انقلاب سرخ را باید سازمان داد!

انقلاب سرخ را باید سازمان داد!*۱

و آن را به پیروزی رساند! پیروزی چنین انقلابی، دیگر امروز نه ضرورتی تاریخی – اجتماعی است، بلکه به یک ضرورت فوری و عاجل برای پرولتاریا جهانی تبدیل شده است. زیرا که کره زمین و زندگی بر روی آن، بوسیله سیستم سرمایه داری که خوی ذاتی اش، انباشتن ثروت در یک قطب – قطب اقلیت زائد و غیر لازم  و فقر در قطب دیگر جامعه – قطب اکثریت تولید کننده لازم و ضروری برای هر جامعه ی انسانی، یعنی، طبقه کار است، بطور جدی تهدید به نابودی است.  پرولتاریا موفق به انجام رساندن این وظیفه سُترگ نمیشود، مگر اینکه خود را متحد، متحزب در حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست نموده و مسلح کرده باشد!  کمونیسم نظریه نیست که بوسیله  مصلحان اجتماعی کشف و یا اختراع شده باشد و حتی علم هم نیست، اگر چه با علم سر و کار مستقیم  دارد. کمونیسم یک حرکت طبقاتی یک طبقه مشخص و برای یک هدف مشخص است.” کمونیسم حرکت طبقه کارگر برای لغو شرایط  موجود اجتماعی است” کارل مارکس، فردریک انگلس، ایدئولوژی آلمانی، ۱۸۴۸. 

و برای ساختن جامعه ی کمونیستی، جامعه ای که این شعار بر تارک آن نوشته شده است : ” از هر کس به اندازه توان – استعدادش کار – فعالیت مفید و به هرکس به اندازه نیازهایش”! میباشد.

لنین از زبان انگلس : ” از آنجا که دولت فقط مؤسسه گذرنده ایست که در مبارزه و انقلاب باید ازآن استفاده کرد، تا دشمنان خود را قهرا سرکوب ساخت، لذا سخن گفتن در بارۀ دولت خلقی آزاد ( دموکراسی برای همه- حمید قربانی) خام فکری خالص است. مادامکه پرولتاریا هنوز به دولت نیازمند است، این نیازمندی از لحاظ مصالح آزادی نبوده، بلکه بمنظور سرکوب دشمنان خویش است و هنگامی که سخن گفتن در بارۀ آزادی ممکن می گردد، آنگاه دولت بمعنای اخص کلمه دیگر موجودیت خود را از دست می دهد”، لنین – انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد. 

در شرایطی که ۱٪ از ثروتمندان جهان بر ۸۴٪ از ثروت جهان چنگ انداخته اند، حتی ۶۴ یا ۸۴ نفر از سرمایه داران زالو صفت بر بیش از نیمی از سود ناشی از فروش کالاهای تولید شده بوسیله کارگران حاکم هستند و ۵۰٪ از جمعیت جهان هیچ چیزی ندارد، جز نیروی کار و جسم شان که باید، اگر مشتری ای گیر بیآورند، هر روز بفروشند تا فقط زنده بمانند و اگر نه، یا میمیرند و یا باید در صف های طولانی و در سرمایه یخبندان، با سری خم کرده و با ظرفی در دستان لرزان شان، ساعت ها به انتظار چند کیلو مواد غذائی و یا حتی یک فنجان قوه و یا یک ساندویچ بر درب خیره ها بایستند و از طرف دیگر، مبارزات جاری و خشم گینانه همین توده های فقر زده – کارگران و زحمتکشان جهان که در شرایط بحران کروناپی و هر چند بدون چشم انداز روشن، بدون نیروی رهبری کننده انقلابی که در اکثر مواقع با اشکال قهرآمیز، در برابر این همه نیروی سرکوب جاری اند و وقفه ای ندارند، زیرا که نمی توانند و قادر نیستند که مبارزه ننمایند، ضرورت تغییر بنیادی در نظام اجتماعی موجود، یعنی واژگونی آن  را در محتوای  خود بیان می کنند، هر چند هنوز خودبخودی و بدون برنامه مشخص و چشم انداز  هستند و بویژه حزبی ندارند که آنها را رهبری نماید، نیرویشان را متمرکز کند، برای شان روشن سازد که مبارزات بدون پیوستن به همدیگر و یک کاسه و سراسری شدن به هدف نمیرسند و همچنانکه می بینیم سرکوب میشوند، خونین میشوند، فعالین زندانی، شکنجه و اعدام می گردند، اما  جاری اند و تغییر بنیادی میخواهند و بویژه وحشت از همین مبارزات و تغییر و واژگونی نظام موجود اجتماعی، طبقه سرمایه دار و نمایندگان آن را به دست و پا انداخته است. آنها دیگر خواب راحت ندارند، بر نیروی سرکوب میافزایند و سلاح های سرکوب و کشتار را تعویض می کنند،  سایه وحشت از یک برخاست قهرآمیز جهانی طبقه کارگر – هراس از انقلاب سرخ، امسال برهمه ی گردهم آئی ها و نشست های اکثرا مجازی سران جنگ طلب دولت ها، نمایندگان، فیلسوفان، اقتصاددانان و سازمانهای جهانی طبقه سرمایه دار حاکم بوده است. اختلافات در بین شان شدت گرفته است و حتی حاضرند که گلوی یک دیگر را مانند حیوانات درنده و هار شده بجوند، این را در همین باصطلاح انتخابات آمریکا دیدیم، در کودتای نظامیان در برمه داریم، می بینیم و در تظاهرات های روسیه و…

همین چندی پیش ما وعده های پوشالی و خیالی، سخنان گوهر بار و خالی از تغییرواقعی و رادیکال لازم و ضروری، در سیاست و اقتصاد غالب بر جهان امروزی که غارت نیروی کار و منابع طبیعی از خصوصیات ویژه و ذاتی آنست که واقعا دیگر قطار بدون ترمزی را میماند که پرتاب شدن به دره نابودی را دارد، در کنفرانش مشهور به داووس و همچنین کنفرانس “امنیتی مونیخ” را، شاهد بودیم.

اما آیا، همین وعده ها گه گزندی به ساختار اقتصاد حاکم نمیرسانند، نخست به وقوع میپیوندند؟ و دوم اینکه با اجرای این ها، آیا بحران عمیق اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی که زندگی بر روی کره زمین را تهدید جدی مینماید، حل میشوند؟ نمیتوان با توجه به تاریخ سرمایه و حاکمیت آن بر جهان هیچ اطمینانی از اجرای وعده ها و حتی با اجرای آنها، به حل مسائل و مشکلات روی هم تلنبار شده، داشت. مگراینکه، یا نادان و پخمه سیاسی، اتوپیا اندیشِ خرده بورژوا مفلوک و هراس زده از انقلاب زیر و رو کننده ی اوضاع موجود و خشمگین از همیین وضعیت که گلویش را تا سر حد مرگ فشار میدهد، بوده و یا اپورتونیست و به لاشه ی متعفن تر از خود سرمایه تبدیل شده باشیم!

” روند تولید بی واسطه ی سرمایه، عبارت از روند کار و ارزش افزائی آنست، یعنی روندی است که نتیجه ی آن محصول – کالا و انگیزه ی تعیین کننده اش تولید اضافه ارزش است.”، کارل مارکس، کاپیتال، کتاب دوم، ص ۲۹۷- ترجمه ایرج اسکندری. 

باید دانست که “هیچ چیز از عدم بوجود نمیآید. “، کارل مارکس، منبع بالا. بنا براین، هر چیزی منشأ مادی و واقعی دارد. منشأ محصول – کالا-  کار کارگر و طبیعت است.  ” کار پدر کالا و طبیعت مادر کالاست”، کارل مارکس، نقدی بر نامه گوتاء سال ۱۸۷۵- ترجمه ی سهراب شباهنگ.

سینه ی بلدر چین غذای قاتلان انسان و طبیعت مانند رهبر و دار و دسته های مرتجع، از رنج باغبان و باغات اطراف قم و مشهد و… می باشد.*۲

این به معنی اینست که روند تولید سرمایه داری تا زمانی میتواند ادامه یابد که سود مورد علاقه طبقه سرمایه دار در کلیت آن ( سرمایه دار صنعتی، سرمایه دار تجاری، سرمایه دار مالی – رانتی و بانکی و..)، خرج و مخارج زندگی لوکس تمامی دولتمداران، سیاستمداران، متولیان مذهب و دین، سرکوب گران جسمی و روحی کارگران، مدیا، زندانبانان و…  را مهیا نماید.  

” سیاست فشرده اقتصاد است. جنگ سیاست به اشکال و وسائل دیگر است”، نقل بمعنی، لنین. اقتصاد حاکم بر جهان اقتصاد سرمایه داری است  که در بالا از زبان کارل مارکس خصلت اساسی و ذاتی اش بیان شد. جنگ و ویرانی ناشی از آن با جامعه طبقاتی بین انسان و بویژه جامعه ی طبقاتی سرمایه داری متولد و رشد و توسعه یافته است و تا لغو آن و جانشین شدن جامعه کمونیستی با شدت و حدت ادامه خواهد داشت.

 « مدیر اجلاس داووس در سخنان خود گفت: «در مواجهه با بحران همه‌گیری کرونا و اثرات پایدار آن بر اقتصاد جهان، سیاستمداران در سراسر جهان باید دیدگاه‌های خود را نه تنها درباره راه‌حل‌های فوری چالش‌های کنونی، بلکه درباره متحول کردن سیستم‌های اقتصادی بیان کنند. رشد بهره‌وری به تنهایی کافی نیست و ضروری است با نابرابری و تغییرات آب و هوایی مبارزه شود. باید سیاست‌ها به شکلی تغییر کند که اقتصادها رشد پایدار و بهره‌مندی همگان از رونق اقتصاد را در مرکز توجه خود قرار دهند. حرکت در این مسیر مستلزم تغییر در تمامی سیاست‌هاست». سامانتا سالت منبع: اجلاس جهانی اقتصاد- نقل ازسایت دنیای اقتصاد – ۱۳/۱۱/۱۳۹۹. مدیر اجلاس همچنین میگوید که فقر شدید بر اثر بحران حاضر – بحران کرونا – ۸۸ تا ۱۱۵ میلیون نفر را تهدید به فقر شدید میکند. 

سایت دفاع از مارکسیسم در مقاله ای به نام ” وعده ی دروغین داووس در مورد “تنظیم مجدد بزرگ”، ترس از انقلاب را آشکار می سازد” از جمله به گزارشی از صندوق بین المللی پول اشاره می کند و می نویسد : [ افزایش بی ثباتی

صندوق بین المللی پول با اشاره به چگونگی توسعه این شاخص در سال ۲۰۲۰ ، در چشم انداز اقتصادی جهانی خود در ماه اکتبر اظهار داشت که اعتراضات به دلیل همه گیری کاهش یافته اند ، اما آنها فکر نمی کنند که این دوام ادامه یابد:

“منطقی است که انتظار داشته باشیم ، وقتی بحران از بین می رود ، ناآرامی ها ممکن است به مکان هایی بازگردند که قبلاً وجود داشته اند ، نه به دلیل خود بحران COVID-19 ، بلکه صرفاً به این دلیل که به مسائل اساسی اجتماعی و سیاسی پرداخته نشده است. تهدیدها همچنین می توانند در مواردی که بحران مشکلات را آشکار یا تشدید کند، مانند عدم اعتماد به نهادها ، ضعف حاکمیت ها ، فقر یا نابرابری ، بیشتر شوند. “]. 

Davos’ false promise of a “Great Reset”reveals fear of revolution

Davos’ false promise of a “Great Reset” reveals fear of revolution (marxist.com)

اگر به ویدئوهای پخش شده از سخنرانی دیروز جوباید – رئیس جمهوری آمریکا یکی از نوکران و جان نثاران سرمایه جهانی و خامنه ای دیکتاتور خون آشام حاکم بر کارگران و زحمتکشان در ایران، هر دو در یک روز! هم توجه  و گوش نمائید، در چهره  شان  ترس هلاک کننده طبقه سرمایه دار و دولتمداران و سیاستمداران خون ریزش را از جنبش های جاری و در حال سامان بخشی و سازمانیابی و قهرآمیز کارگران و زحمتکشان، بویژه جوانان و توده ی زنان متعلق به خانواده های کارگری و زحمتکش که سراسر جهان را در برگرفته اند، دیده می شود. اما، برای به پیروزی و موفقیت رسیدن این جنبش های فداکارانه و از جان گذشته، طبقه کارگر سازمان یافته و متحد و مسلح شده مورد نیاز است

البته، این سخنان در شرایطی گفته میشدند که در ایالات متحده ی آمریکا، ۷۰ نفر از سرمای شدید زمستانی، در ایالت تکزاس مُردند  که از کارگران و زحمتکشان بودند، زیرا که سرمایه داران در ویلاهای با شیشه های دو جداره و عایق دار و در گرمای مطبوع به استراحت مشغول بودند و هستند و در ایران مزدوران خامنه ای کارگران و زحمتکشان در بلوچستان را به جرم حمل چند پیت مواد سوختی، برای نمردن از گرسنگی به  رگبار بستند  و دهها نفر را کشته و زخمی نمودند. توده کارگر و رنج به حرکت درآمده و ساختمانهای دولتی در آتش خشم شان سوخته و میسوزند.  و اما،

این مبارزات بدون واژگونی نظام حاکم بر جهان به هدف اساسی خویش نمی رسند و این نیازمند پیروزی انقلاب سرخ  کارگران و زحمتکشان است. کارگران و زحمتکشان موفق نمی شوند، انقلاب را به پیروزی برسانند، مگر اینکه آماده شده باشند. 

 این وظیفه، یعنی آماده کردن طبقه کارگر و متحدین اش  را تشکلات توده ای – طبقاتی طبقه کارگر مانند اتحادیه ها، سندیکاها، کمیته های کارخانه و محل زندگی  و مخصوصا حزب سیاسی طبقه کارگر که بوسیله کارگران آگاه و در کشورهاپی همچون ایران با وجود دولت بغایت دیکتاتور و سرکوب گر و با این همه ی پلیس های مختلف با انیوفورم و یا لباس شخصی، اساسا، با مبارزه ای مخفی و غیر علنی موجودیت می یابد و با شرکت  در مبارزات جاری، بوسیله ی فعالین  حزبی، یعنی  هواداران، اعضا و کادرها که باید اساسا از خود کارگران باشند*۳ توده ای می گردد، یعنی توده ی طبقه کارگر و زحمتکشان  عضو خویش نماید ، بر عهده دارند. این حزب باید که بتواند طبقه کارگر و یا اکثریت آن را در خود سازمان دهد تا طبقه کارگر را بعنوان یک نیروی اجتماعی آماده  برای به پیروزی رساندن انقلاب کمونیستی کند. مبارزات طبقاتی نشان داده اند که طبقه کارگر، برای پیروز شدن در جنگ طبقاتی بر علیه طبقه سرمایه دار و دولتش، محتاج است که سازمان یافته و مسلح گردد! چون دشمن او، دارای نیروی سازمان یافته و مسلح – دولت است! دولت در جامعه طبقاتی زور سازمان یافته – نیروی سرکوب گر – طبقه حاکم برای سرکوب طبقه محکوم است!

 لنین:

طبقه ستمکشى که براى آموختن طرز استعمال اسلحه و بدست آوردن آن نکوشد فقط شايسته آن است که با وى همانند برده رفتار کنند. زيرا اگر ما به پاسيفيستهاى بورژوا و يا اپورتونيست مبدل نشده باشيم نميتوانيم اين نکته را فراموش نماييم که در جامعه طبقاتى زندگى ميکنيم و جز مبارزه طبقاتى راه خروج ديگرى از آن وجود ندارد و نميتواند داشته باشد. در هر جامعه طبقاتى، اعم از اينکه بنايش بر بردگى يا سرواژ باشد و يا، مانند امروز، بر کار مزدى، در هر حال طبقه ستمگر مسلح است. نه تنها ارتش دائمى فعلى بلکه ميليس فعلى هم – حتى در دمکراسى‌ترين جمهوريهاى بورژوازى مثل سوئيس – تسليح بورژوازى بر ضد پرولتاريا است. اين حقيقت آنقدر ساده و روشن است که تصور نميرود به مکث در روى آن نيازى باشد. همين قدر کافى است يادآور شويم که چگونه در کشورهاى سرمايه‌دارى از ارتش بر ضد اعتصاب کنندگان استفاده ميشود.“، برنامه نظامی انقلاب پرولتری. ۱۹۱۶.

کارگران و زحمتکشان جهان، سازمان، سازمان و تسلیح طبقاتی، تسلیح طبقاتی شما! گره گشای دنیا و مشکلات آن هست!

بایدن،  رئیس جمهوری تازه به قدرت رسیده، اشک تمساح می ریزد، ولی نمیگوید و نمیتواند بگوید که چرا، باید تا کنون بیش از ۵۰۰۰۰۰ نفر جانشان را در جائی از دست دهند که همه امکانات بهداشتی و زیستی برای مقابله با چنین بلایا و فجایع مثلا طبیعی! آماده و می توان با کمترین تلفات انسانی و خسارت آنها را برطرف نمود و رفع کرد! : “برخی آنها را مردمان معمولی خطاب می کنند. نه! هیچ کدام از آنها یک فرد عادی نبود. همه آنها خارق‌العاده بودند. بسیاری در این خاک متولد شده بودند و بسیاری هم به اینجا مهاجرت کرده بودند. خیلی از آنها آخرین نفس را به تنهایی در همین سرزمین کشیدند و جان باختند.”، آیا واقعا این همه مرگ طبیعی است؟!  میتوان، مثل یک حادثه معمولی به آن نگریست و از کنار آن خیلی به آسانی و راحتی گذشت؟! نه نه، هزار نه بهیچوجه! این فقط آز و طمع سیری ناپذیری طبقه و سیستمی را نشان میدهد که تولدش را در خون و گند انسان، جشن گرفت : “سرمایه در جائی متولد میشود که از سر تا پا و از تمام مساماتش خون و گند  بیرون می زند.” کارل مارکس، سرمایه جلد اول سال ۱۸۶۷، ترجمه ی ایرج اسکندی، ص ۶۸۹. و گرنه، این همه تلفات و خسارت وارد نمی شد. من این را با اطمینان صد در صد میگویم. بنا براین، طبقه سرمایه دار قاتل اساسی و اصلی این همه انسان است و باید با کار بدستان ، روزنامه نگاران، کشیشان و آیت الله، رئیس جمهوران و هیٔأت دولت ها، نمایندگان مجالس و …  محاکمه گردند. *۴

 زیرا که او خوب می داند، او سالها نماینده مجالس قانون گذاری محلی و سراسری  و کارمند سیا و ۸ سال معاونت رئیس جمهوری را داشته است.

 آری، او می داند که اگر، ترامپ فاشیست میتواند، نیروئی را بسیج نماید که ساختمان در محاصره نیروهای امنیتی – پارلمان – را اشغال نمایند، یک حزب انقلابی کمونیست که نیرویش را از کارگران می گیرد،( در هر کمیته ی حزبی ۱۰ نفره ، ۸ نفر کارگر و ۲ نفر روشنفکر، لنین سال ۱۹۰۵) خود را وسیله ای می داند، برای آماده کردن طبقه کارگر برای به پیروزی رساندن انقلاب اجتماعی – انقلاب مسلحانه شان)، حزبی که استراتژی و سیاست اش را بر این قرار داده که باید دولت سرمایه داران را درهم شکند و بر جای آن دیکتاتوری پرولتاریای مسلح نشانده گردد.

 و خلاصه جنبشی که برای پایان دادن به بردگی انسان تولید کننده و رنج کشیده موجود است، رهبری گردد که همه شرایط مادی و عینی برای چنین جنبشی – یعنی شرایط عینی انقلاب و حتی موقعیت انقلابی*۵ آماده شده ” دیگ – بشکه – باروت آماده اشتعال است و فقط آشتزنه یعنی کارگران متحزب را کم دارد، راه بیافتد، همچون سیل بنیاد کن، میتواند، نیروئی را بسیج نماید، که دیگر پیغمبران و قهرمانان دروغین و پوشالی مثل برنی سندرز ها و باب آواکیان ها که حرف اساسی شان این بود و هست که کارگران و زحمتکشان را از کار برد قهر بر حذر دارند و به آنها سفارش مبارزات ” غیر خشونت آمیز” می نمایند، اعلامیه باب آوارکیان رهبر باصطلاح حزب کمونیست انقلابی آمریکا و تشویق به شرکت در انتخابات اخیر برای رأی دادن به جوبایدن که مانند حزب کمونیست کارگری ایران و… نه کارگری و نه به هیچ عنوان کمونیست است و انقلابی، دیگر نمی توانند، کاری انجام دهند و چنین جنبشی می تواند و قادر است که دستگاه های دولت موجود، هر چند دارای نیروهای امنیتی – اطلاعاتی چنان ددمنش و قوی است که واشنگتن را محاصره میکنند و با زانو گذاشتن بر گردن انسان را – جرج فلوید*۶ – خفه میکنند، شهر ها را بمباران و به ویرانه تبدیل میکنند  ( افغانستان، سومالی، عراق، لیبی، مالی، یمن، سوریه و… )  نمونه های روشن، همین دو دهه هستند، بطور کامل درهم شکند و سرمایه – مالکیت خصوصی و کارمزدوری – را با ایجاد سلطه پرولتارهای مسلح، لغو نماید و جامعه ای را جانشین آن نماید که اگر هم با چنین وضعیت هائی روبرو گردد – بیماری همه گیر کرونا – ، خیلی ساده و با کمترین تلفات از آن بگذرد. 

این را حتی چین سرمایه داری دولتی – خصوصی -، زولاند نو، ویتنام و تایلند و… هم نشان داده اند. چرا، که ویروس کرونا برای اولین بار در چین شناسائی گشت، ولی بیشترین تلفات را در آمریکا و اروپای باصطلاح پیشرفته و خیلی مدافع آزادی، دموکراسی و حقوق بشر! همان بشری که حتی حقوق یک سگ را برایش قائل نیستند، سگ ها مرا میبخشند، بر نسل انسان تحمیل شده و ادامه دارد! 

در صورتی که امکانات کنونی جامعه ی جهانی، بویژه آمریکا و اروپا، برای یک زندگی کاملا در رفاه و همبسته با محیط زیست مناسب، برای چند برابر جمعیت – انسان زنده – بر روی همین کره زمین کفایت می کند که البته، هیچ لازم و ضروری  نیست “معیشت الهی؟” نیست که جمعیت رشد کند و علم و تکنیک هم این قدر رشد کرده است که بتواند بدون هیچگونه جلوگیری از یک زندگی عاشقانه وشادانه برای دو جنس جلوی رُشد جمعیت ناخواسته را سد نماید.

چیزی که مهم و اساسی  است که بدون آن مرگ نسل انسان در انتظار است، یعنی،  فقط، باید این بختک – سیستم سرمایه داری – که بر پیکر جامعه افتاده است، خون آن میمکد تا ادای زنده بودن را از خود بروز دهد، این لاشه ی متعفن گشته، این پوسته سخت شده را درهم شکست و مرده را دفن نمود! که بویش انسان را خفه نکند! 

آری، آری، هزار بار آری، انقلاب ، انقلاب قهری کمونیستی را باید سازمان داد و به پیروزی اش رساند! این، یعنی  شعار: کمونیسم یا مرگ! در حال به  واقعیت پیوستن هست. کدامیک؟  تنها و تنها طبقه کارگر تعیین میکند!

پیروزی انقلاب کمونیستی نه تنها در سطح کشوری، بلکه در سطح بین المللی به یک ضرورت اجتناب ناپذیر و فوری تبدیل شده است، زیرا  که زندکی انسان و محیط زیست  بوسیله طبقه سرمایه دار که خود در اسارت سرمایه و سیستم سرمایه داری می باشد، در خطر عاجل نابودی قرار گرفته است. سیستم سرمایه داری امپریالیستی به جائی رسیده است که هیچ گونه ایستی در حرکت اش بسوی سود هر بیشتر را نمی پذیرد، هیچ گونه رفرم واقعی را برای بهبود زندگی میلیاردها انسان تولیدگر بر نمی تابد و با سرعت جامعه انسانی را بسوی نابود شدن می برد. بنا بر این یا باید بوسیله انقلاب قهری پرولتاریائی واژگون گردد و یا نظام موجود، بر اثر رشد تناقضات و  تضادهای ذاتی اش و بدیگر سخن، بر اساس قانون دیالتیک ماتریالیستی ( هر چیزی که یک روز متولد شده باشد، بعد از تغییر و تحولات و تبدلات دائمی یک روز هم میمیرد.)، بطور خودبخودی نابود می گردد و با  نابودی خود جامعه انسانی وحتی کره زمین را زیر و رو می کند. طوفان، برف و یخ زدگی هفته گذشته تکزاس که به مرگ بیش از ۷۰ نفر و نابودی زیر ساخت هایش تمام شد، در پیشرفته ترین کشور سرمایه داری، علاوه بر جنگ ها و همه فجایعی که هر روز شاهد آن هستیم و از آنجمله اپیدمی کرونا که تا کنون  بیش از ۱۹۸۲۵۲۶ انسان  را به کام مرگ فرستاده،۹۳۶۰۳۱۴۱ بیمار و بر تعداد فقرا و مرگ گرسنگان بیش از پیش  افزوده است و ادامه دارد، نمونه ها و شواهدی روشن  بر این مدعا هستند.

اما برای پیروزی انقلاب قهری کمونیستی کارگران در هر جامعه سرمایه داری دو شرط لازم و ضروری اند، نخست اینکه آن جامعه  از نقطه نظر نیروهای تولیدی رشد کرده باشد، یعنی پرولتاریا از نظر کمی اکثریت جمعیت فعال و تولید گر جامعه را شامل گردد و دوم اینکه همان طبقه کارگر آماده برای به پیروزی رساندن انقلاب اچتماعی – کمونیستی – شده باشد. شرط اول میتوان گفت که  امروزه تقریبا در سراسر جهان آماده است و اما شرط دوم یعنی آمادگی پرولتاریا که باید بوسیله تشکلات توده ای طبقاتی پرولتاریا بطور کلی و خصوصا حزب سیاسی – حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست انجام گیرد، به علت  فقدان چنین حزبی، در سطح کشوری و بین المملی متأسفانه موجود نیست. همه شرایط عینی و حتی موقعیت انقلابی هم ، برای گذار جامعه از سرمایه داری به کمونیسم آماده است، یعنی میوه کاملا رسیده و حتی دارد، می گندد و اما دست برای چیدن میوه یعنی پرولتاریا آماده نیست! 

یک تذکر: من بالشخص همان طور که بارها نوشته، و مطالب مربوط به اعتصابات و اعتراضات و تظاهرات های کارگران را، پخش و باز پخش کرده ام از همه اشکال مبارزات جاری، مبارزات طبقاتی واقعی کارگران و زحمتکشان در قاره های گوناگون دفاع کرده و میکنم و این را هم می دانیم  و می دانم که طبقه کارگر نه  درخلاء و اساسا با کتاب خواندن، گرچه کتاب خواندن و تئوری را لازم می دانم ” بدون تئوری انقلابی جنبش انقلابی موجود نیست. دوست من تئوری خاکستری است، درخت سبز زندگی است.” و فراز از ۲ نوشته ی لنین،  پراتیک و عمل است، بلکه در مبارزه ی انقلابی است که تئوری انقلابی را بطور کامل میتواند کسب نماید  و از طبقه در خود به طبقه برای خود تبدیل گردد. ۷*، ولی برای پایان دادن به نظام موجود اجتماعی و واژگونی کامل آن که امروزه از ضرورتی آنی و فوری برخوردار شده است، اساسا و اجتناب ناپذیرانه، باید که انقلاب قهری کمونیستی را به پیروزی رساند و اگر نه، هر چه احیانا بوسا بیاید که غیر محال شده است، قابل پس گیری است.  

دو خبر از سایت بی بی سی صدای سرمایه داران امپریالیست :

شمار قربانیان کرونا در آمریکا از نیم میلیون نفر گذشت. البته، در این خبر ، محتوای سخنان جوبایدن را هم می خوانید.

https://www.bbc.com/persian/world-56161896

ایران – متعرضان در سراوان فرمانداری راگرفتند – هجوم معترضان به فرمانداری سراوان در پی تیراندازی به سوخت‌بران در سیستان و بلوچستان

https://www.bbc.com/persian/iran-56165222

کارگران و زحمتکشانِ مرد و زن، از هر نژاد بشری و با هر زبان و رنگ پوست، اسیران در زندان های بزرگ کشوری و … : 

بدانید که این نوع هجوم ها و حتی اعتصابات و تظاهرات چند صد میلیونی ( هندوستان ۲۰۰ میلیون کارگر اعتصاب کرد.) بدون سازمان یافتن و تحزب یافتنِ شما، مسلح شدن و متحد گشتنِ شما، کاری را از پیش نمی برند، 

رفقا! بجنبید و فرصت را از دست ندهید. دیگر بس است تا کی صبر و انتظار، مرگ و گرسنگی! ریختن توی خیابانها و کشته شدن، زندانی گشتن، شکنجه گردیدن و اعدام شدن! پیروزی در انتظار است، ان را با متشکل، متحد، مصصمم و مسلح گردیدن خویش، بدست آورید و از چنگ ندهید!

حمید قربانی – انسان بیوطن

۲ مارس  سال ۲۰۹۴ اسپارتاکوسی.

 زیر نویسها ————————-

*۱-  این مطلب را یک هفته  روز قبل در فیس بوک صفحه خودم و چند گروه و نیز در تلگرام درج کردم، ولی اکنون قدری به آن افزوده شد و غلط گیری در حد امکان انجام گرفته است!

*۲- چند روز قبل اعلام شد که بیماری حاد – آنفلونزای \رندگان در ایران شیوع یافته، در سایت بی بی سی خبر آن اعلام شد. عکس جالبی دارد. 

آنفلوانزای فوق حاد پرندگان؛ ‘سه هزار پرنده در باغ پرندگان قم معدوم شده‌اند.

https://www.bbc.com/persian/iran-56053498

. باید نوشت و باز خواند،  به جای “گنجشک “، بلدرچینک “اشی مشی”، روی بام جماران “مشین”، گلوله می آید، زخمی میشی، خونین میشی، میافتی روی منبر پفیوز باشی، کی میگیره، بسیج باشی، کی میکُشه، پاسدار باشی … کی می خوره، قاتل باشی، رهبر باشی!

https://www.lachini.com/lyrics/%DA%AF%D9%86%D8%AC%D8%B4%DA%AF%DA%A9+%D8%A7%D8%B4%DB%8C+%D9%85%D8%B4%DB%8C/%D9%81%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%AF

۳* –  در این رابطه که اگر کادرهای تعیین کننده حزب کمونیست از کارگران نباشند، یعنی از طبقات دیگر و بویژه روشنفکران برخاسته از طبقه سرمایه دار و یا فئودال، خرده بورژوازی باشند، چه اتفاقی می افتد، خارج از تجربه حی و حاضر در مورد جریانات مدعی در اپوزیسیون ایران، گرامشی در این رابطه نکته حقیقتا جالب و قابل اندشیدن، دارد که نظرتان را به آن جلب می کنم :

« جنبش سوسیالیستی در بوجود آوردن بخش های مهمی از طبقۀ حاکمه نقش داشته است. تفاوت این پدیده فی مابین ایتالیا و سایر کشورها به طور واقعی در این امر نهفته است که: در کشورهای دیگر جنبش کارگری سوسیالیستی شخصیت های منفرد سیاسی، و در ایتالیا بر عکس مجموعه ای از گروه های روشنفکری بوجود آورده که بطور گروهی به طبقه دیگر پیوسته اند. به نظر من علت آن را باید در کمبود وابستگی طبقات بالا به مردم جستجو نمود. در مبارزه نسل ها، جوانان به مردم نزدیک گشته ولی در بحران های قطعی این جوانان به سوی طبقات خویش باز می گردند. (امری که در مورد سندیکالیست- ناسیونالیست ها و فاشیست ها رُخ داد)۱.

در واقع صحبت از همان پدیده ی ترانسفورمیسم (دگرگونی- ر.ه.) است منتهی در شرایط متفاوت ترانسفورمیسم در قالب «کلاسیک» همان پدیده ای که به خاطر آن احزاب دوران رستاخیز۲ متحد شدند. این ترانسفورمیسم به نحو بارزی تضاد بین تمدن، ایدئولوژی و غیره و نیروی طبقاتی را نشان می دهد. بورژوازی قادر به تربیت جوانان خود نمی گردد(مبارزه نسل ها): جوانان از نظر فرهنگی به طرف کارگران جلب می شوند حتی تا بدانجا که رهبرگشته و یا سعی در رهبر شدن می نمایند («ضمیرناخودآگاه» اشتیاق به تحقق بخشیدن هژمونی طبقه خودشان بر مردم)، اما در بحران های تاریخی به سوی طویله ی خویش باز می گردند.

این پدیده «گروه ها» مسلما فقط مختص ایتالیا نیست : در کشورهایی که وضعیت مشابه داشته اند پدیده های همانند صورت گرفته است: سوسیالیسم ملی کشورهای «اسلاو» (یا سوسیال رولوسیونرهای یا نارودنیک ها و غیره). برگزیده ای از آثار- جیبی- ص ۱۲۴.

۳*۴-  شش کلمه  از دهان جورج فلوید : https://www.facebook.com/557151183/posts/10156939868261184/

آیا، کلماتی  که در این شعر به آن ها پرداخته شده است، شبیه همان کلمات نیستند که پروانه موسوی ها در زیر شکنجه ی شکنجه گران و هنگام تجاوز به او، از دهان محمود کارگری که شبانه از سر کار برمیگشت، گیر “اختیار بدستان ” خامنه ای جلاد افتاد که از شدت کتک بیهوش شد و بعد از دو روز کشته شد، ستار بهشتی در زیر شکنجه جان باخت، دانشجویان تربیت معلم در چیاپاسِ مکزیک که اول شکنجه شدند و بعد سوزانده گردیدند و… فریاد کشیده اند؟ نوید افکاری چی؟ آخ که کینه طبقاتی توهم مانند محبت طبقاتی عزیزی! پس با من بمان! تا نابودی سرمایه یا مرگ بهنگام و یا نابهنگام من!

*۵- هفته گذشته ، طوفان ویرانگر زمستانی، تگزاس را درنوردید و ۹۰٪ از زیرساخت های انرژی این ایالت را ویران کرد. این بحران باعث از دست رفتن گرما ، ابزارهای آب غیر قابل اعتماد و آسیب ساختاری به خانه ها شد. تخمین زده شد که چهار میلیون نفر همزمان برق نداشتند. نزدیک به ۷۰ مرگ به این فاجعه نسبت داده شده است ، و تعداد بیشتری با مشکلات بزرگ و ناامیدی روبرو هستند.

در ایالتی که به تولید انرژی معروف است ، این بحران در ابتدا باعث تعجب برخی از افراد شد. اما علت ویرانی به زودی مشخص شد. کل بخش تولید و توزیع انرژی در بیشتر منطقه تگزاس در حال خصوصی سازی و تنظیم مقررات جدید است. زیرساخت های شبکه ایالت از شبکه های اتصال شرقی و غربی که تحت نظارت فدرال تنظیم می شوند ، جدا شده است. برای شرکت های انرژی ، ترجیح داده می شود یک هیئت حاکمه وجود نداشته باشد که بتواند در فعالیت های انرژی، دولت “تداخل” کند.

اماُ همه ساکنین این منطقه، به یک سان و یا حتی برخی، اصلا تحت تأثیر خاموشی قرار نگرفتند. مناطقی مانند دالاس هایلند پارک ، مناطق ثروتمند ، در تمام مدت بحران به خوبی روشن و وزوز کرده بودند. افراد ثروتمندتر تگزاس در خانه هایی با ساخت و ساز و عایق بندی بهتر زندگی می کنند و به راحتی می توانند قله های قیمت را بپردازند. اما در میلیون ها مورد ، افراد طبقه ضعیف و طبقه کارگر در مسکن با عایق ضعیف گیر افتادند و فاقد ابزار ضروری بودند. در شهرهایی مانند دالاس ، هیوستون و سان آنتونیو ، قدرت برق ابتدا در کد پستی کم درآمدها از بین رفت. دیگران آنقدر خوش شانس بودند که می توانستند به برق دسترسی پیدا کنند ، اما چند روز بعد مجبور شدند برای پرداخت هزینه های استفاده از انرژی ، کل حساب پس انداز خود را خالی کنند.

همانطور که توسط نیویورک تایمز گزارش شده است:

اسکات ویلوبی ، صدمه دیده ی جنگی۶۳ ساله ارتش که تحت امنیت اجتماعی در حومه دالاس زندگی می کند ، گفت: ” همۀ انداز من از بین رفته است.” وی گفت که تقریبا حساب پس انداز خود را خالی کرده است تا قادر گردیده است ۱۶۷۵۲ دلار قبض برق را که از کارت اعتباری اش شارژ می شود ، بپردازد – ۷۰ برابر آنچه معمولاً برای همه مخارج و ابزارهایش می پردازد. “هیچ کاری نمی توانم در این مورد انجام دهم ، اما این کمر مرا شکسته است.” 

آمریکا : فاجعه آب و هواپی در تکزاس

USA: capitalism’s weather disaster in Texas

USA: capitalism’s weather disaster in Texas (marxist.com)

*۶- تعریف علمی موقعیت انقلابی

انقلاب اجتماعی عبارتست از حل تضادهای اجتماعی به نحوی که به تغییر کیفی اوضاع اقتصادی و مناسبات اجتماعی منجر شود و ساختار متکامل‌تر اجتماعی را بوجود آورد. «موقعیت انقلابی» بخشی از تئوری انقلاب اجتماعی است. این تئوری آموزشی جهانشمول است و قانونمندی عام روند انقلابی را در تمام جهان بیان می‌کند. بحث شرایط عینی و شرایط ذهنی بخشی از مقوله‌ی «موقعیت انقلابی» است.

شرایط عینی و شرایط ذهنی

مجموعه‌ی شرایط عینی مشخصی را که لنین، برای وقوع انقلاب ضروری می‌داند «موقعیت انقلابی» می‌نامند. به عبارت دیگر موقعیت انقلابی مجموعه‌ی شرایط عینی است که نتیجه‌ی بحران اقتصادی و سیاسی یک نظام اجتماعی در مرحله‌ای مشخص است و انقلاب اجتماعی را میسر می‌سازد. بر اساس تعریف لنین شرایط عینی انقلاب دارای سه مشخصه است:

  1. ادامه حاکمیت برای رژیم حاکم بدون ایجاد تغییرات امکان ندارد؛ بحران در میان سران حاکمیت یعنی بحران سیاسی در طبقه‌ی حاکم موجب پیدایش شکافی می‌شود که نارضایتی و شورش مردم ستمدیده در آن راه می‌یابد. برای شروع انقلاب معمولا کافی نیست که پایینی‌ها نخواهند به روال سابق زندگی کنند، بلکه علاوه بر آن لازم است که بالایی‌ها هم نتوانند به روال سابق حکومت کنند .
  2. تشدید بی سابقه فقر و بدبختی مردم ستم‌‌زده که کار را به نحوی بی سابقه به تشدید تضاد بین مردم و هیئت حاکمه می‌کشاند.
  3. افزایش قابل توجه فعالیتهای مردمی که به هنگام «آرامش» تن به غارت می‌دهند؛ اما در سرفصل‌های توقانی( طوفانی – من – حمید قربانی) و شورش تحت تاثیر بحران عمومی و یا در نتیجه اقدامات هیئت حاکمه بیش از پیش به مبارزه تاریخی جلب می شوند و به نحوی بی سابقه آمادگی پیدا می‌کنند که به عمل انقلابی دست بزنند.[۱]

لنین در این مورد می‌گوید:

انقلاب شوروی

«چنین موقعیتی در سال ۱۹۰۵ در روسیه و در تمام دوران انقلاب اکتبر در غرب وجود داشت. اما آن موقعیت همچنین در سالهای شصت در قرن ۱۹ در آلمان و در سالهای ۶۱-۱۸۵۹ و ۸۰-۱۸۷۹ در روسیه وجود داشت اگر چه در این حالات، انقلابی به وقوع نپیوست. چرا ؟ بخاطر اینکه هر موقعیت انقلابی باعث انقلاب نمی‌شود. در چنین شرایطی فقط وقتی انقلاب به وقوع می‌پیوندد ( بویژه پیروز می گردد – من – حمید قربانی) که علاوه بر تغییراتی که در بالا ذکر شد، تغییری ذهنی هم اضافه شود. یعنی نیروی پیشتاز برای به انجام رساندن عملیات توده‌ای انقلابی به قدر کافی قوی باشد تا بتواند دولت قدیم را (که حتی در دوره بحران هم اگر سرنگون نشود به خودی خود سقوط نمی‌کند) براندازد ( و یا جابجا ) کند .»  منبع ایران پدیا 

https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8%DB%8C

 در این جا نکته ایست که باید توضیح مختصری در باره آن داده شود و اگر نه، نیش مار کشیده شده است و برای بورژوازی به باور من بی ضرر گردیده است. این همانی است که لنین بارها در باره بر خورد اپورتونیستی به آموزش های  مارکس و انگلس در باره مبارزه طبقاتی و ادامه آن تا دیکتاتوری پرولتاریا نوشته است.  و همین دو کلمه داخل پرانتز می باشد ” (جابجا) کند”، به جای درهم شکند، داغون کند و  یا درهم کوبیده گرداند و نه به طور ساده  ( جابجا) کند.  این را تجربه کمون پاریس به اثبات رساند، مارکس در اثر خویش جنگ داخی در فرانسه – پیام شورای کل جمعیت بین المللی کارگران –  آنرا بدین صورت و بطور مشروح توضیح می دهد :

” در بیانیۀ ۱۸ مارس کمیتۀ مرکزی چنین آمده بود :

پرولترهای پایتخت، که شاهد ناتوانی ها و خیانت های طبقات حاکم بودند، دریافتند که ساعتِ موعود، برای آنکه آنان با به دست گرفتنِ زمام امور، کشور را از وضع فعلی برهانند، فرا رسیده است… پرولتاریا دریافت که وظیفۀ اجتناب ناپذیر و حقِ مطلقِ اوست که سرنوشتِ خویش را خود به دست گیرد و با تملک قدرت پیروزی این سرنوشت را تضمین کند. 

ولی، طبقۀ کارگر نمی تواند به این بسنده کند که ماشین دولتی به صورت موجودش به دست وی بیفتد و او فقط بکوشد که این ماشین را در جهت منافع خودش بکار اندازد.

پیدایش قدرت تمرکز یافتۀ دولت، با اندام های همه جا حاضرش: ارتش دائمی، نیروی انتظامی، دستگاه اداری، روحانیت و دستگاه دادرسی، که از اندام هایی اند که به حسب تقسیم کاری منظم و دارای سلسله مراتب شکل گرفته اند، به دورۀ پادشاهی مطلق بر می گردد، و در آن دوره حکم سلاح نیرومندی در دست بورژوازیِ در حال شکل گیری، در مبارزه اش بر ضد فئودالیسم، بود. با این همه، وجود انواع و اقسام بازمانده های قرون وسطایی، امتیازهای خدایگان ها و خواجه های  اشرافیت، امتیازهای محلی، انحصارهای شهری و صنعتی، و قوانین اساسیِ محلی و ایالتی، مانع توسعۀ کامل آن می شد. انقلاب فرانسه در قرن هجدهم همۀ این بازمانده های گذشته را به ضربه ای غول آسا از صحنۀ تاریخی روفت و بدین سان بستر اجتماعی را از آخرین موانعی که بر سر راه شکل گیری روبنای لازم در ساختمان دولت مدرن وجود داشت پاک کرد.  این روبنای مدرن دولتی، همراه با امپراطوری اول [در فرانسه]، که خود آن حاصلِ جنگ های ائتلافی اروپای کهن نیمه فئودالی بر ضد فرانسۀ مدرن بود، ساخته و پرداخته شد. در نظام های سیاسی بعدی، حکومت، در زیر نظارت مجلس، یعنی نظارت مستقیم طبقات دارا، نه تنها به خزانه گاه کشتِ انواع عظیمی از وام های ملی و مالیات های کمرشکن تبدیل گردید، بلکه، با جاذبه های مقاومت ناپذیرش، اعم از مقامات، سودها، حمایت ها [ی  مالی)، از یک سو به سیب مورد اختلاف در بین جناح های رقیب و ماجراجویان طبقۀ حاکم بدل گردید و، از سوی دیگر، خصلت سیاسی اش، همراه با تغییرهای اقتصادی در جامعه، تغییر یافت. به موازات پیشرفت صنعت مدرن، تخاصم طبقاتی میان سرمایه و کار  نیز گسترش می یافت و تشدید می شد، و قدرت دولتی، بیش از پیش، خصلت قدرت عمومی سازمان یافته ای را به خود می گرفت که هدف های آن عبارت بود از گسترش بندگیِ اجتماعی و تبدیل شدن به ابزاری برای سلطۀ طبقاتی. خصلت اساسا سرکوبگرانۀ قدرت دولتی، پس ازهر انقلاب، که [به سهم خود] نشانۀ پیشرفتی در مبارزه طبقاتی  بوده به نحو بیش از پیش بارزتری آشکار شده است. در انقلاب ۱۸۳۰ [در فرانسه]، حکومت از دست زمینداران به دست سرمایه داران افتاد، یعنی از دست دورترین حریفانِ طبقۀ کارگر به کسانی منتقل شد که نزدیکترین حریفان وی هستند. جمهوریخواهان بورژوایی که، در انقلاب فوریه، قدرت دولتی را به چنگ آوردند، از این قدرت برای ایجاد قتل عام های ژوئن بهره گرفتند تا به کارگران حالی کنند که منظور از جمهوری « اجتماعی» آن نوع جمهوری است که بندگیِ اجتماعی آنان را تضمین کند، و به توده های طرفدار سلطنت بورژواها و زمینداران نیز ثابت کنند که با سپردن گرفتاری ها و منافع مالیِ حکومت به دستِ «جمهوریخواهان» بورژوآ ، نگرانی نداشته باشند. با این همه، جمهوریخواهانِ بورژوا، پس از توفیق قهرمانانه شان در ژوئن، دیگر کاری نداشتند جز این که از صفوف نخست « حزب نظم»- ائتلافی که از همۀ جناح ها و گروه بندی های رقیب طبقۀ دارا و مالک، در تخاصمِ عجالتا علنی و اعلام شدۀ آنان با طبقات تولید کننده، شکل گرفته است- به صف آخر آن منتقل شوند ص۱۱۵

  لنین در جزوه ای به نام دولت و مارکسیسم می نویسد که بعد از تجربه پاریس که در آثار مارکس و انگلس از کلماتی مانند ” درهم شکستن، داغون کردن، درهم کوبیدن و..” استفاده شد و او خود، در این باره، در دولت و انقلاب، توضیحات  مفصلی دارد و نتیجه گرفته است که : 

” بدون انقلاب قهرى، تعويض دولت بورژوايى با دولت پرولترى محال است. نابودى دولت پرولترى(دیکتاتوری پرولتاریا- من) و بعبارت ديگر نابودى هر گونه دولتى جز از راه “زوال” از راه ديگرى امکان پذير نيست.” ، لنین- دولت و انقلاب.

بدون مرگ – زوال دولت، رهایی جامعه غیرممکن است و در نهایت نابودی و نیستی جامعه، امری اجتناب ناپذیر است.  کارگر و کسی که  ادامه مبارزه طبقاتی را تا جنگ طبقاتی  و پیروزی انقلاب قهری پرولتاریا و ایجاد دولت پرولتاریا به عنوان آخرین دولت جوامع طبقاتی که به محو طبقات و خود کارگر به عنوان یک طبقه ی ویژه می شود را، قبول عملی نداشته باشد، کارگر و انسان کمونیست، کارگر انقلابی، کسی که برای رهایی خود و جامعه ی انسانی می کوشد، نیست و محکوم به زندگی برده وار در جامعه ی استثمارگر و مرگزای کنونی است. نقل از “چپ” در ایران و طبقه کارگر در مصاحبه با حمید قربانی – انسان بیوطن.

https://eshtrak.wordpress.com/2018/08/28/چپ-در-ایران-و-طبقه-کارگر-در-مصاحبه-با-ح/

*۷- الف- ” در حقیقت، خود آگاهی طبقاتی پرولتاریا تنها در جریان مبارزه سیاسی است که وسیع ترین امکان ظهور و رشد خود را باز می یابد. طبقه کارگر تا هنگامی که خود را فاقد هر گونه قدرت بالفعلی برای سرنگونی دشمن ببیند، طبیعتا هیچگونه کوششی نیز در راه نفی فرهنگ مسلط نمی تواند داشته باشد. او پس از عزم به تغییر زیربناست که عوامل روبنائی را برای پیروزی خود به خدمت می گیرد، و به مثابه بشارت دهنده نظمی نو مطلقا متفاوت با نظم کهن، بینش اخلاقی و فرهنکی خاص خود را می پذیرد و شکوفان می کند. ” . ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا- چریک فدائی خلق امیر پرویز پویان. ۱۳۵۰

ب- هم برای ایجاد این آگاهی کمونیستی در مقیاسی وسیع، و هم برای موفقیت خود این امر، تغییر و دگر گونی انسانها در مقیاسی عظیم ضروری است، تغییری که تنها می تواند در جنبش عملی، انقلاب، صورت پذیرد؛ بنابراین، انقلاب نه تنها بدین خاطر ضروری است که طبقه فرمانروا نمی تواند به هیچ طریق دیگری سرنگون شود، بلکه ایضاٌ بدین خاطر ضروری است که طبقه ای که آن را ساقط می سازد، تنها با انقلاب می تواند خود را از شر کثافات قرون رهائی بخشد و برای ایجاد جامعه ای با طرحی نو، شایسته و مناسب گردد.ص ۶۵– ترجمه تیرداد نیکی-  کارل مارکس فردریک انگلس-  ایدئولوژی آلمانی .

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate