پیروزی کمونیسم ضرورت فوری برای نجات انسان از نابودی حتمی است!‎‎

در جامعه سرمایه داری هیچ تغییر رادیکالی مّیسرنیست مگر با حضور سراسری طبقه کارگر تحت رهبری حزب مخفی کارگران آگاه،انقلابی و کمونیست!

کمونیسم بدون به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی، اساسا ممکن نیست!

کمونیسم حرکت طبقه کارگر برای لغو شرایط موجود اجتماعی – جامعه سرمایه داریست! کمونیسم ضرورت فوری امروزیست که طبقه کارگر برای رسیدن بدان در نخست باید، ارگانهای توده ای طبقاتی و بویژه حزب خویش را داشته باشد تا بوسیله خویش را بعنوان یک طبقه از زیر فرهنگ طبقه حاکم رها نموده، یعنی خود را برای به پیروزی رساندن جنگ طبقاتی – انقلاب قهری کمونیستی آماده نماید، یعنی، دولت موجود را با دولت مسلح خویش – دیکتاتوری پرولتاریای مسلح – دیکتاتوری طبقه کارگر در شکل شورای مسلح کارگران و زحمتکشان – جانشین نماید. هیچ راه میانبری نیست : مانیفست کمونیست ۱۸۴۸” وﻗﺘﯽ ﭘﺮوﻟﺘﺎرﯾﺎ در ﺟﺮﯾﺎن ﭘﯿﮑﺎرﻋﻠﯿﻪ ﺑﻮرژوازی اﻟﺰاﻣﺎ به صورت یک طبقه متحد می گردد و از ﻃﺮﯾﻖ اﻧﻘﻼب ﺧﻮد را به ﻃﺒﻘﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﻣﺒﺪل ﻣﯽ ﺳﺎزد و درمقام ﻃﺒﻘﻪﻓﺮﻣﺎﻧﺮوا ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﺗﻮﻟﯿﺪی ﮐﻬﻨﻪ را ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﻗﻬﺮ ازﻣﯿﺎن ﻣﯽ ﺑﺮد، آن وﻗﺖ ﺑﺎﺑﺮاﻧﺪاﺧﺘﻦ اﯾﻦ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﺗﻮﻟﯿﺪی ﺷﺮاﯾﻂ وﺟﻮد ﺗﻀﺎدهای ﻃﺒﻘﺎﺗﯽ وﺑﻄﻮرﮐلی ﻃﺒﻘﺎت و ﺑﺪﯾﻨﺴﺎن ﻓﺮﻣﺎﻧﺮواﺋﯽ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﻃﺒﻘﻪ را نیزاز ﻣﯿﺎن ﻣﯽ ﺑﺮد”ِ- تر جمه ی بهنام جعفری

کارل مارکس، در سال ۱۸۵۲ در نامه ای به ژوزف وایدمایر آلمانی می نویسد : ” تا آنجا که به من مربوط می شود، هیچ امتیازی به واسطۀ کشف وجود طبقه ها در جامعۀ مدرن، یا کشف پیکار میان آنها ازآن ِ من نمیشود… کاری که من انجام دادم و تازگی داشت نشان دادن این نکته ها بود:

۱ )هستی ِ طبقه ها صرفاً وابسته به مرحلۀ تاریخی ِ خاصی در تکامل تولید است.۲) پیکار طبقاتی به طور ضروری به دیکتاتوری ِ پرولتاریا منجر می شود.۳) این دیکتاتوری صرفاً پایۀ گذار به انحلال تمامی ِ طبقه ها و استقرار یک جامعۀ بدون طبقه خواهد بود.”

و در این مورد لنین می گوید: “ما کاملا بر روی اساس تئوری مارکسیستی ایستادگی می کنیم؛ تصرف قدرت سیاسی توسط پرولتاریا……”

بدون انقلاب قهری پرولتاریا تعویض دولت بورژوائی با دولت پرولتاریا ممکن نیست! دولت و انقلاب – لنین

اینک این استدلال انگلس:

” … درباره اين که قوه قهريه در تاريخ نقش ديگرى نيز ايفا مي کند» (علاوه بر عامل شر بودن) «که همانا نقش انقلابى است، درباره اين که قوه قهريه، بنا به گفته مارکس، براى هرجامعه کهنه‌اى که آبستن جامعۀ نوين است، بمنزله ماماست، درباره اين که قوه قهريه آنچنان سلاحيست که جنبش اجتماعى بوسيله آن راه خود را هموار ميسازد و شکلهاى سياسى متحجر و مرده را درهم ميشکند – درباره هيچيک ازاينها آقاى دورينگ سخنى نمي گويد، فقط با آه و ناله اين احتمال را میدهد که براى برانداختن سيادت استثمارگران، شايد قوه قهريه لازم آيد – واقعا که جاى تأسف است! زيرا هرگونه بکار بردن قوه قهريه بنا به گفته ايشان، موجب فساد اخلاقى کسانى است که آن را بکار مي برند و اين مطالب عليرغم آن اعتلاى اخلاقى و مسلکى شگرفى گفته مي شود که هر انقلاب پيروزمندانه‌اى با خود به همراه ميآورد! اين مطالب در آلمانى گفته ميشود که در آن تصادم قهرى، تصادمى که به هرحال ممکن است به مردم تحميل گردد، حداقل اين مزيت را دارد که روح آستان‌بوسى، روحى را که درنتيجه خوارى و ذلت جنگ سى ساله در اذهان مردم رسوخ کرده است، از بين ببرد. و آن وقت اين شيوه تفکر تيره و پژمرده و زبون کشيشانه جسارت دارد خود را در برابرانقلابى‌ترين حزبى که تاريخ نظيرآن را نديده است عرضه دارد.” (ص ١٩٣ چاپ سوم آلمانى، پايان فصل چهارم بخش دوم.). این نقل از کتاب دولت و انقلاب لنین مه او از آنتی دورینگ نوشته انگلس نقد می کند. اساسا،هیچ حرکت سیاسی طبقه کارگر بدون حزب سیاسی طبقه کارگر – حزب کمونیست این طبقه به پیروزی نمی رسد. مارکس: “دو :

_ با توجه به این که پرولتاریا به عنوان طبقه، فقط در صورتى مى‌تواند علیه قهر دسته جمعى طبقات مالک وارد عمل شود که در حزب سیاسى مجزاى خویش‏، در تخالف با همه‌ى اشکال قدیمى احزاب طبقات مالک، متشکل گردد؛ _ با توجه به اینکه تشکل پرولتاریا در حزب سیاسى‌اش‏ براى تضمین پیروزى انقلاب اجتماعى و هدف نهایى آن، نابودى طبقات، ضرورى است؛ _ با توجه به این که باید وحدت نیروهاى طبقه‌ى کارگر، که از قبل در مبارزات اقتصادى تحقق یافته، به عنوان اهرم توده هاى این طبقه در مبارزه علیه اقتدار سیاسى استثمار کنندگانشان به کار آید؛ کنفرانس‏ به اعضاى انترناسیونال خاطرنشان مى‌سازد که در جریان مبارزه‌ى طبقه‌ى کارگر، فعالیت اقتصادى و فعالیت سیاسى این طبقه به طرزى ناگسستنى با هم پیوند دارند.

(تلخیص‏ از قطعنامه‌ى کنفرانس‏ لندن انجمن بین المللى کارگران _ انترناسیونال _ سپتامبر ۱۸۷۱، ببه نقل از «کارمزدى و سرمایه»، انتشارات سوسیال، پاریس‏، ۱۹۷۲”

کارگران و زحمتکشان، مرگ و زندگی بر روی کره ی زمین به پیروزی شما پیوندی ناگسستنی دارد!

رفقا؛

آخرین فرصت را از دست ندهید. بحران سرمایه یکی از پس دیگری می رسد، هر بار مهیب تر و ویرانه گرانه تر و با کشتار وسیع تر از بار قبل و وسیله برای رفع آن نامکفی تر و اکنون جهان هستی بر روی کره زمین بطور بطور واقعی در معرض خطر جدی مرگ و زندگی قرار گرفته است

حمید قربانی – انسان بیوطن

۲۷ نوامبر ۲۰۹۴ سال اسپارتاکوسی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate