۵ نوشته

بند را آب دادید

رامین کامران

۲۸ فوریۀ ۲۰۲۱، ۱۰ اسفند ۱۳۹۹

کار سیاسی کردن مستلزم شنیدن مقدار معتنابهی چرندیات است. این دو از هم جدا نیست و هر کس دنبال اولی رفت، باید پیه دومی را هم به تنش بمالد. بعضی اصرار دارند که چرند بافی را خاص ایرانیان بشمرند و طبق معمول هر چه عیب و ایراد می بینند، بار هموطنان خودشان بکنند. ولی باید انصاف داد که این هنر به هیچ وجه منحصر به ایرانیان نیست.

یکی از سخنان عمده ای که اخیراً ازاین قماش شنیدیم، از دهان عفو بین الملل بیرون آمد که جداً قابل توجه بود. اعلام موضع بسیار ساده بود و روشن: از آنجایی که الکسی ناوالنی عقاید افراطی دارد، ما او را زندانی عقیدتی نمی شمریم!

شنونده در می ماند که اگر هم چنین یاوه ای از ذهن گردانندگان این سازمان گذشته، چطور به خود اجازه داده اند تا بر زبانش برانند. مگر می شود به همین راحتی از زبان سازمانی که خود را مدافع حقوق بشر و مخالف ستمگری سیاسی معرفی کرده و تمامی اعتبارش را از این ادعا میگیرد، به همین راحتی اعتراف کرد که ما فقط برای عقاید معینی اعتبار قائلیم و اگر کسی عقیده ای غیر از آن که ما می پسندیم، داشت، خودش می داند و خودش، ما مسئولیتی نداریم؟ تازه یاوگی خود فکر به کنار، چطور می شود با این همه ساده دلی در قالبی به این اندازه روشن و صریح ریختش و به اطلاع همه رساند؟

دلیل این امر به نظر من روشن میا ید. وقتی شما بر اساسی معین فکر و عمل می کنید، حتی اگر این اساس را درست و قابل دفاع ندانید، بعد از مدتی خوگیر شدن به این روش، قبح مسئله به کلی از خاطرتان پاک می شود. یعنی اگر از بدو تأسیس و طی سالها، اصولاً و اساساً به دنبال دفاع از حقوق چپگرایان بوده اید و بر خلاف ادعا های حقوق بشری، به طور گزینشی و ایدئولوژیک عمل کرده اید، امر به قدری در نظرتان طبیعی جلوه می کند که در بیان صریحش مانعی نمی بینید.

ناوالنی چند سال است با بوق و تبلیغات غربی، موشی شده که در کار پوتین می دوانند. همه می بینند و می دانند که داستان از چه قرار است. تا به حال نفس این مسئله مشکلی برای مدافعان حقوق وی ایجاد نکرده بود، این هم که اصلاً تربیت شدۀ آکادمی سروش است و مثل دیگر همکلاسی هایش، دورۀ قال چاق کنی سیاسی دیده، باز مشکلی نبود. رسید تا اینکه ویدیو هایش در آمد که خارجیان را به سوسک تشبیه میکند که باید زیر پا له کرد و از این قبیل… یعنی لجن ترین، سطح پایین ترین و شاید بتوان گفت قدیمی ترین نوع حرفهای نژاد پرستانه که بتوان شنید. نمیدانم که این ویدیو ها را پخش کرد که کمر او را بشکند. به هر حال، دولت روسیه که حتماً از این امر شکایتی ندارد…

مشکل از این بود که به رغم این افکار سخیف و سوابق غیر قابل دفاع، تا امروز بزرگش کرده بودند تا سوزنی خورد و بادش در رفت. عفو بین الملل هم که لابد از پشتیبانی دادن به این موجود نادم شده، خواسته ادعای برائت کند و در نهایت چنین موضعی گرفته که اسباب خنده و آبروریزی تؤامان است.

«هر کس مثل من میاندیشد، آزاد است و بیان حرفی که من میپسندم، بلامانع است»؟ این حرف دقیقاً مناسب اعلامیۀ حقوق حیوانات است که اورول در کتاب معروفش آورده. اگر میخواهید معیاری برای تمیز دادن آزادی خواهی از فرقه بازی داشته باشید، به خاطرش بسپارید، فایده اش کمتر از اعلامیۀ حقوق بشر نیست.

+++

سخن روز

یادی از ‌آل کاپون

رامین کامران

۲۸ فوریۀ ۲۰۲۱، ۱۰ اسفند ۱۳۹۹

آمریکائیان بسیار به دستگاه حقوقی خود مینازند و لاف زدن در بارۀ آن یکی از مضامین ثابت تبلیغاتی است که برای خود میکنند. تعداد فیلمهایی هم که در این باره ساخته اند و همیشه در آنها حق به حقدار میرسد، از شمار بیرون است. اصولاً قضایی کردن روابطی که در بسیاری جوامع دیگر به این حوزه وارد نمیشود و دم به ساعت برای همدیگر اخطاریۀ فرستادن و یکدیگر را تهدید به دادگاه کردن و در نهایت شکایت و وکیل و وکیل کشی برای انواع اختلاف، یکی از مشخصه های آمریکاست و تصور نمیکنم هیچ کشوری را بتوان یافت که در این زمینه به پای ایالات متحده برسد. عدالت آمریکایی قبل از هر چیز قضایی و دادگاهی است.

کودتای نافرجام ترامپ، یکی از نقاط ضعف نظام حقوقی این کشور را که مربوط است به سیاست آشکار ساخت. رئیس جمهوری که در روز های آخر حکومت خود مردم را تحریک کرد و به خیابان کشید تا رأی گیری را که در آن بازنده شده بود، بر هم بزند، عملاً بدون هیچ آسیبی از مهلکه جست و رفت که اختیار حزب جمهوریخواه را به دست بگیرد تا باز هم در میدان سیاست جست و خیز کند.

مشکل این بود که تنها راه مقابله با او، کوشش برای خلعش بود که ترتیبات خاص خود را دارد و مثل هر رسیدگی به جرم سیاسی به معنای اخص، از حوزۀ دستگاه دادگستری بیرون است و باید توسط خود نهاد های سیاسی انجام بپذیرد. در آمریکا کار بر عهدۀ دو مجلس است که ترتیب کمابیش معمول و به هر صورت معقولی است. ولی مثل هر کاری که به نهاد های سیاسی احاله شود، تحت تأثیر خط کشی های سیاسی قرار میگیرد که در مورد ترامپ هم گرفت. جمهوریخواهان، بدون توجه به سنگینی جرم، بر اساس هم مسلکی از وی حمایت کردند و جلوی محکومیتش را گرفتند. این که شد داستان تمام شد.

در این کشور خیانت به معنای شورش علیه حکومت، به صورت متمایز از همکاری با دشمن، وجود دارد. ولی چنین اتهامی به ترامپ وارد نیامد، احتمالاً به دلیل اینکه در بالاترین منصب اجرایی کشور قرار داشت و نمیشد به اقدام علیه حکومت متهمش کرد. اینرا به حدس میگویم و امیدوارم که اگر نادرست باشد، دوستان حقوقدان و آشنا به مسئله، از راهنمایی دریغ نکنند. ظاهراً وقتی پای رئیس جمهور در میان باشد، فقط میتوان خلعش کرد و اگر دوره اش سر آمده باشد، این کار مجازاتی بالاتر از ختم حیات سیاسیش، لااقل در سطح ریاست جمهور به دنبال نخواهد داشت که از فرط سبکی مضحک است. یعنی خلاصه اینکه اگر شما بکوشید از بالاترین مقام دولتی، نظام سیاسی دمکراتیک کشور را بر هم بزنید، یعنی درست کاری که ترامپ کرد و ناکام ماند، خطر چندانی تهدیدتان نمیکند. 

داستان جالب است چون گروه های فاشیستی که با رأی قدرت را میگیرند، بعد از مستقر شدن بر قدرت است که کودتای خود را انجام میدهند و نظامی را که میخواهند مستقر میسازند. نتیجه این است که اگر در آمریکا کسی تا اینجا پیش رفت و موفق نشد، عملاً سزایی را که متناسب با جرمش باشد، نخواهد دید. اگر هم موفق شد که…

حال داستان از حد حقوق عمومی و سیاسی فرو افتاده و مرتبۀ اهمیتش نزول کرده به حقوق خصوصی. داستان مالیات ندادن ترامپ مطرح شده و ظاهراً مخالفان میخواهند به این ترتیب گیرش بیاندازند. این نشانۀ فلاکت سیستم حقوقی کشوریست که دائم لاف عدالت پروری میزند و در عمل توانش در این حد است که بزرگترین جرم ممکن را نمیتواند مجازات کند و به جای آن میرود سراغ حسابرسی دفاتر تجاری. عده ای هم نشسته اند و هلهله میکنند و مدح این فلاکت را میگویند که دیدید: ظالم نبرد راه به منزل! هشتاد، نود سال پیش هم دستگاه فدرال که نتوانسته بود در تعقیب انواع جنایات آل کاپون وی را در دادگاه محکوم سازد، بالاخره دست به همین حربه برد و او را بابت نپرداختن مالیات مجازات کرد. به نظر میاید که در این کشور جرائم مالی از هر جرم دیگری جدی تر گرفته میشود. نکتۀ معنی داریست.

+++

سخن روز

یک بار هم به خودتان نامه بنویسید- رامین کامران

چندین سال است که کار اصلی ایرانیان مخالف رژیم شده نامه نویسی. در این دنیای دون کسی نمانده که به او نامه ننویسند و از وی نخواهند تا به حالشان عنایتی بکند و از مخمصه نجاتشان بدهد.

 رئیس جمهور این آمریکایی که خودش روزگار این مردم را سیاه کرده، می گوید شما قیام کنید که من بیایم سرتان سوار شوم؛ رئیس سازمان ملل هم که هیچکاره است و تابع سیاست دولت های بزرگ و حد اکثر ابراز نگرانی می کند که به مفت نمی ارزد؛ دستگاه های حقوق بشری هم که جز محکوم کردن این و آن و تازه با حساب و کتاب سیاسی، اعلامیه نمی دهند، بیش از اعلامیه هم که اصلاً کاری نمی کنند.

نامه نگاران نه درست می دانند که این ها چکارۀ ایران هستند، نه اینکه اصلاً چه کاری از دستشان برمی آید و نه اینکه اصلاً چه دلیل دارد که دل به حال مردم ما بسوزانند. طوری با رئیس جمهور آمریکا کرنش می کنند که انگار سلطان عالم است و اینها رعایایش ـ دائم التماس و تظلم می کنند. هر قدر هم طرف توی سر ایرانی ها می زند حالیشان نمی شود که کجای کارند. تصور می کنند که سازمان ملل مدیر عالم است و برتر از ملت ها و دولت ها، هنوز نفهمیده اند که چنین نیست و این دستگاه خاصیتی ندارد، وقتی چنین تصوری پیش می آید که در خدمت آمریکا قرار می گیرد. هنوز حتی روحیۀ‌ کارمندان این سازمان های جهانی را هم نمی شناسید که حقوق کلان می گیرند و سر خود و بقیه را گرم می کنند. سازمان های حقوق بشری هم فقط بوق است و وقتی کار می کند که کسی در آنها بدمد، ایرانی ها هم که نفس ندارند. دلتان خوش است که محکوم می کنند؟ 

آن که باید محکوم کند شمایید. مگر خودتان شخصیت ندارید که از دیگری قرض می کنید؟

نه از اولی امید نجات می رود، نه دومی می تواند و اصلاً حق دارد در سیاست داخلی ایران دخالت کند و انتخابات و رفراندم راه بیاندازد و سومی هم در موقعیتی نیست که سیاست قضایی جمهوری اسلامی را تغییر بدهد ـ همین و بس.

در این میان کسی هم فکر نمی کند که با این تظلمات از سر ذلت، چه تصویری از ملت ایران به عالم عرضه می شود. کدام ملت است که به جای اینکه خود به حال خویش فکری بکند، دائم از این و آن آزادی و آسایش خود را گدایی بکند؟ اگر هم بکند، دیگران چگونه به وی نظر خواهند کرد؟ فریادتان که به جایی نمی رسد، اقلاً فکر آبروی خودتان باشید.

من نمی دانم کدام شیر پاک خورده ای این رسم نامه نگاری به مراجع جهانی و غیر جهانی را باب کرد که تا امروز اینهمه آدم بیکار دنبالش افتاده اند و به جای هر کار مؤثری، برای این و آن نامه های آبکی می نویسند، حتی یک تف هم به جای رسید کف دستشان نمی گذارند، و تازه تصور می کنند که به این ترتیب کاری انجام داده اند و لابد احساس رضایت هم می کنند. مدعیان مبارزه همین کار ها را دوست دارند، کم زحمت و بی خاصیت و نمایشی. دریغ از یک جو همت! فقط نان محرر های دم پستخانه در روغن افتاده.

بعد از چهل سال باید فهمیده باشید که فریاد رسی غیر از خودتان ندارید. یا خود به حال زار خویش فکری خواهید کرد، یا اینکه از یک طرف حکومت توی سرتان میزند و از طرف دیگر هم خودتان خود را پیش همه ذلیل می کنید. بیخود فکر نکنید که دمکراسی که آمد صاحب اختیار خود خواهید شد، پس یکی این را برای ما بیاورد تا بعد فکری بکنیم! اختیار خویش را به دست گرفتن دمکراسی لازم ندارد. مگر در مشروطیت اول دمکراسی آمد بعد به پا خاستید؟ خیر برعکس بود، اول قیام کردید، بعد مشروطیت آمد. در موارد دیگر هم جز این نبود. امروز هم جز این نیست. هزار سال دیگر هم صبر کنید ترتیب منطقی کار عوض نخواهد شد. بیخود چشم به راه گودو نمانید. نامه نگاری را بگذارید برای نوکران خارجی که هر چه ارباب می خواهد به صورت عریضه تقدیمش می کنند تا برای تبلیغاتش خوراک فراهم بیاورند.

به جای این نامه نگاری های بیهوده و مضحک، یک بار هم که شده همت کنید و یک نامه به خودتان بنویسید و از خود طلب همت کنید. به خود امید داشته باشید نه به خارجی. خودتان را از بابت فکری و سازمانی تجهیز کنید تا حق خود را از کسانی که چهل سال است اینگونه با شما رفتار کرده اند، پس بگیرید. هر ملتی حقش را گرفته، خودش گرفته نه بیگانه. بدانید که دیگران هم در ملتی که حق خود را از دیگری گدایی می کند، جز به تحقیر نظر نمی کنند. صریح بگویم: حق هم دارند چنین کنند.

۱۱ مارس ۲۰۲۱، ۲۱ اسفند ۱۳۹۹

 +++

سخن روز

آنرا که عقل ندادی…

رامین کامران

۱۱ مارس ۲۰۲۱، ۲۱ اسفند ۱۳۹۹

بعضی از این سایتها هست که هر بار نگاه کردن به آنها کفاره دارد، بسکه چرند و یاوه و مطالب مزخرف منتشر میکنند. محض خبرگیری صرف هم که شده و با فواصل زیاد هم که به آنها مراجعه کنید باز یکهو بر می خورید به چیزی که فریادتان را در بیاورد.

باز نوبت «جمعی از فعالان سیاسی و مدنی» * شده که اعلامیه بدهند. این دفعه آمده اند قربان صدقۀ سیستانی رفته اند که به به چه آیت اللهی است این! تا پاپ به دیدار او رفته ناگهان احساس کرده اند که شیعیان بالاخره «در انظار خارجی» صاحب اعتبار شده اند و اسلام گمشدۀ خود را که نمی دانم چند سال است دنبالش هستند و هر بار که یافته اند بدتر از پیش در آمده، بالاخره پیدا کرده اند ـ این بار در نجف.

ملی مذهبی و اصلاح طلب و سبز و بنفش و خلاصه هر چه بوده، مثل ایل بوربور هوار شده اند و اعلامیه داده اند که یافتیم! چه را یافته اند؟ اینکه مواضع دینی ـ سیاسی سیستانی خاص عراق نیست و مشکلات کل کشور های مسلمان و البته ایران، با استفاده از این روش حل خواهد شد. قدیم انواع کلاس هایی در ایران بود که در آنها همه چیز را با متد گرلاوین پاریس به شما یاد میدادند، حالا متد گرلاوین نجف آمده جایگزین قبلی.

این عقلا معتقدند که روش سیستانی که عبارت است از ندادن امتیاز به گروه و قشری ویژه، قرار است حقوق شهروندی را تأمین نماید، مزلت دین و دینداران را ارتقأ ببخشد، بر مقام روحانیت بیافزاید و خلاصه هزار کار بکند که تا به حال فکر می کردیم قرار است توسط دمکراسی و لائیسیته و این چیز ها انجام بشود.

میگویند که در «عصر ارتباطات» پذیرش تکثر و منافع شهروندان و خودداری از امتیاز دادن به قشری ویژه و…لازم است! حرمت آزادی و حقوق طبیعی چه ربط دارد به ارتباطات؟ مگر اینها با چاپار برقرار شده بود که با تلفن و اینترنت توسعه بیابد؟ اگر اینترنت از کار افتاد چه؟ باید اینها را هم تعطیل کرد؟

همگی نشسته اند و به عبارت رایج، از خرد جمعی شان استفاده کرده اند که فکری به حال خود بکنند و تازه عقلشان را که روی هم گذاشته اند، نتیجه شده این: برای بار هزارم چیز هایی را که سال هاست مردم ما دنبالش هستند از آخوند بطلبند و از اسلام استخراج کنند. چهل سال بعد از رفتن دنبال خمینی، بیست سال بعد از افتادن دنبال سید کف در دهان، ده سال بعد از رفتن دنبال دوقلو های هنرمند، چه می توان به اینها گفت که به دشنام تعبیر نشود؟ همینطوری هم توی خیابان ببینیدشان، می گویند سکولار هستیم! این طوری سکولارند! خاک بر آن سکولارتان.

کسی که بیاید و برای روحانیت و مرجعیت نقش سیاسی قائل شود و بگوید که می باید ناقد و ناظر حکومت و ارکان آن باشد، یک قدم هم از اسلام سیاسی پا فرا نگذاشته. هر چه هم بگوید حرف مفت است و راهی به بیرون از حکومت مذهبی نمی برد. مشکل اینجاست که اینها خیال می کنند که چارۀ درد را جسته اند. خودشان اهمیت ندارند، در همین افکار تا ابد دست و پا بزنند. مشکل اینجاست که مردم را به گمراهی می کشند و با این مافیای رسانه ای داخل و خارج و قیافۀ حق به جانب و تبلیغ برای دانش و سجایای اخلاقی این و آن آدم نادان که در سیاست نه شعور داشتند و نه اخلاق و کشور را به دست حکومت مذهبی و در حقیقت به باد فنا دادند، در راه کسانی که جداً می خواهند ایران را از منجلاب فعلی بیرون بکشند، مانع می تراشند.

یک کلام بگویم: این امامزاده معجز ندارد، خودتان معطلید، مختارید، مردم را با این اعلامیه ها معطل نکنید.

۱۱ مارس ۲۰۲۱، ۲۱ اسفند ۱۳۹۹

* http://www.iran-emrooz.net/index.php/news1/88618/

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate