نگرش «ارباب – رعیتی»

شاید بهتر باشد حرف آخر را همین اول بزنم تا خواننده تکلیف خودش را بداند که مایل به خواندن این متن است یا نه. «من با دادگاهی شدن اسدی، و حکم دادگاه بلژیک برای زندانی کردن او به مدت ۲۰ سال مخالفم»، توجه شود که ننوشتم هر مویی از خرس کنده شود باعث خوشحالی نیست. چرا؟

نخست خوبست به چند رویداد تاریخی توجه کنیم:

(سی ان ان ۲۰ اکتبر ۲۰۲۰) اشغال سفارتخانه آمریکا (۱۹۷۹) و روند رویدادها را بازنگری، و خاطر نشان می کند که مدت کوتاهی پس از اشغال سفارتخانه و بی نتیجه ماندن سفر رمزی کلارک و ویلیام میلر به تهران، کارتر روابط واشنگتن با تهران را در ۷ آوریل ۱۹۸۰ قطع می کند.

رابرت مک ایر، سفیر دستگیر شده انگلیسی در خیزش آبان ۹۸ می گوید «بعد از ترک منطقه به‌مدت نیم ساعت بازداشت شدم. بازداشت دیپلمات‌ها در همه کشورها غیرقانونی است» – (تسنیم، ۲۲ دی ۱۳۹۸).

روزنامه گاردین ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰، با گزارش این خبر از قول وزارت خارجه دولت فخیمه می نویسد که این اقدام برخلاف تمام شئونات دیپلماتیک، و قوانین مقبول جهانی است.

British ambassador arrested at Tehran demonstration

UK foreign secretary calls action against Robert Macaire a ‘flagrant violation’ of international law

بذر فاسد

هرآنکس که باد می کارد، طوفان درو می کند.

جمهوری اسلامی با ورود به سفارتخانه آمریکا در تهران بذر فاسدی را کاشت که امروز در حال چیدن میوه تلخ آن است (خیلی از نهادهای سیاسی که امروز با موجودیت جمهوری اسلامی مخالفند، و از حکم دادگاه بلژیک حمایت می کنند، از اشغال سفارتخانه «لانه جاسوسی» شدیدا استقبال می کردند).

با زیر پا گذاشتن قوانین و عرف بین المللی، سنگ روی سنگ بند نمی شود.

وقتی جمهوری اسلامی از تروریست خواندن مجاهدین توسط اروپا خوشحال می شود، نباید از قرار گرفتن سپاه پاسداران در لیست سیاه متعجب شود. عکس این هم صادق است. خوشحال شدن از دستگیری یک دیپلمات، دادگاهی کردن یک دیپلمات، و صدور حکم زندان برای آن دیپلمات، نتیجه معکوس هم خواهد داشت. رسانه های جهانی یورش پلیس به مقر خانم مریم رجوی در پاریس، بازداشت و انتقال ایشان وبسیاری از سران مجاهدین خلق با دستهای دست بند زده، را گزارش کردند. این دو یک مخرج مشترک دارند. قانونمدار نبودن و نگرش غلط کشور میزبان به موازین متعارف دیپلماسی.

در اینجا، صحبت این نیست که اسدی «تروریست» هست یا نیست. همانطور که در ۲۰۰۳، صحبت بر سر «تروریست» بودن خانم مریم رجوی نبود، چنانکه بنا به یکی از موضعگیری های آن سازمان این اتهام و دلایل دستگیری «بی پایه و ساختگی» (“baseless, fabricated charges”) بودند.

در اینجا، صحبت بر سر قانون، عرف سیاسی، و احترام به یکسری موازین از پیش تعیین شده است. خانم مریم رجوی به عنوان یک پناهنده سیاسی، از یک سری حقوق برخوردار بودند و محق بودند به هر فعالیت قانونی سیاسی مشغول باشند. رهایی ایشان هم از بازداشتگاه نمی بایست پس از خودسوزی برخی از هواداران، و اعتراضات گسترده رقم زده شود. ایشان اصولا نمی بایست بازداشت شوند و در نتیجه می بایست سریعا (و بدون پرداخت هزینه سنگین انسانی) آزاد می شدند. اما دیدیم که چه شد. پیش از یورش به پایگاه مجاهدین، جمهوری اسلامی بذر فاسد معامله، مماشات، و ارج نگذاشتن به قانون و عرف بین الملل را کاشته بود، و امروز میوه تلخ آنرا اسدی برداشت می کند.

در یک دنیای ذهنی که عدالت حاکم است و همه برابرند، اگر سفیر انگلستان در تهران به خود اجازه می دهد که در تظاهراتی که هدفش سرنگونی جمهوری اسلامی است، شرکت کند، و سپس اصرار دارد که یک دیپلمات نمی بایست بازداشت شود، در همان سطح هم باید این حق را برای جمهوری اسلامی قائل شد حتی وقتی دست به اقدامی تروریستی می زند. اما در عالم واقع، چنین نشد و نیست. آنها (از ما بهترون) می کنند و انتظار دارند که کلیه قوانین بین الملل آنها را از هر گزندی مصون دارد، اما جمهوری اسلامی چنین حقی ندارد، و بدتر اینکه دیپلماتش دادگاهی و محکوم به حبس می شود. چرا؟

نگاه درازمدت

اگر دولت و نظام حاکم بر  ایران مردمی و قانونمدار بود، می توانست همچون وزارتخارجه دولت فخیمه، بازداشت دیپلمات خود را محکوم کرده و خواهان آزادی فوری او شود. اما چنین نشد. حتی پس از صدور حکم دادگاه بلژیک، سخنگوی وزارتخارجه جمهوری اسلامی، سعید خطیب زاده، می گوید « صدور چنین حکمی توسط دادگاه آنتورپ بلژیک تحت تأثیر فضاسازی‌های گروهک تروریستی منافقین انجام شده است»، و … «تمامی مراحل بازداشت آقای اسدی، فرآیند قضایی و صدور حکم اخیر، غیر قانونی و نقض آشکار موازین حقوق بین الملل، بویژه کنوانسیون ۱۹۶۱ وین در خصوص روابط دیپلماتیک بوده و جمهوری اسلامی ایران آن را به هیچ عنوان به رسمیت نمی شناسد».

جمهوری اسلامی که پس از چهل و دو سال مار خوردن افعی شده، با بسته دیدن در دادگاه، از پنجره وارد می شود و تأکید می کند « جمهوری اسلامی ایران حق خود را برای توسل به همه راه های حقوقی و دیپلماتیک ممکن جهت احقاق حقوق آقای اسدالله اسدی و پاسخگو نمودن دولتهایی که تعهدات بین المللی خود را نقض نموده اند محفوظ می داند».

بجاست ازخود بپرسیم چرا جمهوری اسلامی پس از اینهمه حملات هوایی اسرائیل بر مواضع لشگر فاطمیون و تیپ زینبیون (در سوریه)، هیچ عکس العملی نشان نمی دهد؟ چرا موضع خطیب زاده ورود به پاسخگویی قانونی است و نه یقه درانی و سینه زدن؟ پاسخ کوتاه در تحلیل و تفسیر جمهوری اسلامی از واژه «استراتژی» است.

حکم بی سابقه بر دو بام دیپلماتیک

موضع خطیب زاده در عرف دیپلماتیک معنای مشخص خود را دارد. ورود به مذاکره برای رهایی اسدی، از طریق تبادل زندانی. جمهوری اسلامی تعداد قابل توجهی زندانی دو تابعیتی در سیاهچالهای خود دارد. بسیاری از آنها در حال گذراندن دوره محکومیت خود و یا در انتظار رسیدن روزهای پایانی هستند. جمهوری اسلامی بدون شک آنها را بعنوان ژتون مبادله استفاده کرده و اسدی را با تشریفات، سلام و صلوات، همراه با شعار های پر طمطراق مرگ بر صهیونیسم و مرگ بر آمریکا، به دامان پر مهر و عطوفت رهبری باز می گردانند. بی شک، با این رأی دادگاه، نام اسدی و جمهوری اسلامی بعنوان عامل و آمر تروریسم ثبت شده است، اما جمهوری اسلامی با این موضوع انس گرفته و «ترور» بخشی از ژن جمهوری اسلامی است، و زیاد به آن اهمیت نمی دهد، حتی اگر «حکم دادگاه» یک فرایند جدید در نظام دیپلماسی باشد.

سرسخن سایت مجاهدین در باره این «حکم بی سابقه» می نویسد «محاکمهٔ اسدی و همدستانش، محاکمهٔ فرد آنها نبود، بلکه محاکمهٔ تمامی رژیم آخوندی و همهٔ باندهای آن بود. تا جایی که رژیم از زبان وکیل اسدی به دادگاه شکایت کرد: “موکل من این احساس را دارد که حکومت او دارد محاکمه می‌شود و نه خودش!” ؛ و رئیس سرویس امنیتی کشوری بلژیک هم گفت:  طرح حمله از جانب رژیم ایران و تحت رهبری آن طراحی شده بود. این طرح ابتکار شخصی اسدالله اسدی نبود».

ایکاش تمام ظالمین و تروریست های جهان پاسخگو باشند، اما واقعیت چیز دیگری به ما عرضه می کند. ترور خاشقچی در داخل سفارتخانه نمونه بارز است.

هیچکس پاسخگو نشد. کلیه قوانین بین المللی، دیپلماتیک و انسانی زیر پا گذاشته شده بود، اما کسی پاسخگو نشد.

قداره بندان سیاسی در سطح جهان، آنروز که لازم باشد، مریم رجوی را می گیرند، و هر زمان که لازم باشد سازمان مجاهدین را از لیست تروریستی بیرون می آورند. قتل کاظم رجوی را مشمول زمان دانسته و گویی انسانی به قتل نرسیده است، و اجازه می دهند قاتل او به گشت گذار برود. ولی اقدام به قتل اسدی اینهمه جار و جنجال به پا می کند. به راستی چرا؟ ساده است.

چون «ما» از این اقدامات حمایت می کنیم. آنروز که به نفع ماست، این قبیل اقدامات خوبست، و روزی که به ضرر ماست، بد است.

«ما»، استاندارد نداریم. استاندارد «ما»، ما، منافع ما، و اهداف کوتاه مدت ما است، و نه قانون و حقوق.

تکرار می کنم، صحبت بر سر تروریست بودن اسدی نیست. صحبت بر سر این نیست که سفارتخانه های ایران توسط اشغالگران تروریست غصب شده و در نتیجه آنها دیپلمات های واقعی و مردمی نیستند. صحبت بر سر یک امر و قانون ساده است. وقتی از روز اول آجری کج چیده شود، معمار تا ثریا کجروی می کند.

واژگان

مفاهیم و تعاریف واژگان بخشی از ماهیت سیاسی و اخلاقی ما را رقم می زند. این تعاریف، بستر و زمینه ساز اقدامات سیاسی و اخلاقی و نتیجتا نقشه راه «ما» می شود.

چندیست که مفهوم تروریسم و تروریست، بنا به شرایط پیش رو، دستخوش بازنگری شده است. اگر جهان مجاهدین را تروریست می خواند بخاطر زد و بند هایی است که در دوران جک استراو و خاتمی پایه ریزی می شود، و اگر مجاهدین از لیست بیرون می آید بخاطر بدنعلی جمهوری اسلامی در ارتباط با پیشرفتهایش در صنعت هسته ای و «عمق استراتژیک» است. اگر حوثی ها وارد لیست تروریستی می شوند، نه به این خاطر است که آنها فی الواقع تروریست هستند، بلکه بخاطر وحشت از نفوذ جمهوری اسلامی در خلیج عدن و دریای سرخ است. حال که از لیست تروریستی، برخلاف خواسته عربستان سعودی، خارج می شود (رادیو فردا، ۱۸ بهمن ۱۳۹۹)، نه بخاطر اینست که اسلحه را زمین گذاشته و تبدیل شده به نهادی کاملا سیاسی. بلکه این خروج از لیست، بخشی از برنامه ریزی دراز مدت جهانخواران و روند مصالحه با جمهوری اسلامی، بازطراحی نقشه راه ژئوپلیتیکی، و چپاول مردم ستمدیده غرب آسیاست. بلومبرگ گزارش می کند «دولت آمریکا به دنبال کاهش فشارهای اقتصادی بر ایران است».

محاکمه و صدور حکم زندان برای اسدی را هم باید در چارچوب همین واژگان متعارف بررسی کرد. وگرنه، آنچه در بلژیک اتفاق افتاده یک کارزار پیروزمندانه برای دستگاه دیپلماسی مجاهدین است، و شکستی خفت بار برای جمهوری اسلامی در صحنه جهانی. اما آیا این تنها چارچوبیست که مسائل پیچیده سیاسی حاضر و حاکم بر ایران و غرب آسیا در آن کادربندی شده است؟ بطور حتم خیر. دست آورد مجاهدین در این مقطع «بی سابقه» نیست، اما «کم سابقه» هم نیست.

موضع خطیب زاده اما داستان دیگری را تعریف می کند. او خونسردانه فقط به اقدامات سیاسی و دیپلماتیک در قبال این حکم بسنده می کند. امت در صحنه، که به سفارت عربستان در تهران حمله بردند و آنرا به آتش کشاندند، گویی آب شده و به زمین فرو رفته اند. اثری از آنها نیست. کسی به میدان نمی آید. سکوت همه جا را گرفته؛ به راستی چرا؟ آیا جمهوری اسلامی یکشبه به این نتیجه رسیده که باید طبق موازین متعارف سیاسی عمل کند، و یا اینکه متوجه شده است که اروپا «پیراهن مندرس و چرکین مماشات را برای همیشه از تن به در آورده و سیاستی قاطع و اصولی در برابر دیکتاتوری تروریستی رو به‌سقوط آخوندی اتخاذ خواهد کرد».

متاسفانه من به جهانخواران تا به این اندازه که در سرسخن مجاهدین آمده، خوشبین نیستم. مماشاتگران به دنبال منافع ملی خود هستند و (به گفته مجاهدین) «می‌خواهند به‌بهای جان و زندگی مردم ایران، و از طریق استمرار دیکتاتوری ایران‌بربادده آخوندی، غارت سرمایه‌های ایران را ادامه دهند». آنچه در بلژیک رخ داده، پیش پرده، برای مذاکره برای روش و مقدار سهم از غارت سرمایه های ایران است.

ارباب و رعیت

در سال ۲۰۱۸، انگلستان دولت و شخص پوتین را متهم به نقش داشتن در مسمومیت سرگی اسکریپال (سرهنگ بازنشسته روسی، متهم به جاسوسی برای غرب) در شهر سالزبری انگلستان  کرد. دولت فخیمه مصّر بود که عوامل و تروریستهای صادراتی روسی، با اشائه «Novichok-Nerve agent» (ناویچوک) سرگی اسکریپال و دخترش را مورد سوءقصد قرار دادند (و الا نهایه…).

اما تنها عکس العمل دولت فخیمه اخراج دیپلمات های روسی بود. در یک اقدام هماهنگ، و بعنوان اعتراض به این اقدام «تروریستی»، تعدادی دیپلمات روسی از چند کشور دیگر اخراج شدند. ولی هیچ کشوری جرأت نکرد دیپلمات روسی را بازداشت، محاکمه و محکوم کند. چرا؟ پاسخ ساده است.

کشورهای جهانخوار از جنس آمریکا و روسیه و چین و اروپایی می دانند در چه مواردی باید عکس العمل هیستریک نشان ندهند. این کشورها به دو جهان متفاوت باور دارند. جهان آنها (اربابان بی مروت) و جهان «ما» (رعایای ستمدیده)، و یا همان استثمارگر و استثمار شده.

در برخورد با یکدیگر، بسیاری از قراردادهای جهانی رعایت می شود، اما در برخورد با «ما» جهان سومی ها، «ما» توسری خورها، «ما» رعیت ها، برخورد از بالا به پایین است. اگر «ارباب» تصمیم بگیرد که «رعیتی» باید مجازات شود، مجازات می شود (اسدی محاکمه، محکوم و به زندان گسیل داده می شود)، و اگر تصمیم بگیرند که نباید مجازات شود، مجازات نمی شود (عربستان، و قتل فجیع خاشقچی، و کشتار جنگی/جمعی در یمن، و یا کشتار تابستان ۱۳۶۷).

برای ارباب، قوانین نوشته و نانوشته، از یک جنسند. قراردادهایی که برای ارباب ها نوشته شده و باید رعایت شوند، و قرار دادهایی که لزوما نباید برای رعایا رعایت شوند.

حمایت «ما» از این «نگرش»، به مرور زمان ما را به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا تغییرات سیاسی مشابه می رساند. این «ما» هستیم که اجازه می دهیم «ارباب» با رعایت نکردن «قوانین» به خلقها ستم کند. این «ما» هستیم که برای یک برداشت و منفعت کوتاه مدت، برای ستمگران جا پا می سازیم و جاده صاف می کنیم. این «ما» هستیم که اجازه می دهیم قاتل کاظم رجوی به ریش «مبارز» و «مبارزه» بخندد و آزادانه زندگی کند. این «ما» هستیم که با شادی و پایکوبی برای این دستاورد «بی سابقه»، یادمان می رود حافظ، قرن ها پیش گفت «گر مسلمانی از این است که حافظ دارد/آه اگر از پی امروز بود فردایی».

راهکار

به نظر من،

اسدی باید همین امروز آزاد شده و به ایران مسترد شود. همزمان،

کشورهای اروپایی همین امروز سفرای خود در تهران را فرا بخوانند، و سطح روابط دیپلماتیک به کاردار تقلیل پیدا کند. همزمان،

سفارتخانه های جمهوری اسلامی که در تحقیقات این دادگاه بعنوان پایگاه تروریستی شناسایی شده اند، تا اطلاع ثانوی تعطیل شوند.

بازسازی روابط دیپلماتیک، مشروط به رفتار قانونی جمهوری اسلامی در آینده بشود.

این اقدامات باید هماهنگ، و همزمان رخ دهند.

در غیر اینصورت، این احکام، هرچند «دل خنک کن» هستند، اما از جایگاه «ارباب- رعیتی» صادر شده است و در درازمدت، بطور حتم برخلاف مصالح و منافع ملی است.

شاد باشید

علی ناظر

۱۸ بهمن ۱۳۹۹

۶ فوریه ۲۰۲۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate