در مبارزه طبقاتی شعارها نقشی کلیدی دارند !!

در مبارزه طبقاتی شعارها نقشی کلیدی دارند !!

شعار ها معنا و موقعیت سیاسی جنبش هارا تعیین میکنند

”زن، زندگی، آزادی” در حاشیه شعار  

یک مقدمه کوتاه!

بیش از صد روز است اعتراضات و تنش های اجتماعی در ایران براه افتاده است. شعار اولیه این اعتراضات که با قتل یک زن جوان (مهسا امینی اهل سقز که در تهران بجرم بد حجابی بوسیله مزدوران گشت ارشاد دستگیر شد و بر اثر ضربات بر سر و صورتش بعد از چند روز بعد ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ خورشیدی) در  بیمارستان جان باخت  

جان باختن مهسا جرقه ای شد در جامعه علیه تمام نابرابری ها علیه زنان و برابری طلبی. درحاکمیت  فاشیسم اسلامی تحت نام حجاب  ۴۳ سال است بیشترین اجحافات را بر جامعه تحمیل کرده است. رسما آپارتاید جنسییتی جزو قانون مذهبی در جامعه شد. یعنی علنا فاشیسم مذهبی حاکم طی ۴۳ سال نیمی از افراد جامعه را از تمامی حقوق انسانی خود محروم کرده است. بنا براین جان باختن مهسا اولین قتل نبود زیرا در طول حاکمیت فاسد رژیم اسلامی هزاران زن بقتل رسیدند (تاکنون صدها هزار زنان و مردان کمونیست و آزادیخواه در زندانها بقتل رسیده اند) و میلیونها زن رسما در حاشیه جامعه زندگی میکردند و هنوز میکنند. این روش فاسد حکومت مذهبی تلی از آتش زیر خاکستر در 

جامعه بوجود آورده بود که با قتل فاجعه آمیز مهسا امینی جرقه خورد و آتش جنبش اجتماعی رابر افروخت. قتل مهسا ضربه ای شد برای هوشیاری سیاسی در جامعه و اعتراضات علنی به فاشیسم حاکم. در همین رابطه شعار *زن، زندگی ، آزادی * صدای متحدانه اعتراض به نابرابری ها شد. اما در حاکمیت فاسد مذهبی سرمایه داری در ایران تنها مسئله نا برابری زن، نبود و نیست، زیرا جامعه طبقاتی است.  در جامعه طبقاتی اساسا شرط بر این است که باید اختلاف درزندگی انسانهای جامعه باشد و از قبل این اختلاف و درست کردن اختلافات و نیز تحمیل آن به جامعه سیستم سرمایه داری زنده است. از قبل اختلاف است که حاکمان میتوانند افراد و ملیتها و فقیر و ثروتمند را  از هم تفکیک کنند و آنهارا بجان هم بیاندازند. با بوجود آوردن این سیستم حاکمیت، سرمایه میتواند هر وقت بخواهند با آنها بازی سیاسی کنند تا کنترل را از دست ندهند. بنا براین در سیستم و جامعه سرمایه داری تنها زنان نیستند که بیحقوقی بهشان تحمیل میشود بلکه کل مردمان معمولی و زنان و مردان مزد بگیر جامعه تحت حاکمیت سرمایه داری نابرابرانه به زندگی ادامه میدهند. 

قطعا در جامعه مذهبی و تحت حاکمیت مذهب فاشیست اسلامی ظاهرا زنان علنا از جامعه رانده میشوند تا بدین وسیله تحت نام جنسیت بتوان اتحاد انسانها در جامعه را از بین برد. مثلا در همین رابطه با تمام توان از اهل قلم و کتابشان گرفته تا ایجاد سنتها و روشها و اخلاق مرد سالاری دوران بربریت بشر استفاده میکنند تا مرد را علیه زن بشورانند و قانونا زن جزو اموال و ملک مرد شود. در این سیستم کثیف مذهبی سرمایه حتی خدایشان هم مرد است و زن حق ندارد خدا ، پیغمبر و امام شود .  

وقتی که جامعه غلیان میکند حتما سببی وجود دارد مثلا در سال ۱۳۸۸ علیه انتخاب احمدی نژاد به خیابان آمدند و گفتن رای ما کو؟؟ در موقعیتهای دیگر اعتراض کردند و راهپیمایی کردند ، ۹۶، ۹۷، و ۹۸ اما به اصل نظام و سیستم سرمایه داری نپرداختند. 

دلیل اصلی هم این است که حاکمیت ها بیشترین تلاش را میکنند که جامعه از نوع کار و سیستم حاکمیت سر در نیاورند. این خود ایجاب میکند که عده ای ادعا کنند ماسیاسی نیستیم و به سیاست کاری نداریم. (مثلا حتی در اعتراضات کارگری سالها قبل هم اساس و بنیاد سرمایه داری را به مبارزه نطلبیدند و بیشتر خواستهای دستمزدی و حقوق عقب افتاده مطرح میشد. حتی کارگران در حین اعتصاب احتیاط میکردند دردادن شعارهای بنیاد بر کن سیستم سرمایه داری) البته حاکمیت فاسد سرمایه داری طوری فرهنگ و اخلاق را در جامعه اشاعه میدهد که همه فکر کنند سیاست کار یک عده سیاست بازو نخبه است. برایش دانشگاه گذاشته اند و مربیان زبده تربیت کرده اند. اما هر وقت بخواهند رای مردم را بگیرند به انواع حیل متوسل میشوند و میگویند باید در انتخابات شرکت کرد و رای داد تا سیاستمدار مورد نظرت به پارلمان برود. 

مثلا در انتخابات رژیم فاشیست اسلامی حتما باید کاندیدا ها یک مشخصات و مختصات خاصی داشته باشند از جمله متدین( بمعنای واقعی، یعنی احمق و نخاله) مزدوری خودرا به حاکمیت نشان داده باشند. مثلا در جبهه بوده یا جزو مزدوران سپاه و بسیج باشد و یا حداقل ثابت کرده باشد که در خدمت سیستم بوده و هست و خواهند بود 

جامعه طبقاتی است! 

این مقدمه برای روشنگری کوتاهی بود از اینکه ما در ایران باسیستم فاسد سرمایه داری روبرو هستتیم که با لعاب اسلامی بما مردم ۴۳ سال است قالب کرده اند. پس بنابراین تنها مسله نابرابری در مورد زنان نیست. بلکه ما باید با کل سیستمی که این نابرابری ها جزو هویتش است درگیر شویم. بهمین خاطر ما باید آگاه باشیم شعار ما که بتواند جواب نیازهای ما باشد ، انتخاب و بدست بگیریم. از اول ماجرا شاید هر اتفاقی با یک تلنگر شروع شود ولی زمانی میتواند به سر منزل خواستهای خود برسد که بتواند شعار کل نظام فاسد حاکم را در بر بگیرد و شعور سیاسی جامعه را بالا ببرد.. 

شعار *زن ،زندگی، آزادی * میتواند شروع جرقه باشد اما نمیتواند کل نظاام فاشیستی مذهبی را جوابگو باشد. این شعار جرقه را زد چون خود جرقه بر مبنای یک سری داده های موجود اجتماعی گسترش می یابد مثلا (وقتی فندکی روشن میکنیم باید موادی باشد که آتش بگیرد). در ایران اسلامی آنقدر بر ناعدالتی و بیحوقی مردم کوبیده اند که همه در انتظار یک جرقه بودند. 

کمی به قبل از این اعتراضات برگردیم،  میدیدیم قبل از این اتفاقات چاقوکشی و قمه کشی دعوا، دزدی، معاملات بر سر اجسام تکه تکه شده انسانها، فحشا  و قاچاق مواد مخدر و نیز رواج بی شرفی و بی حرمتی کردن به همدیگر جزو فرهنگ حاکم در جامعه شده بود. اینها رواج فرهنگ سرمایه داری مذهبی در ایران است. برای گسترش آن دسته ها و لشکر های گرانی به راه می انداختند زیرا خود سیستم و افرادش همگی انسانهای فاسد و بی شرفی هستند. بهمین خاطر حاضر میشوند بروی همدیگر و جامعه قمه بکشند.

جواب این اوضاع را نمیتوان با شعار صد روز پیش داد. البته بنا به سیستم خود اعتراضات اکنون میدانیم شعار ها علیه فقر، علیه اعدام ، خواست آزادی زندانیا سیاسی دارد بیشتر و بیشتر میشود. بنا براین هیچ انقلابی باشعار های جنسییتی و مردانه ـزنانه کردن به ثمر نمیرسد.  انقلاب اساسا یعنی ایجاد تغییر و تحولات اجتماعی طبقاتی و جا بجا شدن طبقات در جامعه است. یعنی اکثریت قریب به اتفاق افراد جامعه حاضر به قبول حاکمیت نیستند و نیز حاکمیت هم ساده عقب نشینی نخواهند کرد. اینجاست که برای ایجاد توازن قوا بنفع طبقه ندار در مقابل طبقه دارا  مهم است شعار هایمان ماهیت و هویت طبقاتی مارا نشان دهد.  در اینجاست که صف بندی ها مشخص تر و  بر روی هم لشکر کشی میکنند و قدرت صف بندی طبقاتی نشان میدهد که برد با کدام طرف است

در جامعه طبقاتی هر طبقه ای بنفع خود خودرا سازمان میدهد

برای روشن شدن این اصل به فضای سیاسی در ایران و خارج نگاه کنیم. در ایران مردم معترض با دست خالی بیش از صد روز است مبارزه میکنند و حاکمیت فاشیست هم با تمام توان نهایت خشونت و تهدید را بکار میگیرد. قطعا هر دو به این می اندیشند توازن قوا کجاست. تا اینجا مردم پیشروی هایی کرده اند.، فضای اجتماعی سیاسی را به نفع خود دارند تغییر میدهند و رژیم به وحشت مرگ افتاده است.  از قبل این پیشروی ها در خارج کشور سرمایه داری جهانی بر همه حرکتها نظارت میکند. همه در تلاشند که سیستم سرمایه داری مذهبی از بین نرود ولی میخواهند کمی عاقل شود. برای این شعار

 * زن، زندگی، آزادی * را بعنوان محور اصلی انتخاب کرده اند. زیرا خود میدانند این شعار

 اولا این شعار ضرری برایشان ندارد ( چون به اصل سیستم سرمایه کاری ندارد) 

ثانیا بدین وسیله میتوانند سیستم را نگاه دارند بدون اینکه اصل نظام سرمایه داری لطمه ای بخوردولی مهر هارا جابجا کنند..

ثالثا خودرا همراه و سمپات اعتراضات مردم نشان میدهند تا بتوانند کنترلشان کنند و اگر توانستند سوارش شوند.  

 در همین کشورهای غربی زن آزاد است اما فحشا قانونی است (در آلمان و فرانسه و آمریکا رسما تن فروشی آزاد است زیرا یکی از پر درآمد ترین شغل ها است ) مزد زنان کمتر از مردان است و نیز مسله نفی سقط جنین بقوت خود وجود دارد رسما اکثریت اعضا حزب جمهوری خواه آمریکا و اقلیتی از حزب دمکرات آمریکا مخالف صدیق نفی سقط جنین هستند و کلیسا بر تمامی اجزا کار دولت در مورد حقوق خانواده و برابری زن و مرد دقیقا نظارت و دخالت دارد. 

در اروپا اوضاع فرق میکند مثلا در کشورهای سابق بلوک شرق هنوز تمامی بیحوقی زنان ، همجنسگرایان در جامعه رواج دارد. مذهب دقیقا نظارت کامل بر تمام سیستم خانواده و تربیت در مدارس دارد.  در کشور های سابق اروپای غربی بستگی به وزنه اعتراضات اجتماعی و کارگری دارد. مثلا چند هفته پیش در آلمان عده ای فاشیست میخواستند پارلمان را اشغال کنند. دیدند که افتضاحش بار می آید آنهارا جمع کردند (در صورتیکه پلیس میگوید حرکات شان را زیر نظر داشت). 

در سوئد مرکز دمکراسی حزب راست دمکراتهای سوِئد حزب  دوم است در پارلمان و دولت جدید کاملا با برنامه های آنها حرکت میکند. در چین مهد ارتجاع شرقی و بیحقوقی در جامعه چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ اقتصادی بیداد میکند. در ژاپن در روسیه در کره  همه و همه سیستم فاسد سرمایه داری بلای جان برابری و حرمت انسانهاست. 

این آقایان دمکراسی خواه در غرب و یا همکاران رژیم اسلامی در چین و روسیه دوست مبارزات کارگران و مردم آزادیخواه ایران نیستند و تلاششان این است بوسیله عوامل خود آنرا تحت کنترل بگیرند. در غرب ملیجکهایی مثل معصومه علینژاد قمی (مسیح) و اسماعیلیون و دارو دسته حمید تقوایی، مجاهدین ، نوه رضا خان میر پنج و احزاب فکسنی به اصطلاح کمونیستی مثل حزب توده  و رنجبران را بکار گرفته اند تا اجازه ندهند مردم کارگر و مزدبگیر در ایران توازن قوا را به نفع خود تغییر دهند. همه این دلالان سیاسی که اسم بردم ماموران طرحهای فاشیسم غرب و روسیه و چین شده اند. در نتیجه اینها را جلو انداخته اند و شعار *زن ، زندگی ، آزادی* را بعنوان محور همه باهمی استفاده کنند.  که بدور این شعار تمامی بنجل های سیاسی از سلطنت طلب، کمونیستها وارفته و اکس مسلمی ها بی آبرو، یا توده ای ها و جماعت فاسد مجاهدین خدم و حشم این بازی سیاسی غرب  هستند. 

از طرف دیگر چین و روسیه هر کدام بنوعی رژیم اسلامی را تقویت و نیز هدایت میکنند.

وظایف ما کارگران مبارز و مردم آزادیخواه

ما کارگران، مزدبگیرا ن و زنان و مردان آزادیخواه با کل نظام فاشیست اسلامی سرمایه در ایران درگیر هستیم. شعار ما لغو کار مزدی، برابری و آزادیهای بیقید و شرط سیاسی، امنیت اجتماعی و اقتصادی و بهداشتی برای کل افراد جامعه  و کلا نابودی نظام فاسد سرمایه داری و ایجاد حاکمیت شورایی کارگران و مردم مزد بگیر هستیم. اگر افراد فاسد و فاشیست حاکمیت امروز دارند تمامی ثروتها و نقدینگی جامعه را میدزدند و میلیارد میلیار پول میدزدند ما میتوانیم کارخانه ها و مراکز صنعتی و خصوصی و دولتی را تصاحب کنیم. ما میتوانیم شریان درآمد اقتصادی حاکمیت فاشیست را ببندیم. ما میتوانیم زنان و مردان آزاده را متحد و متشکل کنیم و سیستم فاسد مذهبی سرمایه را نابود کنیم. ما میتوانیم با شکستن در زندانها گروگانهای خود پیش حاکمیت فاسد اسلامی را آزاد کنیم. . 

بنا براین برای انقلاب ما و برای رهایی ما از فاشیسم و ستم شعار همه با هم نیست. شعار نابودی فاشیسم مذهبی سرمایه در ایران است. ماطبقه ندار در جامعه سرنوشت خودرا باید بدست بگیریم و از هر گونه تبهکاری سیاسی جلوگیری کنیم. ما نباید اجازه دهیم فاسد هایی مثل معصومه قمی و تشکلهای عوام فریبی که ادعای کمونیست بودن میکنند و مزدور سرمایه داری جهانی اند سوار بر مبارزات و جانبازی ها مابشوند. 

شعار انقلاب ما نابودی حاکمیت مذهبی سرمایه در ایران است. ما جامعه را میگردانیم ما تولید و تمامی سیستم را سرپا نگهداشته ایم پس ما میتوانیم آنرا هم نابود کنیم و سیستمی بنفع خود بر پا کنیم. برای آن داریم در خیابانها میجنگیم و در تلاشیم اتحاد سراسری خودرا سازمان دهیم،  خودرا متحد، متشکل و مسلح کنیم. هیچ انقلابی بدون خون ریزی نیست. اگر میخواهیم از فاشیسم حاکم رها شویم باید در مقابلش صف بندی کنیم. ما مردم کارگر و مزد بگیر اکثریت جامعه هستیم. ما با دادن آگاهی طبقاتی به جامعه و بالا بردن هوشیاری سیاسی در جامعه میتوانیم حرکت رو به جلو جنبش کنونی را بنفع خود به سر انجام برسانیم. تنها با مبارزه اجتماعی /طبقاتی میتوانیم بختک فاشیسم حاکم را نابود کنیم.هیچ اصلاحاتی هیچ آقا بالاسری نمیتواند مارا از زندگی نکبت بار امروز نجات دهد، جز نیروی متحد متشکل و مسلح ما کارگران و مردم آزادیخواه نباشد. تنها انقلاب اجتماعی /طبقاتی میتواند پوزه حاکمیت و تبهکاران سیاسی همه باهم را بخاک بمالد.-

زنده باد انقلاب 

زنده باد سوسیالیسم

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate