اخباروگزارش های کارگری ۹ و ۱۰ فروردین ماه ۱۴۰۳
– ادامه جمعه های اعتراضی کارگران صنعت نفت نسبت به تفکیک مشاغل در مناطق عملیاتی به تخصصی وپشتیبانی برای ایجاد تفرقه،تعیین سقف حقوق ،اصلاح نشدن کف حقوق برای کارکنان جدیدالاستخدام،عدم ادغام صندوق بازنشستگی با سایر صندوقهای بازنشستگی،تعیین سقف بازنشستگی و پرداخت نشدن کامل سنوات،اخذ مالیات غیر قانونی وعدم اجرای کامل ماده ۱۰ قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت با برپایی تجمع کارگران شرکت نفت فلات قاره در جزیره لاوان
– یادبوداقبال تامرادی از فعالین صنفی خوزستان و عضو شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران در زادگاه ایشان
– متناسب سازی حقوق بازنشستگان بهانه افزایش ارزش افزوده
– مدیر کل آموزش و پرورش لرستان ۲۳ میلیون تومان را به خودش پرداخت
– عیدی دادگاه کیفری و دادگاه انقلاب شهرستان ارومیه و هیأت تخلفات اداری آموزش و پرورش به یک معلم و فعال صنفی
– بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در محکومیت احکام ضد بشری علیه فعالان صنفی و فعالان زنان گیلان
شصت سال زندان برای فعالان در حوزه زنان
بیست سال زندان برای فعالان در کانون صنفی معلمان
– کانون نویسندگان ایران: صدور احکام فعالان حقوق زن در گیلان
– دومین درخواست مرخصی رضا شهابی که ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ صورت گرفته بود مجددا رد شد. ظلم و ستم تا کی؟
*******
*ادامه جمعه های اعتراضی کارگران صنعت نفت نسبت به تفکیک مشاغل در مناطق عملیاتی به تخصصی وپشتیبانی برای ایجاد تفرقه،تعیین سقف حقوق ،اصلاح نشدن کف حقوق برای کارکنان جدیدالاستخدام،عدم ادغام صندوق بازنشستگی با سایر صندوقهای بازنشستگی،تعیین سقف بازنشستگی و پرداخت نشدن کامل سنوات،اخذ مالیات غیر قانونی وعدم اجرای کامل ماده ۱۰ قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت با برپایی تجمع کارگران شرکت نفت فلات قاره در جزیره لاوان
*یادبوداقبال تامرادی از فعالین صنفی خوزستان و عضو شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران در زادگاه ایشان
به یاد این معلم فرهیخته امروز جمعه ۱۴۰۳/۱/۱۰ تعدادی از معلمان و فعالان صنفی خوزستان، فعالان زیست محیطی و دوستان به همراه خانواده ایشان نهال کاشته شد.
شورای هماهنگی یاد تامرادی عزیز را گرامی می دارد
*متناسب سازی حقوق بازنشستگان بهانه افزایش ارزش افزوده
دلیل افزایش مالیات بر ارزش افزوده از ۹٪ به ۱۰٪ متناسب سازی حقوق بازنشستگان اعلام شده است. بازنشستگان در سال گذشته بارها تجمع کردند و خواهان تصویب و اجرای قانون متناسب سازی حقوق بازنشستگان و شاغلان شدند.
مسئولان تا اکنون به خواسته های بازنشستگان هیچ توجهی نکرده اند ولی اجرای متناسب سازی حقوق بازنشستگان را بهانه افزایش مالیات بر ارزش افزوده قرار داده اند. افزایشی که در قدم اول سبب کوچکتر شدت سفره بازنشستگان به عنوان گروهی بزرگ از مصرف کنندگان خواهد شد.
اول بازنشستگان را سد اعتراضات مردم خواهند کرد و سپس سفره بازنشستگان را کوچکتر خواهند کرد تا اگر قانون مبهم با شروط متعدد و محدود اجرا شد مانع اعتراض بازنشستگان و مصرف کنندگان شود.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
*مدیر کل آموزش و پرورش لرستان ۲۳ میلیون تومان را به خودش پرداخت
در اقدامی عجیب که فقط در نظامهای فاسد امکان رخداد دارد و هر از چند گاهی گوشه هایی از به رسانه درز پیدا می کند رضا عزتی، مدیر کل آموزش و پرورش استان لرستان اسفند ماه ۱۴۰۲ به غیر از حقوق و مزایا، مبلغ ۲۳ میلیون تومان را به خودش بابت توزیع کتب درسی پرداخت و همزمان توسط خودش دریافت کرد!
.سوال اینجاست که آقای عزتی که همه حقوق و مزایای خود را در عالیترین سطح دریافت میکند، کدام نقش را در توزیع کتب داشته که ۲۳۰ میلیون ریال دریافت کرده است؟! چرا باید حق پرسنل زحمتکشی که تمام بار مسئولیت برگردن ایشان است در جیب دو سه نفر برود؟
ارسالی ازمخاطبان
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
*عیدی دادگاه کیفری و دادگاه انقلاب شهرستان ارومیه و هیأت تخلفات اداری آموزش و پرورش به یک معلم و فعال صنفی
پرداخت ۱۵ میلیون تومان جریمۀ نقدی و ضبط گوشی به نفع دولت!!!
۳ ماه زندان
بازنشستگی اجباری با ۲۷ سال سابقه خدمت.
آقای کریم بستانچی معلم و فعال صنفی که پیشتر ( اسفندماه ۱۴۰۲) با رأی هیت تخلفات اداری آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی به بانشستگی اجباری با تقلیل یک گروه محکوم شده بود ، در احکامی جداگانه از سوی دادگاه انقلاب شهر ارومیه به اتهام تبلیغ علیه نظام به نفع گروههای معاند به ۳ ماه حبس تعزیری و از سوی دیگر با رأی دادگاه کیفری شعبه ۱۱۰ شهر ارومیه به دلیل آنچه که به نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی در فضای مجازی متهم شده بود به پرداخت ۱۵ میلیون جریمه نقدی و ضبط گوشی مویایل به نفع دولت محکوم شد …
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
*بیانیه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در محکومیت احکام ضد بشری علیه فعالان صنفی و فعالان زنان گیلان
شصت سال زندان برای فعالان در حوزه زنان
بیست سال زندان برای فعالان در کانون صنفی معلمان
ناعقلانیت قدرت، ناانسانیت نهادهای وابسته بدان را بازتولید میکند، ابتذال در این احکام، “داد” را شرمگین تاریخ ساخته است.
نادانی حاکم بر زعامت سیاسی جامعه مانع از آن شده است تا فهم شود، فرایند تبدیلِ ترس به خشم، در بین مردم چنان فزونی یافته، که “هر آنچه سخت است و استوار دود می کند و به هوا میبرد”.
حکومت تنها حق راستین خود را “مجازات” کردن، با هر ابزاری و با هر سنتی که صلاح میداند، قلمداد میکند. این نگرش از آنجا نشات گرفته که، شهروند گرگ حکومت است، این منطق فرمانروایی مُردنی است.
انسان امروز، قربانی خواست غیراخلاقی سیاستورزیهای شما مبتنی بر بقا با مجاز شمردن هر ابزاری نخواهد شد.
حق زندگیخواهی، حق اعتراض، حق نافرمانی در برابر استبداد مطلق، حق فریاد، حق استقامت، حق بهره گیری از شور زیستن، حق خودبسندگی فردی و اجتماعی، ما و فعالیتهای صنفی و مردمگرایانهی ما را باز تولید میکند.
راهی که تاکنون برای رهایی و برابری طی کردهایم، راهی است برگشتناپذیر، “ما” دیگر “آنی” نمیشویم که خواستِ نا عقلانی فرمانروایی “زورمحور” شماست.
احکام اخیر صادره از سوی دستگاه قضا، علیه فعالان حوزه زنان، و پیشتر علیه فرهنگیان در گیلان، لمپنیسم قلدرماب حاکمیت در بهرهگیری از خشونت محض علیه تمامی نارضایتیهایی است که مردم ایران در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی از خود نشان دادهاند. مردم آموختهاند، “از ترسیدن، بترسند. این یعنی: قدرت برساختن مردم.
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، احکام ناعادلانه علیه فعالان حوزه زنان، زهره دادرس،فروغ سمیعنیا،سارا جهانی،یاسمین حشدری،شیوا شاه سیا،نگین رضایی،متین یزدانی، آزاده چاووشیان،زهرا دادرس،جلوه جواهری،هومن طاهری
و اعضای کانون صنفی معلمان گیلان،محمود صدیقی پور،عزیزقاسم زاده،علی نهالی، تیمور باقری کودکانی،جواد سعیدی،طهماسب سهرابی،انوش عادلی،جهانبخش لاجوردی،غلامرضا اکبر زاده، یداله بهارستانی قویا محکوم میکند و اعلام میدارد این رویه، در اراده مردم تحتستم ایران، جهت به ثمر رساندن جنبش رهایی بخش و برابریطلب خویش، ذرهای خلل وارد نخواهد ساخت.
دهم فروردین ماه ۱۴۰۳
ژن_ژیان_ئازادی
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
*کانون نویسندگان ایران: صدور احکام فعالان حقوق زن در گیلان
در خبرها آمده است: «شعبه ۳ دادگاه انقلاب رشت زهره دادرس، فعال حقوق زنان را به اتهام تشکیل گروه غیر قانونی به ۶ سال و یک روز حبس و به اتهام اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت کشور به ۳ سال و ۶ ماه و یک روز حبس تعزیری محکوم کرده است. همچنین فروغ سمیعنیا ، سارا جهانی، متین یزدانی، یاسمین حشدری، شیوا شاهسیا، نگین رضایی، زهرا دادرس و آزاده چاوشیان به اتهام اجتماع و تبانی، هر کدام به ۳ سال و ۶ ماه و یک روز حبس و به اتهام عضویت در گروه غیر قانونی هر کدام به ۲ سال و ۷ ماه و ۱۶ روز حبس تعزیری محکوم شدند. این دادگاه همچنین جلوه جواهری و هومن طاهری را به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده است». یعنی ۱۱ تن از کنشگران جنبش زنان مجموعا به بیش از ۶۰ سال حبس محکوم شدهاند.
در ایران صدور حکمهایی چنین نه موجب شگفتی کسی میشود، نه مایهی هراس. حالی که بیانگر سرکوبی مزمن و عمیق است. این جامعهای است که دههی خونبار ۶۰ را پشت سر گذاشته و شاهد بوده است که چگونه فرزندانش، در قد و قامت جوان و نوجوان، حتی برای خواندن و نگه داشتن نشریه یا هواداری از فلان سازمان سیاسی اعدام شدهاند؛ شاهد مقابلهی خونین حاکمیت حتی با اعتراضهای ساده و مسالمتآمیزش بوده است؛ دههها به چشم خود دیده است که حکم هزاران سال حبس به انبوه هر دم فزایندهی منتقدان و معترضان و مخالفان تحمیل شده است؛ میداند این رویهای تازه در حیات حاکمیت نیست بل چهل و چند سال است که ادامه دارد. پس شگفتی برای چه؟ شگفتی زمانی دست میدهد که واقعهای فراتر از تجربهها رخ میدهد و با سطح انتظارات مردم منطبق نیست. انتظار مردم از حاکمان اما دیگر منطبق با واقعیت آنان شده است؛ منطبق بر حقیقت وجودی سرکوبگران. تغییر انتظارات، بخشی از تغییر در روان اجتماعی مردم است از این رو محاکماتی نظیر آنچه به تازگی در گیلان انجام شده کسی را به حیرت نمیاندازد. اگر چیزی در این میان مایهی شگفتی (به ویژه نزد حاکمان) است پاپس نکشیدن جنبش اعتراضی از خواستههایش است؛ سرکوبهایی چنان بیرحمانه لابد باید سکون و سکوتی با خود میآورد؛ اما نیاورد! واقعی شدن انتطارات لابد باید هراس میآورد؛ اما نیاورد! ترس و سکون نیاورد یک نمودش همین صدور حکم بیش از ۶۰ سال زندان برای یازده تن از کنشگران جنبش زنان در گیلان است. این گونه محاکمهها در یک سالو نیم اخیر افزایش چشمگیر داشته است و پس از این نیز ادامه خواهد داشت. سبب این افزایش نیز چیزی نیست جز جنبش «زن، زندگی، آزادی» که هنوز زیر پوست جامعه جریان و غلیان دارد؛ چیزی نیست جز آن که مردم همچنان به اشکال مختلف از حق آزادی بیان خود دفاع میکنند. این یازده تن بخشی از جنبشی هستند که صدهزاران «مادر قمی» را، ناشناس، در خود جای داده است و در میان دارد. هم از این رو است که ناشگفتی به معنای بیاعتنایی نیست و کنشگران «محکوم»شده زیر چتر حمایت مردم قرار خواهند گرفت.
این بازداشتها، محاکمهها و صدور حکمهای ظالمانه بخشی از سرکوب هر روزه است؛ اما با وجود رنجها و ستمهایی که بر فعالان عرصههای گوناگون و خانوادههایشان تحمیل میکند قادر نیست جلوی عزم مردمی را بگیرد که اراده کردهاند از حق آزادی بیان خود، از حق خود در بازتعریف سرنوشتشان استفاده کنند.
*دومین درخواست مرخصی رضا شهابی که ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ صورت گرفته بود مجددا رد شد. ظلم و ستم تا کی؟
اولین درخواست رضا شهابی برای مرخصی و آزادی مشروط در بهمن ماه ۱۴۰۲ بود که با استعلام از ضابط و گزارش ضابط مبنی بر اینکه هنوز رضا شهابی «سر موضع» است و وزارت اطلاعات مخالف دادن مرخصی به شهابی می باشد، دادستان تهران نیز با دادن مرخصی به او و آزادی مشروطش مخالفت کرد. در مورد دوم شورای زندان اعلام نموده که شهابی فاقد شرایط و عدم سپری یک سوم حکم می باشد که درست نیست و شهابی نزدیک به ۲۳ ماه میباشد که در حبس به سر میبرد.
رضا شهابی بنا به تشخیص پزشک متخصص مغز و اعصاب نیاز مبرم به جراحی گردن برای بار دوم دارد. با این وجود دستگاه قضایی و وزارت اطلاعات از مرخصی و آزادی مشروط که مطابق قانون حق هر زندانی می باشد مخالفت می کنند.
آزادی مشروط حق قانونی زندانی است، آنهم در شرایطی که درخواست آزادی مشروط برای پیگیری درمان و عمل جراحی در خارج از زندان بوده است.
سوال اینجا است که سران قوه قضاییه با صدای بلند ادعا میکنند که قوه قضاییه مستقل است پس جواب بدهند زندانی ای که حکم گرفته و به دستور قاضی در حال سپری کردن حکم خود است، چرا حتی برای پاسخ به درخواست مرخصی اش از وزارت اطلاعات و بازجو استعلام می گیرید؟
ادعای استقلال قوا در کشور ما پوچ و توخالیست. بازجوی وزارت اطلاعات آنقدر احساس قدرت میکند که دست از سر یک کارگر زندانی باوجود تکمیل پرونده و حکم صادر شده بر نمیدارد. بعنوان مثال، ادعای بازجو و وزارت اطلاعات مبنی بر اینکه شهابی کماکان «سرموضع» است را ببینیم یعنی چه؟ آزادی بیان و انجمن و تشکل حق هر انسان می باشد و نباید جرممحسوب گردد؛ با اینوجود رضا شهابی بارها اعلامکرده است که عضو هیچ سازمان سیاسی و حزبی نمی باشد، پس «سرموضع» بودن این کارگر به چه معنی است؟ شما در همان ابتدای فعالیت قانونی سندیکا، شهابی و بسیاری دیگر را بارها بازداشت و ضرب و شتمکردید، از کار اخراجشان نمودید، بارها حکمهای سنگین برایش بریدید، زیر ضرب و شتم شدید و با تهدید خواستید ازش اعتراف بگیرید که عضو یک سازمان اپوزیسیون است ولی ایشان هیچوقت این اتهامات را نپذیرفت چرا که دروغی بیش نبودند، بارها نمایشهای دروغین تلویزیونی از طریق صدا و سیما راه انداختید. برای چی؟ «سر موضع» نبودن یککارگر از منظر ضابط ها یعنی اینکه کارگر چشمش را به اخراج ظالمانه اش ببندد، به سرکوب حق تشکل ببندد، به دستمزدهای زیر خط فقر و چپاول اموال عمومی و شکاف عمیق طبقاتی ببندد، چشمش را به قطع حقوق و مزایا و حق بیمه و و و ببندد، چشمش را به اختلاس های نجومی آقازاده ها و سران زمین خوار و سیسمونی گیت ها ببندد.
اینهمه امکانات کشور را صرف بازجوهاو عواملی کرده اند که الویتشان حفظ منافع ثروتمندان و زمینخواران و سرمایه داران و بچه پولدارها و آقازاده ها می باشد و در عین حال طی سالیانمتمادی هزارانکارگر و معلم و دانشجو را اخراج و تعقیب و اذیت و آزار و زندان کرده اند.
ظلم و ستمتا کی؟ کارگر زندانی آزاد باید گردد!
چاره کارگران وحدت و تشکیلات
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۱۰ فروردین ۱۴۰۳