تباهی کودکی در دنیای سرمایه داری(۲)

کار کودک در ایران پدیده امروز و دیروز نیست. همینکه سرمایه داری در ایران پا گرفت بی رحمانه به سراغ  کودکان رفت. انعکاس آنرا در گزارشی از محمد علی جمالزاده نویسنده که در نزدیک به یک قرن پیش تهیه کرده میتوانیم بخوانیم: “آقا چه بگویم… چه بگویم، که چه چیزها دیدم؛ مثلا وقتی وارد کارخانه می‌شدیم، می‌دیدیم این بچه‌های زردنبو، با پای برهنه، دارند کار می‌کنند؛ آن هم توی اتاقی که تمام فضا و در و دیوارش پر از پشم بود با پرز قالی. وارد کارگاه که می‌شدیم می‌پرسیدیم: «پسرجان اسمت چیست؟»بچه بدبخت با نگرانی جواب می‌داد تقی. بعد می‌پرسیدیم: «تقی، حالا به ما بگو چند سالت است؟» با همان نگرانی و ترسی که توی چشم‌های گودرفته‌اش دیده می‌شد، می‌گفت: «آقا ۱۵ سال». اما کاملا معلوم بود که این بچه بیشتر از ۹ یا ۱۰ سال نداشت ولی رئیس کارخانه به همه‌شان سپرده بوده که بگویند ۱۵سال.بعد می‌پرسیدیم: «مزدت چقدر است؟» می‌گفت: «روزی ۲تومان». در حالی‌که ما اطلاع داشتیم که ۲ قران بهشان می‌دادند. بله… بله… عزیزان من، اینجا بود که کم‌کم ما فهمیدیم ایران ما چه‌جور ایرانی است.” و اکنون اما بعد از صد سال در “ایران ما”، که در واقع ایران ازما بهتران است اساسا چیزی در این مورد خاص تغییر نیافته، و هنوز هم کودکان کار زیر چرخ و دنده استثمار سرمایهداری له می شوند. 

بر اساس یک پژوهش “شغل کارگری در کرج، بومهن، یزد، شیراز، اصفهان، کرمان و زاهدان شغل غالب کودکان کار است. هم‌چنین فال‌فروشی در تهران، قرچک، بندرعباس و شیراز و دست‌فروشی در کرمانشاه، مشهد، شهریار و تهران شغل غالب این افراد را تشکیل می‌دهند….. کارهای فنی در بومهن، باربری در زاهدان، گلفروشی در کرج، شیراز، مشهد، ورامین، زباله‌گردی در یزد، تکدی‌گری در ساری، وزن کشی در شیراز، کرمان و ورامین غلبه دارد.”(۴) آنچه اما ارائه شده البته ناقص است. زباله گردی کودکان پدیده بسیار وسیع در شهرهایی مانند تهران و کرج است. به اضافه اینکه بسیاری از کودکان که در کورهپزخانهها، شاگردی در مغازههای خواروبار فروشی، شاگردی در تعمیرگاههای خودروها، کارگری در میوه فروشیهای بزرگ، و کارگاههای خیاطی و نانوایها … در بسیاری از شهرها مشغول کارند. بهر رو هر چه بیشتر دقیق میشویم شاهد گرفتاری بیپایان کودکان کار در دنیای بیرحم سرمایهداری هستیم.

برای خودت مرد شدی!

یکی از قربانیان همیشگی “حوادث کار” کودکان کار هستند. هاشم نامی را من می شناختم که پدر از دست داده بود و در سن ۱۳ سالگی مجبور به کارگری کردن شد. به ۱۴ سالگی نرسید در یک حادثه کاری چهار انگشت یک دستش را از دست داد. منت سرش ماند که بیرونش نکردند. در همان کارگاه قد کشید و جوان شد و کارگر همان کارگاه ماند تا آن کارگاه تعطیل شد ( در واقع تعطیل اعلام کردن تا کمترین حقوق به کارگران بیکار شده بابت سنوات بپردازند و گر نه هنوز پا برجاست) و او به خیل بیکاران پیوست با جسمی معلول و زخمی کهنه بر روح و روانش. در کارگاه دیگری علیرضا نامی روزی نبود به حساب هر خطایی از دید صاحب کار مجبور نباشد “بشین و پاشو” به فرمان او انجام دهد. روزی دیگر جوهر نمک و وایتکس را صاحب کار داد دست او که سنگ مستراح را “برق” بیندازد. نتیجه اما این شد که علیرضا را رساندیم درمانگاه. ریه اش آسیب دید. و صاحب کار طلبکار شد مگر تو نمی دانستی ترکیب این دو گاز تولید می کنند! مسیر بزرگ شدن کودکان کار، مسیر پر رنجی است. 

بعضی وقتها باد از کدام طرف بوزد و بازرس اداره کار سروکلهاش در کارگاهی پیدا بشود، “صاحب کار” از “پادو” کارگاه ( کودکی زیر سن ۱۵ سال) میخواهد “پسر برو خودت یک گوشهای گم و گور کن!” تا  تو چشم بازرس نباشد. عنوان پادو یا شاگرد، عنوانی است برای تثبیت بی حقوقی کامل. کودکانی که در کارگاههای صنعتی به کار گرفته میشوند منت بزرگی روی سرشان است که دارند کار یاد می گیرند و همین کفایت می کند که دستمزد بسیار کمی دریافت کنند و اولین نفر باشند سرکار حاضر باشند و آخرین نفر باشند که دست از کار می کشند. از نظافت کارگاه تا دستشویی تا شاگردی کارگران متخصص همه کارهای است باید انجام بدهند به اضافه خرده فرمایشات صاحب کار. مثل: ” هی بچه برو ماشین بشور!”، “هی عوضی بیا برو یک پاکت سیگار بخر!”؛ کلام خشن و رکیک در محیط کار زبانی است که چیزی از شخصیت کودک باقی نمیگذارد: ” یک خرده خود هم بکش، نمردی که!” ، ” حواست کجاست. چشم نداری نکبت. کی میخواهی کار یاد بگیری!” ،” ایندفعه آروم زدمت. دفعه بعد همچین میزنمت که صدای سگ بدی!”، ” به این بچه رو بدی فردا ازت سواری میخواد!” ،” دست ننهات درد نکنه با این بچه پس انداختنش!” و …. بسیاری از الفاظ وقیحانه دیگر که قرار است از کودک کار یک “مرد” بسازد. برای همین به خودشان اجازه می دهند دیوار هر چه مستراحِ تو عالمه روی سر کودک نگونبخت خراب کنند. اینکه یک پادو چقدر حقوق میگیرد، اینکه او حق ندارد حقی برای خودش قایل باشد، اینکه او اساسا مقصر خودش است و بچه نااهل حساب میشود، اینکه هر که از راه میرسد وظیفه خودش میداند تو سر او بزند تا “پررو نشود” و اینکه  ته این ماجرا چی از شخصیت کودک تحقیر شده میماند به هیچ بنی بشری مربوط نیست. خیلی کلمهای به محبت آمیزی به کودک کار گفته شود به این خلاصه میشود: “برای خودت مردی شدی!” 

“صنعت کار کودک “

پدیده کودکان کار برای برخی در جمهوری اسلامی سرمایه منبع برای کسب درآمد تبدیل شده است. این دیگر اوج رذالت است و فقط در جمهوری اسلامی سرمایه میتواند اتفاق بیفتد. “دکتر سلمان قادری، جامعه شناس و مددکار اجتماعی” تحت عنوان صنعت کار کودک، تاکید می کند  که عده ای “ادعا سازان” مایلاند “مشکل کودکان کار” حل نشود. به روایت ایشان “ به نظر می رسد که پیرامون وضعیت کار کودکان شرایطی به وجود آمده است که افراد برای متقاعد ساختن دیگران اقدام به تعیین شرایطی می کنند که بر اساس آن موضوع کار کودکان به عنوان یک مشکل دائم باقی بماند.” دکتر قادری تاکید میکند این عده راه حلی ارائه نمیدهند جز راه حلهای به قول ایشان پادگانی؛ مانند طرح  “جمع آوری کودکان کار”  تا اصل مسئله سرجایش بماند اما بطور موقت صورت مسئله را پاک میکنند. و اینجاست که مشخص میشود حتی این امر هم برای چپاول است. به روایت دکترقادری روایت میکند بابت این که مثلا قرار است “معضل کودکان کار” را حل کنند نهادها و اشخاص مختلف بودجه دریافت می کنند و برای بخشی از سمنها حتی خوشنامی. (۵)  خود جناب دکتر اما فراتر از بقیه نهادهای حکومتی راه حلی ندارد. ایشان معتقد است که پدیده کودکان کار لازم است چون نان آور خانه هستند و ظاهرا شخصیت کودک را پرورش میدهد و ایشان ظاهرا قصد دارد ریشه مشکل را پیدا کنند و نمی تواند کتمان کند این پدیده نتیجه فقر است. اما اینکه چگونه فقر مدام باز تولید میشود نه مشکل ایشان است نه ادعاسازان.

غارتگران زندگی از فقر مردم برای خود کیسه دوختهاند. و انعکاس این چپاول را در نامهای از سوی یکی از سمنها به حسن روحانی در سالهای گذشته میتوان مشاهده کرد: ” ….، هرساله برای ساماندهی وضعیت کودکان کار بودجه‌ هنگفتی در نظر گرفته شده است. اما تداوم حضور پرشمار کودکان کار در سطح خیابان‌های شهرهای بزرگ و کوچک و همچنین کارگاه‌های زیرزمینی، نشان از شکست انواع و اقسام طرح‌های ساماندهی کودکان کار دارد. این درحالی است که در طول این سال‌ها، شرایط اقتصادی و اجتماعی و افزایش روزافزون شکاف طبقاتی، وضعیت نابسامان مهاجران و غیره و غیره، همه و همه، به افزایش تعداد کودکان کار منجر شده است(۶) 

خدشه بر چهره شهر؛ بزه کاران آینده!

کاربدستان حکومت به کودکان کار سوای اینکه به عنوان منبع درآمد نگاه میکنند بدون هیچ اغراقی به چشم زباله نگاه میکنند که چهره شهر را زشت کرده اند. بخصوص کودکان “اتباع خارجی”؛ و در بیشتر گزارشات نمایندگان سرمایه با بهانه فاشیستی خارجی بودن این بخش از شهروندان از خود رفع مسئولیت میکنند. خانم زهرا ساعی یکی از نمایندگان مجلس نکبتزایی اسلامی فرمودند: ” حضور کودکان کار اتباع خارجی هم به زیبایی چهره شهر خدشه وارد می‌کند و هم گسترش دامنه آسیب‌های اجتماعی را به دنبال دارد.”  

سید حسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، اما ظاهرا بر خلاف دیگر کارگزاران حکومت می گوید: “چاره‌ای جز پذیرش کودکان کار در خیابان‌ها نخواهیم داشت!” چرا که گویا “خیابان امنتر است!” و فرمودند: “ما باید کاری کنیم که این کودکان در کنار حضورشان برای کار در خیابان به سایر حقوقشان مانند امنیت، بهداشت، بیمه، آموزش و … دسترسی داشته باشند.” بهرحال برای مردم فریبی یا خود فریبی حرفهای قشنگی است. و اما حرف راست را باید از زبان یکی از عقلکلهای این حکومت (مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران) شنید که برای “مقابله” با کودکان کار و خیابان که در میان زبالهها کودکیشان نابود میشود فرمودند: ” … تنها راه چاره، تغییر شکل مخازن زباله تا جای ممکن است؛ چراکه اگر پسماندها داخل مخازن سرپوشیده برود، در عمل دسترسی به زباله ها امکان پذیر نیست!” این هم چاره اندیشی کسانیست که فکر می کنند که خوشی زیر دل کودکان را زده و راهی خیابان، میان هزار جور خطر میشوند. 

و نمایندگان (سابق و اکنون) مجلس اسلامی به اضافه کل کارگزاران رژیم  کودکان کار را “مستعد حرکت به سمت انواع بزهکاری” میدانند. کسانی که عمدا و آگاهانه  با اجرای سیاستهایی که تماما در خدمت سود سرمایه داران و غارت و چپاول ثروت جامعه بخشی بزرگی از کودکان ما را “مستعد انواع بزهکاری” می سازند. به طور نمونه مشخص به این اشاره می کنیم که با  تصویب طرحی مانند معافیت کارگاههای زیر ده نفر از شمولیت قانون کار بهترین فرصت را برای “صاحبان کار” فراهم آورده اند تا با خشونت بیشتری از کودکان کار بهرهکشی کنند.  و برای اینکه کثافت سرمایهداری به چشم نیاید نه در فکر محو کار کودکان با تضمین  امنیت، بهداشت، بیمه، آموزش و رفاه برای کودکان،  بلکه فقط در فکر “جمع آوری” و “ساماندهی”  کودکان هستند و این نام گذاریها پوششی است. چرا که در واقع این طرحها برای دستگیری و بازداشت کودکان خیابانیست تا زشتی نظام سرمایهداری را بپوشانند. در اجرای اینگونه طرحها نیز به اندازه سر سوزنی در قبال این کودکان رفتار انسانی از خود نشان نمیدهند بلکه به خشنترین شیوههای ممکن متوسل میشوند. و این کودکان نگون بخت که به اندازه کافی از طرف نهادهای که در عملیات جمعآوری مورد آزار و اذیت قرار گرفتند بعد از مدتی به حال خود رها میشوند و باز دوباره روز از نو روزی از نو؛ 

سرچشمه بزهکاران نه کودکان کار بلکه حکومتی است که بخش وسیعی از جامعه را به سوی خط مرگ راندهاند و برای رد گم کردن این خانواده کودک است که به عنوان “بدسرپرست” مقصر جلوه داده میشوند یا خود کودک قربانی که بزهکار معرفی میشود و دلیل آن: ” این از بچهگی شر بود!” 

ادامه دارد…

۴-  سایت دلگرم “وضعیت کودکان کار در کشور ایران چگونه است ؟ 

۵ – سایت مجله اینترنتی مددکاری اجتماعی ایران- “صنعت کار کودک”؛ برای درک بیشتر از این صنعت تبهکارانه که چطور از آب کره می_گیرند و صنایع پول ساز دیگری از مصیبتهای که بر سر مردم آوار شده ساخته اند، بخشی دیگر از مقاله فوق را در اینجا ذکر میکنیم:  “آن چیزی که طی چندین سال اخیر به خوبی نشان داده شده این است که پدیده کار کودک در ایران تبدیل به صنعتی پر رونق شده است. صنعت کار کودک در کنار صنعت تاب آوری، صنعت اعتیاد، صنعت تن فروشی، صنعت حمایت از نیازمندان و فقرا، صنعت افراد مبتلا به اختلال روانی و … جز صنایع پول ساز در جامعه کنونی شده است. طبیعتاً پیرامون این صنعت باید سمن ها و افرادی شکل بگیرند که توانایی اقناع سازی، کسب پول و افزودن بر قدرت و اقتدار خود را داشته باشند. در این صنعت نیاز به افرادی دارد که کارفرما باشند؛ به عبارت دیگر افرادی که به دنبال داد و ستد باشند. در این صنعت نیاز به تاجر دارد تا افرادی که به قصد کمک و اهداف خیرخواهانه خواستار خدمت به فقرا و کودکان کار باشند. به عبارت دیگر افراد واسطه‌کارانی که توانایی برد در این بازی را داشته باشند. در بازی مسائل اجتماعی که پیرامون این کودکان شکل گرفته است، کودکان کار در نقش تراول یا پول نقد اند. بقای این سمن ها به حضور این کودکان در خیابان بستگی دارد، لذا از هیچ تلاشی برای مسئله مند بودن این پدیده دریغ نمی نمایند. جنس این افراد اجتماعی نیست، بلکه واسطه‌گر اند. این افراد قادر اند که به اندازه کافی پول در بیاورند و بر اقتدار خود بیافزایند. آنها در رقابت دایم برای کسب جایگاه بهتر اند. …”

۶- سایت الفبا- “نامه به رییس جمهور: کودکی، گمشده کودکان کار” 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate