موضعگیری از سر خشم و کین

دوستی پیامی را که در واتزاپ دریافت کرده بود به من ارسال کرد.

متن پیام را یک فعال سیاسی در جبهه وسیع سرنگونی طلبان نوشته بود. ایشان در بخشی از آن تأکید دارند که …. هر اقدامی که دستیابی رژیم جنایتکار به بمب هسته ای را حتی یک قدم یا یک روز به عقب بیندازد، در جهت منافع مردم ایران و به سود صلح و ثبات منطقه و جهان است…..

چند نکته شایان تعمق و تأمل است.

نخست بپذیریم تفاوت بزرگی بین مبارزه مردمی و ملی و خلقی، با دخالت عناصر وابسته به بیگانه در معادله سرنگونی طلبی است. کس نخارد پشت من، مبارزه را ملی، ولی ورود بیگانه به معادله، ماهیت سرنگونی را به انحطاط می کشاند.

با مثالی منظورم را روشنتر بیان می کنم.
به نظر من، تفاوت فاحشی است بین افشای سایت های اتمی در ایران توسط مجاهدین، و ترور مسول این سایت ها توسط عناصر وابسته به بیگانه.
اگر این مثال به اندازه کافی روشنگر نیست، به تفاوت بین این ترور و بمبگذاری ها در سال ۱۳۶۰ دقت کنیم. ترور محسن فخری زاده توسط عناصر همسو و همخون با بیگانه (هر بیگانه با هر نگرشی) اجرا شده، حال آنکه اعدام انقلابی صیاد شیرازی و یا لاجوردی توسط عنصر برخاسته از دامان مام وطن انجام گرفته است.

بسیاری از ما در جبهه وسیع سرنگونی طلب، بخاطر نفرتی که از ادامه حیات این نظام در دل دارد به هر خس و خاشاکی متصل می شود تا به مقصود غایی (آزادی ملت ستمدیده ایران از جور جانیان مرتجع) برسد. اما ناخواسته، این نفرت، چشم عقل آنها را کور می کند.

مثال دیگری می زنم.
اگر اقدامات و مواضع جهانخواران و استکبار جهانی را بدون هیچ اما و اگری بپذیریم و از آن دفاع کنیم، دیر نخواهد بود که صاحبان زر و زور علیه خود ما موضعگیری خواهند کرد.
به یاد داشته باشیم روزگاری که سازمان مجاهدین خلق ایران را در لیست تروریستی گذاشته بودند.
به یاد داشته باشیم روزگاری را که از آسمان بر سر رزمندگان مقیم در اشرف و دیگر قرارگاه ها بمب می ریختند و در پشت پرده با همین نظام جهل و جنایت بده و بستان می کردند.
به یاد داشته باشیم روزگاری را که از هر سو، و در مقابل چشمان آنکام سازمان ملل متحد، محل اسکان پناهجویان در اشرف و سپس در لیبرتی را موشک باران می کردند.
آمران آن دستورالعمل ها، آمران ترور فخریزاده هستند.
این آمران، و آن تروریست های وابسته به بیگانه، نه این ترور را در راستای منافع ملی ایران و حمایت از خیزش های مردمی در ایران انجام داده اند و نه کشتار فرزندان خلق در اشرف و لیبرتی را بخاطر حمایت از جمهوری اسلامی.
آنها کردند و می کنند و خواهند کرد چون جنایت در ذات آنهاست. استکبار جهانی ذاتا وحشی و آدمکش و خود محور است.

خوبست که واژه ها را با طمأنینه استفاده کنیم. بخاطر تعهدات اخلاقی و ملی، نمی توانیم بنویسیم «هر اقدامی….». با این چک سفید «هر اقدامی» دست بیگانه را باز گذاشته ایم تا با حمله نظامی منافع ملی خود (و نه منافع ملی ایرانیان) را تضمین کند، و همیشه بگوید که «اقدام» آنها در راستای خواست مردم بوده است.

می خواهم با طرح چند سوال، به چند نکته جداگانه اما همسو اشاره کنم.
قتل سلیمانی و حال فخریزاده یک قتل ساده نیست. اینگونه عملیات با برنامه ریزی دقیق و حساب شده انجام می شود.
سوال اینست که چرا و چگونه و توسط چه کسی یا نهادی مسیر قاسم سلیمانی و مسیر فخریزاده به اطلاع رسانده شده است؟
آیا در حاکمیت شکافی غیر قابل ترمیم شکل یافته و عده ای برآنند تا عناصر اصلی جمهوری اسلامی را فدای منافع خود کنند؟
دیگر اینکه، قتل سلیمانی چند ماه پیش از انتخابات مجلس شورای اسلامی بود، و این قتل چند ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی. آیا این یک اتفاق است و یا اینکه بخشی از یک ترفند از پیش برنامه ریزی شده است؟

در پایان از خود بپرسیم آیا هر تروری قابل توجیه است؟
مثلا ترور مدافع حقوق بشر بخاطر باورش به مقام انسانیت، شاعر بخاطر شعر سرایی، خواننده برای آوازه خوانی، و یا فیزیکدان بخاطر بهره مند بودن از دانش؟
آیا می دانیم که اکثر موشکهایی که شوروی و آمریکا بعد از جنگ جهانی ساختند و بر سر دیگر کشور ها ریختند ساخته دانشمندان آلمانی بود که درست بعد از جنگ جهانی دوم با حقوق های بالا جذب آمریکا و شوروی شده بودند؟

تربیت رزمنده و مبارز خلق بسیار سخت است، همانطور که تربیت فیزیکدانان و دانشمندان شیمی و ریاضیات. ما در جبهه وسیع سرنگونی طلبان نه تنها باید با این هیولای وحشی حاکم بر مردم مقابله کنیم، بلکه باید بتوانیم نخبگان را به جبهه خود جذب کنیم (و یا آنها را از همسویی با نظام پرهیز دهیم). جذب بانو مرضیه، آقای عماد رام، منوچهر سخایی و …. نمونه ای از این خط است.
خرسندی از ورود بیگانه به صحنه مبارزه، فضای مبارزه را آلوده می کند و تشخیص سره از ناسره برای مردم سخت می شود.

بجای اینکه برای «هر اقدام» عناصر وابسته به بیگانه هورا بکشیم، خود را مورد مواخذه جدی قرار داده و از خود بپرسیم چرا پس از ۴۳ سال مبارزه بی امان، پس از اینهمه فدا و ایثار توسط فرزندان غیور وطن، پس از اینهمه خیزش و یورش و شورش، کار ما به جایی رسیده که ورود بیگانه به معادله سرنگونی را خوشامد می گوییم؟
پس چه شد آنهمه تشویق و هورا کشیدنها برای شعار کس نخارد پشت من…؟
بپذیریم که ورود بیگانه به معادله سرنگونی طلبی نه تنها ما را منحط می کند، بلکه مردم را یک مدار از ما دورتر می کند.
با موضعگیریهایی که از سر خشم و کین است، خط کس نخارد پشت من را… ارزان به حراج نگذاریم.

علی ناظر
۸ آذر ۱۳۹۹
۲۸ نوامبر ۲۰۲۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate