آسیب‌شناسی و نگاهی تفصیلی به‌انشعاب در کومه‌له و حزب کمونیست ایران ۱/۴

بررسی انشعاب در کومه‌له و بحران ‌و آسیبی که به حزب کمونیست ایران وارد آمد، ‌پیش از همه، وظیفه‌ی حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان حزب (کومه‌له) است. تا ارائه‌‌ی چنین بررسی ضروری در آینده  از سوی حزب، نگارنده،‌بنا به وظیفه‌ی فردی و به‌ سهم خویش در سلسله‌ نوشتارهایی به‌این بررسی و آسیب‌‌شناسی عوامل ریشه‌ای در بحران و انشعاب در حکا و (کومه‌له) می‌پردازد.

بررسی این رویداد مهم، وظیفه‌ هر دو بخش جدا شده از یکدیگر است. حکا،‌ مسئولانه باید به آسیب‌شناسی و تحلیل بحران بپردازد و ‌ دریافت و توضیح خود را به جنبش کارگری و به طور کلی به جامعه ارائه دهد؛ زیرا که‌ این حزب به سهم خود در سوخت و ساز مبارزه طبقاتی شرکت داشته و دارد و از این‌روی، انشعاب و سرانجام در حزب و کومه‌له و بحرانی که سالها ادامه داشته، به جامعه مربوط است.  بررسی این یک آزمون تاریخی نه‌تنها در برابر تمامی بخش‌های‌ درگیر این رویداد، بلکه‌ در برابر جنبش‌ سوسیالیستی و چپ و عناصری که با دخالتگری‌های سازنده و یا غیرسازنده و یا سکوت خویش ظاهر شدند قرار دارد.

جدا از اینکه بحران و پی‌آمدهای آن، قابل پیشگیری می‌بودند و یا نه و  جدا از ملاحظه‌ها و نقدها در باره‌ی شیوه‌ و روش‌ تمامی برخوردها و ‌نوشتارها، اما آنچه که پی‌آمد عملی این روند تا اکنون بوده‌است باید ‌به‌سان تجربه‌ و ضربه‌ای سخت و سنگین در نظر گرفته شود و مورد نقد خلاق و سیاسی و  بررسی مسئولانه قرار گیرد. به باور نگارنده‌، هنوز هم می‌توان از پی‌آ‌مدهای ناگوار و آسیب‌ها‌ی بیشتر جلوگیری کرد و علیرغم این‌جدایی‌ها و آسیب‌ها، فرایندها را از روند بحران‌زا با بحران زدایی به مهار آورد.

         نگارنده‌ی این بررسی، سازمانهای سیاسی را نهادهایی از جامعه می‌داند. بر همین مبنا، به گواهی تاریخ، اختلاف‌ها‌ی و کشاکش‌های طبقاتی، سیاسی، تاثیرات فرهنگی و ایدئولوژیک (حاکم بر جامعه طبقاتی) در سازمان‌های سیاسی را بازتاب همان اختلاف‌ها در جامعه می‌‌‌‌شمارد. با این گذاره،‌ ‌به‌سهم خود، روند و پیشبرنده‌ و مجری طرح انشعاب را از کنگره ۱۶کومه‌له‌ در مردادماه سال ۱۳۹۳(اوت۲۰۱۴) و کنگره ۱۲ حکا (۲۰۱۶/۱۳۹۵) پی‌می‌گیریم.

       به تجربه‌ی نگارنده، جمال بزرگپور وظیفه‌ی تئوریزه کردن این طرح را به عهده گرفت. او پس از نزدیک به ده سال کناره‌گیری و نزدیک بودن با نگرش‌های راست ناسیونالیستی که از کومه‌له راه دیگری را برگزیده‌ بودند، اما هنوز خود را کومه‌له می‌نامیدند، به کومه‌له حزب بازگشت و پیش از برگزاری کنکره ۱۲ حزب، در سال ۲۰۱۶ با ارائه‌ی کتبی یک طرح، پروژه‌ی زمزمه‌ی انحلال حزب را- با اسم رمز «ادغام» حزب کمونیست در کومه‌له آغاز کرد. این دورخیز در سال ۱۳۹۵با واکنش سخت مدافعین استراتژی حزب کمونیست ایران و کومه‌له روبرو شد. از جمله در بولتن‌های تدارک کنگره ۱۲ حکا در سال ۱۳۹۵پاسخ‌های محکمی گرفت. تنها کسانی که خاموش ماندند، آقای ابراهیم علیزاده و چندتن از همراهان کنونی‌ ایشان بودند. در برابر این‌ بولتن‌های تئوریک تدارک کنگره ۱۲، او بنا به پیشنهاد همگرایان خویش طرح انحلال حزب را که‌«ادغام»‌ نام نهاده بود در کنگره ۱۲ حزب مصلحت ندانست و به گفته‌ی خود تا زمان مناسب آنرا در٬٬تاقچه٬٬ گذاشت. آقای ابراهیم زاده نه تنها در نقد طرح او سخنی نگفت و در بولتن‌ها و در سخنرانی‌ها کلمه‌ای ننوشت، بلکه با سکوت که علامت رضا بود، نشان داد که با طرح انحلال حزب و تغییرات راست در کومه‌له، مخالف نیست. این خاموشی، با توجه به نقش و جایگاه کاک ابراهیم‌ علیزاده در حزب و کومه‌له نقشی تعیین کننده بازی کرد. پیش زمینه‌ی طرح انحلال به ‌راستی از همان آغاز شکل‌گیری کومه‌له و حزب کمونیست ایران،‌ وجود داشت، یعنی با برداشت غیرطبقاتی از مساله ملی و رفع ستم ملی، به نتیجه‌گیری ناسیونالیستی و ‌دولت-مرکزی و فدرالیستی می‌رسید و ‌بازتولید می‌شد و در بزنگاه‌های تاریخی تا کنون دستکم به سه انشعاب و دهها جدایی دستجمعی اعتراضی و دیدگاهی فردی و یا چندنفره رسیده است. اما، شدت یابی بحران کنونی،‌ از کنگره دهم کومه‌له در سال ۱۳۸۱خ (۲۰۰۲م) خودنمایی کرد و در کنگره ۱۷کومه‌له در سال ۱۳۹۶به اوج خود رسید تا اینکه انحلال طلبان با برگزاری کنگره ۱۸ خودشان در سال ۱۴۰۱ (۲۰۲۲) جدا شدند.

         پذیرش اعضا به صورت  فله‌ای مغایر با تصویب کمیته‌های مرکزی و اجرایی حزب (سال ۲۰۱۹) مهمترین وسیله برای مهندسی کردن رای‌ها به سود خود بود. این عضو‌گیری برخلاف تصویب و توافق کمیته مرکزی حزب و کمیته‌ اجرایی بود. سرکوب و محاکمه، بازداشت خانگی، تصفیه کمونیست‌ها، تصرف کمیته تلویزیون و امکانات در اردوگاه و خارج‌ از کردستان و هرجا که در دسترس داشتند، ‌تعلیق، شایعه، ذهنیت سازی ووو از جمله حربه‌های این کارزار درونی برای پیشبرد برنامه‌های گرایش راست بودند. از جمله‌ اینکه  «صلاح مازوجی و همراهانش، قصد برکناری ابراهیم علیزاده، تعطیلی اردوگاه و پیوستن به حزب کمونیست کارگری را در نظر دارند ووو» درست در شب انتخاب نمایندگان در کنگره ۱۲ حزب در سال ۹۵ در تماسی از  محل کنگره از استکهلم با اردوگاه و از آنجا به هرجا که می‌توانستند مخابره شد. شایعه‌ پرداز در محل کنگره در حال تماس‌های تلفنی بود که مورد سرزنش قرار گرفت. وی که از اعضا رهبری راست بود در آخرین لحظات کنگره قصد حمله و برخورد فیزیکی با یکی از رفقای هیئت مدیره (ج) برگزاری کنگره را داشت که به بیرون هدایت شد.

 نگارنده در سال ۱۳۹۵خ (۲۰۱۶م) در دو نوشتار تحلیلی و مفصل در بولتن‌های پیشاکنگره‌ی ۱۲حزب از ضرورت حزب کمونیست دفاع کرده و طرح ادغام را یک انحلال طلبی نامیدم. در ادامه تا مارس ۲۰۱۸ نیز در نوشتاری درونی زیرعنوان «نگاه و ارزیابی متفاوت از ضرورت حزب کمونیست ایران و نقش کومه‌له» به کمیته مرکزی حزب که آقای علیزاده و سه تن از همراهانش بخش بسیار اقلیت کمیته مرکزی ۲۰ نفره را تشکیل می‌دادند ارائه داده شد.

سال ۲۰۱۸ پس از برگزاری کنگره ۱۷ کومه‌له و انتصاب لیست مهندسی شده به رهبری آقای علیزاده و تمامی نمایندگان آن و نیز پس از آن به دست گرفتن کمیته خارج از کشور حزب، کمیته مالی،‌ دبیرخانه در اردوگاه و در دست گرفتن پذیرش اعضا، برای عملی کردن انشعاب از کومه‌له و  انحلال  وارد عمل مستقیم شدند.

 آنان چنین شایعاتی را در دستور کار قرار دادند که در سال ۲۰۱۹ به  شدت‌یابی بحران دامن زد. شایع کردند که نشریه‌ی سیاسی حزب (جهان امروز) به «عمل ضد تشکیلاتی و علنی کردن مباحث درونی و (ضمیمه اول و دوم نشریه جهان امروز) دست زده است.»‌ اقدام هیئت تحریریه نشریه‌ جهان امروز در انتشار چند مقاله تئوریکی که سه سال پیش از آن در کنگره ۱۲ حزب به صورت بولتن منتشر شده بود، یک تصمیم جمعی بود و گرایش راست نیز با آن مخالفتی نشان نداده بود. اما از شرکت در ارائه‌ی دیدگاه خود عقب نشینی کردند و  جهان امروز را به «بیرونی کردن بحث‌های درونی» در اردوگاه و بین اعضا متهم کردند. اوایل سال ۲۰۱۹ اعلام کردند که «جهان امروز دیگر ارگان حزب نمی‌دانند و اعضا تحریریه‌ی باید برکنار شوند.» در حالیکه پیش از انتشار، برای بیرونی کردن نگرش‌ها برای افکار عمومی در جهان امروز، از آن‌ها نیز ‌درخواست شده بود که دیدگاه‌های خود را برای نشر در ضمیمه جهان امروز آماده سازند. و بفرستند. آنها هیچگونه پاسخی ندادند و به‌همین سبب جهان امروز دیر منتشر شد. این درخواست در سال ۲۰۱۹که از سوی آنان هیچ پاسخی نگرفت در برگیرنده‌ی بحث‌های سیاسی-تئوریکی بود که در بولتن‌های پیشاکنگره ۱۲ در سال ۱۳۹۵ که در داخل و خارج،‌ در اختیار تمامی اعضا قرار گرفته بود. با این جو‌سازی‌ها،‌ توفان ‌تومار نویسی آغاز شده و اینگونه اذهان بی‌آلایش و پاک جوانانی که به سوی حزب ‌آمده بودند را مسموم کردند. در اردوگاه، شاهد بودم که بدون آنکه برخی از امضا کنندگان تومار، تفاوت بین برنامه‌ی تلویزیونی جهان کتاب و جهان امروز را بدانند و یا نشریه را دیده باشند آنان را به تومار نویسی و صف‌آرایی وا‌داشته بودند. برخی از پیشمرگه‌ها درخواست بازپس گرفتن امضا‌‌های خود کردند،‌ اما پذیرفته نشد. فرزند یکی از رفقای جانباخته (س ش) که در همان اردیبشهت ماه سال ۱۳۹۸ درخواست پیوستن به صفوف کومه‌له و حزب کرده بود و در گفتگو با اعضا در اردوگاه در برابر آن جوّ ناسالم در تماس با پیشمرگه‌های تازه وارد، شایعات را بی اساس می‌نامید،‌ که با خشونت تمام در اتاق واحد آماده‌، با  قنداق تفنگ آنچنان تهدید شد که هراسان نزد من آمد و از رفقا خسرو بوکانی و رئوف پرستار هم کمک خواست. من او را به نوشتن شکایت کتبی و شرح ماجرا به دبیرخانه و نزد جمال بزرگپور و ابراهیم علیزاده راهنمایی کردم، اما شکایت وی به دبیرخانه به ریاست جمال بزرگپور به جایی نرسید،‌ و سرانجام برخلاف آنکه مادر محترمشان که از رفقای قدیمی ،پیشمرگه و عضو  بود یک هفته پیش‌ از ‌آن او را برای بازگشت به اروپا یا ماندن در اردوگاه و پیشمرگه‌یاتی آزاد گذارده بود و هنگام ترک اردوگاه درخواست کردند که فرزندشان را تا زمانیکه در اردوگاه هستم راهنمایی و همراهی کنم. اما کمیته رهبری، علیرغم درخواست‌های این جوان پرشور، او را با تهدید از اردوگاه بیرون فرستادند. به‌یاد دارم که در یکی از روزهای ماه می ۲۰۱۹در اتاق ناوندی (مرکزی) همین رفیق جوان گفت: «رفیق به شرفه‌م، یکسال طول نمی‌کشه که به جای این پرچم سرخ کومه‌له و حزب کمونیست، ‌دوتا پرچم ناسیونالیستی گذاشته‌اند و رفیق ابراهیم این میانه و اینور و آنورش هم کا عمر و عبدالله نشسته‌اند! ببین کی گفته‌ام!»

        در سال ۲۰۱۹ در آوریل ماه می در اردوگاه به سر می‌بردم و راهی روژآوا بودم، یکی از رفقای دختر (که اکنون در اردوگاه  به ناچار مانده) درباره‌ی نشریه بسوی سوسیالیسم پرسید و گفت چرا ممنوعه شده؟ با تعجب پرسیدم ممنوعه!؟‌ گفت آری و درخواست کرد که نسخه‌ای را که همراه داشتم به او بدهم. بسوی سوسیالیسم شماره ۷ را به او دادم و او با دلهره و نگرانی با نگاهی به اطراف در اردوگاه کومه‌له، آنرا زیر لباس پنهان کرد و گفت بهتره نبینند! کمیته بسوی سوسیالیسم،‌ از جمله ا. علیزاده، رفقا صلاح مازوجی، فرشید شکری و من بودیم که پانصد نسخه از آن را در اروپا چاپ کرده و بخشی به‌اردوگاه فرستاده شده بود. از کاک فریدون ناظری ‌(وریا) که در اردوگاه مسئولیتی داشتو تازگی‌ها با‌آنان همراه شده بود، پرسیدم مگر بسوی سوسیالیسم هم ممنوع کرده‌اید؟!‌ گفت خیر، من خودم مقاله‌ای مشترک در آن دارم، فقط تکثیر نکردیم، چون لازم نبود و هر که خواست برود در اینترنت بخواند، اینها که نشریه نمی‌خوانند رفیق! پاسخ دادم، نیازی به تکثیر نبود،‌ نسخه‌‌های آماده فرستاده شده بود و خواندن آن ممنوع شده! او اظهار بی خبری کرد!

         جدا از ممنوعیت بسوی سوسیالیسم که تنها بیانیه‌ها و قرارهای کنگره ۱۲ حزب و نوشتاری تئوریک تحقیقی در باره بحران، راهکار کمیته مرکزی برای تحکیم حزبیت را در بر‌ می‌گرفت، برنامه هفتگی جهان کتاب،‌ سایت حزب و نشریه جهان امروز در آموزشگاه،‌ اردوگاه و خارج کشور، برای آموزش و تبلیغ و … از جمله ارگان‌های شامل سانسور و ممنوعه‌ای بودند که در اردوگاه کمتر کسی از آنان خبر داشت و مورد تحریم قرار گرفتند. این شرایط در حوزه‌ها و نیروهای تشکیلات خارج از کشور که به‌ ویژه از سال ۲۰۱۷ زیر کنترل مهندسی شده‌ی آنان بود، کمتر از اردوگاه نبود. این ادامه‌ی تلاشی چندین ساله از سوی آنان بود، برای پوشانیدن ماهیت اختلاف‌ها و تناقض‌ها.

طرح انحلال و  حذف کلید خورده بود

         سال ۲۰۱۹ وقت تهاجم رسیده بود. آقای جمال بزرگپور به سراغ تاقچه رفت و

به همانگونه که در اردوگاه کومه‌له در آوریل ۲۰۱۹  در مرکز ٬٬ناوندی٬٬ به او گفته بودم،  «طرح ادغامتان را نقد نکرده‌اید و به آرشیو نسپرده‌اید،‌ بلکه در تاقچه گذارده تا دم دست برای همچنین روزهایی به‌میان آورده شود!» و ایشان با خنده پاسخ داد «معلومه! من طرح خودم را نقد بکنم!؟»

          آقای بزرگپور مجال یافت تا طرح انحلال را علنی کند. به‌همین دلیل بود که در سال ۲۰۲۰به نوشتن مقاله‌ای بیرونی پرداخت که آنرا «طرح ائتلاف انحلای طلبان» نامیدم و با ۶ نوشتار پی در پی که در سایت حزب و  برخی سایت‌های چپ نشر یافتند به نقد آن پرداختم. او از جمله در نوشتار خود به  آشکارا برپایی حزب کمونیست ایران را منشاء بحران ارزیابی می‌کند که این  برپایی حزب مزاحمی بود که «کومەلە نیز بە شاخەای از حزب سراسری تبدیل شد.»

        بزرگپور، حزب کمونیست ایران را پروژه‌ای انحرافی در برابر کومه‌له می‌شمارد که کومه‌له را از مسیر طبیعی سال ۱۳۵۷ خود منحرف کرد. او سه سال پیش از انشعاب و برگزاری  کنگره ۱۸ انشعاب خود، انشعاب و بحران را پی‌آمد تشکیل حزب شمرد و نوشت: «کشمکش‌های درونی یا بە تعبیری بحران در کومەلە و حزب کمونیست ایران بار دیگر این حزب را در آستانە احتمال انشعاب دیگری قرار دادە است.»

 در پاسخ به طراحان انحلال نوشتم:‌ «راه حل منطقی:[این مانع را بردارید! کومه‌له را رها کنید! حزب سراسری را بردارید! این است چکیده تلاش رهبری خودگزیده کومه‌له.» طراح انحلال ادامه می‌دهد: «واقعیت این است کە بازتاب تمایل ناسیونالیستی در کومەلە در مقاطع مختلف، با توجە بە شرکت و دخالت کومەلە در جنبش برای رفع ستم ملی در کردستان، انکار ناشدنی است…» [این یک اقرار صادقانه از طراحان انحلال بود].

            جمال بزرگپور از جانب انحلال طلبان می‌پرسد:‌ «آیا برقراری حاکمیت شورایی در کردستان ممکن است؟» و این را «آرمان‌ها و باورهای حزب کمونیست ایران» می‌داند،‌ یعنی باوری که جایی برای مادیت یابی ندارد. او این‌ها را آرمان و باور می‌داند و نه استراتژی حزب کمونیست و کومه‌له. با این نگرش، برای حاکمیت احزاب کردی با شتاب به‌پیش زمینه‌سازی می‌پردازد. در برابر این طرح، نوشتاری زیرعنوان «به کجا چنین شتابان!»‌ را نوشتم.

https://cpiran.org/مباحث-مربوط-به-اختلافات-سیاسی-درون-حزب/

در نقد نگرش آقای علیزاده در سلسله مصاحبه‌های کردی و فارسی ایشان در باره کرونا که به‌بازگشت دولت‌های رفاه و سر عقل آمدن دولت‌ها و به‌بازگشت دولتی‌سازی، بخش‌های خصوصی و برقراری سیاست‌های کینزی در اقتصاد که با افزایش قدرت خرید کارگران و استخدام ووو سخن می‌راند، چندین نوشتار تحلیلی نوشتم. علاوه براین نوشتارهای درونی و بیرونی، نیز چندین نوشتار دیگر زیر نام تناقض‌ها و اختلاف‌ها ووو نوشتم، به علاوه نوشتارهای و سمینارهای روشنگرانه دیگر رفقا از جمله  رفقا پویا محمدی، صلاح مازوجی و… با این همه صدها صفحه ۴A آیا دیگر جایی برای نادیده‌انگاری باقی می‌ماند!؟ با این همه،‌ بعدها اختلاف‌های سیاسی را بدون اینکه خود آقای علیزاده یک جمله نوشته باشند، انکار کردند و گفتند: «آنها حتا یک ص آ۴ هم ننوشته‌اند!»‌ در پلنومی مشترک در همین رابطه بود که درر یکی از پلنوم‌های مشترک رو به روی آنان گفتم: بیدار کردن افرادی که درخواب هستند بسیار ساده است، اما بیدار کردن افرادی که خود را به خواب زده‌اند بسیار سخت است!

    لازم به‌یاد آوری است که در نقد دیدگاه‌های غیرکارگری انشعابیون از سال ۲۰۱۶ تا کنون جدا از دهها نوشتار درون سازمانی، بیش از بیست نوشتار که افزون‌بر هزار صفحه ۴A می‌شود، از سوی نگارنده این سطور به صورت بیرونی در تارنمای چشم انداز کارگری،‌ آزادی بیان، مبارزین کمونیست، حزب کمونیست ایران ووو منتشر شده‌اند.

اختلاف‌های سیاسی دلیل انشعاب نبودند

          لازم به تکرار است که این اختلاف‌ها دلیل انشعاب نبودند. باز هم لازم به‌یادآوری است که هم آقای ابراهیم علیزاده و هم بزرگپور از پیشنهادهای ما برای دیالوگ و برگزاری بولتن و سمیناری برای گفتگو پیرامون اختلافات به سختی جلوگیری و پرهیز می‌کردند. در آخرین نشست مشترک پیش از برگزاری کنگره مهندسی شده ۱۷ کومه‌له،‌ آقای بزرگپور به رفیق خود، حسن‌ ر. که پذیرفته بود نظرات خود را بنویسد، هشدار داد که از پذیرش دیالوگ و برملا کردن دیدگاه‌هایش برای بیرون ودرون تشکیلات دست بردارد، زیرا بازنده خواهد بود. آقای بزرگپور نیز در پی چنین سیاستی گفت: «حرف من این است که نباید بە دام چنین فرهنگی افتاد و وارد چنین عرصەای از “مبارزە سیاسی و نظر شد …جدا از این،  راستش فکر میکنم باید مبارزە نظری و سیاسی در درون تشکیلات را فراموش کرد، در چنین فرهنگی بە جایی نمیرسد و معلوم نیست سر از کجا در میاورد.»

     در ادامه اختلاف‌ها، که رهبری کمیته مرکزی کومه‌له‌ی انشعابی، که مدتها به سوی آن جهت گرفته بودند، همان رجعت به معنای واپس‌گرایی بود، و بازگشت با شتاب زیاد به گذشته‌ای‌ بود که کومه‌له در کنگره دوم خود در سال ۱۳۶۱ و تاسیس حزب در ۱۱شهریور۱۳۶۲به نقد آن پرداخته بود. رویکرد به سوی ملت و اقلیم گرایی و همان برنامه ۸ ماده‌ای مشترک با حزب دمکرات،‌ هدف انحلال طلبان می‌شود. این بازگشت به سوی مرکز همکاری‌های کردستان که به وسیله‌ی دو حزب دمکرات و دو کومه‌له زحمتکشان) نمایندگی می‌شد.

    دیدگاهی که فراکسیون انشعاب از سوسیالیسم که نام خود را «روت سوسیالسیتی» نهاده بود در سال ۱۳۸۷(۲۰۰۸) بار دیگر در سال ۱۴۰۱/ ۲۰۲۲ باز تولید شد. این «روت انشعابی» این بار متاسفانه به‌نام آقای ابراهیم علیزاده انجام گرفت.  مانیفست این گرایش، درست بدون کم و کاست همانند آنان که ۱۴سال پیش ازآن در نفی برنامه حزب کمونیست، اعلام کرد: «برنامه حزب کمونیست…در خوشبینانه‌ترین حالت به‌جز یک سرمایه‌داری دولتی به نام سوسیالیسم یا یک طبقه تازه بدوران رسیده حزبی در راس آن به نام ظبقه کارگر و جز یک نظام تک حزبی… چیز دیگری نخواهد بود.»‌ با این اعلام بود که این بار هم درست در مخالفت با استراتژی و برنامه‌های حزب و سازمان کردستان آن (کومه‌له) بازتولید همان «روت» ناسیونال رفرمیستی، دست به انشعاب زد. در برابر اعلام فراکسیون در تیرماه ۱۳۸۷، در همان زمان رفیق صلاح مازوجی نقدی زیر عنوان «دفاع از سوسیالیسم،‌ نقدی بر مواضع جمع فعالیت به نام «کومه‌له»‌ (بسوی سوسیالیسم شماره ۲ مهر ۱۳۸۷- کنگره ۱۳ کومه‌له تیرماه ۱۳۸۷)  ارائه داد. تفاوت انحلال طلبان با ۱۴ سال پیش،‌در آنجا بود که رهبران فراکسیون به آشکارا با برنامه‌حزب و کومه‌له مخالفت می‌کردند؛ در حالیکه یک فراکسیون چند نفره، تیشه به ریشه حزب و کومه‌له می‌زدند و زیرساخت حزب و سازمان کردستان آنرا از درون ویران می‌کردند، برنامه حزب و کومه‌له و تمامی موازین را در تمامی پلنوم‌ها‌ و کنگره‌‌ها با تب و تاب تمام، در حرف تایید و درعمل تخریب می‌کردند.

ضربه و تاثیرات مخرب این روت انشعابی از لحظ تاریخی با فراکسیون روت سوسیالیستی و حتا انشعاب زحمتکشان به رهبری آقایان عمر ایلخانی زاده و عبدالله مهتدی  در سال ۲۰۰۰ همانند نبود.

نقش  آقای ابراهیم علیزاده

                  آقای بزرگپور،‌ یعنی فرموله‌ کننده‌ی انحلال و بحران و مجری انشعاب،‌ از سکوت فعال و بیرونی دوستمان ابراهیم علیزاده چراغ سبز گرفت تا با طراحی و مهندسی معکوس (‌یعنی قطعه قطعه کردن یک ساختار سیاسی و دوباره ساختن چیزی به دلخواه خود) یک سازمان سوسیالیستی را دچار بحران و تنش ساخته و با ناسیونالیسم و سوسیال دمکراسی راست همخوان سازد. در حالیکه اگر آقای علیزاده مخالف و یا بی‌تفاوت بود، باید همانگونه‌ که در بیشتر سخنرانی‌ها از چراغ راهنمایی زرد و سرخ سخن می‌گفتند، در اینجا یک کارت یا یک چراغ زردی به دوستان خویش نشان می‌دادند.

ائتلافی از راست، در برابر اصول حزب کمونیست ایران و کومه‌له انقلابی در درون بازتولید و آماده اقدام بود. سیاست دوستمان ابراهیم علیزاده، تنها حامل توافق سیاسی با پروژه‌ انحلال و ادغام نبود، بلکه در عمل حاکم برآن و صاحب این سیاست بود. کاک ابراهیم علیزاده، در حالیکه در اردوگاه میان پیشمرگان جوان و تازه پیوسته و در گفتگوها به زبان کردی با رسانه‌‌های محلی اقلیم و همگراها دیدگا‌ه‌های خود را تبلیغ می‌کرد، اما به جای پذیرش بنیان اختلاف‌ها، همیشه به انکار اختلاف‌ها متوسل می‌شد. اختلاف‌ها،‌ با روندی دستکم ده ساله، همانند یک آسیب‌ درون زا، رشد یافت، ریشه دوانید و یکی بعد از دیگری ارگان‌های کلیدی را فراگرفت. ابراهیم علیزاده در یکی از مصاحبه‌های خود به زبان کردی با “رادیو دیالوگ” در این زمینه می‌گوید:

«در میان این رفقایی که خود را جهت متفاوت معرفی می کنند، تاکنون یک صفحه آ‌چهار در هیچ کنگره و پلنومی و در آخرین پلنوم [اول اوت ۲۰۲۰] هم که نشان بدهد آنها خط دیگری هستند در مقایسه با آن خط دیگر وجود ندارد. آنچه هست فقط برچسپ چپ و راست و ناسیونالیسم و سوسیالیسم و مجموعه کلمات هستند که با آنها بازی می‌شود و مجموعه ای گلایه و احتمالا مجموعه‌ای انتقاد باشد.»

                  سیاستِ انکارِ اختلاف‌ها و سیاستِ پشتِ این انکار، باید خود را مادیت می‌بخشید. در پراتیک سازمان سیاسی کارکرد می‌یافت و در سوخت و سازها مداخله گر می‌شد. روند آنتی حزبی، برای عینیت بخشیدن به ایده‌ها، ‌برای تبدیل ذهنیت و اندیشه به‌ماده، باید پیش زمینه‌ها و ابزار لازم و مناسب را فراهم می‌آورد. این تبدیل و تبادل ذهنیت به عینیت، یعنی تبدیل ایده به ماده (سوژه به ابژه) را نمی‌توان بدون زمینه، ‌بدون ابزار،‌ بدون نیرو، بدون اهرم‌های تشکیلاتی، بدون هژمونی و سلطه، بدون پشتوانه‌ و بدون سنت‌گرایی و بدون«فرهنگ سازی» برای پذیراندن ایده‌‌‌های مورد نظر به پیش برد. اگر ایده‌ی سود و تبدیل پشم به نخ و کلاف و پارچه را در نظر بگیریم،‌ ضروری است تا برای عملی ساختن ایده‌ی سود و تبدیل پشم به پارچه برای فروش، باید سرمایه‌ی‌ اولیه‌ای داشت و نیروهای کاری به‌کار گرفت و طرح و نقشه‌ی راه را به کار ست، زمینی،‌ کارخانه‌ای، ‌کارگاهی و ابزارهای کار را مهیا و پارچه را تولید کرد، و به بازار برد؛ یعنی به ماده قابل داد و ستد و سودآور در بازار تبدیل کرد‌. استراتژی کارفرما، سود و انباشت سرمایه است. ایده در اینجا، همان طرح و اندیشه و نقشه، همان ذهن کارفرما و موضوع یا سوژه،‌ همان کالای آماده شده در این پروسه می‌باشند.

     تحلیل آقای ابراهیم در کنفرانس کمیته حزب کمونیست ایران (ژانویه ۲۰۱۸) در آلمان یک اعلام و چرخش علنی علیه تمامی موازین حزب و کومه‌له بود و توافقات خود ایشان بود. او، تحلیل خویش را با نشان دادن تصویر اشتباهی از ساختار طبقاتی جامعه در ایران و به ویژه در کردستان، نقش گروهبندی و گرایش سیاسی خویش را توجیه و با آن همراه ساخت.

بافت طبقاتی جامعه و آرایش نیروهای سیاسی

         کاک ابراهیم بانادیده انگاری طبقه کارگر و متحدین طبقاتی آن، جنبش کارگری و اجتماعی به ویژه با اوج گیری‌های ۹۶ و ۹۸ و نیروها و سازمان‌های سوسیالیستی و کمونیستی، با یک مقایسه کمی غیر واقعی، همه را در «طیف چپ» و  مادون «بورژوازی لیبرال!» و «طبقه متوسط» می‌نشاند. ‌آشکار است که بورژوازی لیبرال را که نمونه‌اش بازرگان‌‌ها و ابراهیم یزدی‌های خمینی بودند، در جامعه‌ی کنونی ایران بجز جمهوری‌خواهان ملی و ملی مذهبی‌ها و  طیف توده‌ای و غیره نیستند. اگر از جنبش مشروطه تا کنون بنگریم، از آنجا که هیچگاه رشد بورژازی ملی در میان نیامد، در تاریخ ایران هیچگاه لیبرالی نیز در میان نبود و آنانی که بورژوازی لیبرال خوانده‌ می‌شدند، جز در کنار استبداد طبقاتی نپیمودند و نمی‌پویند،‌ مگر آنکه دوستان جدا شده از کومه‌له به وجود و امکان وجود «بورژوازی ملی» باور داشته باشند. البته در‌گفتارهای ایشان به چنین برداشتی نمی‌رسیم. اما باور به مرحله‌بندی انقلاب، ایدئولوژی طیف توده‌ای است که از همان سالهای ۱۳۲۰ تا کنون به مراحل انقلاب از بورژوا دمکراتیک باور دارند. رفیق آوتیس میکائلیان (سلطانزاده) نخسیتن دبیرکل حزب کمونیست ایران در سال ۱۳۰۰ در انترناسیونال سوم و در گفتگو با لنین و کتاب و نوشتارهای خود، سپس رفقا مسعود احمدزاده (مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک) علی‌اکبر صفایی فراهانی (آنچه یک انقلابی بایستی بداند) از رفقای بنیانگزار چریکهای فدایی‌خلق ایران در سال ۱۳۴۹ و سپس در سال ۱۳۵۸ رفیق منصور حکمت وجود بورژوازی ملی در ایران را افسانه خواندند. ابراهیم علیزاده در زمینه سازی خود در حالیکه طبقه کارگر، حزب کمونیست ایران و کومه‌له را با چپ‌ها همه در یک ظرف می‌ریزد و همه را «یک طیف» می‌شمارد در تاکید به وزن این دسته از لیبرال‌ها، پیشنهاد می‌کند که «این دو طیف» (یعنی چپ‌ها و لیبرال‌ها) نه «روبروی هم» بلکه در کنار هم، اما با «شعارهای مقابل هم» که هردو به بیان ابراهیم علیزاده «سرنگونی طلب» هستند و اینگونه جلوه داده می‌شوند و طیف بورژوازی را اینگونه توجیه و نمایش می‌دهد:

       «اما طیف لیبرال پشتیبانی بین‌المللی، ‌دولت‌ها، تبلیغاتی، مالی، تدارکات… را دارند و درجامعه‌‌ی ایران طبقه در خود جامعه ایران طبقات اجتماعی ناراضی وجود دارند که دلخشویی از چپ، سوسیالیسم و جمهوری اسلامی ندارند.»

در این تحلیل،‌ «چپ و سوسیالیسم» در کنار «جمهوری اسلامی» منظور می‌شود که: «طبقات اجتماعی ناراضی وجود دارند که دلخشویی از چپ، سوسیالیسم و جمهوری اسلامی ندارند. «این نیروی جذاب» از سوی ایشان اینگونه رونمایی می‌شود: «نیروی اجتماعی واقعی هستند و میلیونها هم هستند. نیروی اجتماعی- طبقات متوسطه-«لیبرال»- با «پایگاه داخلی میلیونی.»

     توجه کنیم،علیزاده زمانی که از «نیروی اجتماعی»‌ سخن می‌گوید،‌ نه تنها تمامی آرزوها و دلبستگی‌های خود را به همین نیروی بورژوایی گره می‌زند،‌ و نه تنها حزب کمونیست و کومه‌له و تمامی نیروهایی که آنها را «چپ»‌ می‌نامد،‌ بلکه طبقه کارگر که او آنها را در ادبیات خویش، نه طبقه،‌ بل‌که،‌ «مردم کارگر»  و «مردم زحمتکش» می‌نامد به گرداب طبقاتی و در کوره‌ی سیاست طیف‌رنگارنگ  اپوزیسیون بورژوایی فرا خوانده و فروریخته می‌شوند. پرسیدنی است که بر چه مبنایی:«این طبقات اجتماعی ناراضی که دلخشویی از چپ، سوسیالیسم … ندارند»‌ چرا  منجی جامعه‌ معرفی می‌شوند که باید به آنان روی آورد و  چگونه، به چه بها و هزینه‌ و ملزوماتی از چپ و سوسیالیسم دلخوش می‌شوند!؟ توجه کنیم که دوستمان ابراهیم علیزاده  با ظرافت ،ابتدا این طیف را «طبقات احتماعی ناراضی»‌معرفی می‌کند و به این وسیله با سنگینی نمایی بار طبقاتی آنها، «دلخوشی نداشتن‌اشان از چپ و سوسیالیسم» موجه ‌می‌شود و با همین گذاره‌ی «طبقات‌اجتماعی»  تضاد و ماهیت طبقاتی‌ آنها پوشانیده می‌شود و به یک موضوع اخلاقی ‌«دلخوشی نداشتن»  فروکاهیده می‌شود و با این رداکسیونیسم، منطق حکم می‌کند که یکم- اختلاف طبقاتی در میان نیست، دوم- دلخوششان سازیم و چپ و سوسیالیسم و طبقه کارگر اتحاد با آنان،‌برای رهبری سرنگونی را بپذیرند و  با دنباله روی از آنان، دلخوششان سازند. توجه کنیم که بنا به تعریف طبقاتی از یک جامعه‌ی مفروض، آنگاه که از «طبقات اجتماعی» در مناسبات حاکم نام برده می‌شود، دو طبقه اصلیِ سرمایه‌دار و کارگر و لایه‌های گوناگون خرده بورژوازی را در نظر داریم. شاید که گوینده، وجود بقایای طبقاتی دیگری (فئودال‌ها و یا برده‌‌داران!) ‌را در نظر داشته باشند! آقای علیزاده بر این باور است که هم گروهبندی سیاسی و هم اجتماعی و نیز طبقاتی آن، ‌یعنی آنگونه که ایشان می‌گویند: «نیروی اجتماعی- طبقات متوسطه-«لیبرال»- با «پایگاه داخلی میلیونی» به‌سان نیروی «سرنگونی طلب»، مانند «دو طیف»‌ که «نه در روبروی هم» بلکه «با شعارهای مقابل هم»‌ به نیرویی هم طیف به شعارهای در کنار هم تبدیل کنیم. بیان ایشان،‌ شعارها را کنار بگذاریم و واقعیت‌اشان را باور کنیم. چرا؛ چون همه با هم «سرنگونی طلب»‌ هستیم. توجه کنیم نه سرنگونی انقلابی طلب که خط سرخ حزب کمونیست ایران و کومه‌له و طبقه‌کارگر با دیگر سرنگونی‌طلبان و براندازان است. توجه کنیم که مرزی بین سرنگونی طلبی و براندازی نیست، زیرا این دو شعار با حذف صفت انقلابی، ‌انقلاب کارگری و حاکمیت کنگره‌‌ی شوراها و شایستگی خودرهایی و خودحکومتی طبقه کارگر را انکار می‌کنند و دستکم در این دوره پس از سرنگونی، قدرت را حق بورژوازی لیبرال و طبقه متوسطه می‌دانند. تلاش این استدلال ماقبل سرمایه‌داری، آ‌ن است که بگوید این دو طیف چپ و بورژوایی در موضوع «سرنگونی طلبی» تضاد چندانی با هم ندارند و «روبروی هم» قرار نگرفته و نباید روبروی هم قرار گیرند. ایشان باورمند است که طبقه کارگر و «بورژوازی‌ لیبرال» و «طبقه متوسط»‌ تنها «با شعارهای مقابل هم»‌ قرار دارند که وظیفه ماست تا این «طبقات اجتماعی ناراضی که دلخوشی هم به چپ و سوسیالیسم» ندارند به صلح و صفا و سازش بکشانیم. و حاکمیت نوبتی بورژوازی رقیب حکومت اسلامی را هموار سازیم.

       انتظار می‌رود که آقای ابراهیم علیزاده، آنگاه که از چپ سخن می‌‌گوید از طبقات اجتماعی و پایگاه داخلی آن، ‌گروهبندی‌های سیاسی چپ و طبقاتی آن، یعنی کارگران و تهی دستان شهر و روستا هم نامی ببرد. اما ایشان به‌هیچ روی آنان را عددی نمی‌شمارند، ‌از این روی وجود چنین بافت طبقاتی و سیاسی را در آن حد نمی‌‌بینند که در این مرحله به سرنگونی انقلابی،‌ یعنی به‌انقلاب کارگری سازمان‌یابند و وارد شود و قدرت سیاسی را با حاکمیت شورایی به دست‌آورند تا به فرایند و تحقق سوسیالیسم  رویکرد یابند. ایشان چپ را همانند دو دستیار همراه خود،‌ «چپ حاشیه‌ای»‌ و «چپ محجبه» و چپ بی‌پایه و بی ریشه و برنامه‌ای روی کاغذ که پول هم ندارد به بیان ایشان بدون ‌«هیچ پشتوانه مالی»‌ می‌شمارد.

    لازم به‌یادآوری است که «پشتوانه مالی»‌ برای زندگی و مبارزه سیاسی لازم است، اما نه از هر کس و هر منبع و با هر بهایی! زیرا برای کمونیستها و هر انسان آزاده‌ای، «هدف وسیله را توجیه نمی‌کند». برای دستیابی به اهداف انسانی، باید از وسایل انسانی استفاده کرد. ایشان اما کارگران و تهی دستان و کمونیستها را «چپ» بدون پشتوانه‌ و بی مقدار و بی کفایت … در داخل و جامعه‌ی بین‌المللی معرفی می‌کند و دیگر هیچ!‌ در اینجا پرده‌‌ی دیگری بر واقعیت کشیده می‌شود تا طبقه کارگر، برای انقلاب کارگری خود را ناشایست بداند و به صورت یک طبقه ‌جهانی و دارای پیوند انترناسیونالیستی دیده نشود. این عین سخنان کاک ابراهیم علیزاده،‌ دبیر اول کومه‌له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) چهار سال پیش از پیش از انشعاب ایشان از حزب و از کومه‌له بود: «چپ، که پشتیبانی بین‌المللی، مالی این حرفها را ندارد… تنها چیزی که دارد برنامه روشنی برای تغییر زندگی کارگر و… دارد.». در گذاره از طبقه کارگر و تحلیل دیالکتیکی نشانی نمی‌بینیم. اشاره ایشان به «برنامه روشن برای تغییر…»، ادامه همان توجیه بی مقدار نشان دادن و کیفیت و بی‌وزن نامیدن طبقه کارگری است که تنها یک برنامه خوب روی کاغذ دارد،‌یعنی همان مانیفست ۱۶۰ سال پیش و که برای انقلاب کارگری هم به کار نمی‌آید. چنین تحلیلی به شدت با دیالکتیک طبقاتی بیگانه و غریبه است. وی بعدها هیچ نقدی به دیدگاه فاصله‌گیری پرشتاب از انقلاب کارگری وارد ندانست. به ویژه در شرایطی که جنبش اعتراضی در دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ امید آفرین شد و روز به روز سیاسی‌تر و حضور طبقاتی می‌یابد، تجدیدنظر آقای علیزاده از انقلاب کارگری، به جای تایید انقلاب کارگری به نفی آن شدت گرفت. ایشان با شتاب در حالیکه در هر فرصت نه تنها از استراتژی حزب و کومه‌له دور می‌شد در عمل برای پیشبرد عملی دیدگاه خویش با تشکیلات سازی‌های موازی و درونی و چیدمان‌‌های نفرات خویش به اهرم‌ها و‌ ابزارهای حزبی به‌پیش ‌می‌رفت،‌ با همان شتاب از میانه‌روی (سانتریسم)  خود نیز فاصله می‌گرفت.

با نگرانی مسئولانه از شرایط رفقایی‌که به امید مبارزه به صفوف حزب کمونیست ایران و کومه‌له می‌پیوستند و نیز رفقایی که در اردوگاه زیر سنگین‌ترین فشارها و تهدید‌ها قرار داشتند از سویی و در سوی دیگر متاسفانه روحیه وحدت طلبی ما که چندان فاصله‌ای با خوش‌بینی بیش از حد و سازشکاری بی‌مورد نداشت و در شرایطی‌که اراده‌ی انقلابی، اراده‌گرایی برداشت می‌شد، اراده‌ی رهبری راست، به شدت اعمال می‌گردید. قدرت طلبی و سمت‌گیری طبقاتی راست، با قاطعیت، در حالیکه در حزب و کومه‌له در حرف و روی کاغذ، تمامی بیانیه‌‌های سیاسی در پلنوم‌ها و کنگره کومه‌له و …را می‌پذیرفت، در عمل به انحلال‌طلبی ادامه می‌داد و همچنان هدف خویش را دنبال می‌کرد… ادامه دارد

عباس منصوران (اوت ۲۰۲۲/شهریورماه ۱۴۰۱)

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate