وقتی از آگاهی طبقاتی می گوییم؟ منظور کدام آگاهی ست؟ 

وقتی از آگاهی طبقاتی می گوییم؟ منظور کدام آگاهی ست؟ 

منظور آگاهی کمونیستی است، آگاهی کمونیستی از نوع مارکسی آن. 

کمونیسم مارکسی چیست؟ کمونیسمی ست که از مالکیت و کار مزدی و طبقات و حزب و دولت و … در آن خبری نیست. و همه امورات به شکل جمعی تصمیمگیری و به آنجام می رسد. و منظور از آگاهی، دانش به چنین بدیلی در مقابل نظم سرمایه داری است.

بدیل نظم سرمایه، کمونیسم است، که به بیانی رهایی انسان کمونیسم است. معمولا رهایی نزد هر کس و هر جماعت و طبقه و قشری مفهوم خاص خود را دارد. مفهوم رهایی نزد جماعت دینی/مذهبی، اذعان به وجود خدا و آخرت و اجابت مناسک و رسوم مذهبی است، و از این ره، رهایی در این دنیا و آخرت مژدگانی داده می شود. رهایی نزد هگل ذهنی ست و ابر-انسان شدن همانند اسکندر و ناپلئون و مسیح و … و تحقق خودآگاهی روح سرآغاز این حرکت و سرانجامش رهایی است. و در نظم سرمایه هم اینگونه القاء می کنند که رهایی یعنی به شکل هدفمند تنها به اندوختن ثروت فکر و تلاش کنی و روزی سرمایه دار می شوید و پول بسیار رهایی شما را فراهم می آورد. تنها کمونیسم است که رهایی همگانی انسانها را در ارتباط با جهان مادی و مراودات و روابط روزمره انسانها در تولید نیازهای انسانی و مناسبات فی مابین جستجو می کند و خواهان روابطی ست که در این مناسبات انسانها آزاد و برابر و رها در کنار هم به زندگی می پردازند.

مبارزه طبقاتی زمانی به آگاهی طبقاتی مبدل می شود که به کمونیسم برسد. یک عنصر تلفیقی دیگر نقش تعیین کننده را ایفا می نماید، که بدون آن این آگاهی ناقص می باشد. آن عنصر تلفیقی مارکسیسم می باشد. یعنی زمانیکه آگاهی طبقاتی با پیوند  کمونیستی و مارکسیستی شکل گیرد، آنگاه هست که به سلاحی موثر و برنده و هدفمند در دستان طبقه کارگر مبدل می گردد. 

بنابرین دو عنصر مهم تلفیقی آگاهی طبقاتی، مارکسیسم و کمونیسم است. در مبارزات طبقاتی کارگران همانطوریکه لنین بر آن تاکید کرد از محدوده آگاهی اتحادیه ایی فراتر نخواهد رفت، و تنها قادر است در جهت اصلاح وضعیت کارگران در نظم سرمایه عمل نمآید و در جنب سیاسی آن تنها می تواند قوانین اصلاحی را برای بهتر شدن زندگیشان به تصویب برسانند. همین گونه که امروزه در مبارزه طبقاتی کارگران توسط اتحادیه هایشان مشاهده می گردد. مبارزه طبقاتی که تنها با آگاهی کمونیستی شکل می گیرد می تواند ورای این عملکرد، در مقابل نظم سرمایه، بدیل رهایی خود را ارائه دهد. می دانیم تنها کمونیسمی که بر نقد مارکسیستی نظم سرمایه استوار است، می تواند نقشه موفقیت آمیز راه رسیدن به کمونیسم را فراهم سازد. 

اهمیت آگاهی کمونیستی نقش بسیار پر اهمیت و حیاتی را در جنبش مبارزاتی طبقاتی، طبقه کارگر بازی می نماید. زیرا بدون آگاهی کمونیستی که همانا دانش به بدیل کمونیسم برای رهایی بشریت است، هیچگاه مبارزات طبقاتی به سرانجام نخواهد رسید. به این منظور کارگران با عمل و اذعان به باور به کمونیسم برای رسیدن به مقصود خویش می بایست فعال باشند. تنها کارگران کمونیست با کمیّت قابل اتکاء می توانند بدیل کمونیستی خود را برقرار سازند. نمی توان با مسکوت گذاردن کمونیسم مسلما به کمونیسم رسید. برای رسیدن به کمونیسم می بایست کارگران کمونیست، به صدای بلند کمونیست بودن خود را اعلان بدارند و با ترویج کمونیسم مارکسی میان همکاران خود کمیّت لازم را برای انقلاب کمونیستی آماده نمایند. 

بنابرین لازمه انقلاب کمونیستی این است که کارگران می بایست کمونیست شوند تا بدیل کمونیستی را بتوانند برقرار سازند. پس نمی توان تنها سندیکالیست بود، می بایست در وهله اول کمونیست بود و بعد سندیکایی تا در جهت این هدف در هر قدم مبارزاتی به سوی هدف رهنمون شد. کارگران با آگاهی طبقاتی برای متشکل عمل کردن احتیاج به حزب کمونیستی دارند که خارج از محدودیتهای محیط کار در آن متشکل گردند و این حزب عامل وصل همه کارگران کمونیست در همه شاخه های شغلی به شکل سراسری عمل می نماید. حزبی سیاسی طبقاتی و کمونیستی که حلقه واسط همه مبارزات کارگری در همه شاخه ها کاری می باشد. مطالبات کارگران در سطح وسیع همانند هم می باشد. از دستمزدهای مناسب تا حق بیمه های متفاوت از بیمه درمانی تا بیمه بیکاری و استانداردهای ایمنی کار و غیره. و می توان توسط حزبی سراسری این مطالبات همگون را به شکل همگانیش پیش برد.

مارکس بر این مهم، کمونیسم و کمونیست بودن، از بدو آشنایش با ایده کمونیسم بر آن تاکید داشت و به اشاعه آن می پرداخت و برای این ایده نقش مرکزی قائل بود. در ایدئولوژی آلمانی بر “ضرورت انقلاب کمونیستی” تاکید می ورزد.” ۳) در تمام انقلاب ها تاکنون، عملکرد فرماسیون/ شیوه تولید همیشه بدون تغییر مانده، و فقط مسئله تقسیم متفاوت شیوه فعالیتها ، شکل جدید تقسیم کار به اشخاص بوده است، در حالی که انقلاب کمونیستی علیه فرماسیون/شیوه قبلی تولید است، کارگری(کارمزدی) را از بین می برد ، و قانون طبقاتی را و خود طبقات را از میان بر می دارد،” در “مقرّرات اتحادیۀ کمونیست ها ۱۸۴۷ ماده ۱. هدف اتحادیه، عبارت است از سرنگونی بورژوازی، حاکمیت پرولتاریا، الغای جامعۀ بورژوازی کهن که بر آنتاگونیسم طبقاتی استوار است، و بنیان نهادن جامعه ای نوین عاری از طبقات و مالکیت خصوصی. ماده ۲. شرایط عضویت عبارت است از: ج) التزام به کمونیسم؛ د) پرهیز از شرکت در انجمن های سیاسی یا ملی ضدّ کمونیستی، و …” و در  مانیفست کمونیست  ۱۸۴۸ “کمونیستها با پرولترها بطور کلی چه نسبتی دارند؟ کمونیستها یک حزب خاص در مقابل دیگر احزاب کارگری نیستند. آن ها منافعی جدا از منافع کل پرولتاریا ندارند. آن ها اصول* ویژه ای را َعلم نمی کنند که جنبش پرولتاریائی را مطابق آن ها قالب بگیرند. ” …. ” پس کمونیستها از لحاظ عمل، مصمم ترین و پیگیرترین بخش احزاب کارگری همه کشورها هستند، و از لحاظ تئوریک امتیازشان بر بقیۀ توده پرولتاریا در روشن بینی شرایط، مسیر و نتایج عمومی حرکت پرولتاریائی است.  ” 

و در اولین بین الملل کارگری ۱۸۶۴ به شکل پوشیده فقط با اکتفا به نفی بورژوازی، به خاطر مخالفت پرودون و باکونین در پس زدن هر نوع دکترین خاصی در جنبش اتحادیه ایی در اولین بین الملل کارگری ۱۸۶۴ نامی از کمونیسم نیآمده و در آنجا با نفی بورژوازی فی الواقع آن کاری که در کمونیزم انجام می شود را تاکید می کند و در برنامه گوتا ۱۸۷۵.. هم مارکس بر کمونیسم به عنوان بدیل سرمایه تاکید می ورزد.” بين جامعۀ سرمايه دارى و جامعۀ كمونيستى يك دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر اين دورۀ تحول، يك دورۀ گذار سياسى نيز هست كه دولت در آن چيزى نمى تواند باشد جز ديكتاتورى انقلابى پرولتاريا.” 

بدون آگاهی کمونیستی مبارزه طبقاتی آینده ایی برای رهایی نخواهد داشت. مبارزه طبقاتی در تلفیق با آگاهی کمونیستی هست که به آگاهی طبقاتی فرا می روید. و از آنجا به لزوم حزب کمونیستی مارکسیستی به عنوان هسته منسجم تشکیلاتی خود پی می برد.

حسین جوینده

ارجاعات:

“گفتیم که بین کارگران آگاهی کمونیست۱ نمی توانست وجود داشته باشد؛ و این می بایست از بیرون برایشان آورده می شد. تاریخ کلیهٔ کشورها نشان می دهد که طبقۀ کارگر با اتکای صرف به تلاش خودش، فقط می تواند به آگاهی تریدیونيونيستى دست یابد، بعبارت دیگر، اقناع شود که تجمع در اتحادیه ها، مبارزه علیه کارفرمایان، و فشار بر حکومت بمنظور تصویب قوانین کار و غيره ضروری هستند. “   “لنین چه باید کرد” 

  1. آگاهی کمونیستی به معنی همان “آگاهی سوسیال دموکراتیک” لنین در جمله است، که خود لنین هم به این معنا آنرا نگاشت. برای تاکید واضعتر منظور من یکی را بجای دیگری گماردم.
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate