“احزاب سیاسی باید متحد شوند”

با دوست عزیزی از خوزستان صحبت میکردیم. او سالها در زندانهای حکومت بوده و بسیار و بسیار از این حکومت آزار و شکنجه دیده است. او میگوید من عرب هستم. من با شمار زیادی از مردم در تماس هستم. ما مسلحیم. ما تحمل حکومت را دیگر نداریم. منتظریم دست به اسلحه ببریم اما مساله رهبری مهم است.من حزب کمونیست کارگری و حرفهای شما را قبول دارم. اما شما بتنهایی نمیتوانید انقلاب کنید و کشور را از دست این جماعت آزاد کنید. احزاب سیاسی همه باید با هم متحد شوند. 

من شفاهی توضیحاتی به این دوست گرامی دادم و او تا حد زیادی قانع شد و قرار شد بیشتر صحبت کنیم و نشریات حزب را بخواند و به دست دوستانش برساند. اینجا میخواهم مختصرا  و تیتر وار نکاتی را که در این مورد با دوستمان در میان گذاشتم بازگو کنم.  

اولین نکته اینست که ما به تنهایی نمیخواهیم انقلاب کنیم. ما میخواهیم مردم انقلاب کنند و انقلابشان اهداف روشن و انسانی داشته باشد. گفتمان اتحاد در میان مردم کاملا قابل فهم و ارزشمند است. اما این اتحاد مردم است که برای سرنگونی حکومت اسلامی حیاتی و مهم است. به صرف اتحاد و ائتلاف سازمانها و احزاب، حکومت سرنگون نشده و نمیشود. لازمه سرنگونی حکومت اینست که بخش قابل توجهی از مردم پشت سیاستهایی یا پشت حزب و سازمان و رهبرانی متحد شوند. اگر سازمانها و احزاب وزن سیاسی جدی در جامعه نداشته باشند،  طبعا اتحادشان به معنای اتحاد مردم نیست  و  اهمیت و معنای عملی زیادی نخواهد داشت. کما اینکه بارها و بارها شمار قابل توجهی جریانات و سازمانها و احزاب با هم متحد شده اند و اتفاق قابل توجهی در جامعه نیفتاده است. همین اکنون ۱۲ سازمان و حزب سلطنت طلب و راست اعلام متحد شدن کرده اند. چه تغییری در توازن قوا علیه حکومت صورت گرفته است که با پیوستن حزب سیزدهم تقویت خواهد شد؟ قبلا هم شاهد کنار هم قرار گرفتن و بدرجه ای متحد شدن احزاب راست و یا چپ بوده ایم و تغییری در توازن قوای اجتماعی نیفتاده است. 

تلاش ما اینست که مردم پشت سیاستهای انسانی متحد شوند که بطور واقعی نتیجه اش آزادی و برابری و رفاه و امنیت و آسایش برای همه مردم باشد. و بدرجه زیادی در این زمنیه موفق بوده ایم. مردم تا حد زیادی پشت خواستهای پیشرویی متحد هستند. و این نقطه امید بخشی در شرایط سیاسی کنونی جامعه است. خیلی از سیاستهایی که ما عمیقا از آن دفاع میکنیم و در برنامه مان هست را امروز مردم در خیابانها فریاد میزنند. مثل منزلت، رفاه برای همه، آزادی زندانیان سیاسی، علیه آخوند و یکه تازی اسلام و مذهب ، علیه اعدام، علیه حقوقهای نجومی و فلاکت عمومی و مافیای سرمایه داری و غیره. باید بدنبال حزب و سازمانی بود که این خواستهای عمیق اجتماعی را در عمل و در سیاستها و برنامه اش بطور جدی دنبال میکند. احزابی که میخواهند از بالای سر مردم سرمایه داری و ریاضت اقتصادی و دیکتاتوری از نوع دیگر و تفرقه و قومگرایی و فاشیسم ایرانی را  بر جامعه حاکم کنند، طبعا سر سوزنی به این خواستهای انسانی  و رفاهی مردم ربطی ندارند. از اتحاد این نوع جریانات اگر بفرض صرفا شعار و روی کاغذ نباشد و واقعی باشد باید برعکس نگران بود نه خوشحال. 

از اینجا به نکته مهم بعدی میرسیم که  احزاب سیاسی مختلف در همه جای دنیا سیاستها و برنامه های بسیار متفاوت و حتی متضادی را دنبال میکنند. در نتیجه عملا این احزاب قابل جمع شدن و یکی شدن نیستند. در ایران بخشی از احزاب میخواهند اسلام و مذهب را در سیاست نگاه دارند. مجاهد و سلطنت طلبان از این دستند. یکی شعارش جمهوری دموکراتیک اسلامی بوده است و رهبرش چادر و چاقچور از سرش نمی افتد و میخواهد از طریق بند و بست با مرتجعترین سیاستمداران دنیا به قدرت پرتاب شود. و دیگری مثل سلطنت طلبان در زمان پهلوی ها مذهب رسمی و آخوند درباری داشته اند و اکنون نیز میخواهند به کمک بخشی از آخوندها و دولتهای ارتجاعی سر کار بیایند. بعلاوه مردم از مافیای سرمایه داری و چپاول و دزدی و فساد و تبعیضات جان به لبشان رسیده است. آیا همچنان باید از این احزابی که از سرمایه داری و ریاضت اقتصادی و سیستم سرکوب و دیکتاتوری به صرف اینکه آخوند در راس آن نباشد، دفاع کنند؟ روشن است که جواب مردم باید یک نه قاطع به این احزاب و سیاستها باشد. نفرت از حکومت اسلامی نباید باعث شود به احزابی اتکا کنیم یا امید بببندیم که از نظر دیدگاه فکری و سیاسی و اقتصادی، فاصله چندانی با این حکومت ندارند. 

تلاش همه ما باید این باشد که مردم هرچه وسیعتری پشت یک حزب یا احزاب انسان دوست، برابری طلب، ضد استثمار و ستمگری طبقاتی، مدافع رفاه برای تک تک انسانها، علیه تبعیضات جنسیتی و قومی و مذهبی و ملی ، علیه اعدام و زندان و دیکتاتوری، و مدافع آزادیهای بی قید و شرط سیاسی و آزادی همه احزاب، جمع و متحد شوند. وقتی از این عینک با دقت در عملکرد احزاب دقیق شوید متوجه میشوید که تعداد زیادی از این سازمانها و احزاب مردود میشوند. جریاناتی که از سلطنت، از ناسیونالیسم و قوم پرستی و از مذهب و اسلام و سرمایه داری  به هر شکلی دفاع میکنند نمیتوانند مدافع رفاه و آزادی همه جانبه مردم باشند. نمیتوانند مدافع رفع تبعیضات علیه همه مردم باشند. نمیتوانند مدافع حقوق بگیران نجومی نباشند. 

خوشبختانه آنچه امروز در جامعه شاهدیم اینست که جامعه با گامهای آرام و سنجیده به سمت یک تحول عمیق و انسانی به پیش میرود و تلاش میکند یک تحول انسانی و عمیق و منحصر بفرد و نمونه وار را در برابر حکومت جهنمی و متحجر و چپاولگر و مافیایی اسلامی رقم بزند. این واقعیت را در مضمون و شعارها و بیانیه های سراسری معلمان و کارگران و بازنشتسگان و دانشجویان و زنان تجت ستم میتوان به وضوح مشاهده کرد. این حرکت را باید همه جا هرچه بیشتر تقویت کرد و فعالانه در موفقیت و پیشروی آن نقش ایفا کرد. اتحاد جامعه حول چنین تحولی خود بخود احزاب سیاسی ای را که در این راستا تلاش میکنند به هم نزدیک خواهد کرد و آنها را متحد خواهد نمود، و بر جریاناتی که علیه این روند هستند فشار میگذارد تا یا خود را تصحیح کنند یا تحولات اجتماعی آنها را منزوی و مطرود خواهد کرد.  آنچه بیش از هر زمان امروز در چشم انداز جامعه قرار دارد یک انقلاب مردمی و انسانی برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی است و قطعا بخشهای مختلف مردم بسته به توان و امکانات خود در چنین انقلابی نقش و سهم خود را ایفا خواهند کرد. 

نکات دیگری هم در بحث با این دوست عزیز مطرح شد که امیدوارم در نوشته های دیگر بازتاب دهم.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate