آیا کمونیستها “قزمیت” هستند؟ ‎‎

آیا کمونیستها “قزمیت” هستند؟ ‎‎

ایرج مصداقی در‌حمایت از سلطنت طلبان و شاهدوستان سنگ تمام گذاشته است .مصداقی که در توجیه جنایات دوران پهلوی یدطولایی دارد، همزمان نفرت عجیبی از کمونیستها و مجاهدین خلق دارد. تا جاییکه اگر قدرت و امکانی داشت, بطور حتم یکی از آنها را زنده نمی گذاشت و همگی را از دم تیغ می گذراند. منتها، مدتی است که خشم و کینهٔ او نسبت به جریانات چپ و‌کمونیست، بصورت تصاعدی بالا رفته و در استفاده از صفات ناجور در حمله به آنها به سیم آخر زده است. ایرج مصداقی مدتی بود که از عبارت ” چپ درمانده و وامانده” برای اشاره به جریانات چپ و کمونیست ایرانی در خارج کشور استفاده می کرد، ولی الآن مدتی است که واژهٔ «قزمیت » را هم به دایرهٔ لغات خویش افزوده است و مخالفین چپ جمهوری اسلامی را ” کمونیست های قزمیت ” خطاب می کند. این در حالی است که بعضی کمونیست ها با او دوست هستند و ایشان را بخاطر ضدیت با مجاهدین خیلی هم دوست دارند. برای نمونه، آقای بابک یزدی از اعضای حزب کمونیست کارگری ایران ( شاخهٔ حمید تقوایی) با نوشتن « نامه ای سرگشاده به او»، ایشان را ” ایرج جان” ! خطاب کرده است، اما ایرج برای کمونیستها از لغت «قزمیت »استفاده می کند. تازه، عباس منصوران نیز با اینکه در طی دادگاه حمید نوری در استکهلم از مصداقی دفاع می کرد نیز از نظر مصداقی جزو «قزمیت»ها محسوب می شود. زیرا، مصداقی به یک فرد و یا سازمان مشخص و خاصی اشاره نکرده است، او همهٔ کمونیست های ایرانی را « قزمیت» معرفی کرده است. بر اساس فرهنگ معین معنی قزمیت چنین است:« زهوار در رفته ، درب و داغون ، فاقد کارآیی» . یعنی چپ ها و کمونیست های ایرانی در خارج کشور به چنان‌روزی افتاده اند که به نظر مصداقی به قزمیت تبدیل شده اند؟ او نزدیک به ۱۲ سال است که عمر و زندگی خویش را بطور شبانه روزی صرف حمله و فحش و بد و بیراه دادن به مجاهدین و بویژه شخص مسعود و مریم رجوی کرده است،تا جاییکه دشمنی با مجاهدین ‌شورای ملی مقاومت به بخشی از هویت او تبدیل شده است. ولی از وقتیکه به جرگهٔ عاشقان و سرسپردگان شاهزاده رضا پهلوی پیوسته است، برای خوشایند لات و لوتهای شاهدوست، کمونیست ها ‌وچپ ها را هم از توپخانهٔ فحش و دشنام های خویش در امان نگذاشته است. براستی چرا چنین است؟
برای اینکه ایرج مصداقی در راستای شعار معروف یاسمین پهلوی، همسر شاهزاده رضا پهلوی یعنی: «مرگ بر سه مفسد! ملا، چپی، مجاهد»! سیر می کند! ایرج‌ برای جلب اعتماد شاهدوستان و سرکردهٔ آنان رضا پهلوی و تف‌کردن به گذشته خود و درخواست عفو ملوکانه از شاهزادهٔ پاسدار نشان می بایستی نخست، با تکرار حرفهای پرویز ثابتی و توجیه جنایات ساواک‌ شاهنشاهی، بدترین توهین ها را نثار چپ ها و کنونیست ها در گذشته و حال نماید تا شاید مورد قبول سلطنت طلبان قرار گیرد. ایرج مصداقی در توبه کردن به بارگاه شیخ سابقهٔ بدی در کارنامهٔ خود دارد. برای همین، نفرت مصداقی از آخوند و‌ملا دروغین و صوری است. چون مصداقی شاهدوست و سلطنت طلب،بخوبی می داند که چابلوسی و نوکری برای خاندان پهلوی، جدا از عشق و علاقه او به شیخ و آخوندها نیست.زیرا شاه و شیخ سر و ته یک کرباسند. کسی که واقعاً و از ته دل از کمونیست ها و مجاهدین نفرت داشته باشد و هی تکرار کند که « من شاهزاده رضا پهلوی را به همه مخالفین رژیم ترجیح می دهم»، آنهم در حالی که از عشق و علاقه رضا پهلوی به سازمان سپاه و بسیج خبر دارد، پس شعارهای که بر علیه سپاه و بسیج سر می دهد کشکی و توخالی است. ایرج مصداقی هم دوست دارد خود را مخالف سپاه و بسیج معرفی کند و هم اصرار دارد غلام حلقه به گوش رضا پهلوی و‌خانم فرح باشد، او هم خود را «چپ و جمهوریخواه» معرفی می کند و در همان لحظه نیز از خاندان پهلوی و سلطنت حمایت بی دریغ می نماید و می گوید که اگر قرار بر انتخاب باشد فقط و فقط رضا پهلوی را بعنوان رهبر آینده ایران انتخاب خواهد کرد!!! به این خصوصیت ایرج مصداقی می گویند” اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی که علائم آن چنین است:«روان‌گسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی (به انگلیسی : Schizophrenia) یک اختلال روانی است که با دوره‌های مداوم یا قاطی کردن مشخص می‌شود. علائم اصلی شامل توهم،هذیان گویی و اختلال روانی است. علائم معمولاً به تدریج بروز پیدا می‌کنند، در اوایل بزرگسالی شروع می‌شوند و در بسیاری از موارد هرگز به‌طور کامل برطرف نمی‌شوند.»( برگرفته شده از گوگل).
واقعییت اینست که ایرج مصداقی را مجاهدین و بعضی نیروهای چپ و کمونیست در خارج کشور به مصداقی هم اکنونی تبدیل کردند. بواقع، مجاهدین خلق بخاطر اعتمادی که به او داشتند، نقش اصلی را در معرفی آثار و نوشته های او در خارج کشور داشتند. هواداران این سازمان در هر میز کتاب و تظاهرات و اعتراض و گردهمایی کتابهای خاطرات زندان ایرج مصداقی را پخش و توزیع می کردند و حتی در دفاع از او با خیلی هم درگیری لفظی پیدا می نمودند.در همان زمان، خیلی از نیروهای چپ و کمونیست، بویژه طیف فدایی و کومله، مصداقی را با آن همه اطلاعاتی که در بارهٔ جزئیات همهٔ زندان‌ها و شکنجه گاههای جمهوری اسلامی داشت، مشکوک و زیر سؤال می بردند و می گفتند مگر امکان دارد که کسی در زندانهای رژیم بوده باشد و با آن همه محدودیت حتی از زندانی زنان و تعداد اعدام شدگان دههٔ شصت با آن دقت بالا خبردار داشته باشد؟ در ضمن بعد از جدایی مصداقی از مجاهدین که بشدت احساس تنهایی و‌بی کسی می کرد، باز هم بعضی بچه های چپ و کمونیست بودند که با توجه به بیماری خودشیفتگی و نارسیسم او، برایش جلسهٔ سخنرانی و خاطره گویی می گذاشتند تا دچار افسردگی و گوشه گیری و خودکشی نشود. حالا، او همین کمونیستها را قزمیت و درمانده و وامانده خطاب می کند و از شکنجه گر سابق ساواک‌، پرویز ثابتی ستایش و تعریف و تمجید می کند و برای خودشیرینی، از اینگه دایی اش ، احمد علی محققی نقش مهمی در قتل عام حماسه آفرینان سیاهکل در سال ۱۳۴۹ داشته است، به خود می بالد و در هر برنامه و مصاحبهٔ تلویزیونی و‌ رادیویی با افتخار از دایی قاتل خویش نام می برد.از خواهر زادهٔ احمد علی قاتل، چیزی بهتر از این درست نمی شود. این هم معرفی کوتاه از دایی ایرج مصداقی!« احمدعلی محققی( مرگ اردیبهشت ۱۳۸۸ در تهران) سپهبد نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی و آخرین فرمانده ژاندارمری در دوره شاه بود. وی پس از بقدرت رسیدن خمینی از سوی مهدی بازرگان به عنوان سرپرست ژاندارمری کل کشور منصوب شد که دوران خدمتش در این مقام بیش از ۳ روز طول نکشید (از ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ تا ۲۵ بهمن ۱۳۵۷). وی فرماندهی نیروهای نظامی اعزامی از تهران برای سروکوب قهرمانان سیاهکل در سال ۱۳۴۹ را برعهده داشت.(ویکیپدیا)-
سیامک دهقانی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate