دو مطلب در باره جنگ و صلح بین سرمایه داران و عاقبت آن!

نجات بشر از مرگ همگانی نه در صلح بین دولتهای سرمایه داری امپریالیستی، بلکه در لغو سیستم سرمایه داری امپریالیستی و جانشینی آن با جامعه کمونیستی است!
جنگ امپریالیستی را می بایست به جنگ طبقاتی پرولتاریا برای درهمکوبیدن دولت سرمایه داری و ایجاد دیکتاتوری انقلابی پرولتاریای مسلح تبدیل تبدیل نمود، تنها راه نجات در همین است!
کارل مارکس در نقدی بر برنامۀ گوتا، ۱۸۷۵ : « اما این کمبودها در فاز نخست جامعۀ کمونیستى، هنگامى که این جامعه تازه پس از دردهاى طولانى زایمان از شکم جامعۀ سرمایه دارى سر برآورده، اجتناب ناپذیرند. حق هرگز نمى تواند بالاتر از ساختار اقتصادى جامعه و تکامل فرهنگى اى که مشروط به آن ساختار است، باشد.
در فاز بالاتر جامعۀ کمونیستى، پس از ناپدید شدن تبعیت برده ساز فرد از تقسیم کار و همراه با آن تضاد بین کار ذهنى و کار بدنى، پس از تبدیل شدن کار از صرفا وسیله اى براى زندگى به نیاز اصلى زندگى، پس از افزایش نیروهاى مولد همراه با تکامل همه جانبۀ فرد و فوران همۀ چشمه هاى ثروت تعاونى، آرى تنها در آن زمان مى توان از افق تنگ حق بورژوایى در تمامیت آن فراگذشت و جامعه خواهد توانست بر پرچم خود چنین نقش کند: از هرکس برحسب توانائى اش و به هرکس برحسب نیازهایش!

بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.

اکنون برنامه [گوتا] نه به این آخرى مى پردازد و نه به سرشت دولت در جامعۀ کمونیستى.»، ترجمۀ سهراب شباهنگ.

آری، جنگ امپریالیستی را می بایست برای رهائی بشر از نابودی با جنگ طبقاتی – انقلاب قهری پرولتاریائی به پایان رساند. راه دیگری نیست. صلح بین امپریالیست ها فقط زمینه را برای جنگ های خطرناکتر بعد آماده می کند! این را تجربیات این ۲ قرن به اثبات رسانده اند. جنگ اول جهانی، کشتار ۱۰ میلیون و صلح ، جنگ دوم جهانی را ثمر داد که باعث ومسبب حدود ۷۰ میلیون کشته شد و بعد از جنگ دوم جهانی جنگ ها و درگیری ها ادامه یافتند که می توان به چند تا اشاره داشت:
مثل جنگ باصطلاح داخلی در کنگو براازاویل بعد از به قتل رساندن نخست وزیر مترقی آن پاتریس لومومبا در آفریقا از از سال ۱۹۶۰ تا کنون که باعث مرگ ۱۱ میلیون تا سال ۲۰۱۳ شده است. جنگ امپریالیست های غربی نخست فرانسه و بعدایالات متحده آمریکا بر علیه کارگران و زحمتکشان آسیای جنوب شرقی یعنی کره با ۵ و نیم میلیون، ویتنام با ۳ و نیم میلیون و اندونزی با بیش از ۲ میلیون ، جنگ در خاورمیانه که قدرت های امپریالیستی و مخصوصا وابسته گان به پیمان ناتو بسرپرستی دولت آمریکا راه انداخته و یا حامی دو طرف جنگ بوده اند مانند عراق و ایران یا ایران وعراق و جنگی کثیف که ازاواخر نیمه دوم دهه ی ۱۹۴۰ به بعد دولت صهیونیستی اسرائیل بانی و مسبب آنست و همچنین جنگ بر علیه مردم زحمتکش کردستانات ( ترکیه، عراق، ایران و سوریه،) که همواره در جریان بوده و هست، جنگ در روآندا و افغانستان تا کنون میلیونها کشته و شهرهای بسیاری را با خاک یکسان نموده اند و …. ادامه تا که اکنون تهدید به جنگ سوم جهانی – جنگ هسته ای – جنگ آخرالزمانی – جامعه بشری را می نمایند.
می بایست برای پایان به جنگ و زیست در رفاه و صلح به سیستم موجود اجتماعی سرمایه داری امپریالیستی پایان داد که کارل مارکس در کتاب ارزشمند خود که راز این سیستم طبقاتی بیرحم و خون آشام – ارزش اضافه – سود و انباشت سرمایه – را کشف نمود، چنین توصیف هائی از آن نموده است : « ” سرمایه وامپیر خونآشام است. سرمایه دار سرمایه شخصیت یافته است! طبیعت – (زمین، من) مادر کالاست، کارگر پدر کالاست. تولید سرمایه داری در حالیکه تکنیک و سازمان پروسه تولید اجتماعی را ترقی میدهد گور کن ثروت ها یعنی زمین و کارگر است. اگر به قول اوژیه (*) پول ” با رویی پر از خون پیسه های طبیعی بدنیا آمد ه است.(۲۴۹) ” سرمایه در جایی متولد شده است که از سر تا پا و از تمام مساماتش خون و گند بیرون می زند.(۲۵۰). ” ، در جامعه سرمایه داری ثروت در یک قطب آن، اقلیت انباشته می شود و فقر، فحشا، اعتیاد، مرگ و کشتار، نادانی و … در قطب دیگر اکثریت. کارل مارکس کاپیتال، ۱۸۶۷. ترجمه ی ايرج اسکندری.
البته، کتاب را کارل مارکس در عصر زایش و تولد سرمایه نوشت و نه در عصر پوسیدگی و زوال یافتگی اش و به قول لنین عصر امپریالیستی که با ۵ خصلت زیر مشخص می شود :
لنین ۵ خصیصه اصلی امپریالیسم : اگر تعریف حتی مقدورکوتاه تری برای امپریالیسم لازم باشد، باید گفته شود که امپریالیسم مرحلۀ انحصاری سرمایه داری است. چنین تعریفی عمده ترین نکته را در برخواهد داشت، زیرا که از یک سو سرمایه مالی عبارت است از سرمایۀ بانکی چند بانک کلان انحصارگر که با سرمایۀ گروهبندیهای انحصاری صاحب صنایع در آمیخته است، و از سوی دیگر تقسیم جهان عبارت است از پایان انتقال از مرحلۀ سیاست استعماری توسعه طلبی بلامنازع و در مناطقی که توسط هیچ یک از دُول سرمایه داری اشغال نشده است، به مرحلۀ سیاست استعماری تملک انحصاری مناطقی از جهان که کار تقسیم آنها پایان یافته است.

ولی تعاريف بسيار کوتاه گرچه راحت هستند، زيرا نکتۀ عمده را در بر دارند، ولی چون باید علائم مشخصۀ بسیار مهم پدیدۀ مشمول تعریف را به طور خاص از آنها استنتاج کرد، کافی نیستند. بدین جهت، بدون فراموش کردن اهمیت مشروط و نسبی همۀ تعریف های به طوراعم، که هیچ گاه نمی تواند روابط همه جانبۀ پدیده را در تمام جریان تکامل آن فرا گیرند، باید چنان تعریفی از امپریالیسم بیان داشت که پنج علامت بنیادی آن، یعنی علائم زیرین را در بر گیرد ۱- رسیدن تراکم تولید و تراکم سرمایه به چنان درجۀ بالائی از رشد که انحصارات دارای نقش قاطع در زندگی اقتصادی را پدید آورده است؛ ۲- درآمیزی سرمایۀ بانکی با سرمایۀ صنعتی و ایجاد اُلیگارشی مالی بر پایۀ این “سرمایه مالی”؛ ۳- صدور سرمایه از صدور کالا متمایز می شود و اهمیت خاص کسب می کند؛ ۴- تشکیل گروهبندی های انحصاری بین المللی سرمایه داران که جهان را میان خود تقسیم می کنند؛ ۵- پایان تقسیم اراضی جهان میان بزرگترین دُول سرمایه داری. امپریالیسم عبارت است از سرمایه در مرحله ای از تکامل خود که در آن تسلط انحصارات و سرمایۀ مالی تثبیت شده، صدور سرمایه اهمیت بارز کسب کرده، تقسیم جهان میان تراست های بین المللی آغاز شده و تقسیم سراسر جهان میان بزرگترین کشورهای سرمایه داری پایان یافته است.».
امپریالیزم آستان انقلاب اجتماعی پرولتاریاست. این حقیت از سال ۱۹۱۷ در مقیاس جهانی تأیید شده است.

ن. لنین

۶ ژوییه سال ۱۹۲۰

گندیدگی سرمایه داری امپریالیستی در عصر ما، دیگر به حدیست که او را به “لاشه ی متعفن” توصیف رُزا لوکزامبورک برای سوسیال دموکراسی آلمانی در سال ۱۹۱۴، نموده است که همچون بختکی بر پیکر جامعه بشری افتاده است، با مکیدن خونش نقش موجود هنوز زنده را بازی می کند. باید که این سیستم خونآشام از بدو تولدش را ریشه کن نمود، پیش از اینکه نسل انسان را ریشه کن نماید که در جهت تدارک با سرعت آن است!
برای اینکه جامعه بشری بطور کلی نابود نگردد، انقلاب قهری کمونیستی جهانی پرولتارهای متحد، متحزب، مصصمم و مسلح ضرورت فوری یافته است!
حمید قربانی – اسان بیوطن
۲۴ فوریه ۲۰۹۶ اسپارتاکوسی برابر با ۲۰۲۲ میلادی!

وانگ یی: چین و روسیه با هم برای صلح. – مجله هفته – مجله سیاست بین المللی – سال هفدهم (mejalehhafteh.com)

هدف همه سرمایه داران و دولت ها و سازمان هایشان ” حفط و نگه داری اقتصاد موجود ” است و نه چیز دیگری!
نگاهی به طرح ۱۲ ماده ای دولت چین!
طرح ۱۲ ماده ای دولت چین درست در این راستاست که معنی و مفهوم پیدا میکند! هیچ سرمایه داری نمی تواند از زندگی بدون دغدغه و بدون فقر، زندگی در رفاه و شاد طبقه کارگر حمایت نماید! در نزد آنها طبقه کارگر آن برده ایست که باید همواره در ترس و وحشت مرگ باشد تا تن به استثمار شدن بدهد! دولت چین یک دولت سرمایه داری امپریالیستی است و نه چیز دیگری!
این دولت ها را نه می توان حک و اصلاح کرد و نه می توان در دست گرفت، تصرف کرد، تصاحب و تسخیر نمود و از آنها برای رسیدن به اهداف دیگر استفاده نمود. این دولت ها را فقط می توان و تنها باید نابود، داغان نمود، درهم کوبید و بر خرابه هایشان دولت مسلح پرولتاریا – دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا – دولت زوال یابنده – دولت به خواب رونده – بنا نهاد! راه رهائی بشر در اساس همین است!

مارکس و انگلس مقدمه بر مانیفست حرب کمونیست سال ۱۸۷۲ :
«” نظر به تکامل فوق العاده صنایع بزرگ در عرض بیست وپنج سال اخیر و رشد سازمانهای حزبی طبقه کارگر که با این تکامل صنعتی همراه است ونیز نظر به تجربیات عملی که اولا در انقلاب فوریه و آنگاه به میزان بمیزان بیشتری در کمون پاریس ، یعنی هنگامی که برای نخستین بار مدت دو ماه پرولتاریا حکومت را بدست داشت – حاصل آمد. این برنامه اکنون در برخی از قسمت ها کهنه شده است. بویژه آنکه کمون ثابت کرد که “طبقه کارگر نمیتواند بطور ساده ماشین دولتی حاضر و آماده ای را تصرف نماید و آنرا برای مقاصد خویش بکار اندازد.” (رجوع کنید به “جنگ داخلی در فرانسه؛ پیام شورای کل جمعیت بین المللی کارگران، چاپ آلمانی، صفحه ۱۹، که در آنجا این فکر بطور کامل تری شرح و بسط داده شده است.)*».
دولت چین به عنوان یک دولت سرمایه داری امپریالیستی با اهداف اقتصادی معین یعنی گسترش منطقه نفوذ سرمایه خویش که در حال حاضر دارای مدال دوم در مسابقات اقتصادی نظامی جهان تحت سلطه ی سرمایه داری امپریالیستی می باشد که بانی و مسبب تمامی جنگ ها، مرگ از بیماری و گرسنگی، در یک کلمه ویرانی محیط زیست هر موجود زنده بر روی زمین و مرگ قابل پیش بینی همگانی می باشد، مانند همه دولت های موجود که جز دستگاه های سرکوب گر و خون ریز طبقه سرمایه دار ( سرمایه دار سرمایه شخصیت یافته است – کارل مارکس کاپیتال جلد اول ۱۸۶۷) نیست که طبقه کارگر و کلیه زحمتکش را سرکوب و کشتار می کند، در طرح ۱۲ ماده ای خویش، هدف خود و شرکاء را از این طرح در بند ۱۱ به روشنی بیان می کند. آن حفظ اقتصاد حاکم بر جهان یعنی سرمایه داری امپریالیستی ” گور کن همه ثروت ها یعنی زمین و طبقه کارگر است”، همان اثر کارل مارکس، می باشد.
با این بند است که همه طرف های درگیر جنگ های موجود – جنگ های امپریالیستی و نیابتی – را می خواهد راضی نموده و راضی نگه دارد. از طرف دیکر از یک سو با این طرح ، می خواهد وقت بخرد تا خود را قوی تر نماید تا در جنگ تهدید کننده و حتمیِ بین خویش و ایالات متحد آمریکا در آینده، ظاهر گردد و از طرف دیگر، بعنوان ” عقل کل” هویدا گردیده و در پی هوشدار به تمام طبقه سرمایه دار و دولت هایش مبنی بر خطر جنبش طبقه کارگراست که در اقصی نقاط جهان در حال برخاستن پر قدرت برای درهمکوبیدن، درهم شکستن دولت ها و لغو شرایط موجود اجتماعی یعنی همان اقتصادی است که بند ۱۱ خواهان ” حفظ و نگه داری ” آن است.
در این بند نوشته می شود ” همه طرف ها باید با جدیت از نظام اقتصادی موجود جهانی محافظت کنند و با سیاسی‌سازی، ابزاری‌سازی و تسلحیاتی سازی اقتصاد جهانی مخالفت کنند. “، این یعنی ” با جدیت بیشتر” از پیش طبقه کارگر را تنبیه و سرکوب نمایند، زیرا که طبقه کارگر تهدید کننده ترین نیروی اجتماعی برای شرایط اجتماعی موجود – اقتصاد موجود – سرمایه داریست که باز هم کارل مارکس آن را به در ستی به ” سرمایه وامپیر خونآشام است که بیشتر زنده ماندن اش از بیشتر خون مکیدن است. ” همان اثر !
طبقه کارگر رها نمی گردد، مگر بدست خویش و با واژگون ساختن تمامی نظام موجود اجتماعی با برقرار دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا و از طریق زور و جبر!

ماده ۱۱ در طرح ۱۲ ماده ای:
«۱۱-. ثبات زنجیره های صنعتی و عرضه باید تضمین شود. همه طرف ها باید با جدیت از نظام اقتصادی موجود جهانی محافظت کنند و با سیاسی‌سازی، ابزاری‌سازی و تسلحیاتی سازی اقتصاد جهانی مخالفت کنند. به طور مشترک اثرات سرریز بحران را کاهش داده و از ایجاد مانع تراشی برای همکاری های بین المللی انرژی، مالی، تجارت غلات، حمل و نقل و سایر همکاری ها جلوگیری کنند تا به بهبود اقتصاد جهانی آسیب نرسد.”،

سرمایه داران و بویژه در عصر امپریالیستی – عصر گندیدگی سرمایه – با هم تضاد و تناقضات ذاتی و همیشگی آشتی ناپذیر، رفتار درنده خویانه و نابودگر دارند که مبنای رقابت های انحصاری و غیر انحصاری اقتصادی و بویژه جنگ های امپریالیستی و ناشی از سود خواهی بدون انقطاع و روز افزون شان می باشند، ولی در “حفظ و نگه داری” سرمایه- اقتصاد حاکم – همه شان دارای هدف و منافع مشترک هستند. برای ” حفظ و نگه داری” آن، تا کنون دست به هر جنایتی آلوده اند و بالاجبار در آینده همین جنایت آفرینی را در ابعاد هولناک تر و نابود کننده تر ادامه می دهند و مجبور بدان هستند! اعمالشان اختیاری نیست، آنها باید دست به جنایات هر بار بزرگتر و مرگبارتر بزنند، زیرا که سرمایه دار هستند! ” سرمایه دار سرمایه شخصیت یافته است”. سرمایه مانند جانور با بیماری « جوع» می باشد که سیری ناپذیراست! آتش تشنگی اش با نوشیدن بیشتر آب فرو نمی نشیند، بلکه شعله ورتر می گردد! این حقیقتی است که برای هر کارگر نسبتن آگاه ، هر انسان که وجدانش به سرمایه فروخته نشده باشد، هویداست و قابل پنهان شدن نیست!
« تولید سرمایه داری در حالیکه تکنیک و سازمان پروسه تولید اجتماعی را ترقی میدهد گور کن ثروت ها یعنی زمین و کارگر است.». مارکس

متن طرح ۱۲ ماده ای دولت چین برای صلح و با صطلاح تمام شدن جنگ در اوکراین !

متن طرح ۱۲ ماده‌ای چین برای بحران اوکراین

HGh_ 2matlab.docxHGh_ 2matlab.pdf

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate