درس ها وتأکیدات مهم لنین عبارتند از

درس ها وتأکیدات مهم لنین عبارتند از : 

 ۱- طبقه سرمایه داردر کلیت خویش و نه این جناح لیبرال و یا آن جناح بوروکرات، این جناح دموکرات – دموکراسی خواه  و آن جناح فاشیست، این باصطلاح صلح طلب و آن جناح جنگ طلب، دشمن اساسی طبقه کارگر بطور ویژه و  بشریت بطور کلی است، زیرا که « سرمایه داری وحشت بی پایان است..»،لنین.
۲- حزب کارگران آگاه، حزب مخفی و با پرنسیپ های آهنین، مهمترین و اساسی ترین وسیله آماده کردن طبقه کارگر برای به پیروزی رساندن انقلاب کمونیستی می باشد، انقلابی است که باید منجر به لغو سیستم طبقاتی سرمایه داری، جامعه طبقاتی گردد.
۳- ضرورت و لزومیت بطور اساسی انقلاب کمونیستی – بدون پیروزی انقلاب قهری پرولتری تعویض دولت بورژوائی به دولت پرولتری ممکن نیست، مرگ دولت پرولتری و بطور کلی هر گونه دولتی جز از راه زوال ممکن نیست -.
دولت در زمانی موجودیت یافت که جامعه به طبقات اجتماعی – طبقات با منافع مادی متضاد و آشتی ناپذیر – طبقات صاحب ابزار تولید – طبقات غاصب وسائل تولید، یعنی استثمارگر و استثمار شونده تقسیم گردید. دولت زمانی از بین رفتنی است که طبقات اجتماعی بطور کلی از بین رفته باشند. دولت همیشه و همواره دستگاه سرکوب طبقاتی است که طبقه محکوم را به نفع طبقه حاکم سرکوب می کند.
بنا براین، دولت برای همه،  دموکراسی برای همه ( دموکراسی شکلی از دولت بویژه شکل غالب دولت در دولت نوین – دولت های سرمایه داریست.)، دموکراسی خالص، دموکراسی مشارکتی، دموکراسی شورایی، دولت آزاد خلقی موجود نبوده، نیست و نخواهد بود و فقط مزدوران طبقه سرمایه دار، اپورتونیست های جیره خوار طبقه حاکم کنونی، برای فریب طبقه تولید کننده و محروم از مالکیت بر ابزار تولید و مجبور به فروش نیروی کارش – طبقه کارگر- و احمق کردن اش از این کلمات استفاده می کنند.
۴- طبقه ای که برای بدست آوردن سلاح و آموزش بکار بردن آن تلاش نکند بایسته است که همواره با او مانند برده ها رفتار نمایند و رفتار می نمایند. امروزه این هر روزه در برخورد طبقه سرمایه دار – طبقه نالازم و غیر ضرور- با طبقه کارگر می بینیم!
۵- اینکه دیکتاتوری پرولتاریا برای تبدیل جامعه سرمایه داری به جامعه کمونیستی ضروری است. کارل مارکس :
بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا ” و انگلس در مطلبی در نقد بلانکی می نویسد: 

از آنجا که بلانکى هر انقلاب را همچون حملۀ ضربتى یک اقلیت کوچک می فهمد، به خودى خود این نتیجه گرفته می­شود که به دنبال پیروزى آن یک دیکتاتورى باید ایجاد گردد، خوب توجه کنید، نه دیکتاتورى تمام طبقه انقلابى،(یعنى) پرولتاریا، بلکه (دیکتاتورى) عده کوچکى که ضربه را وارد آورده­اند و خودشان قبلاً زیر دیکتاتورى یک یا چند نفر سازمان یافته­اند.روشن است که بلانکى یک انقلابى متعلق به نسل گذشته است.” 

لنین براین که دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا مانند هر دولت دیگری در تاریخ جوامع طبقاتی، دستگاه سرکوب طبقاتی است، تأکید اساسی می کند. و اما برای اولین بار دستگاه سرکوب طبقاتی طبقه تولید کننده، طبقه اکثریت برای سرکوب طبقه مفتخور- طبقه اقلیت – طبقه سرمایه دار و باقی مانده های طبقات استثمارگر ماقبل سرمایه داریست و برای از بین بردن مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و تبدیل آن به مالکیت همه آحاد جامعه است. بدین معنی، می توان گفت که دولت پرولتاریا،  دولت تا کنونی – دولت به معنی اخص کلمه – نیست.
۶- دیکتاتوری پرولتاریا از درون انقلاب قهری پرولتاریا موجودیت می یابد و به قدرت کارگران مسلح متکی است و به هیچ قانونی متکی و وابسته است.
۷ – آزادی زنان بطور کلی فرا نمی رسد، مگر با پیروزی انقلاب قهری کمونیستی پرولتاریا. انقلاب قهری پرولتری به پیروزی نمی رسد، مگر با شرکت توده زنان طبقه کارگر و زحمتکش! زیرا که آزادی زنان منوط به آزادی بشریت از جامعه طبقاتی است!
به باور من، اینها درسهای مهم و اساسی  برای ما کارگران زحمتکشان هستند که می توانیم از لنین بیآموزیم!
افسوس مرگ لنین خیلی زودرس بود و با مرگ او، بعد از مرگ کارل مارکس و انگلس، جنبش طبقه کارگر بدترین ضربه ها را خورد و تا کنون و هنوز نتوانسته است، قد علم کند و برای خود و رهاپی خویش بدست خویش برخیزد.
لنین بیش ازهمه چیز یک انقلابی ضد کاپیتالیسم وبرای آفریدن کمونیسم بدست طبقه کارگربود.
نوشته میشود، زمانی که لنین میمیرد، دیگران فکر می کنند که هنوز زنده است. سرباز نگهبان روی جسد لنین خم می گردد و درگوش لنین چیزی را نجوا میکند. سرباز بر می گردد با چشمان گریان و میگوید لنین مرده است. می پرسند از کجا فهمیدی؟ میگوید من در گوش لنین زمزمه کردم :
لنین بیدار شو، سرمایه داران آمدند. تکان نخورد. فهمیدم که لنین دیگر زنده نیست! 
 

انقلاب قهری پرولتاریا، دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا، مهمترین و اساسی ترین میراث فکری لنین، تنها راه رهایی است، رفقای کارگر و زحمتکش!
لنین درجزوه ای که برای نوشتن کتاب دولت و انقلاب خویش، اساسا، از آثار مارکس و انگلس نُت برداری کرده است، به نام مارکسیسم در باره دولت– وظایف انقلاب در رابطه با دولت مینویسد :
دو خطای کمون پاریس عبارتند از: استدلات مارکس در مورد علل شکست محتمل کمون از اهمیت بسیار برخوردار هستند. : « آنها (کارگران پاریس) اگر شکست بخورند تقصیر هیچ کس دیگری جز خوش قلبی خودشان نیست. آنها می بایستی بلافاصله بسوی ورسای پیشروی می کردند. .. لحظۀ مهم و حساس بخاطر وجدان معذب به هدر رفت. آنها نمی خواستند جنگ داخلی را شروع کنند مثل اینکه … تیرس* قبلا جنگ داخلی را شروع نکرده بود… اما اشتباه دوم آنها : کمیتۀ مرکزی خیلی زود قدرت ( که تا آنزمان در دست کارگران مسلح بود – حمید قربانی) را تحویل داد تا میدان را برای کمون باز بگذارد و باز هم از روی وجدان شرافتمندانه (ص. ۷۰۹ (۱)، 

نت برداری لنین : هر دوی خطاها ناشی از کوتاهی در تهاجم، ضعف در آگاهی و عزم راسخ در داغان کردن دستگاه دولتی بوروکراسی- نظامی و حاکمیت بورژوازی است. اما مارکس چه چیزی را در کمون ستایش می کند؟ انعطاف پذیری، پیشقدمی تاریخی و قدرت فداکاری این پاریسی ها را (همانجا) ص ۳ اثر لنین. ترجمه سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر.
لنین در همین صفحه  در چند پاراگراف بعد، در باره دولت : آنچه که در جنگ داخلی ” ماشین دولتی ساخته شده” خوانده می شود در نامه ۱۲/۴/۱۸۷۱ ( نامه مارکس به گوگلمان – حمید قربانی) ” دستگاه بوروکراسی – نظامی” خوانده می شود. و آنچه که در جنگ داخلی با عبارت ” فقط بدست گرفتن” مشخص شده یک بار دیگر، اما دقیق تر، روشن و بهتر، در نامۀ  ۱۲/۱۲/  ۱۸۷۱ ( ماه نوشته شده ۱۴ که با توجه به اینکه چنین ماهی موجود نیست  یا باید ماه ۴ باشد و یا ماه ۱۲ که من ماه ۱۲ را ذکر کرده ام.  حمید قربانی) فرموله می شود. ” انتقال از یک دست بدست دیگر”  روشن کننده تر از همه تصحیحی است که در جنگ داخلی غائب است. نه انتقال ماشین بوروکراسی – نظامی از یک دست بدست دیگر بلکه داغان کردن آن.کمون آغاز به انجام این کار نمود اما متأسفانه آن را تکمیل ( تمام – حمید قربانی) نکرد.
بنا براین،
امروزه، خواستار و تلاش برای بسیج و آماده کردن طبقه کارگر، برای این ” داغان کردن”، ” درهم کوبیدن”، ” ویران کردن”، “درهم شکستن” دولت سرمایه داری و آنگاه بنیاد نهادن دیکتاتوری انقلابی پرولتاریای مسلح بر ویرانه های دولت طبقه سرمایه دار که بدون یک جنگ طبقاتی بی مهابا، سخت و خونین – یک انقلاب قهری کمونیستی – ممکن نیست،  اساسی ترین، مهمترین، خصلت یک حزب، یک جریان، یک تشکل کمونیستی – مارکسی لنینی – است ، به نظر من!  

این را در این گفتۀ لنین نیز، به روشن ترین، شفاف ترین شکل می توان دید :
کسی که فقط مبارزۀ طبقاتی را قبول داشته باشد، هنوز مارکسیست نیست و ممکن است هنوز از چارچوب تفکر بورژوایی و سیاست بورژوایی خارج نشده باشد. محدود ساختن مارکسیسم به آموزش مربوط به مبارزۀ طبقات – به معنای آن است که از سر و ته آن زده شود، مورد تحریف قرارگیرد و به آنجا رسانده شود که برای بورژوازی پذیرفتنی باشد. مارکسیست فقط آن کسی است که قبول نظریۀ مبارزۀ طبقات را تا قبول نظریۀ دیکتاتوری پرولتاریا بسط دهد. وجه تمایز کاملاً عمیق بین یک خرده بورژوای عادی (و همچنین بورژوازی بزرگ) با یک مارکسیست در همین نکته است. با این سنگ محک است که باید چگونگی درک واقعی و قبول مارکسیسم را آزمود.” لنین، دولت و انقلاب، اوت – سپتامبر ۱۹۱۷.  

 

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1015219938851616&set=a.198386727201612&type=3&eid=ARC3e4UMnE7jMXjAxW1E7h-kkAecmOfmGWQT-GQNjHcML57bs12J-MLRN0_UvJwDc9jXQ5_5y5-kSUHV&ifg=1

حمید قربانی – انسان بیوطن
۱ فوریه ۲۰۹۶ سال اسپارتاکوسی! 
 

درس های مهم لنین عبارتند از.pdf

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate