رهبر انقلاب زن زندگی آزادی کیست؟

به سالروز شروع انقلاب ژینا، انقلاب زن زندگی آزادی نزدیک میشویم. جنب و جوش گسترده ای به این مناسبت در سراسر جامعه در جریان است. بحث و سوال و نظرات هم بسیار است. یکی از سوالاتی که بسیار مطرح میشود اینست که بالاخره مساله رهبری انقلاب چه میشود؟ میگویند انقلاب رهبر ندارد و سوالی که مطرح میشود اینست که خلاء رهبری را چگونه میشود پر کرد؟ و آیا اگر این خلاء پر نشود انقلاب میتواند جلو برود و پیروز شود؟ اینجا میخواهم در این رابطه نظرم را بگویم.

اول بگویم که من در خود صورت مساله چندان خود را سهیم نمیدانم. یعنی خلاء رهبری به آن شکلی که مطرح میشود را قبول ندارم و درست نمیدانم. بنظر من این یک انقلاب عمیق و انسانی است که دارد سیستم کهنه را شخم میزند و میخواهد مناسباتی انسانی و آزاد را جایگزین آن کند. من از کسانی نیستم که فکر میکنند انقلاب رهبر ندارد و صندلی رهبری خالی است و تلاش میکنند به شیوه های مختلف آنرا پر کنند. این انقلاب یک انقلاب ویژه است و رهبری ویژه خود را دارد. برای روشن شدن مساله از خود بپرسیم که رهبران انقلابات معمولا چه ویژگیهایی دارند و چه نقشی ایفا میکنند؟ و جواب اینست که بطور معمول رهبران در میان توده های انقلابی نفوذ و محبوبیت دارند، جهت گیری و شعارها را تعیین میکنند، فراخوان به تجمع و اعتصاب و تظاهرات میدهند، علیه حاکمین بیانیه و کیفرخواست صادر میکنند،  در مقاطعی مستقیما در صف تظاهرات ظاهر میشوند و سخنرانی میکنند و امثال اینها. 

وقتی به این ها فکر کنیم متوجه میشویم که از این نظرها انقلاب ژینا بدون رهبر نیست. برعکس رهبران متعددی در میان جوانان، کارگران، معلمان و زنان و بازنشستگان دارد که همه این اقدامات را انجام داده و میدهند. این یک رهبری غیبی نیست. برای مردمی که در کف خیابان دارند مبارزه میکنند این رهبران شناخته شده اند. 

از یک زاویه ماکرو و استراتژیک تر وقتی به انقلاب ژینا دقت کنیم متوجه میشویم که آشکارا این انقلاب علیه تبعیضات اجتماعی، علیه مفتخوران نجومی، علیه حجاب و یکه تازی مذهب، علیه استثمار و ستم بر کارگران و کل مردم زحمتکش، علیه دیکتاتوری و زندان و اعدام، و علیه تبعیض علیه زنان و علیه تمام تبعیضات اجتماعی و ملی و مذهبی و قومی است. کارگر دوستی، انسان دوستی، دفاع از حقوق کودکان، مدرنیسم، سکولاریسم، برابری طلبی، آزادیخواهی در سرتاپای این انقلاب میجوشد. هیچکدام از اینها از جنبش خودبخودی بیرون نمی آیند. همه اینها گویای دست بالا داشتن یک خط و جهتگیری آگاهانه و رادیکال و انسانی است. قطعا هیچکدام از جریانات و چهره های راست چه مذهبی و چه سلطنت طلب و ناسیونالیست و قوم پرست و محافظه کار و امثال اینها حتی اگر به دنبال انقلاب و جهتگیریهایش کشیده شوند، اما با این جهتگیریها تداعی نمیشوند و این گرایش را در تبلیغات و فعالیتهای سیاسی شان قبل از انقلاب و بعد از آن دنبال نکرده و نمیکنند. برعکس از این جهت گیریها بشدت نگران و وحشت زده اند. این انقلاب مستقل از اینکه دست اندرکارانش خود را چگونه معرفی و بیان میکنند، با یک فرس و گرایش آزادیخواهانه و انسان دوستی و کارگر دوستی که ویژگیهای چپ کارگری است،  دارد به جلو رانده میشود. انقلاب میخواهد کل سیستم ضد انسانی حاکم را کنار بزند و مناسبات سیاسی و اجتماعی مدرن و تازه و انسانی ای را پایه گذاری کند. این آن جنبه ای است که از نظر ما به عنوان حزب کمونیست کارگری که سالها در این جهت تلاش و مبارزه کرده و میکنیم، بسیار شعف انگیز و امیدبخش و تعیین کننده است.  

بودند افراد و جریاناتی که با تصور اینکه صندلی رهبری خالی است، بطور باسمه ای تلاش و تقلا کردند با ژست رهبر انقلاب ظاهرا شوند و یا خود را در جایگاه رهبری این انقلاب قرار دهند. اما در همان قدم اول خراب کردند و افشار شدند و معلوم شد که جامعه آنها را نمی پذیرد و روشن شد که کالیبر و ظرفیت و توان و سیاستش را مطلقا ندارند.  اینکه امروز کنکاش کنیم که بطور مشخص کدام نیرو یا حزب و یا چهره مشخص در راس این انقلاب قرار دارد بنظرم در این وهله نه مهم است و نه تمرکز روی آن مفید است. مهم اینست که انقلاب دارد خط درستی را دنبال میکند. رهبران خیابان جهت پیشرو و مدرن و سکولاری را دنبال میکنند. 

احزاب و چهره های سیاسی به درجه ای که با جهت گیریهای اساسی انقلاب تداعی میشوند و آنرا به پیش میبرند و نبضشان با این جهت گیریها زده و میزند، بتدریج جلو می آیند و برای توده های وسیعتری شناخته میشوند و محبوبیت و نفوذ بیشتری پیدا میکنند. به موازات این در روند آتی انقلاب نیز نقش برجسته تر و تعیین کننده تری ایفا میکنند و رهبری انقلاب تعین بیشتری می یابد. .

  بعبارت دیگرانقلاب به کسی چک سفید نمیدهد که از قبل او را رهبر انقلاب بنامد. بتدریج و در توازن قوای معینی رهبران و تشکلهایی که با مضمون انسانی انقلاب چفت و عجین هستند و بدون هیچ تردید و تاملی اهداف انسانی انقلاب را نمایندگی کرده و میکنند جلوتر می آیند و بر همگان روشن میشود که کدام حزب معین و یا کدام شخصیت یا شخصیتهای سیاسی نقش رهبری و جهت دهی را تا اینجا انجام داده اند، بر جهتگیری انقلاب نقش و تاثیر تعیین کننده داشته اند و این کالیبر و توان و اراده را دارند که چنین انقلاب عمیق و انسانی ای را برای برداشتن گامهای نهاییش هدایت و رهبری کنند.

بنابرین از نظر من انقلاب به این معنا رهبری دارد. اما رهبری ویژه خود را دارد. رهبری ویژه این فاز انقلاب و این دوره و زمانه را دارد. نه رهبری سنتی و فردی. و این شاید بشود گفت که یکی از نقطه قوتهای انقلاب زن زندگی آزادی است و نه نقطه ضعف آن. 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate