قهر مادی را باید با قهر مادی پاسخ گفت!

جواب قهر حکومتی برای بقا، چیزی به جز قهر توده ها نیست!   هر چند با برآورد وضعیتی که درش قرار داریم، دیگر تنها جوابگویی به قهر حکومتی پاسخی در خور نیست، می بایست اهرم قهر، اهرم هجوم و حمله و نه دفاع باشد، پیروزی قیام توده ها تنها از رهگذر این روش می گذرد.

نه تنها استفاده از قهر، زمانیکه قوه قهریه دشمن، تنها پاسخ به همه مطالبات کوچک و بزرگ توده هاست، جوابی بسزاست! بلکه قهر تضمین گر پیروزی قیام است.

مارکس در مورد استفاده از قهر می گوید: ” سلاح انتقاد، به یقین نمی تواند جایگزین انتقاد به وسیله سلاح باشد، قهر مادی را باید با قهر مادی پاسخ گفت.”  مارکس بدرستی می گوید جاییکه قهر مادی حاکم است دیگه انتقاد کلامی  به آن قهر کار ساز نیست، تنها در مقابل قهر برهنه حکومتگران  قهر برهنه توده ها پاسخ مناسب آنست.

همه انقلابات تاکنونی، چه بورژوایی و چه سوسیالیستی تاکنون به شکل غالب با اعتصاب سراسری نبوده که به پیروزی رسیده بلکه قدرت همبسته توده ها در صحنه تظاهراتها و شورشهای همگانی  ودر انتها حملات مسلحانه به مراکز قدرت و در انتها به پایگاههای نظامی بوده که حکومتها را برانداخته است. آما چون صحبت بین چپها بسیار بر اعتصاب سراسری و کارسازی آن در پیروزی قیام است، می بایست، معیاری برای سنجش این احتمال در شکل معمول آن جُست، نوشته زیر گامی ست در این جهت، در دنباله این توضیح، می پردازیم به اینکه چرا قهر اقدامی به مراتب ممکنتر و عملی تاثیر گذارتر و جهش دهنده قیام عمومی توده ها در جهت سرنگونی رژیم حاکم می باشد.

برآورد احتمال اعتصابات سراسری

برای اینکه بتوانیم سطح احتمال حرکت هماهنگ و همه جانبه و سراسری طبقه کارگر را برآورد کنیم و بر حسب آن انتظارات سیاسی خود را از طبقه کارگر بر آن استوار کنیم. می بایست به آن عامل های تعیین کننده ایی بپردازیم که این پیش بینی احتمالی را به شکل نسبتا دقیق بدست می دهد. نمی توان مثلا به انتظار اعتصاب آگاهانه و جمعی سراسری بود آما ندانست درصد احتمال وقوع این مهم چه مقدار است. 

مسلما این عوامل از مهمترینهایشان در سطح جهانی، اندازه یا سطح سازمان یافته گی طبقه کارگر در تشکلهای مستقل خود چه به شکل اتحادیه ایی و چه احزاب سیاسی شان، و همچنین سطح و اندازه قوانین حمایتی و پوششی در قانون اساسی آن کشور، و سطح آزادی های سیاسی و مطبوعاتی، اعتصابی و غیره نقش تعیین کنندگی دارند.

حال این عوامل مهم را از لحاظ وضعیت کشوری در عرصه جهانی می توان در سه سطح فوقانی، میانه و پایین به آن بپردازیم. فوقانی(کشورهای توسعه یافته یا پیشرفته)، سطح میانی(کشورهای در حال توسعه، زیر کشورهای توسعه یافته) و سطح پایین( کشورهای توسعه نیافته و در حال رشد) 

 یکم، وضعیت پرولتاریا کشورهای پیشرفته در مقابل بورژوازی، که به پشتیبانی قانون دارای احزاب سیاسی و اتحادیه های مستقل خود می باشند و مطبوعات و آزادی بیان و اجتماعات و اعتصابات موجود می باشد و از سازمانیافتگی منسجم برخوردار می باشند. کارگران دارای دستمزدهای مناسب برای یک زندگی با استانداردهای امروزین همانند اروپا و آمریکا و ژاپن …، شرایط مناسب در رابطه کاری کارگر و کارفرما و ایمنی کار و محل کار، با حداقل دو هفته مرخصی سالیانه با پرداخت و پرداخت همه تعطیلات رسمی، مزایا های دیگر همچون پرداخت کارگر در مواقع بیماری جزیی مثل سرما خوردگی به مدت دوهفته در سال، بیمه درمانی، بیمه بیکاری، حق باز نشستگی و حق از کار افتادگی بر اثر حوادث کاری…، غیرو را شامل می شود. و وجود قانونی کنفدراسیون سراسری اتحادیه ایی در شاخه های متفاوت صنعتی یا حرفه ایی موجود می باشد. مثلا شرکت هواپیمایی سراسری فلان با یک اتحادیه سراسری، تصمیم به اعتصاب سراسری می گیرد و یا وارد مذاکره با کارفرما برای مطالبات کارگری به شکل سراسری می شود. می بینیم اینجا فرمان اعتصاب سراسری در همه شاخه ها به سهولت می تواند تحقق پذیرد.

دوم کشورهای در حال توسعه در رده میانه، که دارای آزادیهای نسبی سیاسی هستند آما هنوز تاثیر گذاریهای فراقانونی و حق کشی ها و قوانین غیر دموکراتیک و ضد کارگری در آن موجود می باشند و برای فعالین کارگری با ترفندهای متفاوت مشکل آفرینی می کنند و اتحادیه ها در همه حرفه ها نمی توانند اتحادیه دایر نمایند و سراسری بودن اتحادیه ها تنها در بعضی از حرفه ها موجود می باشد که تقریبا در اکثر این کشورهای میانی هنوز قوانین دموکراتیک و حقوق بشری همه جانبه جا نیافتاده است همانند ترکیه، مکزیک برزیل، هند، پاکستان، و … مبارزه کم وبیش آگاهانه سیاسی و حزبی و شکل یافته اتحادیه ایی محدودی که در بعضی از صنایع به رسمیت شناخته شده می باشد و سطح آگاهی طبقاتی نیمه آگاهانه که در سطح محدود مطالبه اقتصادی و مزایا، برای سطح زندگی معمولی در جریان است. سازمانهای امنیّت این کشورها کاملا ضد کمونیستی و علیه احزاب پیشرو و دموکراتیک عمل می کنند و تضییقات فراوانی برای کار اتحادیه ایی و بوجود آمدنشان ایجاد می کنند. آمکان اعنصابات سراسری در حد متوسط در این کشورها نصف کشورهای توسعه یافته ممکن می باشد.

سوم کشورهای نیمه توسعه یافته و در حال توسعه، که در آن بسته به اوضاع احوال سیاسی و اقتصادی در مرز خط فقر و زیر خط فقر دستمزدهای عادی محسوب می شوند  و دارای حکومتهای استبدادی و در پایینترین سطح دموکراسی بورژوایی قرار دارند و قوانینی نسبی و کمی که به نفع کارگران هم وضع شده به اجرا در نمی آیند. که معمولا کارگران درگیر مطالبه دستمزدهای  پرداخت نشده و به تعویق افتاده خود می باشند، و اگر مزایایی هم در قوانین وضع شده را به سختی و در پایینترین سطح آنرا می توانند تحقق بخشند. درگیریهای  کارگران مشکل استخدام، و در وضعیت استخدام شکل استخدام موقت و یا ذیل قرارداد سفید امضاء قرار دارند، و به پیرو آن در پوشش هیچ نوع قانونی  قرار ندارند، از جمله مزایای بیمه بیکاری و بیمه درمانی و… به آنها تعلق نمی گیرد. مشکل بیکاری و ارتش بیکاران آنها را مجبور می کند که زیر نرخ معین شده حداقل دستمزد بکار بپردازند. در این کشورها استبداد سیاسی و دیکتاتوری حاکم می باشد، آزادی احزاب و تشکل کارگری وجود ندارد و مطبوعات آزاد و آزادی بیان و اجتماعات و اعتصابات… به هیچوجه موجود نمی باشد. سیستم امنیتی آن کاملا ضد کمونیست و ضد احزاب پیشرو و دموکراتیک و حتی ضد لیبرال می باشند. اقتصاد رانتی بر آن حاکم است دور و بری های حکومتگران همه از خودشان معمولا مشتی مفتخور، فاسد، نالایق و کلاش و شریک دزد و از اقوام حکومتیان می باشند. سرکوبگری زندان و شکنجه و اعدام جزیی از مشخصات این نوع حکومتهاست. اتحادیه های مستقل کارگری حتی در اشکال پراکنده آن هم موجود نیست، اکثر فعالین کارگری و اتحادیه ایی در زندان می باشند. و به علت تضیقات و فشار امنیتی حتی به شکل شبکه ایی و نه سازمانیافته احتمال شکلگیری اعتصابات سراسری در بهترین حالت زیر پنجاه درصد و در سطح معمول و محتمل آن حدود بیست و پنج درصد است. 

البته کشور ما جایگاه طبیعی ش مابین کشورهای میانه می باشد آما در شرایط کنونی به سطح پایین تر آن به لحاظ سیاسی و اقتصادی سقوط کرده است. همچنین در کشور ما به خاطر اعتراضات سراسری بسیار که شکل قیام عمومی را به خود گرفته شاهد برخی اعتصابات سراسری در برخی حرفه ها همانند اعتصاب کامیونداران و هماهنگی سراسری معلمین و در بخش پیمانکاری پترو شیمی هم شاهد اعتصاب نسبتا بزرگی بوده ایم که در همراهی سیاسی قیام هم بوده اند. در شرایط قیام ها می توان گفت چیزی که احتمال وقوع بیست یا سی درصدی را داراست ناگهان تا مرز شصت تا هفتاد درصد می تواند صعود داشته باشد.

آما در حالت خارج از قیامها درصد احتمال اعتصاب سراسری در کشورهای با وضعیت ایران کنونی و پایینتر از ایران درصد وقوع اعتصابات سراسری در همه شاخه های صنعت و حرفه ها درصدی خیلی کم و به بیانی اعتصاب سراسری کاملا ناممکن خواهد بود.

لنین می گوید:” لازم بود به توده ها فهمانده شود که اعتصاب مسالمت آمیز غیرممکن است و لزوم یک مبارزهء مسلحانه و بیرحمانه را به آن توضیح داد و سرانجام اکنون ما باید ،آشکارا و با صدای رسا به عدم کفایت اعتصاب‌های سیاسی اعتراف کنیم.باید قیام مسلحانه را در میان وسیع‌ترین توده ها تبلیغ نمائیم.”

قهر و قیام، لازم و ملزوم یکدیگرند، یکی بدون دیگری معیوب و نازاست!

البته تشویق به کار چریکی و جنگ و گریز شهری و حمله ضربتی و نظامی به پایگاههای نظامی وارگانهای سرکوب رژیم و حمله نظامی به یگان های سرکوبی که در راه سرکوب و دستگیری و بعدتر شکنجه معترضین که در حال حرکتند، مطالبه خیلی بزرگی ست، و عملی ست قهرمانانه که تنها از محدودی بر می آید، عملیاتی که شرکت در آن با بود و نبود آدمی سر کار دارد، که سرکوبگرانی را هم به درک واصل می کند که رژیم را برای استخدام قوای سرکوب بعدی دچار مشکل بزرگی خواهی کرد، و همچنین در تضعیف روحیه نیروی مزدور و بالا رفتن روحیه توده ها هم مدد رسانی والایی می نماید. البته دور از انتظار نیست انگشت شماری حاضر و آماده چنین جانفشانی و قهرمانی باشند. تنها آنهاییکه با انگیزه های والای انسانی درگیرند و تا زمانیکه غاصبان و آدمکشان اینجنینی بر سرنوشتشان حاکم هستند، وارد این گونه مبارازات از جان گذشته و تعیین کننده می شوند. 

رژیم را بدون بازوی قهریه اش تصور کنید، چقدر در مقابل شورش توده ها که با کمی قهر همراه باشد دوام خواهد آورد؟ مسلما دو روز هم دوام نخواهند آورد. پس قوای قهریه رژیم در ماندگاری این رژیم و به عقب راندن قیام توده ایی  عامل تعیین کنند ه گی داراست. عامل باز دارنده توده ها در پرهیز از برخورد قهری با رژیم جنایتکار و سرکوبگر  درعدم  توازن قوه قهریه در دست آنها و دست توده هاست که با یک حساب کتاب ساده دستگیرمان می شود که در تقابل کلاسیک جنگی با این نیروی سرکوب حکومتی شکست ما حتمی خواهد بود. 

آما مژده که راه دیگری موجود است که عدم توازن تسلیحاتی، دیگر عامل تعیین کنندگی دارا نیست و آن راه، راه جنگ چریکی به مفهوم حمله غافلگیرانه و گریز می باشد. که هزینه های جانی را در قیاس با جنگهای کلاسیک خط خاکریزهای مشخص ما و خط خاکریزهای آنها تا اندازه ایی چشمگیر پایین می آورد، در حدی که  شما در چنین جنگهای غافلگیرانه علیه دشمن شانس بالایی دارید که حتی بدون تلفات عملیاتی، به سلامت به مخفیگاه های خود باز گردید. 

حالا در نظر بگیرید با چنین هزینه ناچیز حمله چریکی ضربتی و غافلگیرانه به پایگاهای دشمن و یگانهای سرکوبی که در حال حرکت برای سرکوب معترضین هستند و شما آنها را به طُرق قهری منهدم می سازید، مثل  بمب گذاری یا حمله کوکتل مولوتوفی در مسیر حرکت این جنایتکاران و یا هدف گلوله قرار دادن آنها، چه کمک بزرگی برای پیروزی قیام خواهد بود. آیا آن زمان به این فکر خواهید کرد که صبر کنیم تا اعتصابات سراسری راه بیافتد تا بعد جنگ مسلحانه توده ایی کنیم؟ مسلما اگر هزینه جانی برای ما در حمله نظامی و نیست و نابود کردن دشمن و ایجاد وحشت مابین مزدوران به کمترین حد امکان موجود تبدیل شود دیگر بحثهای دیگر در باب انجام این عملیاتها ثانویه می گردند. مسلما اگر هزینه جانی این اقدامات قهری موجود نمی بود، همه تایید می کنیم در مقابل قهر حکومتی برای ماندگاری بهترین اقدام موثر قهر متقابل می باشد. 

مروری بر قیامهای بر حذر داشته شده در کاربرد قهر که از جانب همه احزاب و چپ و راست منجر به شکست همه قیامهای تاکنونی بود. وقت آنست که به تبلیغ فعال استفاده از قهر و ایجاد گروه های کوچک چهار یا پنچ نفره نمود. رویارویی خیابانی و اعتراضات ۸۸، ۹۶، ،۹۸ ۱۴۰۰،و ۱۴۰۱ به خاطر مهسا که توده ها کل حکومت را نشانه رفتند، در نهایت با سرکوب بیرحمانه رژیم با زندانیانی بسیار و کشته و زخمی شدن بسیارانی مواجه شد، آما بر آمد قیامی دیگر محتوم می باشد. هضم این هزینه ها و تجدید قوای دوباره معمولا زمان بر است. به همین خاطر انگلس بدرستی می گوید: ” هرگز دست به قیام نزنید، اما اگر آنرا آغازیدید، متوجه باشید که باید قاطعانه تا آخر راه بروید.” این یادآوری ست به همه مبارزین که تدارکات قهری را پیشاپیش آماده سازیم که تا در همراهی قیام توده ها بتوانیم بازوی قهریه قیام برای به سرانجام رساندن قیام باشیم، بدون قوه قهریه، پیروزی قیام اصلا ممکن نیست.

 همه می دانیم اگر صحبت اینست که اینها را با اعتصابات کارگری از بین ببریم، اعتصابی که همه جانبه و فراگیر و سراسری اتفاق بیافتد اگر این آرزو از محالات نباشد به یقین اتفاق نادریست، که به این سادگی شکل نخواهد گرفت و اگرهم  بگیرد مسلما بدون نیروی سازمان یافته مسلح و  قیام مسلحانه برای فتح پایانی مراکز دولتی قدرت و ارگانها و پایگاه های اساسی این قیام پیروز نخواهد شد.

همه می دانیم اعتصابات و اعتراضات پراکنده، کاری از پیش نمی برند. آما در زمان گرماگرم قیام توده ها و اعتصابات پراکنده کارگران، اگر هسته های مسلح چریکی با عملیات قهری هزینه های قابل توجه ایی که به نیرهای سرکوب وارد می کنند و این قهر گسترشش به همراه قیام هر روز از روز پیش به شکل قابل توجه ایی بالا برود و هسته های محلی قهری شکل گسترده ایی بیآبد به حتم می توان گفت، بدون احتیاج به اعتصابات سراسری به تجربه تاریخی ده ها انقلابات مختلف تاکنونی حکومت واژگون خواهد شد. 

قدرت قهر انقلابی را دست کم نگیریم، نیروی قهر بازوی تنومند توده ها ست که نه تنها در مقابل نیروهای سرکوب قرار می گیرد و آنها را سر جاشان می نشیناند، بلکه نیرویی ست که به محل و پایگاههای دشمن حمله می برد و آنها را در خود مقر هاشان به نیستی می فرستد. اکثر سازمانهای سیاسی چه چپ چه راست تاکنونی، نوع قهری، مبارزه را به جد ترویج نمی کنند، و بنوعی تمام تکیه گاهشان مبارزات مدنی همانند اعتصاب و یا شکل اغواگر دیگر آن اعتصاب سراسری که ممکن بودن آنها خیلی نادر و بعید است و مبارزات مدنی دیگر همانند تحصن و اعتراضهای مسالمت آمیز و … می پردازند. این یک ضعف بزرگ جنبش ضد استبدادی و عدالت اجتماعی کنونی ست، می توان گفت فرار دائم از قهر انقلابی امروز نوعی دگم است که می اندیشد قهر انقلابی کلا ایده ایی نادرست است و خشونت در مقابل ایده مسالمت، می گذارند که طوری جلوه دهند، که نیروی مردمی هم قهرشان به یکسان قهر و خشونت حکومتگران است، که این کاملا منطق سفسطه گرانه است زیرا قهر توده ها برای احقاق حق است آما قهر حکام قهر برای سلطه و ظلم و ستم است، قهر توده ها رهایی بخش است.  همچنین یک نگاه بدون پیش ذهنیت به ما نشان می دهد که در طول تاریخ  از اسپارتاکوس تا ویتنام و … این نیروی قهر بوده است که در همه جنگهای طبقاتی و سرنگونی ها تنها نیروی تفوق توده ها در تاریخ بوده است. کاملا روشن است در هم آمیخته گی قهر و قیام تنها در دوره هایی از تاریخ یک کشور به آن نقطه لازم و ملزوم می رسند که از همه فاز های لازم پیشنی برای رسیدن به نقطه گذر کرده باشند مثلا می توان گفت قیام ۸۸ که زیر عنوان “رای م کو” براه افتاد یکی از فازهای گذر به ۹۶ ۹۸ و ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱  فازهای متفاوتی هست که در کنش و واکنش توده ها با حکومتگران امروز ما را به این درآمیزی لازم و ملزوم قهر و قیام رسانده است. مسلما موضوعیت یافته گی قهر و قیام امروز طی پروسه تاریخی شکل پذیرفته نه بر خاسته از اراده این یا آن فرد، همانطوریکه شاهد مثالهای متفاوت قهر در همه قیامهای ۹۶ تا به امروز بوده ایم. آما امروز به آن نقطه تعین یافته گی رسیده ایم که می بایست آگاهانه به بوجود آوردن هسته ها مسلح چریکی اقدام نمود.

البته موافقم که رژیم مثلا در کردستان در جهت تهییج قیام زودرس مسلحانه می بود که با سابقه قدیمی این منطقه هماهنگ بود، که رژیم می توانست با بهانه مسئله جدایی طلبی و جنگ مسلحانه سرکوب شدیدی را براه بیندازد که تا سالها، کردستان نتواند به خاطر سرکوب نسل کشانه کمر راست نکند. پس می بایست در نظر داشت که در بکار گیری تاکتیکهای قهری درست، اقدام نماییم. کردستان و جاهای دیگر زمینه یک اعتراض مسلحانه فراگیر توده ایی را دارند و این زمانی ممکن می گردد که مبارزات چریکی مسلحانه اول در شهرهای بزرگ مثل تهران و اصفهان و تبریز و مشهد و… برای مدتی شروع شود و با جا افتادن حرکتهای نظامی و قهری علیه حکومت فضا برای کردستان و بلوچستان و ترکمن صحرا و خوزستان و … فراهم می شود تا یک قیام قهری سراسری بزرگ شکل بگیرد و کار رژیم را بسازد.

 در اینجا یاد آور شوم، سهولت ایجاد قوه قهر انقلابی همگانی و سهولت پیروزیش بسیار راحتر از ایجاد اعتصابات بزرگ و یا اعتصاب سراسری و پیروزی بدان طریق ست. البته همه می دانیم، انقلاب کارگری محتاج حضور گسترده کارگران و پیروزی از طریق خود آنهاست. آما همچنین می دانیم که فشار سرکوب رژیم هم بیشتر از هر مکانی بر سر کارگران و ایجاد سازمانهای فراگیر آنهاست. آما با براندازی این رژیم سفاک استبدادی مذهبی و سرمایه داری  طولی نخواهد انجامید که کارگران خود را آماده سکان داری حاکمیت خود گردانند.

شکل گیری یک قیام قهری توده ایی سراسری، از ایجاد هسته های کوچک قهری چند نفری چریکهای شهری به آسانی شکل می گیرد و در قیامها که بستر رشد تصاعدی این نوع هسته های ضربتی و تبدیل آن به قیام قهری گسترده است می تواند آن حلقه گم شده ناکامی قیامهای تاکنونی باشد. قهر در میان ما ایرانی ها می بایست اجر قرب و والایی می داشته که ما به کسی که پیروز نهایی کاریست می گوییم “قهر”مان. می بایست در این جهت که قهر و قیام تنها با هم گرانتی پیروزی هستند تبلیغ شود باید به نیروهای چپ و کمونیست و نیروهای پیشرو نهیب بر آورد که از پیله فرار از قهر بیرون آیند بر قهر انقلابی قدری غور و تفحص کنند برای پیروزی قیام به و مددرسانی و تدارک و ایجاد هسته ها سرخ چریکی قیام مسلحانه و به قهر انقلابی به قهرمانی یاری رسانند.

جوینده

هفت شهریور ۱۴۰۲- ۲۹ آگوست ۲۰۲۳

یادداشتها:

اقدام به حملات تحت شرایط مطلوب فقط حق هر انقلابی نیست ،بلکه وظیفه واضح اوست،کشتن جاسوسان،افراد پلیس،ژاندارمها،منفجر کردن مقرهای پلیس،آزاد کردن زندانیان،مصادره کردن وجوه دولتی برای نیازهای قیام،چنین عملیات هایی هم اکنون هر کجا که قیام شایع است باید انجام شوند،…

ولادیمیر لنین

ما بی پروا هستیم ،ما مراعات شما را طلب نمی کنیم،وقتی نوبت ما برسد برای ایجاد حکومت روبسپیری نیازی به بهانه نداریم ،اما تروریستهای طرفدار سلطنت،جهادیان خدا و رحمت حق،در تئوری بزدل،دو رو و ریا کار و در عمل وحشی ،حقیر موذی هستند و در هر دو جنبه تئوری و عمل بی شرافت .

کارل مارکس 

نوشته لنین: توصیه یک ناظر

من این سطور را در ۸ اکتبر می نویسم و امید کمی دارم که تا ۹ اکتبر به رفقای پتروگراد برسد. این امکان وجود دارد که آنها خیلی دیر وارد شوند، زیرا کنگره شوراهای شمالی برای ۱۰ اکتبر تعیین شده است. با این وجود، در صورتی که اقدام احتمالی کارگران و سربازان پتروگراد و کل “منطقه” به زودی انجام شود، اما هنوز انجام نشده است، سعی خواهم کرد “توصیه ایی بعنوان یک ناظر” خود را ارائه دهم.

روشن است که تمام قدرت باید به شوراها منتقل شود. برای هر بلشویکی باید به همان اندازه غیرقابل انکار باشد که قدرت انقلابی پرولتاریا (یا قدرت بلشویکی – که اکنون هر دو یک چیز است) از نهایت همدردی و حمایت بی‌قید و شرط همه مردم زحمتکش و استثمار شده در سراسر جهان به طور کلی، و همچنین به ویژه در کشورهای متخاصم و به ویژه در میان دهقانان روسیه برخوردار است. نیازی به پرداختن به این حقایقی که مدتی بسیار شناخته شده ست نیست.

آنچه باید با آن برخورد شود چیزی است که احتمالاً برای همه رفقا کاملاً روشن نیست، یعنی اینکه در عمل انتقال قدرت به شوراها، اکنون به معنای قیام مسلحانه است. این امر بدیهی به نظر می رسد، اما همه به این نکته فکر نمی کنند یا نمی اندیشند. انکار قیام مسلحانه اکنون به معنای نفی شعار کلیدی بلشویسم (همه قدرت به شوراها) و به طور کلی انترناسیونالیسم انقلابی پرولتری است.

اما قیام مسلحانه شکل خاصی از مبارزه سیاسی است که تابع قوانین خاصی است که باید به آن فکر کرد. کارل مارکس این حقیقت را با وضوح قابل توجهی بیان کرد وقتی نوشت: «قیام به اندازه جنگ هنری است». 

از قواعد اصلی این هنر، مارکس به موارد زیر اشاره کرد: 

  1. هرگز دست به قیام نزنید، اما اگر آنرا آغازیدید متوجه باشید که باید قاطعانه تا آخر راه بروید.
  2. برتری زیادی از نیروها را در نقطه تعیین کننده و در لحظه تعیین کننده متمرکز کنید، در غیر این صورت دشمن که از مزیت آمادگی و سازماندهی بهتر برخوردار است، شورشیان(شما) را نابود خواهد کرد.
  3. هنگامی که قیام آغاز شد، باید با بیشترین عزم راسخ عمل کرد، و به هر طریق، بی هیچ تردیدی، تهاجمی عمل نمایید. دفاع، مرگ هر خیزش مسلحانه است.»
  4. ۴ (باید کوشيد تا دشمن را غافلگير ساخت و از لحظه ای که واحدهای ارتش او در مناطق مختلف پخش هستند، استفاده کرد.
  5. ۵ (باید هر روز (و چنانچه فقط پای یک شهر در ميان باشد می توان گفت هر ساعت) کاميابی هایی ولو جزئی به دست آورد و به هر قيمتی شده « تفوق روحی » را حفظ کرد.

مارکس درس های تمام انقلابها را در زمينه قيام مسلحانه در این سخنان دانتون – بزرگ ترین استاد تاکتيک انقلاب در تاریخ – تلخيص کرده است : « تهور، تهور و باز هم تهور ».اگر بخواهيم این سخنان را در محيط روسيه و در این اکتبر سال ١٩١٧ به کار بندیم ، معنای آن چنين می شود : تعرض همزمان و هر چه ناگهانی تر و سریع تر به پطروگراد که حتماً باید هم از خارج باشد و هم از داخل، هم ازکوی های کارگری باشد و هم از فنلاند و روال و کرونشتات، تعرض تمامی نيروی دریایی و تمرکز نيرویی با تفوقی عظيم بر نيروی ١۵-٢٠هزار نفری (و شاید هم بيشتر) « گارد بورژوایی » (دانشجویان دانشکده افسری) و « واحد های وانده »* (بخشی از قزاقان)و غيره.باید سه نيروی عمده ما یعنی نيروی دریایی، کارگران و واحدهای ارتشی به قسمی با یکدیگر ترکيب شوند که آماج های زیرین حتماً به تصرف درآیند و به بهای هر تلفاتی نگاه داشته شوند :

الف) تلفن؛ ب) تلگراف؛ ج) ایستگاههای راه آهن؛ د) در درجه اول پل ها.باید از استوارترین عناصر(« گروههای ضربتی » ما و جوانان کارگر و نيز بهترین ناویان) گروههای کوچکی تشکيل داد تا  مهم ترین نقاط را اشغال کنند و در همه جا و در تمام عمليات مهم شرکت ورزند، مثلا : پطروگراد را محاصره و رابطه آن را با نقاط دیگر قطع کنند و با حمله مشترک و هماهنگ نيروی دریایی و کارگران و واحدهای ارتشی به تصرف درآورند. چنين است هدفی که دستيابی بدان لازمه اش هنر و تهور سه باره است.

باید از بهترین کارگران مجهز به تفنگ و نارنجک گروههایی تشکيل شود که بر « مراکز » دشمن (دانشکده های افسری،تلگراف و تلفن و غيره) حمله برند و آنها را با شعار : مرگ تا آخرین نفر، ولی راه عبور به دشمن ندادن، محاصره کنند.اميدواریم که در صورت تصميم به عمل، وصایای سترگ دانتون و مارکس از سوی رهبران چنان که باید و شاید به کار بسته شود. کاميابی انقلاب روسيه و انقلاب جهانی در گرو دو تا سه روز پیکار  است.

ولادیمیر لنین  اکتبر ۱۹۱۷ (یادداشت: البته نوشته اییکه لنین آنرا بنام مارکس نمون وار ارائه داده متعلق به انگلس است)

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate