اصرار چپ قافیه باخته بر تحقیر یک انقلاب

سعید صالح نیا بار دیگر به نقد (!!؟؟) ” اقا باشار” پرداخته. راستش نمیدانم چرا باید درصدد پاسخگویی به کسی بود که حداقل یک بار نوشته خودش را مرور نمی کند که “غیر سیاسی” را “عیر سیاسی” تایپ کرده، اصلاح کند. این اتفاق اگر یکبار در یک نوشته اش می افتاد میگفتیم حواسش نبوده، یا دلیل دیگری داشته ( که از بیان آن دلیل معذوریم!) سریع منتشر کند. اما وقتی در یک نوشته یک غلط چند بار تکرار میشود  بحث حواس پرتی نیست، بحث این است انگار به حساب خودش باید حال یک نفری را باید گرفت تا ثابت شود” حرافی میکنم پس هستم!”؛ بقیه چیزها مهم نیست.

بهرحال اگر بنده باعث شدم ایشان از “اقا یاشار” بترسند و با ترس و لرز به کارشان با قوت تمام ادامه دهند، شرمنده ام! مسئله اصلی اما، همان وظیفه ای که ایشان بر عهده گرفته اند تا هر چی توهین و تحقیر و سرزنش است نثار تلاش مردم و انقلاب شکل گرفته کنند و از این کار هم هیچ ترس و ابایی ندارند، بلکه سخت حظ میبرند؛ چون فکر میکنند دشمنی با انقلاب و احساس شادمانی در سرکوب آن “کنکاش” کردن در مسئله انقلاب است. قبلا هم گفتم این سبب میشود حداقل بودن خود را تحمل کنند.

در آخرین یادداشت من با عنوان” ارجگذاران واقعی انقلاب و چپ قافیه باخته”؛ بطور نمونه به نظرات “ناصر پایدار” اشاره کردم که ایشان از اینکه شکل اعتراض خیابانی انقلاب زن زندگی آزادی فروکش کرده بسیار شادمان است؛ و تا توانسته است به تحقیر این انقلاب پرداخته است. به بهانه تجلیل از “پیکار ضد سرمایه داری” طبقه کارگر، ناصر پایدار تا توانسته و میتواند در اکثر نوشته هایش، کارگران را خوار و خفیف میسازد؛ که درنمونه آخری نیزهمین کار را میکند. ایشان و امثالهم ( نمونه سعید صالحی نیا) فقط انقلابی را به رسمیت میشناسند که شعار “حکومت کارگری” به روایت ایشان از آن شنیده شود و مشخصا در آن نوشته یادآور شدم:

بازنشستگان در کف خیابان شعار میدهند: “مرگ بر بردگی”، این به زعم ایشان سرمایه ستیز نیست؛ این بماند از نظر ایشان نفس این مبارزات جای سوال است. چرا؟ چون ایشان برای کتمان هر گونه مبارزه و اعتراض و انقلاب میخواهد به خواننده القاء کند “ما علیه بنیاد هستی سرمایه داری مبارزه نمی کنیم، بیرق پیکار ضد سرمایه داری به دست نداریم، اگر هم بر دوش می کشیم دروغین و فریبناک است. ( با این نگاه چه احتیاج به تبلیغات بورژوازی علیه کمونیسم است!) … هر نفس کشیدنمان اعلام سوگند مؤکد به همیشه کارگر ماندن، همیشه برده مزدی ماندن، در مدار ماندگاری سرمایه داری چرخیدن است.” (واویلا!) حقیقتا ایشان تنها مدعیان کمونیست در جهان هستند که چنین سرسختانه منکر مبارزات کارگران علیه سرمایه داری هستند. معلوم نیست شعارهایی که سالیان درازی است که طبقه کارگر در ایران، بواسطه مبارزه بی وقفه اش در جامعه جا انداخته است، مانند: “معیشت و منزلت حق مسلم ماست”، “مرگ بر ستمگر درود بر کارگر”، “حقوق های نجومی فلاکت عمومی” و یا ” کارگر بیدار است از استثمار بیزار است”  اگر “بیرق پیکار ضد سرمایه داری” نیست، پس چیست؟”

اما ایشان (سعید صالحی نیا)  انقلاب جاری را یکجا تحویل عربستان و رضا پهلوی میدهند و مدعی شدند : “ می دانیم( چقدر دانا!) که یاشار سهندی عمدا همان شعار رضا پهلوی و تلویزیون عربستان یعنی “انقلاب زن زندگی ازادی” را تکرار کرده اند و وقتی با شعار الترناتیو “حکومت کارگری” مواجه شدند نمی دانند چه بگویند! ( واقعا!؟) شعار حکومت کارگری تکلیف این دنباله روان بورژوازی( کی؟ ما!)  را بخوبی روشن کرد لذا آقا یاشار (چه عزت و احترامی قائل شدند!) می فرماید:

“ایشان (ناصر پایدار) و امثالهم هر کدام به نحوی تا روزی شعار حکومت کارگری را نشنوند راضی نمی شوند که اعتراضات رنگ چپ دارد. وبی شک روزی هم این شعار در کف خیابان شنیده خواهد شد؛ اما همان روز ایشان هزار اما و اگر سر راه آن میگذارند تا منکر واقعیت شوند. مثلا دنبال این میگردند ببینند کسانی که این شعار را سر میدهند “خاستگاه طبقاتی” شان کجاست

خوب! عقل سالم می گوید که ایشان از کجا غیب می داند که “اگر این شعار حاکم شود بعدش اون چپهای غیر سیاسی چه می گویند”؟ فرض که یک چپ غیر سیاسی پیدا شود و واقعا بپرسد که خواستگاه طبقاتی شعار دهندگان کجاست؟ این عیبش چیست؟”

هیچ عیبی ندارد، که خیلی هم خوب است؛ اما “عقل سلیم” هم حکم میکند کسی که مدعی است نظرات او  با کسی دیگر یکسان است، حداقل نظرات طرف را خوب بخواند، تا “اقا باشار” را متهم به غیب گویی نکند. کمتر نوشته ای از ناصر پایدار است که سخت به تحقیر و سرزنش کارگران و بخصوص ” شیار مغز دانشوران” نپرداخته باشد.

 بطور نمونه ایشان در یاد بود زنده یاد “امیر حسین احمدیان” ( شخصیت مبارزی که در فرار تقی شهرام  و حسین عزتی از زندان شهر ساری در سال ۵۲ نقش مهمی داشت) بیشتر از هر چیزی که ناصر پایدار به شخصیت امیر حسین احمدیان می پردازد به “هستی طبقاتی” ، “به سرمایه ستیزی خود جوش او”، به “کارگر زاده” بودن ایشان تاکید دارد. از نظر ایشان تک تک کارگران چون استثمار میشوند به صورت “خودجوش سرمایه ستیز” هستند. اما با این وجود به زعم ناصر پایدار “ذهن توده کارگر” که” زمینه های مادی ستیز” دارد نیاز به “لایروبی” دارد و این لایروبی به روایت ایشان “حساس ترین بخش کارزار طبقه کارگر است.” حالا کی باید این وظیفه لایروبی را انجام دهد؟ کسی که خود، “خود جوش سرمایه ستیز” باشد، کسی که تمام حواس اش بیش از هر چیز به “هستی طبقاتی” باشد تا مسئله ای سازماندهی مبارزات کارگران. اما فکر به سازماندهی مبارزات طبقه کارگر از نظر ناصر پایدار، کار در میدان بورژوازی است. اما تحقیر مبارزات کارگران، بی اهمیت شمردن انقلاب جاری، به بهانه انقلاب کارگری ادعایی ایشان، معلوم نیست کار در میدان چه طبقه ای است.

سعید صالحی نیا مدعی است: ” این عین عقل سالم است که دنبال علل رفت و ناضر پایدار( غلط از من نیست!)  و بقیه عاقلها نظرشان اینست ….منهم مثل ناصر پایدار معتقدم اینها باید کنکاش شود …”

به یک مورد “کنکاش” ناصر پایدار اشاره مختصری میکنیم و حرف را به پایان میبریم. از انصاف نگذریم، ناصر پایدار در یک جا سخت به تمجید کارگران میپردازد و آن وقتی است که به آبان ۹۸ اشاره میکند و تازه در آن جا در پی نشان دادن “پاشنه آشیل” آن مبارزات است، یعنی همان لایروبی ذهن کارگران. ایشان از تنها چیزی که به شعف آمده خشم توده کارگران بر سر نمادها سرمایه داری است: 

“کارگرانی که ظاهرا شعار ضد سرمایه‌داری سر ندادند!… مرگ بر سرمایه‌دار و سرنگون باد نظام سرمایه‌داری بر زبان نیاوردند! اما قهر و نفرت طبقاتی خود را بر سر همه نهادها، بنگاهها یا مؤسساتی سرشکن ساختند که نماد هستی و قدرت سرمایه بودند. … دربسیاری از شهرها توده کارگر مصمم، خشمگین و بدون هیچ تردید به تمامی فروشگاههای زنجیره‌ای یورش بردند، مراکز توزیع کالاها را به صورت ضربتی و جنبشی، از چنگال سرمایه داران خارج ساختند. کل موجودی این شرکت‌ها و مؤسسات، از خورد و خوراک و پوشاک تا سایر مایحتاج اولیه معیشتی و رفاهی را با اراده‌ای شورائی، سرمایه ستیز و طبقاتی در اختیار گرفتند و میان آحاد طبقه خویش در سطح شهر تقسیم کردند… “(ناصر پایدار- پاشنه آشیل ها و آموزش های قیام کارگری آبان ۹۸)

معلوم نیست چرا خشم توده های به جان آمده بر بانکها و فروشگاههای زنجیره ای میتواند “سرمایه ستیزی” معنی دهد، بدون آنکه شعار ضد سرمایه داری داده باشند، اما مبارزات بی وقفه کارگران و بازنشستگان برای دستمزد و رفاه، و در متن همین مبارزات، شعارهای مستقیما علیه سلطه سرمایه داده شود، این مبارزات “همیشه برده مزدی ماندن، در مدار ماندگاری سرمایه داری چرخیدن”، گدایی و دریوزگی قلمداد شود؟ 

حرف به درازا کشید. سعید صالحی نیا حرفی برای گفتن ندارد، جز اینکه دق دلی اش را خالی کند و ما هم بیشتر به نظرات ناصر پایدار پرداختیم. با عرض معذرت از ایشان. تقصیر سعید صالحی نیاست که خودش را به ایشان چسبانده!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate