جز طبقه کارگر، نیروی رهائی بخشی در جامعه معاصر موجود نیست !

انقلاب پیروزمند، در جامعه ی سرمایه داری، فقط، انقلاب مسلحانه طبقه کارگر است!

انقلاب پیروزمندی جز انقلاب قهری کمونیستی طبقه کارگر نیست!
دولت در جامعه بورژوائی – دولت سرمایه داری، تنها، کمیته ایست برای اداره امورهمه طبقه سرمایه دار!
دولت برای همه موجود نبوده، نیست، نخواهد بود!
دولت همواره طبقاتی بوده و بمثابۀ نیروی و زور سازمان یافته و مسلح و غیر مسلح، طبقه حاکم برای سرکوب طبقه محکوم بوده و می باشد! دموکراسی برای همه، دولت آزاد خلقی، دولت آزادی برای همه، یک یاوه ، یک گفتار پوچ و بیهوده است! اختراعی اوهامی است، برای توهم ایجاد نمودن و انحراف طبقه کارگر و سایر تحت ستمان از مبارزه طبقاتی و ادامه آن تا دیکتاتوری پرولتاریای مسلح – شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان! دولت نابود کننده ی طبقات و خود نابود شونده!
طبقه کارگر می تواند و قادر است که با تشکل یافتن در سازمانها و تشکلات توده ای طبقاتی و بویژه حزب مخفی کارگران آگاه، انقلاب قهری کمونیستی را به پیروزی رسانده، دولت موجود را درهم کوبد، دیکتاتوری پرولتاریا – دولت پایان ده به جامعه طبقاتی با مالکیت خصوصی، خانواده مرد سالار، مذهب ، مرز بین انسان، ازطریق زور و جبر، ایجاد کنندۀ جامعه با مالکیت اشتراکی و انسان رها از سلطه و سلطه گری را بنا نهد!
تنها طبقه کارگر قادر به این کار است! سرمایه دار جز سرمایه شخصیت یافته نیست، سرمایه فقط در پی خود افزائی است که جز از طریق استثمار طبقه کارگر حاصل نمی شود و منبعی ندارد! سود سرمایه از استثمار طبقه کارگر حاصل می شود! منبع سود سرمایه کار بدون پرداخت طبقه کارگر – کار بدون اُجرت – اضافه ارزشی است که توسط طبقه کارگر تولید می گردد!

کارگران و توده های زحمتکش و تحت ستم و استثمار در ایران، امروزه تحت شکنجه یکی از بیرحم ترین، کشتارگرترین و قصاب ترین دولت های سرمایه داری قرار دارند، جز باور آوردن به رهائی بخشی خویش، جز بی باور شدن به دولت های سرمایه داری امپریالیستی و مرتجع، جنگ طلب و انسانکُش موجود و سازمانهای جهانی شان، به واژگونی سیستم استثمارگر طبقه سرمایه دار نمیتوانند جامه عمل بپوشانند و همچنان برده نوین، برده کارمزدوری می مانند تا واژگونی نظام موجود اجتماعی – کاپیتالیسم- بطور خودبخودی و با نابودی محیط زیست، راه انداختن جنگ های هسته ای و نابودی نسل انسان، چاره ای و راه برون رفتنی ندارند!
فقط پیروزی انقلاب قهری کمونیستی می تواند به واژگونی کامل نظام موجوو اجتماعی و رهائی انسان بیانجامد!

» وقتی که در جریان حرکت امور، امتیازات طبقاتی از بین رفت و سراسر تولید در دست آحاد جامعه قرار گرفت، قدرت عمومی صبغه ی [جنبه ی] سیاسی خود را از دست خواهد داد. منظور از قدرت سیاسی دقیقا، عبارت است از فقط قدرت سازمان یافتۀ یک طبقه برای ستم روا داشتن بر طبقۀ دیگر. اگر پرولتاریا در طول مبارزۀ خود با بورژوازی، به مقتضای شرایط، مجبور شود خود را به عنوان یک طبقه سازمان دهد، و اگر از طریق انقلاب خود را تبدیل به طبقۀ حاکم کند و از این طریق با نیروی قهریه، شرایط قدیم تولید را بروبد و از میان بردارد، پس در واقع در کنار این شرایط، شرایط لازم ادامه تخاصمات طبقاتی و به طور کلی طبقات را نابود کرده، از این طریق سیادت خود را به عنوان یک طبقه نیز لغو خواهد کرد.» مانیفست حزب کمونیست سال ۱۸۴۸، مارکس و انگلس

« ديکتاتورى قدرتى است که مستقيما متکى به اِعمال قهر است و يه هيچ قانونى وابسته نيست.ديکتاتورى انقلابى پرولتاريا قدرتى است که با اِعمال قهر پرولتاريا عليه بورژوازى بچنگ آمده و پشتيبانى ميگردد و قدرتى است که به هيچ قانونى وابسته نيست.

انقلاب پرولترى بدون انهدام قهرى ماشين دولتى بورژوازى و تعويض آن با ماشين جديدى که بقول انگلس “ديگر دولت به معناى اخص کمله نيست”، محال است.»، لنین، انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد

مرگ یا کمونیسم، تنها، شعاری تبلیغی و تهیجی نیست، بلکه حقیقت در حال وقوع است!

حمید قربانی – انسان بیوطن
۸ دسامبر ۲۰۹۵ سال اسپارتاکوسی!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate