اختناق ایران + که قرار است مملکت را اداره  کند؟

اختناق ایران

رامین کامران

همه به چشم می بینیم که حواس مردم عموماً و حتی فعالان سیاسی که قاعدتاً باید چند قدم دورتر از جلوی پایشان را هم ببینند، اصولاً متوجه است به اخبار روز و مسائل جنجالی و به وجه کلی و استراتژیک و دراز مدت همین اموری که دائم بر سرش جنگ و جدال می کنند، کمترین توجهی نمی کنند.

بهترین نمونه که همه را به خود مشغول کرده و مایۀ تولید انبوه مطلب و مقاله و اعلامیه شده، مسئلۀ چین است. روشن است که تفاهم نامه اقتصادی است و صحبت پول است و سرمایه گذاری در ایران. انواع ایرادات به این همکاری گرفته می شود که در حقیقت حول یک شعار شکل گرفته، شعاری که اصلاً معلوم نیست پایه اش بر چیست: به این ترتیب ایران شده مستعمرۀ چین و چینی ها ایران را صاحب شده اند، یعنی خلاصه چین امروز جایگزین آمریکای دورۀ شاه شده! مقصود روشن است: 

کوبیدن این قرارداد به هر قیمت و ممانعت از اجرایی شدن آن. ترس اصلی از این نزدیکی سیاسی است و ژئوپولیتیک، نه اقتصادی. به همین دلیل به وجه اقتصادی آن که بسیار مهم است و هنوز هم چند و چونش روشن نیست، نمی پردازم، فقط می خواهم یکی دو کلمه راجع به وجه سیاسی آن بگویم که به تصور من، با تمام اهمیت بعد اقتصادی، از آن مهم تر است.

نکته این است که ایران مدت مدیدی است که در محاصرۀ سیاسی و اقتصادی قرار گرفته، این کار همان (blocus) است که قدیم بریتانیا، با استفاده از تفوق دریایی خود، در هنگام جنگ علیه دشمنان خویش به اجرا می گذاشت و امروز آمریکا که وارث بریتانیاست، در زمان صلح هم به اجرا می گذارد. یعنی جنگیست که نامش را پنهان کرده اند و وجه اقتصادی آن مرئی تر از باقی است.

کار در اینجا اسم تحریم گرفته و تحت عنوان مبارزه با ساختن بمب اتمی توجیه می شود که هیچ پایه و اساسی ندارد. برای اینکه تکلیف ساختن بمب اتمی توسط جمهوری اسلامی از سال ۲۰۰۳ روشن است و محروم کردن ایران از دسترسی به تکنولوژی اتمی هیچ توجیهی ندارد، رفتاری است خلاف قوانین و قواعد و عرف بین المللی که با هوچیگری در حق یک کشور معین به اجرا گذاشته شده و با توپخانۀ تبلیغاتی توجیه می شود تا اصلاً کسی به فکر درستی یا نادرستی اساسی آن نیافتد یا اگر سؤالی را مطرح کرد، صدایش به جایی نرسد. این هم که مردم ایران در این میان چه می کشند که اصلاً مطرح نیست.

نکته اینجاست که باید انتخاب کرد: یا ماندن در محاصره و تحمل ضربات روز افزون و یا شکستن حلقۀ محاصره.

راه اول اصرار بر ماندن در برجام است و کوشش در رفع و رجوع آن توسط همان کسانی که این قراداد نحس را وبال گردن ایرانیان کردند. می بینیم که بسیار هم فعالند و هیچ چیز هم به دست نیاورده اند و کوشش می کنند تا مثل بار اول، این هیچ را دستاورد عظیم  جلوه دهند. این هم روشن است که اگر آمریکا بخواهد در این زمینه کوچکترین امتیاز به درد نخوری را هم به طرف ایرانی بدهد، به دلیل ترس از نزدیکی ایران و چین است نه چیز دیگر.

راه دوم همین نزدیکی به چین و روسیه است در اتحادی که باید علیه زورگویی آمریکا تشکیل بشود و بالاخره هم خواهد شد و با مساعی خود آمریکا هم خواهد شد. در اتحاد هایی که برای ایجاد تعادل قوا در سیاست خارجی انجام میپذیرد، چند و چون نظام داخلی کشور هایی که وارد اتحاد می شوند، محلی از اعراب ندارد. مهم این است که قدرت چه اندازه دارید. اگر کافیست، مقاومت می کنید و پیروزید، اگر هم نه که هر که باشید و هر چه باشید، لگدتان می کنند و از رویتان رد می شوند.

شکسته شدن حلقۀ محاصره از طریق مذاکره با کسانی که برقرارش کرده اند و می خواهند به هر قیمت شده میوه اش را بچینند، میسر نخواهد شد. آنچه برجام و ورای آن، تمامی تحمیلات احمقانه ای را که متوجه ایران بوده، رفع خواهد کرد، شکسته شدن حلقۀ محاصره است، نه چانه زدن بر سر حد و حدودش. وقتی حلقه شکست، برجام هم بی موضوع خواهد شد و هر کس محاصره کرده بود متوجه خواهد شد که با پافشاری فقط به خودش ضرر خواهد زد. البته منافع کار که ناپدید شد، بهانه ها هم از یاد خواهد رفت.

۲۵ آوریل ۲۰۲۱، ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰

برای تماس با نویسنده

rkamrane@yahoo.com

+++

سخن روز

که قرار است مملکت را اداره  کند؟- رامین کامران

ایرانیان به این چیزهایی که در اطراف خود می بینند و اسمش اپوزیسیون است، خو گرفته اند، به حدی که انگار جداً تصور می کنند که اپوزیسیون یعنی همین! این تصور خطاست و این توهم خطرناک. اول به نادرستیش می پردازم و بعد به خطرش.

قاعدتاً هدف اپوزیسیون نشستن است به جای حکومت موجود و قرار است که زمام امور را از دست آن هایی که بر قدرت سوارند، در بیاورد و خود به دستش بگیرد. یعنی باید آگاهی به موقعیت دولتی و مسئولیت های آن و چند و چون استفاده از قدرت دولت در رفتار و گفتارش منعکس باشد. نه به این صورت که تصور کند بر قدرت سوار است و بر اساس چنین توهمی تصمیم بگیرد و دستور صادر کند. به این شکل که آگاه باشد که حتی نامزدی این موقعیت، چگونه محدودیت هایی به رفتار و گفتارش تحمیل می کند و اگر جدیست، باید همۀ آنها را در نظر بگیرد. اگر انتقاد یا مخالفت می کند، باید از سر مسئولیت بکند و اگر چیزی را محکوم می کند و مردود می شمارد، باید در مقابلش چیزی مقبول و درست برای عرضه داشته باشد. اگر به این ها اعتنا نکنید، البته هر حرفی می توانید بزنید و هر موضعی می توانید بگیرید. همه کار برایتان سهل خواهد شد، ولی افقی بیش از ایراد گیری بی مسئولیت در برابرتان گشاده نخواهد بود.

متأسفانه این وضعیتی است که امروزه در اپوزیسیون ایران شاهدش هستیم. عده ای پرشمار که دائم مقاله و اعلامیه صادر می کنند و از همه جهت هم حکومت اسلامی را به زیر ضرب سخنشان می گیرند و البته از حد سخن فراتر نمی روند. بدتر از این، حرف هایی که می  زنند، همان مضامینی است که دستگاه های بزرگ تبلیغاتی به همه دیکته می کنند و اینها هم سر به زیر نشسته اند و آنچه را می شنوند، به روی کاغذ می آورند. به امید اینکه دیکته شان هر چه کمتر غلط داشته باشد و از همگنان عقب نمانند. رقابت، بیش از آنکه متوجه باشد به فعال کردن قوۀ سنجش شخصی و تحکیم استدلال و تدقیق موارد مثال، معطوف است به عقب نیافتادن از دیگران و در صورت امکان، تندروی برای اثبات اینکه از همه جدی تر هستند. اینهم راهی است برای شاگرد اول شدن در این کلاس عوضی. در جمع، اینهایی که ادعای راهبری دیگران را می نمایند، مثل عامی ترین افراد، با امواج تبلیغاتی به این سو و آن سو میروند، فقط میکوشند موج سوار باشند.

به این ترتیب فعالان سیاسی، از هر نوع و در هر سطح، فقط نقش دستگاه رله یا تقویت کنندۀ تبلیغاتی را بر عهده می گیرند، بدون توجه به این که کار تبلیغاتچی و کسی که مدعی ادارۀ مملکت است، با هم یکی نیست. چیزی که اثری از آن نمی بینید، آمادگی برای تحویل گرفتن مملکت از آخوندهاست، نه به عمل که حتی به حرف. ادارۀ کشور هم با ایرادگیری درست نمی شود.

حال بیاییم سر خطرات کار که ابعادش قابل توجه است.

ممکن است تصور کنیم که آماده نبودن یعنی اینکه قدرت را نخواهند گرفت که حرف درستی است، ولی این را هم اضافه کنیم که خطر خاصی ندارد غیر از عدم موفقیت. البته خود عدم موفقیت هم یعنی تداوم وضعیتی که ملت الان دارد در آن دست و پا می زند، یعنی رفع نشدن مخاطرات موجود که در جای خود بسیار قابل توجه است.

ولی مشکل اصلی در جای دیگر است، در این جا که تحولات سیاسی منتظر آماده شدن ما نمی ماند تا بگوییم که هر وقت حاضر شدیم کاروان راه خواهد افتاد. این تحولات در جریان است و احتمال اینکه با بحران های پیرا انتخاباتی که شروع شده و تشدید هم خواهد گشت، سرعت نیز بگیرد، کم نیست.

آماده نبودن و حرف و موضع و رویکرد درست نداشتن. یعنی اینکه به احتمال قوی از ایفای نقش در بحران یا بحران های آینده، ناتوان خواهید بود. ناتوانی آینده که پایه اش از هم اکنون گذاشته شده، راه را برای همان هایی باز خواهد کرد که شما را به خدمات تبلیغات و در نهایت طرح های خود گرفته اند.

در یک کلام، آماده نبودن ما برای گرفتن اختیار مملکت، یعنی واگذار کردن نوبتمان به بازیگران داخلی که در دل همین نظام تربیت شده اند و مترصدند تا با سقوط جمهوری اسلامی وارث خودشان بشوند؛ یا تسهیل عمل بازیگران خارجی که می دانیم که هستند و چه می خواهند. به علاوه، امکان این که دو دسته با هم متحد بشوند و کار را از دو طرف پیش ببرند، به هیچوجه کم نیست. اینهایی هم که خارجند در این صورت می توانند خارج بمانند و به ایرادگیری بی مسئولیت خویش ادامه بدهند. شاید هم اصولاً چنین آرزویی دارند: زحمتی نکشند و به زدن حرف بی مسئولیت ادامه بدهند. بالاخره این هم تصویری است از زندگانی ایده آل.

این خطرات الان خیلی مرئی نیست یا لااقل بگویم که به چشم افرادی که دورتر از مانیتور جلوی دماغشان را نمی بینند، نمی آید. به خاطر اینکه پیامدهای وضعیت و رفتار های فعلی، تا این «اپوزیسیون بازی» ادامه دارد، از قوه به فعل نیامده و سیلی واقعیت را به صورت همه ننواخته است. البته وقتی هم نواخت، تصور نمی کنم اینها را به هوش بیاورد.

۲۶ آوریل ۲۰۲۱، ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰

rkamrane@yahoo.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate