جهان انسانی- زمینی- آبستن مرگ یا کمونیسم!

جهان انسانی- زمینی- آبستن مرگ یا کمونیسم!
این شعار: در حال تبدیل شدن به واقعیت اجتناب ناپذیر است!
جنگی ویرانگر و بی نظیر- جنگ آخرالزمانی در انتظار کارگران جهان بویژه اروپاست! کارگران و زحمتکشان این بار در مرکز جامعه سرمایه داری امپرلیست اروپا و آمریکای شمالی بویژه برخاسته اند. آنها، باید نظام اجتماعی موجود را لغو نمایند. آلترناتیو دیگری جز کمونیسم، بعنوان حرکت طبقه کارگر برای لغو شرایط موجود اجتماعی – واژگونی سیستم سرمایه داری – نیست! چهره جامعه ی جهانی بشر خونین است! در انتظار خونین تر شدن است، باید عجله کرد، فرصت آخر است! مرگ فجیع درب جامعه را دقالباب کرده است! فقط پرولتاریا قادر است، این حرکت را برعکس نماید!

سرمایه داران امپریالیست بالاجبار و تحت فرمان سرمایه، « سرمایه دار سرمایه شخصیت یافته است.»، کارل مارکس، کاپیتال، جلد اول، سال ۱۸۶۷، ترجمه ی فارسی ایرج اسکندری، توسط دولت های جنایت کارشان جهان انسانی را بسوی این جنگ ویرانگر و نابود کننده سوق می دهند، تنها، پرولتاریا ی متحد، متحزب و مسلح می تواند با جنگ طبقاتی جامعه بشری را از مرگ همگانی و حتمی نجات دهد!
کارل مارکس :
« دو :

_ با توجه به این که پرولتاریا به عنوان طبقه، فقط در صورتى مى‌تواند علیه قهر دسته جمعى طبقات مالک وارد عمل شود که در حزب سیاسى مجزاى خویش‏، در تخالف با همه‌ى اشکال قدیمى احزاب طبقات مالک، متشکل گردد؛ _ با توجه به اینکه تشکل پرولتاریا در حزب سیاسى‌اش‏ براى تضمین پیروزى انقلاب اجتماعى و هدف نهایى آن، نابودى طبقات، ضرورى است؛ _ با توجه به این که باید وحدت نیروهاى طبقه‌ى کارگر، که از قبل در مبارزات اقتصادى تحقق یافته، به عنوان اهرم توده هاى این طبقه در مبارزه علیه اقتدار سیاسى استثمار کنندگانشان به کار آید؛ کنفرانس‏ به اعضاى انترناسیونال خاطرنشان مى‌سازد که در جریان مبارزه‌ى طبقه‌ى کارگر، فعالیت اقتصادى و فعالیت سیاسى این طبقه به طرزى ناگسستنى با هم پیوند دارند.
(تلخیص‏ از قطعنامه‌ى کنفرانس‏ لندن انجمن بین المللى کارگران _ انترناسیونال _ سپتامبر ۱۸۷۱.»
آری، تنها انقلاب قهری کمونیستی نجات دهنده است!
پیروزی انقلاب کمونیستی منوط به سازمان یافتن سیاسی انقلابی پرولتاریاست!
مدعیان کمونیست را تنها با این معیار می توان سنجید و نه با شعارهای همه باهمی، مثل شعار: « زن، زندگی، آزادیِ» همه پسند – مورد پسند دولت ها و احزاب بورژوا امپریالیست و حتی فاشیست مثل حزب برادران ایتالیا و مرتجع جهانی و منطقه ای، مثل دولت سرمایه داری امپریالیسی ایالات متحده آمریکا و اعضای اتحادیه ی سرمایه داری امپریالیستی اروپا، عربستان سعودی و اسرائیل و امثالهم! که احزابی، مثل احزاب سلطنت طلب، مشروطه خواه، ناسیونالیست، لیبرال، دموکراسی طلب، دوستدار طبقه سرمایه دار و باصطلاح کمونیست کارگری و همراهان و ائتلاف کنندگان شان! سرلوحه فعالیت شان قرار داده اند. آنها بدین وسیله فقط به طبقه سرمایه دار خدمت و نسبت به طبقه کارگر در جهان و بویژه ایران جنایت و خیانت روا می دارند!

«انقلاب پرولترى بدون انهدام قهرى ماشين دولتى بورژوازى و تعويض آن با ماشين جديدى که بقول انگلس “ديگر دولت به معناى اخص کمله نيست”، محال است.»
انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد ، لنین.

حزب کارگران آگاه چرا؟ چطور؟

پرولتاریا – طبقۀ کارگر- اساسا، زاده صنعت بزرگ بورژوائی است و با رشد و توسعه آن رشد می کند و نیز برانضباط و اهمیتش می افزاید! پرولتاریا قادراست که به گورکن خویش و شرایط اجتماعی تبدیل گردد که آفرینندۀ و نیازمند او، نه بمثابۀ انسان بلکه بمثابۀ گسترش دهندۀ شرایط اجتماعی کنونی- جامعۀ سرمایه حاکم – و محرومتر گردانیدن خویش می باشد. طبقۀ کارگر ناعلاج از انجامِ این مسئولیت تاریخی یعنی گور کنی جامعۀ سرمایه داری است، زیرا که جامعۀ سرمایه داری دارای تضادهای ذاتی و رشد یابنده است که رُشد و توسعه آنها باعث نابودی اش خواهد شد، ” شیوۀ تولید سرمایه داری در حالی که تکنیک و سازمان پروسه تولید اجتماعی را ترقی می دهد گورکن منبع تمام ثروت زمین و طبقه کارگر است.» کارل مارکس، کاپیتال جلد اول، ۱۸۶۷، ترجمه ی ایرج اسکندری، ولی این نابودی است که با خود مرگ انسان و شرایط زیست انسان را بوجود می آورد. پرولتاریا برای این کار نیازمند است که خود را بمثابۀ یک طبقه سازمان دهد، زیرا که نیروی طبقۀ مقابلش- طبقه ی سرمایه دار- بورژوازی- که خود را در دولت سرکوبگرنشان می دهد ، بیش از هر زمان دیگر در تاریخ جوامع طبقاتی تا کنونی قوی تر، سازمان یافته تر، متمرکزِتر، گوش به فرمان تر و مسلح تر است!

«حقیقت این است که کمونیست ها به محض آن که بتوانند، در سرنگون کردن سلطۀ بورژواها تردیدی به خود راه نخواهند داد.» ایدئولوژی آلمانی- مارکس، انگلس-۱۸۴۵.

در شرابط موجود اجتماعی، دیگر بدون انقلاب قهری کمونیستی چیزی به نفع بیش از ۷ میلیارد کارگر و زحمتکش جهان تحول نمی یابد تغییر نمی کند. این را باید خوب فهمید و درک نمود. دیگر نظام اجتماعی موجود – سرمایه داری امپریالیستی که بر سراسر جهان سلطه یافته است، به بن بست تاریخی خویش رسیده است، مرده ایست که باید دفن گردد و اگر نه، جامعه را زیر لاشه متعفن شده ی خود، دفن می کند. « انقلاب با شکوه و زیباست، جز آن همه چیز پوچ و بیهوده است» روزا لوکزامبورک، رفیق سرخ پرولتاریا. برای این کار طبقه کارگر سازمان یافته ، متحد شده و مسلح گردیده لازم و ضروریست که فقط بوسیله سازمان یافتن خود طبقه کارگر در تشکلات توده ای طبقاتی – مخفی و علنی و بویژه حزب سیاسی اش – حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست ممکن و میّسر است.
باید باز هم به کارل مارکس و انگلس برگشت و نوشته ها وبویژه اعمال و گفته های لنین در باره آموزش کارل مارکس را سرمشق قرار داد و به عنوان راهنمای عمل- پراتیک انقلابی کمونیستی – خویش قرار داد :

«مسلم است که اسلحه انتقاد نمیتواند انتقاد اسلحه را جانشین شود. قهر مادی را باید بوسیله قهر مادی سرنگون کرد وحتی تئوری، هنگامی که توده گیر شد به صورت نیروی مادی در می آید. تئوری هنگامی میتواند توده گیر شود که به عنوان مسأله ای مربوط به انسان [۲]عرضه گردد. و تئوری هنگامی میتواند مسأله ای مربوط به انسان عرضه گردد که رادیکال گردد. رادیکال بودن، یعنی دست به ریشه ی مطلب گذاشتن. اما ریشه انسان خود انسان است. ص ۷ – ۶.کارل مارکس نقد حقوق هگل ، مقدمه سال ۱۸۴۴.

« شرط اساسى براى وجود و سيادت طبقه بورژوازى عبارت است از انباشته شدن ثروت در دست اشخاص و تشکيل و افزايش سرمايه. شرط وجود سرمايه کار مزدورى است. کار مزدورى منحصرا به رقابت فيمابين کارگران بسته است. ترقى صنايع، که بورژوازى مجرى بلااراده و بلامقاومت آن است، بجاى پراکندگى کارگران، که از رقابت آنها ناشى است يگانگى انقلابى آنها را با ايجاد جمعيت هاى کارگرى بوجود ميآورد. بنابراين با رشد و تکامل صنايع بزرگ، خود آن شالوده‌اى که بورژوازى بر اساس آن به توليد مشغول است و محصولات را بخود اختصاص ميدهد فرو ميريزد. بورژوازى مقدم بر هر چيز گورکنان خود را بوجود ميآورد. فناى او و پيروزى پرولتاريا بطور همانندى ناگزير است.» ماییفست حزب کمویست مارکس و انگلس ۱۸۴۸.
« کمونيستها عار دارند که مقاصد و نظريات خويش را پنهان سازند. آنها آشکارا اعلام ميکنند که تنها از طريق واژگون ساختن همه نظام اجتماعى موجود، از راه جبر، وصول به هدفهايشان ميسر است. بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونيستى بر خود بلرزند. پرولتارها در اين ميان چيزى جز زنجير خود را از دست نميدهند. ولى جهانى را بدست خواهند آورد.

پرولتارهاى جهان متحد شويد!»، پایان مانیفست حزب کمونیست.
تعریف لنین از دیکتاتوری بطور کلی و دیکتاتوری پرولتاریا بطور اخص : ” دیکتاتوری قدرتیست که مستقیما متکی به اعمال قهری است و بهیچ قانونی وابسته نیست. دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا قدرتیست که با اعمال قهر پرولتاریا علیه بورژوازی بچنگ آمده و پشتیبانی می گردد و قدرتیست که بهیچ قانونی وابسته نیست.”

[ مارکس… “اگر کارگران دیکتاتوری انقلابی خود را جایگزین دیکتاتوری بورژوازی می نمایند… تا مقاومت بورژوازی را درهم شکنند… بدولت شکل انقلابی و گذرنده می دهند اگر کمون پاریس به قدرت مردم مسلح متکی نبود، آیا می توانست بیش ازیک روز دوام آورد؟ آیا ما محق نیستیم اگر بالعکس کمون را، به علت اینکه از اتوریته خیلی کم استفاده کرده است، سرزنش نمائیم”…

انگلس : « حزب پیروز مند » (در انقلاب ) «بالضروره » ناچار است سیادت خود را از طریق رعب و هراسی که سلاح وی در دلهای مرتجعین ایجاد می کند، حفظ نماید. اگر کمون پاریس به اتوریته مردم مسلح علیه بورژوازی متکی نبود؛ مگر ممکن بود بیش از یک روز دوام آورد؟ آیا ما محق نیستیم اگر بالعکس کمون را، به علن اینکه از اتوریته خیلی کم استفاده کرده است، سرزنش نمائییم… »،

هم او میگوید: ” از آنجا که دولت فقط مؤسسه گذرنده ایست که در مبارزه و انقلاب باید ازآن استفاده کرد، تا دشمنان خود را قهرا سرکوب ساخت، لذا سخن گفتن در بارۀ دولت خلقی آزاد خام فکری خالص است. مادامکه پرولتاریا هنوز به دولت نیازمند است، این نیازمندی از لحاظ مصالح آزادی نبوده، بلکه بمنظور سرکوب دشمنان خویش است و هنگامی که سخن گفتن در بارۀ آزادی ممکن می گردد، آنگاه دولت بمعنای اخص کلمه دیگر موجودیت خود را از دست می دهد”…] ، لنین ، انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد، ۱۹۲۰.

« اگر بقول اوژیه (*) پول ” با روئی پر از خون پیسه های طبیعی بدنیا آمده است.” (۲۴۹)، سرمایه در جائی متولد میشود که از سر تا پا و از تمام مساماتش خون و گند بیرون می زند(۲۵۰).

زیر نویس ۲۴۹ – کوارترلی رویوو میگوید: ” سرمایه از سر و صدا و دعوا فرار میکند و طبعا ترسوست. این بسیار صحیح است، ولی هنوز تمام حقیقت نیست. سرمایه از نبودن و یا بهره ی کم مانند طبیعت از خلاء متنفر است. با بهره ی مناسب، سرمایه دلیر میشود. اگر ده درصد بهره ی مطمئن وجود داشته باشد میتوان آن را در همه جا بکار برد، با ۲۰ درصد تحرک پیدا میکند، با ۵۰ درصد بطور مثبت جسور میشد، برای ۱۰۰ درصد تمام قوانین انسانی را لگد مال میکند، در برابر ۳۰۰ درصد بهره هیچ جنایتی نیست که وی از ارتکاب آن رویگردان باشد و لو آنکه آن جنایت بقیمت چوبه ی دار تمام شود.”، اگر غوغا و دعوا بهره آورباشد، وی هر دو آنها را تشویق میکند. شاهد مدعا قاچاق و سودای برده. ص ۶۸۹، کاپیتال جلد اول، ترجمه ی ایرج اسکندری.

« دیالکتیک با صورت قلب شده، خود در آلمان مد شد زیرا چنین می نمود که وی قادر به قلب واقعیت است. به نظر بورژوازی و بلندگویان عقیده ای آن طبقه، دیالکتیک در صورت عقلانی خود چیز رسوا و نفرت انگیزی است زیرا بنا بر دیالکتیک درک مثبت آن چه وجود دارد در عین حال متضمن درک نفی و انهدام ضروری آن نیز هست، زیرا دیالکتیک، هر شکل به وجود آمده ای را در حال حرکت و بنابراین از جنبه ی قابلیت درگذشت آن نیز مورد توجه قرار می دهد، زیرا دیالکتیک حکومت هیچ چیزی را بر خورد نمی پذیرد و ذاتا انتقاد کُن و انقلابی است.

حرکت پُر تضاد جامعه ی سرمایه داری، به وسیله ی تغییراتی که از گردش ادواری صنعت جدید ناشی می شود و نقطه ی اعتلاء آن بحران عمومی است، خویشتن را به شدیدترین وجهی به بورژوازی دست اندر کار می شناساند. این بحران اگر چه هنوز مراحل اولیه ی خود را می پیماید، باز در راه است و در نتیجه ی همه جانبه بودن میدان عمل خود و شدت تأثیرش لاجرم دیالکتیک را در مغز خوش بختان نواقبال امپراطوری جدید پروس و آلمانی هم فرو خواهد کرد.» کارل مارکس – لندن، ۲۴ ژانویه ۱۸۷۳.

یا انقلاب قهری کمونیستی، نابود کردن دولت سرمایه داران در هر شکل و نام، ایجاد دیکتاتوری پرولتاریای مسلح، در شکل شوراهای مسلح طبقه کارگر و زحمتکشان و یا…، لغو سرمایه، ایجاد جامعه کمونیستی و رهائی انسان و یا مرگ خودبخودی سرمایه و پایان زندگی نسل انسان بر روی کره زمین! آلترناتیو و راه سومی نیست! باید با تمامی نیرو برخاست، برای لغو شرایط موجود اجتماعی بطور کامل!

ضرورت انقلاب کمونیستی از زبان مارکس و انگلس :
” هم برای ایجاد این آگاهی کمونیستی در مقیاسی وسیع، و هم برای موفقیت خود این امر، تغییر و دگر گونی انسانها در مقیاسی عظیم ضروری است، تغییری که تنها می تواند در جنبش عملی، انقلاب، صورت پذیرد؛ بنابراین، انقلاب نه تنها بدین خاطر ضروری است که طبقه فرمانروا نمی تواند به هیچ طریق دیگری سرنگون شود، بلکه ایضاٌ بدین خاطر ضروری است که طبقه ای که آن را ساقط می سازد، تنها با انقلاب می تواند خود را از شر کثافات قرون رهائی بخشد و برای ایجاد جامعه ای با طرحی نو، شایسته و مناسب گردد.ص ۶۵– ترجمه تیرداد نیکی- کارل مارکس فردریک انگلس- ایدئولوژی آلمانی ۱۸۴۶ .
« دیكتاتوری پرولتاریا بی‌دریغ‌ترین و بی‌امان‌ترین جنگ طبقه جدید علیه دشمن مقتدرتر یعنی بورژوازی است كه مقاومتش پس از سرنگونی (ولو در یك كشور) ده بار فزونتر گردیده و اقتدارش تنها ناشی از نیروی سرمایه بین‌المللی و نیرو و استواری روابط بین‌المللی بورژوازی نبوده بلكه ناشی از نیروی عادت و نیروی تولید كوچك نیز هست. زیرا تولید كوچك متأسفانه هنوز در جهان زیاد و بسیار هم زیاد است و همین تولید كوچك است كه همواره، همه روزه، هر ساعته، به طور خود بخودی و به مقیاس وسیع، سرمایه‌داری و بورژوازی را پدید ميآورد. بنابر مجموعه این علل دیكتاتوری پرولتاریا ضروری است و پیروزی بر بورژوازی بدون یك جنگ طولانی، سرسخت و حیاتی و مماتی، جنگی كه مستلزم پایداری، انضباط، استقامت ، تزلزل ناپذیری و وحدت اراده است ، امكان‌پذیر نیست.»

و.ا. لنین _ « بیماری كودكی ” چپ روی ” در كمونیست » _آوریل – مه ۱۹۲۰

اعتصابات، اعتراضات و تظاهرات بر علیه سرمایه و دولت های امپریالیست و جنگ طلب نه فقط در جوامعی مثل ایران تحت سلطه ی سرمایه و دولتی بس دیکتاتور، خونریز و جبار و در شرایط اجتماعی وخیم تر از هر زمان در این ۱۰۰ساله اخیر، بلکه درسطح جهان و بویژه اروپا و در مرکز آن یعنی فرانسه، بنا بر شرایط مادی و اقتصادی اوج گرفته است! و اما باید بدانیم و آگاه باشیم، این مبارزه طبقاتی برای پیروزی نیازمند حزب کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست است! این حزب اساسا، حزب کارگران آگاه و توسط خود کارگران آگاه موجودیت می یابد و با شرکت اعضا و کادرهایش در مبارزه جاری طبقه کارگر را فرا می گیرد. این مبارزه هزینه خود را دارد که باید پرداخت. تنهاُ چنین حزبی می تواند طبقه کارگر را ، بعنوان تنها طبقه قادر به واژگونی کامل نظام اجتماعی موجود واز طریق قهر و زور و همه زحمتکشان را بر گرد طبقه کارگر بسیج و آماده نماید تا رهائی را کسب نمایند! راه دیگری برای نجات متصور نیست!

اعتصاب، اعتراضات و تظاهرات در فرانسه بر علیه دولت و قوانین ضد کارگری اش – ضد بازنشسته گان بطور ویژه!

https://www.facebook.com/hghorbani2/videos/496240116028799

قدرت های اروپائی برای تحویل جنگنده ها به کیف آماده می شوند. این تصمیمی است که جهان را بسوی جنگ نابودگر یک گام بزرگ بجلو سوق می دهد!

https://www.wsws.org/en/articles/2023/02/13/bcwm-f13.html

حمید قربانی- انسان بیوطن

۱۳ فوریه ۲۰۹۶ سال اسپارتاکوسی!HGh_marg_ya_communism.docxHGh_marg_ya_communism.pdf

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate