انقلاب سرخِ کارگران متحد، متحزب،مسلح تنها راه نجات است! 

انقلاب سرخِ کارگران متحد، متحزب،  مسلح تنها راه نجات است! 

چیزی که باعث آزادی و رهائی پرولتاریا است، به پیروزی رساندن یک انقلاب قهری کمونیستی در سطح کشوری و بین المللی است!  

مبارزه کمونیستی یعنی مبارزه طبقاتی و ادامه آن تا دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا! که با درهم کوبیدن دولت کنونی ملازمه غیر قابل اجتناب دارد! کمونیست ها اساسا، کارگران آگاهی هستند که چنین مبارزه ای را پیش می برند! 

 چیزی در جامعه کنونی تغییر بنیادی – تغییر با مفهوم و معنی برای بهبودی واقعی در زندگی کارگران و زحمتکشان نمی کند، مگر اینکه طبقه کارگر انقلاب قهری کمونیستی را به پیروزی رساند! پیروزی چنین انقلابی مستلزم داشتن تشکیلات  و بویژه حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیستی – حزب مخفی و یا نیمه مخفی و نیمه علنی است.
زیرا باید نخست نیروی مادی سازمانیافته و مسلح – دولت کنونی – را از سر راه برداشت! یعنی آنرا درهم شکست، داغان کرد و چیزی از آن باقی نگذاشت!
طبقه کارگر نمی تواند بسادگی دولت کنونی را در دست گیرد، آنرا تصرف و تسخیر کند واز دست بورژوازی بدست خویش منتقل نماید و از آن برای رسیدن به اهداف خویش استفاده نماید و باصطلاح از دست طبقه سرمایه دار بدست طبقه کارگر دهد.
این را بویژه کمون پاریس سال ۱۸۷۱ به اثبات رساند. کمون خود این خُرد کردن  دولت بورژوائی – دستگاه نظامی بوروکراسی را آغاز نمود، ولی متأسفانه آن را به پایان نرساند و این خود به عمده ترین و اساسی ترین  دلیل غرق شدن کمّون در در دریایِ خون کموناردها تبدیل شد! از آن زمان به بعد بود که به گفته ی لنین ما در آثار کارل مارکس و فردریش انگلس به کلماتی مانند خرد کردن، داغان کردن، درهم کوبیدن، ویران کردن، درهم شکستن دولت بورژوائی روبرو می شویم!  

مارکس و انگلس خود، این را بدین صورت در مقدمه بر مانیفست حزب کمونیست در سال ۱۸۷۲ بزبان آلمانی نوشتند :
 نظر به تکامل فوق العاده صنایع بزرگ در عرض بیست وپنج سال اخیر و رشد سازمانهای حزبی طبقه کارگر که با این تکامل صنعتی همراه است ونیز نظر به تجربیات عملی که اولا در انقلاب فوریه و آنگاه به میزان بمیزان بیشتری در کمون پاریس ، یعنی هنگامی که برای نخستین بار مدت دو ماه پرولتاریا حکومت را بدست داشت – حاصل آمد. این برنامه اکنون در برخی از قسمت ها کهنه شده است. بویژه آنکه کمون ثابت کرد که “طبقه کارگر نمیتواند بطور ساده ماشین دولتی حاضر و آماده ای را تصرف نماید و آنرا برای مقاصد خویش بکار اندازد.” (رجوع کنید به “جنگ داخلی در فرانسه؛ پیام شورای کل جمعیت بین المللی کارگران، چاپ آلمانی، صفحه ۱۹، که در آنجا این فکر بطور کامل تری شرح و بسط داده شده است.)*

لنین : انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد

” انقلاب پرولترى بدون انهدام قهرى ماشين دولتى بورژوازى و تعويض آن با ماشين جديدى که بقول انگلس “ديگر دولت به معناى اخص کمله نيست”، محال است.” ،

” ديکتاتورى قدرتى است که مستقيما متکى به اِعمال قهر است و يه هيچ قانونى وابسته نيست.ديکتاتورى انقلابى پرولتاريا قدرتى است که با اِعمال قهر پرولتاريا عليه بورژوازى بچنگ آمده و پشتيبانى ميگردد و قدرتى است که به هيچ قانونى وابسته نيست.”

اما، نیروهای باصطلاح چپ، سوسیالیست و کمونیست، بنا به پایگاه خرده بورژوائی خویش و دیدگاه کوته نظرانه خویش که مختص اقشار خرده بورژوائی است، نمی توانند،۱- دولت را بعنوان دستگاه  سرکوب طبقاتی ببینند و دموکراسی را  شکلی از دولت و بویژه دولت طبقه سرمایه دار – بورژوا ببینند، ۲- مبارزه ی طبقاتی را برای درهم کوبیدن دولت حی و حاضر و موجودیت دادن به دیکتاتوری انقلابی پرولتاریای مسلح سازمان دهند. ۳- بنا براین، قادر نیستند که حتی در نظر از انقلاب قهری کمونیستی طبقه کارگر،  دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا نشانه اساسی و معیار کمونیست بودن یک جریان سیاسی، به دفاع برخیزند. علت اساسی شکست مبارزات طبقاتی تا کنون همین دیدگاه  مسلط بر نیروهای باصطلاح سوسیالیست و کمونیست با پیشوند و پسوندهای گوناگونی از قبیل کارگری، انقلابی، شورائی و غیره است.
” کارل مارکس در نامه ای به “ژوزف وایدمایر” به سال ۱۸۵۲می نویسد: “تا آنجا که به من مربوط میشود، هیچ امتیازی به واسطۀ کشف وجود طبقه ها در جامعۀ مدرن، یا کشفِ پیکار میان آنها ازآن ِ من نمیشود… کاری که من انجام دادم و تازگی داشت، نشان دادن این نکته ها بود: 

۱- هستی طبقه ها صرفاً وابسته به مرحلۀ تاریخی ِخاصی در تکامل تولید است۲ – پیکار طبقاتی به طور ضروری به دیکتاتوری پرولتاریا منجر می شود.  

۳- این دیکتاتوری صرفاً پایۀ گذار به انحلال تمامی  طبقه ها و استقرار یک جامعۀ بدون طبقه خواهد بودند.

این را نیز متذکر شوم که لنین در دولت و انقلاب می نویسد:

کسی که فقط مبارزۀ طبقاتی را قبول داشته باشد، هنوز مارکسیست نیست و ممکن است هنوز از چارچوب تفکر بورژوایی و سیاست بورژوایی خارج نشده باشد. محدود ساختن مارکسیسم به آموزش مربوط به مبارزۀ طبقات – به معنای آن است که از سر و ته آن زده شود، مورد تحریف قرارگیرد و به آنجا رسانده شود که برای بورژوازی پذیرفتنی باشد. مارکسیست فقط آن کسی است که قبول نظریۀ مبارزۀ طبقات را تا قبول نظریۀ دیکتاتوری پرولتاریا بسط دهد. وجه تمایز کاملاً عمیق بین یک خرده بورژوای عادی (و همچنین بورژوازی بزرگ) با یک مارکسیست در همین نکته است. با این سنگ محک است که باید چگونگی درک واقعی و قبول مارکسیسم را آزمود.” لنین، دولت و انقلاب، اوت – سپتامبر ۱۹۱۷

بنا براین باید داتست و آگاه بود، 

تا هنگامی که خود کارگران آگاه اساسا، موفق نگردند با یک مبارزه مخفی در اساس و با استفاده از انواع اشکال مبارزه  طبقاتی حزب سیاسی با استراتژی جنگ طبقاتی – انقلاب قهری کمونیستی و ایجاد دیکتاتوری انقلابی مسلحانه پرولتاریای متحد در شوراهای مسلح خویش بنا نهند، شرایط اجتماعی تغییر بنیادی نمی کند. مبارزات طبقاتی هر چند، فداکارانه، هر جند حتی مسلحانه هم انجام گیرند، بدون سیاست و استراتژی انقلابی کمونیستی، بدون آمادگی ذهنی و عملی پرولتاریا ، برای پیشبُرد مبارزه طبقاتی تا دیکتاتوری انقلابی پرولتاریای مسلح ، بدون سازمان و تئوری انقلابی و کمونیستی – مارکسی لنینی – به نتیجه نمی رسند.
آری،

کارگران تا هنگامی که متحدانه، آگاهانه، سازمان یافته و مسلح ، برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی، برای درهم کوبیدن دولت بورژوائی، برای ایجاد دولت مسلح خویش  در شکل شوراهای مسلح پرولتارها – کارگران و زحمتکشان مسلح، تنها دولت تبدیل جامعه سرمایه داری  به  جامعه کمونیسم –  به دنیای دگر و نه “دینای بهتر” ، زیرا که دنیای کنونی – دنیای بردگی نوین – دنیای سرمایه دار و کارگر، دنیای خوب نیست که با یکسری تغییرا ت بتوان بهتر نمود، برنخیزند، هر چند مبارزه فداکارانه  در کف خیابان و کارخانه و … نمایند، روزگارشان  هر روز وخیم تر و بدتر می شود که در نهایت جز مرگ فجیع همگانی چیزی نصیب شان نمی شود!  جامعه کمونیستی تنها با واژگونی  کامل و بدون کم کاست از طریق زور و جبر، جامعه  کنونی- دنیای سرمایه داری – دنیای کاپیتالیستی امپریالیستی  قابل دست رسی است و نه با بهتر نمودن دنیای سرمایه داری امپریالیستی کنونی. باید از توهمات رفرمیستی، عدالت طلبی و برابری خواهی ،  مبارزات مدنی و تنها مبارزات رفرمیستی، تدریجی و مسالمت آمیز، این توهمات خرده بورژوائی  و مذهبی دست شست و برای دنیای کمونیستی – جامعه کمونیستی  به جنگ بی مهابای طبقاتی برخاست تا جامعه ای را آفرید که در آن ” هر کس به قدر نیرو – استعداد فعالیت کند و به هر کس به اندازه نیازش رسد”، فقط چنین مبارزه ای رهائی بخش است و نه هیچ مبارزه ی دیگری!
البته، چنین مبارزه ای سازمان خویش – حزب مخفی و یا نیمه مخفی و نیمه علنی کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست – حزب لنینی خویش را می طلبد که باید کارگران آگاه موجودیت دهند:
پیش بسوی ایجاد کمیته های مخفی – مسلحانه برای ایجاد حزب آماده کننده ی طبقه کارگر برای به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی – پرولتاریائی – پیش بسوی جنگ طبقاتی سخت و طولانی و چه بسا خونین، ولی تنها وسیله ی رهائی!
حمید قربانی – انسان بیوطن
۲ آپریل ۲۰۹۵ اسپارتاکوسی/ ۲۰۲۳ میلادی

دو بیانیه کارگران باز نشستگان!

دعوت بازنشستگان شوش از کارگران شاغل و بازنشسته

اطلاع دارید که نهاد سرمایه سالار حکومتی  یعنی ” شورای عالی کار” با تصویب مبلغ بسیار ناچیز و چندین برابر زیر خط فقر  دوباره بیشتر و بیشتر  از گذشته فقر و نداری را بر ما تحمیل می کنند.

بازنشستگان،  هم زنجیران؛

سرمایه داران تمام دسترنج ما را غارت کرده و همچنان غارت می کنند و با حاصل دسترنج ما در داخل و خارج از کشور در حال کیف و حال خودشان هستند و با حاصل دسترنج ما چنان زندگی  برای خود فراهم آورده اند که ما نمی توانم حتی آنها را تصور کنیم.

هم سرنوشتان، بازنشستگان، کارگران، مزد بگیران،معلمان، پرستاران، بیکاران، کارگران بی اجر و مزد( زنان خانه دار)، و تمام انسان های برابری خواه و عدالت طلب،  همگی باید بر علیه ” شورای عالی کار” برعلیه تمامیت سیستمی  که عامل این سیه روزی  هاست ، ایستاد و حق خود را پس بگیریم.

در کنار هم باشیم و در کف خیابان با صدای بلند از خواست و مطالبه خود دفاع کنیم.

بازنشستگان، بیکاران و زنان خانه دار ، کارگران شاغل، خیابان ها را باید به تصرف در آورد، خیابان، کارگاه و کارخانه و دیگر مراکز کار و تولید  را به مرکز اعتراض، تجمع  و اعتصاب تبدیل کنیم.

در کنار هم بر علیه فقر و نداری به پا خیزیم ، قدرت ما می تواند کوه را جا به جا کند.

زندگی بهتر را ما می توانیم بسازیم.

فقط کف خیابان به دست میاد حقمون!

بازنشستگان شوش /دوشنبه /۷/فروردین/۱۴۰۲

https://t.me/syndica_7tape

انقلاب سرخ- کارگران مسلح تنها راه نجات است!, [۰۲/۰۴/۲۰۲۳ ۱۱:۳۴ am]

 گروه اتحاد بازنشستگان از اطلاعیه بازنشستگان شوش که در کانال سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه منتشر شده است حمایت می کند و اعلام می دارد  که برای تقویت موقعیت و توان کارگران و بهبود توازن قوا به نفع کارگران در مبارزه با  دولت سرمایه دار و کارفرما در مبارزات جاری، از جمله در مورد حداقل دستمزد، از اتخاذ روش هایی که موجب تقلیل در امر مبارزه و تلاش مستقل و پیگیر کارگران می گردد و موجب ترویج مماشات جوئی با کارفرما و دولت می شود فاصله خواهد گرفت.  در شرایط حاضر که اعتراضات خیابانی علیه دولت و شورای عالی کار در شرف وقوع است،  لازم است که کارگران بیش از پیش بر نیروی متحد خود تکیه کنند. انتظار اینکه  شورای عالی کار و به اصطلاح نمایندگان کارگری در این نهاد دولتی از کارگران حمایت کنند، انتظاری بیهوده است. متوسل شدن به تومار نویسی بجای مبارزۀ قاطع و روشن، هیچ کمکی به ارتقا جنبش نمی کند همان گونه که توسل به قانون کار ضد کارگری رژیم، نه تنها هیچ کمکی به مبارزه کارگران نمی کند بلکه به توهم در میان توده های کارگر و بازنشسته و شاغلان دامن می زند.

گر چه ما از اشکال متفاوت مبارزه دفاع می کنیم لیکن در شرایط کنونی که تشت رسوایی شورای عالی کار در هماهنگی با دولت و کارفرما از بام به زمین افتاده و دولت و کارفرما با گردن کلفتی، تحکم و زور عریان، کارگران را به اعماق خط فقر مطلق می کشانند، هیچ راهی جز اعتراض خیابانی و اعتصاب برای کارگران و بازنشستگان باقی نمانده است.

اگر به مصوبه شورای عالی کار در خصوص تعیین دستمزد زیر خط فقر و بخور نمیر اعتراض داریم. اگر برای افزایش مزد، حق تشکل، حق کار برابر و دستمزد برابر زنان و مردان کارگر، بیمه بیکاری مکفی برای بیکاران و جویندگان کار، درمان رایگان، پرداخت به موقع مزد و مستمری، کم کردن ساعت کار، سختی کار و طبقه بندی مشاغل، آزادی اعتصاب و اعتراض، آزادی بیان و آزادی کلیه زندانیان سیاسی، عقیدتی و مدنی مبارزه می کنیم، باید بدون فرقه گرائی، انحصار طلبی و امتیاز ویژه  قائل شدن برای خود متحد شویم و آگاهانه مبارزه کنیم.  ما مبلغ و پشتیبان این نوع مبارزه هستیم و برای آن از هیچ کوششی دریغ نخواهیم کرد.

زنده باد همبستگی طبقاتی کارگران و زحمتکشان.

۷ فروردین ۱۴۰۲

گروه اتحاد بازنشستگان

https://t.me/GEtehadbazneshastegan

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate