چینی بندزن

حدود هفت سال پیش (تیر ۱۳۹۳) مطلبی طولانی با عنوان «استراتژی، کانون آن، و آنچه هست» نوشتم. 

یکبار دیگر، پس از هفت سال، تکرار میکنم که روی «خرلنگ» شرط بندی نکنیم. رویدادها را کودکانه ارزیابی نکنیم. از واژه های کلیشه ای خودداری کرده و به اصل مطلب که جلوی چشمانمان خودنمایی می کند توجه داشته باشیم. از روی دست هم کپی نکنیم. آنچه در تهران امضا شده، یک سند است. به معنای واقعی «سند» توجه کنیم و خود و دیگران را با موضعگیری و نوشته های خود از درک مشخص از شرایط حاکم منحرف نکنیم.
جهت یادآوری آن مطلب را جهت بازخوانی ضمیمه می کنم.
نوروزتان هم بی ویروس باد
علی ناظر
۹ فروردین ۱۴۰۰
۲۹ مارس ۲۰۲۱

بخشی از متندر فصل اول، بخش ۱:

«….. جاده ابریشم آهنین

 

به سه دکترین آمریکا در سالهای ۱۹۵۰ – ۲۰۰۰ به مختصر اشاره شد. حال با این سوال روبرو هستیم که طرح آمریکا برای دفاع از منافع خود در خاورمیانه برای دو دهه آینده چه می تواند باشد؟ در نمودار بالا، نقشه سه خاورمیانه مشاهده می شود. نقشه خاورمیانه، آسیای مرکزی و قفقاز بر مبنای برداشت از میادین نفتی. خاورمیانه بر مبنای طرح خاورمیانه بزرگ (خلیفه اسلامی)، و طرح (که من آن راکمربند قهوه ای می نامم) وصل چین و هندوستان به دریای مدیترانه که عملا چین را همسایه اروپا می کند – به زبانی دیگر، بازسازی همان جاده ابریشم که پس از سقوط دولت عثمانی و تشکیل نطفه اسرائیل (به نظر نگارنده در سال ۱۸۵۰) از کارآمدی خارج شده بود.

 

یکی از پارامترهایی که چین در نقشه راه خود برای رسیدن به ۴ دریای استراتژیک (خزر، خلیج فارس، دریای عمان، و مدیترانیه) لازم دارد، خط آهن است. نقشه احداث راه آهن از چین به این چهار دریا (نمودار زیر)، بیانگر خط مشی و استراتژی چین برای سال ۲۰۲۵ است. در ۲۰۱۰، ایران و چین برای احداث “جاده ابریشم آهنین” به توافق رسیدند. این خط قرار است ایران را به آسیای مرکز، ترکیه و اروپا وصل کند. چین همچنین با اسرائیل به توافق مشابهی رسیده که بندر اشداد و ایلات را بهم وصل کرده، تا بعدا به بندر عقبه در اردن وصل شود. ظاهرا، احداث این خطوط آهن، مبحاثی اقتصادی و تجاری است، اما اگر آن را از منظر استراتژی کلان، و جاده ابریشم آهنین ارزیابی کنیم، موقعیت آمریکا در منطقه و تمایل به توسعه نفوذ در کشورهای حوزه پاسیفیک، مبحث کلی “ژئو پلیتیک”، و خونریزی های یکی دو دهه اخیر در خاورمیانه معنا و مفهوم جدیدی به خود می گیرد. بعدا به این نکات می پردازم.

هرچند کسل آور، اما می خواهم تکرار کنم که اگر قرار است یک استراتژی معقول سرنگونی طلبانه، و در راستای منافع ملی ایران، تدوین شود، ارزیابی این نقشه های (ژئو پلیتیکی) بالا و یا امثالهم ضروری، لازم و حداقل اقدام است. بخاطر احساسات انساندوستانه، ملی و وطن پرستانه، و یا نفرت بیش از حد از رژیم ایران، نمی شود و نباید با واژه هایی چون “استراتژی”، “کانون” و یا “هرآنچه” که هست، کودکانه و رؤیایی برخورد کرده، و این واژه ها را بی مهابا استفاده کنیم. استفاده بی حد و مرز از این واژه ها از سوی رهبران آگاه به همان اندازه آسیب زننده است که دنباله روی ناآگاهانه از آن…..»

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate