اعلام جنگ حکومتی‌، ‌سرانجام یک مرگ تاریخی

ازآسمان کردستان، به جای باران، از تیربارهای اسلام ناب، گلوله‌های جنگی می‌بارد. خودروهای داعشیان حکومتی انباشته از آدمکشان دست بر ماشه،‌ رژه می‌روند. آدمکشان، شلیک کنان، وظیفه‌ی اشغالگرانه‌ی خویش را برای هر جنازه‌ی زن و زندگی و آزادی یک سکه می‌گیرند. خانه‌های مردم را ویران و غازیان‌وار غارت می‌‌کنند، پیکرهای عزیزانمان با خون‌واژه‌های زنِ، زندگی، آزادی، در خیابان‌های سرخ رهایی، چون گلزار خاوران‌ تکرار می‌‌‌شوند. در کردستان،‌ به سخن اسماعیل بخشی از شورای هفت تپه:‌ واژ‌ه‌ی «سرکوب»‌ دیگر بی معنا است. 

جنگ به این گونه و آوردن سلاح‌های جنگی و شلیک و شبیخون، آخرین مرحله‌ی حکومت‌های فاشیستی است. سلاح سنگین و تانک و توپ، آخرین چاره‌  و زبان حکومت‌هایی است که خود سرنگونی خویش را اعتراف می‌کنند. تاریخ، موسولینی، قذافی‌ها و محمدرضاشاه‌ها را بسیار در خاطره دارد. سرانجام اردوغان فاشیست و خامنه‌ای و حکومت‌های به هم گره خورده‌اشان،‌ یکی است.و سرانجام این جنایتکاران علیه بشریت.  

 همبستگی با کردستان اینک،‌ وظیفه‌ی هر انسانی است. در این جنبش، کارگران همراه با به پاخاسته‌گان، هرچند در اعتراض‌ها و رزم‌های شبانه در خیابان‌ها،‌ محلات و خانه‌ها حضوری  رزمنده دارند، اما در سه روز اخیر علیه حکومت و حمله نظامی به کردستان،‌ شجاعانه به ‌میدان بودند تا همراه با درخواست‌های طبقاتی خود اعتصاب کارگری را به خیزش سراسری پیوند زنند. گروه عظیم صنعتی کروز که بزرگترین شرکت قطعه‌سازی در صنایع خودرو و نیزماشین‌سازی به شمار می‌آید و بزرگترین تامین کننده قطعات خودروسازی‌ها از جمله ایران خودرو و سایپا به شمار می‌رود با بیش از ۱۲۰۰۰ کارگر در این مجموعه  به اعتصاب پیوستند. کارگران پتروشیمی مسجدسلیمان، شرکت بهمن موتور و رانندگان پایانه اکبرآباد (در اسلام شهر) تهران دست از کار کشیدند و تحصن کردند. پاسداران یگان‌ ویژه به این پایانه هجوم آوردند تا کارگران را به کاربازگردانند اما با مقاومت دلیرانه کارگران روبرو شدند. کارگران پتروشیمی مسجدسلیمان نیز به اعتصاب و اعتراض برخاستند. اعتصاب‌ها و اعتراض‌های کارگری به‌شیوه‌‌های کم کاری،‌ اخلال در تولید و اخلال روند تولید و چرخه‌های سرمایه، ادامه دارد. 

نوید پیوند خیزش خیابانی با اعتصاب سراسر کارگری،‌ و اعتصاب و اعتراض  اجتماعی،‌ واقعیتی است پیروزمند. برای زمینگیر ساختن ماشین سرکوب حکومتی، برای فروپاشی و پایه‌های میدانی حکومت،  برای همبستگی با  خیزشگران و سنگرنشینان در کردستان و بلوچستان و خوزستان و آذربایجان و مازندران  و گیلان  برازجان و سنگر  سمیرم و بویراحمد و شیراز و بوشهر و بندرعباس و عسلویه و کنگان و مرودشت وووو اینک زمینه جنبش عمومی فرا رسیده تا طبقه کارگر در تمامی رشته‌‌های تولیدی و خدماتی دست از کار کشیده و به وظیفه تاریخی خود پاسخ گوید. 

اینک هر بسته‌ی دارو و ‌پانسمان و بخیه و کمکهای اولیه،‌ سازماندیه صندوق‌های اعتصاب و کمک  وهر یاری  به سنگرهای انقلاب، می‌تواند به سوی کردستان ومناطق جنگی و مقاومت و رهایی، سرنوشت ساز باشد. به کارزار کمک و همبستگی و پیوند و رفاقت برآییم. پشتیبانی زنان  و مردان پرشکوه کردستان و بلوچستان و تمامی مناطق مورد هجوم  نیروهای سرکوب  بشتابیم. اعتصاب و اعتراض در هر خیابان، زمینگیر ساختن نیروهای سرکوب حکومت کودک‌کش و درمانده و درحال فروپاشی است. این روند،‌روند سرنگونی انقلابی است و حنبش انقلابی با این پیوند، در سراسر ایران پژواک ‌می‌یابد. 

جنگی یک طرفه، با سلاح سنگین جنگی،‌ چون هجوم داعشیان به شنگال و کشتار ایزدیان، شعله ور‌است. در کردستان اینک، هجومی همانند هجوم اشغالگران فاشیست‌‌های حاکم برترکیه به شمال و شرق  سوریه و روژآوا و جنوب کردستان و کوه‌ها و کوه‌پایه‌های آواشین و زاپ و مِدیا با بمب‌های شیمیایی ممنوعه،‌ جنایت علیه بشریت را دامنه‌ای هولناکتر از همیشه بخشیده. در خیابان‌های جوانرود، گاز مرگ آور و سرطان‌زای «هگزو کلرواتان» به سوی خیزشگران شلیک می‌شود. اشغال،‌ واژه‌ای‌ نارسا و  تکراری است،‌ زیرا که کردستان همیشه اشغال بوده و همه‌ی ایران ویران شده، همیشه اشغال، ‌کردستانِ همیشه در تهاجم خونین،‌ بلوچستان همیشه در ویرانی و تشنگی و بی‌نان و زخمی، اینک کردستان با دستهای خالی،‌ همانند ایذه و آرمانهایش با شلیک دوشکه و تیربار، شب را تا سپیده و از سپیده به شام می‌رساند.

 شوراییان، در تکاب و روستای «ایرانخواه» به سوی سقز و دیواندره با برافروختن آتش با شعار«ژن ژیان ئازادی حکومەتی شورایی»، راه خودروهایی داعشیان را می‌بندند تا از قرارگاه حمزه در ارومیه، سرکوب جوانرود و پیرانشهر انجام نگیرد. در سراسر ایران،‌ اینک بیش از چهل دانشگاه اعتصاب سراسری فراخوانده و کمیته‌های محلات و دانش آموزان و دانشجویان  در سراسر ایران، به پشتیبانی و همبستگی به پشتیبانی آمده‌اند. ‌کیسه‌‌های خون  داوطلبان برای زخمیان به کرمانشاه فرستاده می‌شوند تا قلب تپنده‌‌ای از تپش باز نماند و پاسداران شب، در راهبندان‌های بیمارستا‌نها زورگیر می‌شوند تا قلب‌ها را از تپش بازدارند. زیرا که کسب‌اشان کودک کشی و مرگ است.

 ‌کارزار جمع آوری دارو و کمک‌های اولیه و همبستگی مردمی جاری شده است، و همه جا فریادِ کردستان، سنگر کل ایران! در گنبد آسمان پژواک یافته و در سراسر منطقه به همبستگی پاسخ‌ می‌‌یابد. 

فاشیست‌‌های حاکم بر ایران و ترکیه، در همبستگی،‌ همزمان ، به کردستان درایران و کردستان در سوریه،‌ شبیخون می‌زنند. همزمان جوانرودِ رفیق پاریتزان‌مان دکتر «رونی» و شهر دیرک‌  بمباران می شوند. جوانرود دکتر«رونی» گریلای جراح، در شورای تندرستی بیمارستانهای نظامی در جنگ و جبهه سره‌کانی  همانجا که در محاصره و هجوم  فاشیستهای ترکیه و جیش‌های داعشی‌ و نیابتی‌‌هایش، و اشغال سره‌کانی و تل اسپید، در اکتبر۲۰۱۹، شب از روز بازنمی شناختیم، که دکتر «رونی» از جوانرود آمده بود تا در کوهها جراح باشد و در شهر دیرک جان باخت. 

 در حمله‌ شبانه‌ی بیست و هفتم آبان، مجالی  بود برای هر دو حکومت اسلامی و فاشیستی که مقاومت‌‌ها را در هم شکنند و چه بزدلانه و تلاش‌هایی از سر ناتوانی و درماندگی. فاشیست‌ها با  شبیخونی هماهنگ با داعشیان خامنه‌ای به جوانرود ومهاباد و ایذه و پیرانشهر و …همراه شدند تا همبستگی در این سوی و آن‌سوی سازمان نیابد و افکار عمومی پراکنده شود. اردوغان با ۸۰ بمباران شبانه‌ی ۲۸ آبانماه،‌ به بیش از ده منطقه در دیرک،‌ تل تمر، کوبانی،‌ شهبا وووو دهها روستا را با جنگنده‌ها بمب‌افکن‌هیا ناتو و پهباد با خاک یکسان کرد،‌ دهها تن را به قتل رسانید و خون روان ساخت و همانشب و هماهنگ، قاتل زنجیره‌ای کودکان و سرداران درمانده اش، ‌به یاری مزدوران و جاش‌ها، به روش داعش، زنجیره‌ای از خودروها را به جبهه‌‌ی کردستان فرستادند. تا جنبش را از پیشروی بازدارند. حکومت اسلامی به خندق دهان گشوده،‌ فرو افتاده است. کردستان،‌ اینک به‌راستی گورستان فاشیستان است.

در همان لحظه‌ای اعلام جان‌باختن ژینا در روز ۱۵ سپتامبر در جلو بیمراستان کسرا، ‌فراز زیر را نوشتم، و همان شد و خواهد شد.

« در خیابان‌ها، و تمامی سنگرهای انقلاب در کردستان، مانند دختران کوبانی و همه‌ی روژآو‌ا و همه‌ی کردستان‌‌ها و سراسر ایران و هرآنجا که ستم و استبدادی حاکم است،‌ نام مهسا با شلیک‌های آزادی پژواک خواهد یافت. هر واژ‌ه‌ی نامش اینک سرود، اینک فریاد و خیزش و زنانه‌ و سرکش و شورشی. پرنده‌ای که از کردستان تا تهران به پرواز آمد تا پیک همسنگری باشد. تبر به دستان به فرمان رهبر و پاسداران خون آشام، با آیه‌های شوم در مغزهای مسموم، بالهایش را شکستند و آنگاه بخون‌اش نشاندند تا اسلام وحکومتشان تا فردایی دیگر بر خون شناور بماند. کهنه پرستان اینک باور کرده‌اند که خیابان‌های انقلاب را نمی‌شود دهان بست.

ای منادیان مرگ و دشمنان زندگی، باشد که به زودی زنجیر برگردنتان ‌افکنند،‌ باشد که دور شهر‌ها برای عبرت تاریخ، به تماشایتان بگذارند،‌ اگر دستان خشماگین برای آنروز زنده تحویلتان دهند. باشد که همین امروز و فردا، کردستان سراسر خشم و همانند خشم تفتان و دماوند در انفجاری که دیر نیست و دورنخواهد بود. دیگر برای حکومت، جایی نمانده است جز گودالی که همه‌ی مستبدان و هیتلریان وداعشیان در آن‌. »

عباس منصوران

اول آذرماه ۱۴۰۱/۲۲ آوریل ۲۰۲۲

 

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate