اخباروگزارش های کارگری ۱۵ آذرماه ۱۴۰۲

اخباروگزارش های کارگری ۱۵ آذرماه ۱۴۰۲

اتحاد  مبارزه  پیروزی

زنده باد ۱۶ آذر روز دانشجو

– بیانیه جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس در آستانه ۱۶ آذر

– شماره ای دیگراز سریال دنباله دارتجمع کارگران شرکت بهره‌برداری نفت و گاز آغاجاری در اعتراض به تعیین سقف حقوق، نحوه‌ی کسر غیرقانونی مالیات و محدودیت ۳۰ ساله‌ی سنوات بازنشستگی علیرغم سنوات خدمت بیشتر و بعضا کسورات بازنشستگی بیش از ۴۰ سال ،عدم اجرای کامل ماده قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت و عدم ادغام صندوق بازنشستگی با سایر صندوق‌های بازنشستگی 

– تجمع اعتراضی کارگران ارکان ثالث پالایشگاه آبادان نسبت به عدم تبدیل وضعیت ،اجرا نشدن طرح طبقه بندی مشاغل ،تبعیض وتبدیل وضعیت نورچشمی ها مقابل ساختمان دفتر مرکزی

ممنوع الورودی و تعلیق از کار تعدادی از کارگران حق طلب

– تجمع اعتراضی کارگران ارکان ثالث شاغل در باشگاه شماره یک غذاخوری منطقه اصفهان نسبت به عدم تمدید قرارداد کاری

– تجمع اعتراضی کارگران شرکت آب و فاضلاب اهواز نسبت به سطح نازل حقوق زیرسایه سکوت مصلحتی مسئولان استان مقابل استانداری خوزستان

– تجمع اعتراضی کارگران شرکت مخابرات زاهدان نسبت به عدم پرداخت ماه ها حقوق وحق بیمه ومطالبات دیگر و همچنین عیدی مقابل ساختمان شرکت مخابرات – تهدید کارگران حق طلب به اخراج از کار

–  فراخوان  اعتصاب و تجمع  مقابل استانداری کارگران و کارکنان نگهداری خط و ابنیه فنی آهن قم دراعتراض به عدم پرداخت بموقع حقوق

– فراخوان  اعتصاب و تجمع  مقابل استانداری کارگران و کارکنان نگهداری خط و ابنیه فنی راه آهن ناحیه اراک دراعتراض به عدم پرداخت بموقع حقوق

پنج شنبه کارنمیکنیم وشنبه جلوی استانداری تجمع می کنیم

– اعتصاب وتجمع کسبه بازار منطقه ۸ تبریز دراعتراض به عدم ساماندهی دستفروشان

– بیانیه مشترک:

از اعتصاب و اعتراض کارگران ذوب آهن اصفهان حمایت کنیم

– بیانیه کانون نویسندگان ایران:

بیست و پنج سال دادخواهی

– بازداشت علی احمدی از فعالین صنفی ممسنی 

– حسین افکاری از زندان آزاد شد

*******

*بیانیه جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس در آستانه ۱۶ آذر

امسال در شرایطی به استقبال روز دانشجو می‌رویم که دانشگاه یکی از خفقان‌آلودترین روزهایش را در تاریخ ایران تجربه می‌کند. وحشت از تکرار روزهای درخشان «زن زندگی آزادی» خواب را از چشمان مدیران امنیتی وزارت علوم و دانشگاه‌ها ربوده و هم‌چنان می‌کوشند تا با تصویب آئین‌نامه‌های انضباطیِ ضددانشگاهی و تعلیق و اخراج دانشجویان و اساتیدِ معترض و افزایش ادوات نظارت و سرکوب، درون ترس‌خورده و مضطرب‌شان را آرام نگه‌دارند. بدنۀ رسمی دانشگاهْ امروز، مانند کلیت حکومت، همچون ارگانیسمی عمل مي‌كند که مغزش از کار افتاده است؛ سیستم عصبی‌اش مختل شده و ایده‌هایش کار نمی‌کند. از این روی به‌ناگزیر دست‌وپاهایش دائماً رشد می‌کند و هیکلش به‌طرزی بدقواره درشت می‌شود؛ همچون غولِ بدریختی که به زبانی غریب پرخاش می‌کند و ویرانی به بار می‌آورد. این ماحصل سیستمی ا‌ست که چند دهه فرصت اصلاح و تغییر را از خود دریغ کرد و خود‌ویرانگرانه فرصت‌ها را در اختیار مشتی پوسیده‌مغزان فاسد و ناکارآمد قرار داد. اما پیش‌بینی سرنوشت این غولِ بدقوارۀ بی‌خرد و پرخاشگر در آینده‌ای دور یا نزدیک چندان پیچیده نیست، چراکه تاریخِ بشرْ این موجودات ریزودرشت را کم به خود ندیده است. 

دانشجویان دانشگاه تربیت‌مدرس در جنبش مهسا (ژینا)، همراه با دیگر دانشگاه‌های کشور، یکی از شکوهمندانه‌ترین لحظات جنبش دانشجویی را رقم زدند. هضم این رخداد و واقعیت برای دانشگاهی که همواره حیات‌خلوت مدیران سیستم بوده و رسالتش را تربیت مدیرانِ تراز نظام اسلامی تعریف کرده است آن‌چنان سنگین بوده که از همان آغاز جنبشْ آرایشی تماماً امنیتی و خصمانه علیه دانشجویان و اساتید معترض اتخاذ کرده است. فرهاد دانشجو به عنوان مدیری امنیتی همراه با یاران خود همچون رسول هوشمند، رئیس بسیج دانشگاه، و مشاور امنیتی‌اش، محمدحسین پرکره، مجموعه اقداماتی را در دستور کار قرار دادند که موبه‌مو در بولتن‌های نهادهای امنیت‌ـ‌اطلاعاتی برای سرکوب اعتراضات مدنی توصیه شده است. این جریان امنیتی اکنونْ با در اختیار قرار گرفتن حراست تربیت‌مدرس نه تنها پروژۀ ارعاب و حذف دانشجویان و اساتیدِ منتقد را به شکلی حداکثری دنبال می‌کند بلکه با تعرض بر روان و تنِ دانشجویان و ورود به خصوصی‌ترین حرائم آن‌ها به دنبال آن هستند که دانشگاه را از شور جوانی و حیات پویای دانشجویی‌اش تهی کرده و آن را به سربازخانه‌ای با بوی کافور و مرگ تبدیل کنند. شعبان‌بی‌مخ‌ها که روزی هم‌دست کودتاچیان بودند و روزی دیگر شاعر و روشنفکرْ سلاخی کرده‌اند امروز کت‌وشلوار پوشیده و لقب دکتر گرفته‌اند و مدیر دانشگاهی شده‌اند. شعبان‌های کت‌وشلواری گمان می‌کنند که با بی‌سیم و دوربین و موتور هزار، همان‌طور که سابقاً خیابان می‌بستند، امروز می‌توانند دانشگاه قرق کنند. 

دانشگاه امروز در ساحت رسمی‌اش مجموعه‌ای‌ست از مدیران امنیتی، فرصت‌طلب‌های سیاسی، اساتید عقیم و تابع(از استثناها بگذریم) و تشکل‌های وابسته. جنبش دانشجویی، که در دهۀ ۹۰ پیوندهایش به‌تدریج با این نسخه و فرم از دانشگاه سست شده و با «زن زندگی آزادی» به‌شکلی ریشه‌ای از آن گسسته شد، امروز برای آن که نسبتش را با این دانشگاه تعیین کند در دقیقۀ پرتنشی قرار گرفته است. آیا باید «این دانشگاه» را ترک کرد؟ آیا باید در نهادها و تشکل‌های این دانشگاه مشارکت و فعالیت کرد؟ چگونه باید «زن زندگی آزادی» را در دانشگاه‌ها تداوم بخشید؟ پاسخ به چنین پرسش‌هایی عمدۀ مباحثات دانشجویان در یک سال گذشته را به خود اختصاص داده است. ما معتقدیم جنبش دانشجویی می‌تواند در این برهۀ تاریخی استراتژی «قهر فعالانه» را در پیش بگیرد: ما دانشگاه را به نفع تمامیت‌خواهان ترک نخواهیم کرد، برای تصاحب کوچکترین منافذ و امکانی در هر ساحتی که مجال تنفس و مقاومت برای‌مان فراهم کند مبارزه خواهیم کرد و علیه تمامیت‌خواهانِ اسلام‌گرا و به نفع جامعه‌ای انسانی، آزاد و برابر به‌کار خواهیم بست؛ قهر با ساختارهای رسمیِ موجود و تلاشی فعال برای استفاده از امکان‌هایش به نفع آرمان‌های «زن زندگی آزادی». دانشگاه به عنوان یکی از مدرن‌ترین نهادهای بشری، که آزادی و خردورزی بیش از هر نهادی در آن ریشه دارد، زمین بازی ماست. این تمامیت‌خواهان اسلام‌گرا هستند که در زمین غصبی نماز می‌خوانند. ما دانشگاه را همچون یک «فضا» با امکان‌هایی گشوده می‌نگریم؛ فضایی که سرشارست از منافذی که هیچ‌گاه یک بار برای همیشه تصاحب و مصادره نمی‌شود و تصاحبش مبارزه‌ای نفس‌گیر را طلب می‌کند. 

از این روی، ما معتقدیم باید در دانشگاه و تمامی فضاهای بالقوه‌اش همچون کلاس‌های درس، شوراهای صنفی و انجمن‌های سیاسی و علمی، سلف‌های غذاخوری، خوابگاه‌ها، کتابخانه و… فعالانه حضور داشت و از آنْ سنگرهایی برای مقاومتی همه‌جانبه ساخت. بنابر این استراتژی کلی در برهۀ کنونی، ما مجموعه‌ای از تاکتیک‌ها را به جنبش دانشجویی پیشنهاد می‌دهیم:

  • محافظت از میراثِ آموزش عالیِ رایگان: هم‌بسترشدن اسلام‌گراها و طرفداران بازار آزاد، به‌شکلی روزافزون، این میراث درخشان را به مخاطره انداخته‌ست. در میانه‌ی امواج سهمگینِ خصوصی‌سازی، غارت اموال عمومی و سلب مالکیت از طبقات نابرخوردار آموزش رایگان شاید از معدود فرصت‌هایی باشد که روزنه‌های امید را برای تحقق عدالت اجتماعی زنده نگه ‌دارد. پولی‌شدن آموزش همراه با توزیع تماماً نابرابر فرصت‌ها و منابع نه صرفاً حیاتِ اجتماعیِ طبقات فرودست بلکه دینامیسمِ اجتماعیِ دانشگاه‌ را تهدید خواهد کرد. شوراهای صنفیِ دانشجویی کماکان یکی از مهمترین سنگرهای مقاومت علیه فرایندهای پولی‌سازی در دانشگاه‌هاست. 
  • تشکل‌یابی در ساحت‌های رسمی و غیررسمی: مقاومت عملی جمعی‌ست. سرنوشت ما در انزوا و تنهایی در میانۀ ایامِ عسرت و خفقان چیزی از جنس مرگ و نابودی‌ست. ما امروز بیش‌از‌پیش نیازمندِ تشکل‌هایی جمعی در دانشگاه‌ها هستیم.‌ در این میان‌ باید از هر امکان و روزنه‌ای برای جمع‌شدن استفاده کرد. ما باید بدانیم انجمن‌ها و شوراهای کنونی میراثی‌ست که از گذشته به‌جای مانده‌‌ و تا جای ممکن باید از فرصت‌ها و امکان‌هایش بهره بگیریم. همچنین برگزاری شب شعر و تئاتر دانشجویی در فضاهای عمومی و یا تشکیل شوراهای عمومی در سطوح مختلف و سایر جلوه‌های زندگیِ جمعی می‌تواند ما را در هرچه غنی‌ترساختنِ زیست دانشگاهی‌مان یاری رساند. 
  • محافظت از آسیب‌دیدگانِ سرکوب و اختناق: به‌دنبال موج سهمگین صدور احکام ناعادلانه و فله‌ای انضباطی‌ و محرومیت از حق تحصیل خیل پرشماری از دانشجویان، جنبش دانشجویی امروز بسیار بیش از گذشته نیاز دارد تا از نیروهایش علیه سرکوب‌گران محافظت کند. سرکوب فرایندی دائمی و روزمره‌ است که تداومِ چرخه‌اش مستلزمِ بی‌تفاوتی به و عادی‌سازی و فردی‌سازی آن است. سرکوب‌گران روی تنهاییِ آسیب‌دیده‌ها حساب باز می‌کنند. تشکیل کمیته‌هایی درون و بینا‌ـ‌دانشگاهی با هدف دیده‌بانیِ آزار و سرکوب و حمایت از آسیب‌دیدگان از جمله اقداماتی‌ست که بسیار می‌تواند و باید مورد توجه قرار گیرد. 
  • مبارزه علیه فرم‌های مختلف سلطۀ دانشگاهی: اگرچه حضور تمامیت‌گرایان اسلام‌گرا مهم‌ترین خطری‌ست که حیات دانشگاهی ما را تهدید می‌کند اما غفلت از دیگر اقسامِ روابطِ سلطه به‌روشنی ما را به بیراهه خواهد کشاند.‌ جنبش دانشجوییِ بالغ‌شدۀ امروز به رابطه‌ی نابرابر و بعضاً استثمارگونِ استاد و دانشجو، تبعیض‌های جنسیتی و نابرابری‌های قومی و مذهبی در دانشگاه حساسیت نشان داده و دانشگاهی را در سر می‌پروراند که توزیع فرصت‌ها و منافعش آمیخته با این نوع روابطِ فرادستی‌ـ‌فرودستی نباشد. تشکیل انجمن‌هایی درون و بینا‌ـ دانشگاهی دانشگاه‌ها با هدف شناسایی مصادیق این روابط سلطه‌آمیز شاید‌ شروعی باشد در این مسیر. 
  • تخیل دانشگاه آینده پس از آزادی: دانشگاه همانند جامعه، دیر یا زود، آزاد خواهد شد.‌ آن روز که فرا برسد با پرسش‌هایی نفس‌گیر مواجه خواهیم شد. به عنوان مثال، دانشگاه چگونه سازمان‌دهی شود که به نابرابری و تبعیض منجر نشود؟ چگونه می‌توان آزادی آکادمیک را نهادینه کرد؟ نسبت دانش‌های مختلف با ایرانِ آینده چیست؟ بدیل‌های نهادهای دانشگاهی کدامند؟… اندیشیدن به آیندۀ دانشگاه، حتی در خفقان‌‌آلودترین روزها، کنشی تاکتیکی‌ست که برای جنبش‌ دانشجویی امروز هم ممکن ا‌ست و هم ضروری. تدوین منشورهایی درون‌ـ‌دانشکده‌ای، درون‌ـ‌دانشگاهی و میان‌ـ‌دانشگاهی در سطوح و مقیاس‌هایی مختلف می‌تواند در دستور کارِ مبارزاتی دانشجویان قرار بگیرد. 

در پایان مانند گذشته اعلام می‌کنیم‌ که دانشگاه خانۀ ماست، ما آن را به اشغال‌گران واگذار نخواهیم کرد و فضاهایش را، تا رسیدن به روز جشن پیروزی، به انتفاضه‌ای علیه آن‌ها بدل خواهیم کرد. 

زنده باد زن، زندگی، آزادی

*شماره ای دیگراز سریال دنباله دارتجمع کارگران شرکت بهره‌برداری نفت و گاز آغاجاری در اعتراض به تعیین سقف حقوق، نحوه‌ی کسر غیرقانونی مالیات و محدودیت ۳۰ ساله‌ی سنوات بازنشستگی علیرغم سنوات خدمت بیشتر و بعضا کسورات بازنشستگی بیش از ۴۰ سال ،عدم اجرای کامل ماده قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت و عدم ادغام صندوق بازنشستگی با سایر صندوق‌های بازنشستگی 

روزچهارشنبه ۱۵ آذر، کارگران شرکت بهره‌برداری نفت و گاز آغاجاری با برپایی تجمع شماره ای دیگر از سریال دنباله دار اعتراضشان را نسبت به تعیین سقف حقوق، نحوه‌ی کسر غیرقانونی مالیات و محدودیت ۳۰ ساله‌ی سنوات بازنشستگی علیرغم سنوات خدمت بیشتر و بعضا کسورات بازنشستگی بیش از ۴۰ سال ،عدم اجرای کامل ماده قانون وظایف و اختیارات وزارت نفت و عدم ادغام صندوق بازنشستگی با سایر صندوق‌های بازنشستگی بنمایش گذاشتند.

*تجمع اعتراضی کارگران ارکان ثالث پالایشگاه آبادان نسبت به عدم تبدیل وضعیت ،اجرا نشدن طرح طبقه بندی مشاغل ،تبعیض وتبدیل وضعیت نورچشمی ها مقابل ساختمان دفتر مرکزی

ممنوع الورودی و تعلیق از کار تعدادی از کارگران حق طلب

روزچهارشنبه ۱۵ آذر، کارگران ارکان ثالث پالایشگاه آبادان برای اعتراض به عدم تبدیل وضعیت ، اجرا نشدن طرح طبقه بندی مشاغل ،تبعیض وتبدیل وضعیت نورچشمی ها مقابل ساختمان دفتر مرکزی این پالایشگاه تجمع کردند.

یکی از کارگران حاضر در تجمع درباره  علت اعتراض امروز خود و همکارانش گفت: چندین سال است کارگران ارکان ثالث پالایشگاه آبادان پی‌گیر تبدیل وضعیت شغلی خود هستند و در این خصوص بارها دست به اعتراض زده‌اند، اما در نتیجه بی توجهی مسئولان تا کنون نتیجه ای نگرفته اند، اما موضوعی که امروز باعث نارضایتی وتجمع کارگران پیمانکاری ارکان ثالث شده شائبه تبدیل وضعیت شغلی تعدادی از افراد خاص با دستور مستقیم مدیر عامل است.

او با اشاره به اینکه حدود ۴۵۰۰ نفر هستیم که به صورت پیمانکاری در پالایشگاه آبادان به کار مشغول هستیم،اضافه کرد: می‌خواهیم وضعیت استخدامی ما به قرارداد مستقیم تبدیل شود.

یکی دیگر از کارگران با بیان اینکه در تجمع امروز مانع ورود برخی  همکاران معترض به پالایشگاه و تعلیق از کار شمار دیگری شده‌اند، گفت: نارضایتی ما به این جهت است که پالایشگاه سالهاست با پیمانکارانی تمدید قرارداد می‌کند که سابقه خوبی در لحاظ کردن ایمنی و پرداخت مطالبات کارگران ندارند. در واقع موضوع خروج پیمانکاران از صنعت نفت چندین سال است که از سوی دولت مطرح می‌شود، اما تاکنون کاری برای اجرای این مطالبه کارگران انجام نمی شود.

او گفت: از دیگر خواست‌های کارگران ارکان ثالث پالایشگاه آبادان اصلاح طرح طبقه‌بندی مشاغل، صدور نفت کارت و بن کارت، دریافت تسهیلات کم‌بهره همانند همکاران رسمی و قراردادی و همکاری در ایجاد تعاونی مسکن کارگری است که در نتیجه بی‌توجهی هنوز این مطالبات محقق نشده است.

*تجمع اعتراضی کارگران ارکان ثالث شاغل در باشگاه شماره یک غذاخوری منطقه اصفهان نسبت به عدم تمدید قرارداد کاری

به گزارش کانال شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت(ارکان ثالث)،روز سه شنبه ۱۴ آذر،تعدادی از همکاران ارکان ثالث شاغل در باشگاه شماره یک غذاخوری منطقه اصفهان به دلیل عدم تمدید قرارداد کاری خود دست به اعتراض زدند. 

تحمیل کار بدون قرارداد، به دلیل تمدید مدت زمان پیمان، بدون در نظر گرفتن شرایط کارگران، زد و بند میان کارفرما و پیمانکاران همواره بخشی از مشکلات و دلایل اعتراضات کارگران ارکان ثالث نفت است.

فرصت به بردگی کشاندن کارگر توسط پیمانکاران، تحت چنین شرایطی ناشی از ضعف و ناکارآمدی قوانین و خواست مدیریت فاسد نفت است که همواره ما کارگران نسبت به آن معترض و آنرا افشا نموده ایم.

*تجمع اعتراضی کارگران شرکت آب و فاضلاب اهواز نسبت به سطح نازل حقوق زیرسایه سکوت مصلحتی مسئولان استان مقابل استانداری خوزستان

روز چهارشنبه ۱۵ آذر، کارگران پیمانی آبفای(شرکت آب و فاضلاب)اهوازبرای انعکاس هرچه بیشتر صدای اعتراضشان نسبت به سطح نازل حقوق زیرسایه سکوت مصلحتی مسئولان استان دست به تجمع مقابل استانداری خوزستان زدند.

این کارگران که بصورت«قرار داد درصدی»تحت مسئولیت یک پیمانکار در آب وفاضلاب اهواز مشغول کارند به خبرنگاررسانه ای گفتند: ما تعدادی کارگر پیمانکاری قرار داد درصدی  شاغل در آب وفاضلاب اهواز در استان خوزستان هستیم که  درآمد برخی از ما نزدیک به حداقل حقوق است و دریافتی ماهانه‌مان کفاف معاش زندگی‌مان را نمی‌دهد.

آنها افزودند:کارگران پیمانکاری آبفای اهواز، ماهانه مبلغی نزدیک به حداقل حقوق دریافت می‌کنند که این رقم باتوجه به افزایش روزانه قیمت بسیاری از اقلام مصرفی و غذایی ناچیز است.

آنها اضافه کردند: جدا از همه مشکلات، کارفرما بخشی از همین حداقل دستمزد را در هر ماه کم می‌کند.

کارگران معترض ادامه دادند:طی ما‌های گذشته دریافتی تعدادی از همکاران یک تا سه میلیون تومان بوده است که آن هم با تاخیر چند ماهه پرداخت شده است.

آنها با بیان اینکه خواستار انعقاد قرارداد قانونی کار با کارفرما هستیم،اضافه کردند: مسئولان استانی از وضعیت شغلی و در آمدی ما باخبرند اما در خصوص تغییر قرارداد و افزایش حقوق ما کارگران پیمانکاری  حداقل بگیر اقدامی صورت نمی‌دهند.

*تجمع اعتراضی کارگران شرکت مخابرات زاهدان نسبت به عدم پرداخت ماه ها حقوق وحق بیمه ومطالبات دیگر و همچنین عیدی مقابل ساختمان شرکت مخابرات – تهدید کارگران حق طلب به اخراج از کار

روز چهارشنبه ۱۵ آذر، کارگران شرکت مخابرات زاهدان برای اعتراض به عدم پرداخت ماه ها حقوق وحق بیمه ومطالبات دیگر و همچنین عیدی مقابل ساختمان شرکت مخابرات تجمع کردند.

تجمع کنندگان در گفتگو باخبرنگاررسانه ای از تهدید کارگران حق طلب به اخراج از کارخبردادند.

*فراخوان  اعتصاب و تجمع  مقابل استانداری کارگران و کارکنان نگهداری خط و ابنیه فنی راه آهن ناحیه اراک دراعتراض به عدم پرداخت بموقع حقوق

پنج شنبه کارنمیکنیم وشنبه جلوی استانداری تجمع می کنیم

شرکت راهبرریل حقوق ناحیه قم رایازدهم بحسابشان ریخت ولی هنوزخبری ازحقوق اراک نیست کلا بیخیال اراک شده عصاکره ..این همون آقایی بودکه گفت همه چیزهاشومیفروشه تاحقوق سرموقع بده. دوم ساعت ۹صبح ولی هیچوقت حرفش عملی نشد..ناحیه اراک سرپرست های گرامی وتمام رانندگان درزین همه نیروها اعم ازکرمانشاه وملایرونوراباد.شازند.مشک ابادوراهگرد بایدفرداکارنکنیم وشنبه هم باهمدیگه جمع شویم وجلواستانداری برویم چون نه عصاکره بفکرمانیست باچندرغازحقوق نه مدیر ترکی..واقعا زندگی همه مامختل شده.

پنج شنبه کارنمیکنیم وشنبه جلوی استانداری یکی هست خلاصه جواب بده 

*اعتصاب وتجمع کسبه بازار منطقه ۸ تبریز دراعتراض به عدم ساماندهی دستفروشان

صبح روز سه شنبه ۱۴ آذر، کسبه بازار منطقه ۸ تبریز برای اعتراض به عدم ساماندهی دستفروشان از بالا کشیدن کرکره معازه هایشان خودداری کردند ودست به تجمع در منطقه ۸ کلانشهر تبریز زدند.

*بیانیه مشترک:

از اعتصاب و اعتراض کارگران ذوب آهن اصفهان حمایت کنیم !

دوستان کارگر!

اعتصاب و اعتراض خستگی ناپذیر شما برای دست یابی به خواست هایتان، تبلور ارادۀ آهنین شماست. شما به درستی خواست هایی را طرح کرده اید که محرومیت از آنها را کارفرما، مدیران و دولت رقم زده اند. این خواست ها که در متن بیانیه شما نیز منعکس شده اند عبارت اند از:

۱- اجرای کامل و نیز اصلاح طرح طبقه‌بندی مشاغل 

۲- اجرای خواست همسان‌سازی حقوق با سایر شرکت‌های فولادی، 

۳-  افزایش دستمزد و پاداش با توجه به تورم سرسام‌آور و ناکافی بودن حقوق

۴-  حق ایجاد تشکل مستقل

اعلام این خواست ها با اعتصاب و توقف تولید از سوی شما و برای تحقق آنها، نمایش حضور و صف آرایی هزاران کارگر در مقابل کارفرما و مدیرانی است که حیات و بقای خود را بر اساس بهره کشی از کارگران قرار داده اند. هیبت و قدرتمندی شما با یونیفرم کارگری متحد شکل و طنین شعارهای شما لرزه بر اندام صاحبان سرمایه و نهاد های سرکوب دولتی انداخته است. کارفرمایان و دولت با  استثمار و ستم پیشگی و اعمال سرکوب و اختناق می کوشند طبقه کارگر را خفه کنند و به بردۀ مطیع نظام سرمایه داری تبدیل نمایند.  

باید بدانیم و بیاموزیم که اتحاد و مبارزه است که طبقه کارگر را به پیروزی می رساند. در کشوری که در قانون آن، اعتصاب کارگران برای احقاق حقوق خود دشمنی و محاربه با خدا محسوب می گردد. در کشوری که دولت، کارفرما، پلیس و قوه قضائیه در یک صف واحد در مقابل طبقه کارگر ایستاده اند و کارگرانی را که برای گرفتن حق و حقوق خود به اعتراض و مبارزه روی می آورند به شلاق می کشند و به زندان محکوم می کنند، مبارزه برای احقاق حقوق  خود شجاعت و جسارت است. ما به این شجاعت و جسارت شما ارج می گذاریم و از مبارزه شما حمایت می کنیم و در این مبارزه پشتیبان شما هستیم.

دوستان کارگر و همدردان! 

کارگران برای پیشبرد خواست های امروز و فردای خود بیش از هر چیز نیازمند حفظ اتحاد و مبارزه برای پی ریزی یک تشکل طبقاتی براساس روابط و مناسبات رشته های صنعتی و حرفه ای خود هستند. هیجده هزار کارگر ذوب آهن اصفهان و هزاران کارگر صنعت فلز و فولاد ایران باید به اتحاد طبقاتی و تبدیل گشتن به یک قطب قدرتمند در مبارزۀ طبقاتی بیاندیشند. باید خود را در یک اتحادیه مستقل متشکل سازند. طبقه کارگر تنها از طریق اتحاد می تواند بر سرنوشت و آیندۀ خود تأثیر بگذارد و ایجاد اتحادیۀ کارگری نخستین گام مؤثر در راه اتحاد واقعی و پایدار کارگران است.

اگر همۀ کارگران صنایع فلز و فولاد متشکل از مجتمع فولاد خوزستان و گروه ملی صنعتی فولاد اهواز و ذوب آهن اصفهان از «اتحادیه مستقل صنعت فلز و فولاد» برخوردار باشند و این اتحادیه در سرنوشت کارگران و حفظ منافع طبقاتی آنها مداخله داشته باشد، هرگز به دولت و کارفرما اجازه نخواهد داد که کارگران را از حقوق خود محروم سازد. اتحادیۀ مستقل صنعت فلز به پشتوانه کارگران در مقابل خودسری و اعمال تبعیض و ستم طبقاتی کارفرما و نهادهای رسمی و تشکل های زرد که خود را به اصطلاح متولی امور کارگران می دانند، حمایت خواهد کرد و ضمن ایجاد همبستگی و تشویق کارگران به مشارکت در سرنوشت خود به آموزش کارگران برای اهداف برشمرده شده نیز کمک می کند. همانطور که شما در یکی از بندهای بیانیه خود اعلام کرده اید، طبقۀ کارگر برای بهبود زندگی، پیشرفت اجتماعی و سیاسی خود و برای رهایی سیاسی و اقتصادی و رفع استثمار باید تشکل های مستقل طبقاتی خود را به وجود آورد. یکی از این تشکل ها، اتحادیه یا سندیکای صنعتی در رشته ها و صنایع مختلف است که باید مستقل از دولت، کارفرما، احزاب سیاسی و نهادهای مذهبی، سازمان یابد و عمل کند.

ما از همۀ کارگران صنعت فلز، بویژه کارگران ذوب آهن اصفهان پشتیبانی می کنیم و بر برادری طبقاتی تاکید داریم. 

زنده باد همبستگی و اتحاد کارگران در سراسر ایران 

۱۵آذر ماه ۱۴۰۲

سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه

گروه اتحاد بازنشستگان

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری

کارگران بازنشسته خوزستان

*بیانیه کانون نویسندگان ایران:

بیست و پنج سال دادخواهی

بیست و پنج سال پیش در آذرماه سال ۱۳۷۷، ماموران وزارت اطلاعات محمد مختاری، شاعر، محقق و عضو کانون نویسندگان ایران را در خیابان ربودند و به قتل رساندند. چند روز بعد درست ساعاتی پیش از آن‌که پیکر بی‌جان مختاری در پزشکی قانونی شناسایی شود، نقشه‌ی «ربایش» و قتل محمدجعفر پوینده، نویسنده، مترجم و دیگر عضو کانون نویسندگان ایران را به اجرا در آوردند. پیش از آن‌ها، پیکر کاردآجین شده‌ی داریوش فروهر و پروانه اسکندری، از فعالان سیاسی منتقد حکومت، در خانه‌شان پیدا شده بود.

چنین قتل‌هایی سال‌ها و بارها در داخل و خارج کشور انجام گرفته بود. قتل غفار حسینی و احمد میرعلایی دو نمونه از آن‌هاست. اما تعدد و تجمع چهار قتل در نیمه‌ی نخست آذرماه و شکل فجیع انجام آن‌ها و نیز شرایط سیاسی آن دوره، جنبش دادخواهی را به تحرک و حضوری تازه کشاند. این جنبش که سابقه‌ای طولانی داشت و از آغاز حاکمیت اسلامی بر اندازه و عمق آن افزوده شده بود به اوجی تازه رسید و تا به آن‌جا پیش رفت که نهاد امنیتی را واداشت به انجام قتل‌ها اقرار کند. 

این موفقیتی جدی برای جنبش دادخواهی بود. پس از سال‌ها تحمل سرکوب و سکوت، این جنبش توانسته بود نهاد مجری قتل‌های زنجیره‌ای را به اعتراف وادارد و بر سناریوها و روایت‌های دروغین رسانه‌های وابسته به آن مُهر باطل بکوبد. در ادامه، اما، امید خانواده‌های کشته‌شدگانِ آن سال‌ها و مردم حق‌طلب و عدالت‌جو محقق نشد. حاکمیت کوشید آبِ رفته را به جوی بازگرداند و کنترل امور را به دست گیرد. دم و دستگاه دادرسی فقط چهار قتل را به ماموران وزارت اطلاعات مرتبط دانست. این در حالی بود که قتل‌های سیاسی تنها به این چهار مورد محدود نبود و سیاهه‌ای از پرونده‌ی خونین حاکمانی به دست می‌داد که در داخل و خارج کشور جان شاعران، نویسندگان، روزنامه‌نگاران، فعالان سیاسی و مردم آزادی‌خواه را برای اهداف شوم سیاسی‌شان می‌گرفتند و می‌گیرند. در نمایشی عیان و تاسف‌آور دادگاهی ترتیب داده شد که جلسات متعدد خود را پشت درهای بسته و محرمانه برگزار کرد. پیش‌تر، یکی از عوامل اصلی جنایت‌ها ـ سعید امامی ـ به طرزی مشکوک در بازداشتگاه جان داد، پرونده‌ها را دست‌کاری کردند و وکلای خانواده‌ها را زیرفشار قرار دادند و حتی یکی از آنان، ناصر زرافشان، را به «جرم» افشای پرونده به زندان انداختند. یک‌بار دیگر ثابت شد که دادخواهی در چنین حاکمیتی ممکن نیست. با‌این‌همه، خانواده‌ها و دیگر دادخواهان دست از کوشش خود برنداشتند. وکلای مدافع و خانواده‌ها در جلسه‌های دادگاه شرکت نجستند و با این کار اعلام کردند که دادگاه را و نحوه‌ی برگزاری آن را قبول ندارند. نخواستند که در بازی و نمایش ِ«عدالت» و مسخِ دادخواهی شرکت کنند. دادگاه نمایشی چند مأمور مجری را «محاکمه» و چند حکم «قصاص» و حبس صادر کرد. حال‌آن‌که مطمئن بود خانواده‌های کشته‌شدگان از آزادی‌خواهانِ مخالف با حکم اعدام‌اند و «قصاص» را تایید نمی‌کنند. آن حکم‌ها البته اجرا نشد. آمران، محاکمه که نه، حتی معرفی نشدند و نزد حاکمیت پرونده مختومه شد. نزد مردم و نزد جنبش دادخواهی، اما، پرونده هم‌چنان باز ماند و تا رسیدن به «داد» باز خواهد ماند.

در تمامی بیست‌وپنج سالی که از قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده می‌گذرد خانواده‌های آن‌ها، کانون نویسندگان ایران و دیگر فعالان عرصه‌ی دادخواهی، درون و بیرونِ ایران، از کوشش بازنایستاده‌اند؛ از گفتن و نوشتن درباره‌ی «قتل های زنجیره‌ای»، از یادآوری کشته‌شدگان راه آزادی بیان و حضور هر ساله بر سر مزار آن‌ها، از انتشار بیانیه و مراسم بزرگداشت و انجام حرکت‌های‌اعتراضی و از هر آن‌چه یاد آن‌ها و بیدادِ رفته بر آن‌ها را در ذهن و ضمیر جامعه زنده نگاه دارد دست نکشیده‌اند. کودکانِ برخی از ستم‌کشتگان قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای چند سالی است که جوانانی برومند شده‌اند و بخشی از جنبش دادخواهی. برادران کارون و فرزندان حمید حاجی‌زاده اکنون در صف دادخواهان قرار گرفته‌اند. کوشش حاکمیت برای پاشیدن گرد فراموشی و سرمه‌ی خاموشی در ذهن و گلوی دادخواهان عبث است. سانسور، جلوگیری از مراسم یادبود، و بازداشت دوستداران و اعضای کانون نویسندگان ایران هنگام حضور بر مزار پوینده و مختاری عبث است. انتشار روایت‌های جعلی و سناریوهای دروغین از کشتن‌ها و کشته‌شدگان برای فریب افکار عمومی عبث است؛ زیرا دهه به دهه و جنبش به جنبش بر انبوه دادخواهان افزوده شده است. از دهه‌ی ۶۰ تا جنبش «زن، زندگی،آزادی» صفی بی‌شمار از دادخواهان شکل گرفته است که در سراسر این سرزمین داد خود را انتظار می‌کشند و چندان زیادند که صدای تنفس‌شان را می‌توان شنید.

کانون نویسندگان ایران که در جریان قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای چهار تن از اعضای خود را از دست داد بخشی از جنبش دادخواهی است و بیش از آن‌که بخواهد در دادگاهی نمایشی حقی بستاند، در پیشگاه مردم و تاریخ به دادخواهی نشسته است تا این بیداد را در دفتر ایام ثبت کند و مردم آگاه را به شهادت بطلبد. بخشی از آن‌چه به عنوان دستاورد بیست‌وپنج سال دادخواهی این دوران سخت می‌توان نام برد آگاهی عمومی است؛ آگاهی مردمانی که از حضور بر مزار کشته‌های راه آزادی، از یادآوری فاجعه، از همراهی با خانواده‌های دادخواه، و از ادامه‌ی راه تن نمی‌زنند. کانون نویسندگان ایران در ۲۵ سال گذشته بر خواست خود، معرفی و محاکمه آمران و عاملان «قتل‌های زنجیره‌ای» در دادگاهی علنی و عادل، پای فشرده است. روشن شدن حقیقت، که بخشی مهم از هدف دادخواهی و جلوگیری از تکرار جنایت است، از دیگر کوشش‌های کانون در تمامی این سال‌ها بوده است. کانون نویسندگان ایران چراغ یاد جان‌باختگان راه آزادی بیان بی‌هیچ حصر و استثنا را همواره روشن نگاه داشته است و به همین منظور هر سال بر مزار محمد مختاری و محمدجعفر پوینده حضور می‌یابد. امسال نیز اعضای کانون ساعت ۱۵ روز جمعه ۱۷ آذر در گورستان امامزاده طاهر کرج مزار این دو عزیز را گلباران می‌کنند.

۱۵ آذر ۱۴۰۲

*بازداشت علی احمدی از فعالین صنفی ممسنی 

در پی تجمع بازنشستگان ممسنی در روز سه‌شنبه ۱۴/۰۹/۱۴۰۲ امروز چهارشنبه ماموران پلیس امنیت شهرستان به منزل آقای احمدی یورش برده و با صدور قرار بازداشت موقت از سوی دادستانی این فعال صنفی معلمان را به زندان شیراسپاری شهرنورآباد تحویل داده‌اند  

خبرهای تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد

شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

*حسین افکاری از زندان آزاد شد

سعید افکاری برادر نوید افکاری با انتشار توییتی از آزادی پدرش حسین افکاری از زندان خبر داد و نوشت:

‏پدرم  آزاد شد. اگرچه کمی خیالمان از بابت پدرم راحت شده اما با تمام وجود نگران زندانیان در خطر اعدام هستیم. از شما مردم شریف ایران میخواهیم بار دیگر یکصدا شویم و نگذاریم عزیزترین جوانان این سرزمین طعمه‌ی خونخواری جمهوری‌اسلامی شوند.

برگرفته از کانال اتحادیه آزاد کارگران ایران

akhbarkargari2468@gmail.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate