در حاشیه تحصن معلمان در ایران!

فقط  اتحاد و تشکل ما میتواند در مبارزه ما کارساز باشد؟

 در حاشیه تحصن معلمان در ایران!

اتفاقات این دوره بازگوی این واقعیت است که مردم جامعه و بخصوص کارگران و روشنفکران در جامعه از حاکمیت فاشیسم اسلامی به تنگ آمده اند و تلاش میکنند آنرا به زیر بکشند. برایش کارمیکنند و تلفات سنگینی هم تاکنون متحمل شده اند. بخصوص در چند ماه اخیر نقش مبارزات کارگران شرکت واحد، کارگران ساختمانی، فرهنگیان، دانشجویان و مبارزه کارگران برای تعیین دستمزد در سال آینده بر جسته تر و طولانی تر بوده است. اگر در اعتراضات سالهای قبل بیشتر حرکتها خود جوش و عمدتا قشر محدودی در آن در گیر بودند این دوره گستردگی اجتماعی این مبارزات چشمگیر و تقریبا سراسری است. تحصن دو روزه معلمان در سراسر ایران نمونه بارز این واقعیت است که بدون اتحاد و همبستگی سراسری کار بجایی نخواهیم برد. در این دوره شعار ها بیشتر طبقاتی شده و نیز نیروی محرکه اعتراضات مردم فقیر جامعه و کارگران و روشنفکران هستند. این مسله از آنجا اهمیت دارد که نشان میدهد خواستهای طبقاتی در مقابل حاکمیت گرفته شده و در همان حال مسله دزدی و اختلاس رهبران رژیم اسلامی علنی تر شده که نه تنها مردم معترض بلکه ترفندی شده و دلیلی شده برای دعواهای داخلی درون حکومتی. مثلا میخواهند برادر حسن روحانی را محاکمه کنند در صورتی که کل سیستم فاسد و دزد است.  یعنی طبق معمول وقتی گاری رژیم فاشیست اسلامی از طرف مردم معترض به سر بالایی میرسد خودشان همدیگر را گاز میگیرند.

رژيم اسلامی حاکم بر ایران در طول حیات ننگینش این همه تحت فشار نبوده و این همه کوس رسوایی اش بر بام خاص و عام بصدا در نیامده. چه در داخل ایران و چه در خارج ایران همه رژیم و رسوایی هایش برملا گردیده. نیروهای مزدورش در خارج ایران مرتب زیر ضربه هستند چه به لحاظ تبلیغی و چه عملا از طرف مخالفینش مورد حمله و دادن تلفاتهای سنگین میشود(دادگاه حمید نوری یک نمونه است) دوستان و هم پیمانان دیروز حاکمیت اسلامی امروز تا اندازه ای بهش پشت کرده اند و اگر هم همپیمانش باشند باید به آنها باج بدهد(نمونه باج هایی که به روسیه؛ چین میدهند.) مسله استخراج نفت و فروشش در بازار بشدت نزول کرده و نیز عمدتا شرکتهای بزرگ دنیا از ایران رفته اند. خود حاکمیت در شرایطی قرار دارد که نمیتواند حساب دخل و خرجش را برای اداره جامعه روشن کند. علنی کردن دزدها و اختلاس گران جامعه چه در سطح بالای لشکری و کشوری و اختلاس شرکتهایی که تحت نظارت حاکمیت در جامعه است ، به بحث روز مره روز نامه های رژیم تبدیل شده. سیستم قضایی و دستگاه امنیت اجتماعی در جامعه به گل نشسته و هیچ قدرتی هم یاری مقابله یا حتی اصلاح آنرا ندارد.

علنی کردن دزدی های همدیگر برای این نیست که همدیگر را رسوا کنند بلکه برای آن است که همدیگر را بسکوت وادارند. یعنی در قافله دزدان مسله محاکمه دزدهانیست بلکه مسله تقسیم دزدی هایی است که از ثروت جامعه و از مردم کرده اند.

این شرایطی است که اکنون جامعه ایران درگیرش است. در دی ماه امسال اعتراضات معلمان، بازنشستگان و کارگران شرکت واحد و دیگر مراکز کارگری که برای تعیین دستمزدها درگیر هستند به اوج رسیده و رژیم فاشیست اسلامی هر روزه تعدای از معترضین و فعالین را یا ترور و یا بازداشت و شکنجه میکند. برای جامعه این مسله روشن بود که دستگاه حاکم بدون ترور و شکنجه و اعدام نمیتواند جامعه را اداره کند . مرگ بکتاش آبیتن علنا ترور و لینچ یک زندانی سیاسی بود. بطور روز مره در زندانهای ایران ترور و خشونت علیه زندانیان سیاسی اتفاق می افتد.

طبق خبر رادیو فرداِ

(شماری از زندانیان سیاسی در زندان تهران بزرگ که در پی مرگ بکتاش آبتین و در اعتراض به بی‌توجهی به مطالبات زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زده‌اند، روز جمعه، ۸ بهمن، مورد ضرب و شتم پزشکان بهداری و ماموران زندان قرار گرفته‌اند ).

 این یک رسوایی دیگری شده برای حاکمان ایران در داخل و در سطح جهانی. رژیم اسلامی با ترور و ایجاد فضای رعب تلاش میکنند جامعه را به سکوت وادار کنند. حکومتی دزد آبروباخته و بی عرضه در تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و این را علنا جلو چشم دنیا نشان داده که از فرط آبرو باختگی و بی عرضه گی اش تمام قوانین انسانی در جامعه و سطح جهانی را زیر پا گذاشته و بر کوس رسوایی حکومت اسلامی خود می کوبد.

.

ولی اینها برای طبقه کارگر و روشنفکران هوشیار و مبارزان راه آزادی و برابری طلبی کافی نیست. کوس رسوایی رژیم اسلامی خیلی وقت است زده شده ؛ امروز مسله سرنگونی این رژیم در دستور کار است. تاکنون تلاش فراوانی کردیم و مبارزه خودرا یک گام جلو بردیم ولی کافی نیست. برای سرنگونی حکومت باید ابزار لازم و کافی را مهیا کرد. آری فعالیتها ما و علنی کردن مسله شکنجه و نیز ایستادن در مقابل زور تلاش نموده ایم !! ولی ما خواهان سرنگونی هستیم. این باید جواب بگیرد! چگونه باید این حاکمیت فاسد را به زیر کشید مسله است؟

اینجاست وقتی که به کردار های خود نگاه میکنیم خوب کار کردیم ولی برای سرنگونی رژيمی فاسد مثل حاکمان در ایران باید ابزار و روش سراسری تری را بکار برد. راه سرنگونی رژیم اسلامی از کبنال کشوری های اروپایی یا آمریکا یا کشوری دیگر نمیگذرد. زیرا هر کشور دنبال منافع اقتصادی خود است و با این وضع اقتصادی ورشکسته ای که در دنیا وجود دارد. سرمایه جهانی به کشور های فاشیستی مثل حاکمان ایران نیاز دارد. و رژیم اسلامی از شکاف بین حاکمیتهای جهانی خودرا نگهداشته است. بیان این مسایل برای آن است که ما کارگران و مردم برابری طلب و آزادیخواه باید فقط به نیروی مبارزه متشکل و متحد خود تکیه کنیم و بس. هر چه اعتراضات ما گسترده تر و متشکل تر باشد میتوانیم بیشتر مبارزین جامعه را بدور اعتراضات خود جمع کنیم. اگر بر گردم به سوال اولی که مطرح کردم و اینکه بخود برگردیم . بگوییم کمبودها یمان کجاست؟

میتوانیم برای خود روشن کنیم که کاستی ها کجاست. ما یک گام خوب جلو آمدیم و اعتراضات کارگری و اجتماعی، بخصوص این روزها اعتراضات سراسری معلمان برای احقاق حقوق خود و نیز مبارزات کارگران برای تعیین دستمزد، در جامعه و در جاهایی در سطح جهانی پژواک داده ایم. ولی نتوانستیم یک اتحاد سراسری و قدرتمند را در داخل بوجود آوریم. این کمبود جدی است. ما توانستیم در سطح چند صنف معین اعتراض کنیم (معلمان، کارگران، روشنفکران و زنان و مردان برابری طلب..) اما نتوانستیم همبستگی عمومی در سطح نیروی کار جامعه به اعتراضات خود دعوت کنیم. اینها کمبودهای ماست.تنها صحبت کردن از درد ها و مشکلات مارا به جایی نمیرساند. باید با بر نقاط قوت و نیروی میلیونی خود تکیه کنیم و بکار گیریم 

.

نه به پاهای زخمدار

باید به قدم های استوار بیاندیشیم !!

 

آری ما آگاه هستیم رژیم فاشیست اسلامی ظرفیت هر جنایتی را دارد ولی ما با گسترش اتحاد و ایجاد تشکل های خود درمحلات، مراکز کاری فقط میتوانیم بر این مسله فایق آییم. باید اعتراضات ما سراسری شود و متشکل،  تا بتواند ماشین قتل و کشتار رژیم را نابود کند این وظیفه جدی ما تا سرنگونی فاشیسم حاکم بر ایران

.

زنده باد مبارزه متحد و متشکل ما

اسماعیل مولودی      نهم بهمن ۱۴۰۰ خورشیدی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate