واگیر دار هم بیداد می کنند، کرونا تا کنون بیش از دو میلیون و نیم و بلکه سه میلیون نفر را کشته است، استثمار طبقاتی وحشیانه تر شده است، به اختلافات قومی و مذهبی، ملیتی و جنسیتی بیشتر دامن زده می شود، چرثومه های فساد از لانه هایشان ( پاپ و آیت الله ها) بیرون شده اند، برای کارگران زن و مرد به باور من، وظیفه واقعی و اصلی چنین است :

باید که  طبقه کارگر جهانی، انقلابی دیگر، از نوع انقلابات کموناردهای پاریس و انقلاب اکتبر روسیه را با تجربه گرفتن از گذشته مبارزات طبقاتی خویش و با نقد اشتباهات، به پیروزی رساند! دیکتاتوری پرولتاریای مسلح را مستقر سازد! باید به این جامعه واژگونه  طبقاتی که مفت خوران خونمک و مرتجع بر آن حاکم هستند که همه چیز را واژگونه کرده  و می کنند، با درهم شکستن دولت کنونی و ایجاد دولت پرولتارهای مسلح زن و مرد پایان داد تا دیگر استثماری نباشد که برای نگه داری آن، این همه کشتار، این همه حیله گری و دگردیسی واژگونه لازم باشد. 

رفقای کارگر و زحمتکش زن  ومرد، بیکار و دارای شغل، سیاه و سفید، زرد و سرخ، اوضاع مان به سامان نمی شود، جز به دستان بهم پیوسته و مسلح شده مان، جز با اتحاد و سازمان یافتن مان، بر علیه سرمایه و سرمایه داران، برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی مان!  

۸ مارس سال ۲۰۹۴ اسپارتاکوسی بر همه شما کارگران جهان و بویژه زنان کارگر گرامی باد! بکوشیم که دو باره جنگ طبقاتی بر علیه سرمایه داران و روزها و مبارزاتی را برای یک جامعه کمونیستی،  جامعه ای که این شعار بر تارک آن نبشته شده است : “از هر کس بقدر توان و استعداد فعالیت مفید و بهرکس به اندازه نیازهایش“، انجام گرفته و نام گذاری شده اند را زنده و برپا سازیم که رهائی مان در اتحاد و تحزب کمونیستی و طبقاتی مان، در پیروزی جنگ طبقاتی مان است و نه در چیز دیگری! بربریت را حاکم کرده اند، آلترناتیو کمونیسم است!

کارل مارکس نقدی بر برنامۀ کوتاء سال ۱۸۷۵ : ” بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.

اکنون برنامه [گوتا] نه به این آخرى مى پردازد و نه به سرشت دولت در جامعۀ کمونیستى.” ، ترجمۀ سهراب شباهنگ

 این محتوای همان شعار رُزا لوکزامبورگ سرخ است که یکی از بانیان و تصویب کننده گان ۸ مارس زنان کارگر است که در سرخی خونش برای رهائی طبقه کارگر و ضد طبقه سرمایه دار، فاشیست های سرمایه در آلمان و به دستور نخست وزیر و وزیر پلیس سوسیال دمکرات به همراه کسی که ، تنها نماینده ای که در پارلمان آلمان به بودجه جنگ امپریالیستی رأی نه، داده بود – کارل لیبکنشت – درغلطاندند: بربریت یا سوسیالیسم!

زنده باد ۸ مارس زنان کارگر! زنده باد انترناسیونال کارگران! زنده باد کمونیسم پرولتارهای مصمم و برخاسته به رزم طبقاتی و پیروزمند در آن!

حمید قربانی – انسان بیوطن

۷ مارس ۲۰۹۴ سال اسپارتاکوسی!

بیانیه های تشکل های مستقل بازنشستگان به مناسبت روز جهانی زن

بیانیه های تشکل های مستقل بازنشستگان به مناسبت روز جهانی زن – اخبار روز – سايت سياسی خبری چپ (akhbar-rooz.com)

بیانیه فعالین دانشجویی به مناسبت روز جهانی زن ۱۳۹۹

بیانیه فعالين دانشجویی به مناسبت روز جهانی زن ۱۳۹۹ – اخبار روز – سايت سياسی خبری چپ (akhbar-rooz.com)

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate