کارزار”من وکالت می دهم”! پروژهٔ سپاه است

واقعییت اینست که کارزار “ من وکالت می دهم”! یکی از پروژه های اطلاعات سپاه پاسداران ارتجاع اسلامی، برای به گند کشاندن و لوث کردن جنبش انقلابی جوانان مبارز و رزمنده ایران بر علیه نظم موجود است.
واقعییت دیگر اینست که بعد از قتل جنایتکارانهٔ مهسا امینی توسط گشت ارشاد ، بناگهان خشم و نفرت انباشته شده در عمق جامعهٔ ایران منفجر شد و با صدای مهیب خویش بخش عظیمی از جهان را غافلگیر کرد.
چون هیچکس انتظار شروع چنین جنبش عظیم و گسترده ای را نداشت. جمهوری اسلامی آنچنان از این انفجار قدرتمند خشم و نفرت ، بوحشت افتاده بود که تا چند روزی قادر به درک اوضاع و احوال پیشآمده و عواقب آن نبود. همچنین دولت‌های امپریالیستی بعنوان پشتیبانان جمهوری اسلامی در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودند و نمی دانستند چه خاکی باید بر سرشان کنند.
جمهوری اسلامی و حامیان اروپایی – آمریکایی آن دست به هر اقدامی که می توانست در جهت حفظ نظم ضدبشری حاکم باشد، زدند تا بلکه قیام اخیر را با ورود تعدادی آت و آشغال شاه پرست و شیخ نشان به خاک و خون بکشانند و داغ رهایی و آزادی از شرایط حاکم را بر دل اکثریت مردم ستمدیدهٔ ایران بگذارند.
در اینجاست که ناگهان سر و کلهٔ تعدادی از خمینی دوستان علاج ناپذیر سابق درفضای مجازی پیدا شد که با توجیهات تهوع آور به پیشواز بیعت با وارث معظم سلطنت و تاج و تخت ، شاهزادهٔ پاسدار نشان رضا پهلوی شتافتند.
بعد هم این موجودات هرجایی، کسانی را که خواهان همراهی و همکاری با آنان برای سقوط به لنجزار شاه و شیخ یعنی کارزار “ من وکالت می دهم” نبوده و نیستند را به باد فحش و ناسزا گرفتند تا برای هزارمین بار میزان تملق و چابلوسی خویش به شاه و شیخ را نشان دهند.
مجتبی واحدی( مشاور سابق کروبی جنایتکار) و ایرج مصداقی شاهدوست ( از هواداران سابق مجاهدین خلق ایران) و شاهین نجفی( آنارشیست دیروز و شاهدوست و وطن پرست امروز) در این رابطه گوی سبقت را از دیگران ربودند !
جالب اینجاست که این موجودات نمایشی و تئاتری، از یک طرف خود را مخالف سپاه می دانند، اما همزمان از این شاهزادهٔ خرفت و عقب مانده که رسماً از ساختار و کلیت سپاه پاسداران دفاع می کند و از داشتن رابطه با فرماندهان سپاه افتخار می کند، حمایت و دفاع می کنند.
البته لمپن ایرج مصداقی که بشدت از چپ ها و مجاهدین خلق نفرت دارد و همزمان از رضا پهلوی پاسدار نشان دفاع می کند در دریدگی و خودشیفتگی، قابل مقایسه با مجتبی واحدی نیست. مصداقی چیزی است در حد امیر عباس فخرآور و پاسدار حسن عباسی .
زمانی شاعر انقلابی و مبارز، فرخ یزدی در وصف شاه و شیخ چنین. سروده بود:
شاه و شیخ شحنه درس یک مدرس خوانده اند.
قیل و قال و جنگ شان هم از ره نیرنگ بود.
منتها در این قیل و قال شاه و شیخ یک منافع واقعی و مادی وجود دارد که پاسداری از آن بر دوش نیروهای ارتجاعی شاه و شیخ قرار دارد: حفظ و نگهداری مناسبات سرمایه داری حاکم که با هزاران رشتهٔ مرئی و نامرئی به سرمایه داری مالی ‌ انحصارات جهانی وابسته و وصل است.
اینجاست که سیاست شاه و شیخ در عمل به اختناق و دیکتاتوری و فاشیسم تمام عیار ختم می شود. به همین جهت، طرفداران شاه و شیخ از میان انگل ترین اقشار اجتماعی و گه ترین روشنفکران هرزه و لات و لوت می باشند که به هنگام کسب قدرت سیاسی، شکنجه و قتل و تجاوز و کشتار را در دستور کار خویش قرار می دهند.
پس، کارزار ارتجاعی “ من وکالت می دهم” که در عمل شامل مشتی چماقدار سابقاً حزب اللهی و اکنون ولگرد و فرشگرد و حزب نوین ایران( عاشقان ساواک و شکتجه و تجاوز) هستند به مانند موش های حامل طاعون در فضای مجازی سر برآورده اند تا با لجن پراکنی بر علیه کسانی که در این ۴۳ سال بر علیه رژیم اسلامی جنگیده اند و بهاء پرداخته کرده اند ، سیاست های سپاه و وزارت اطلاعات را پیش برند.
اما این پروژهٔ ارتجاعی در دنیای واقعی بجایی نخواهد رسید.
البته استدلال شاهدوستان و لات و لوت های سلطنت مطلقه اینست که برای صحبت و مذاکره با مقامات کشورهای غربی ما نیاز به یک سخنگو داریم تا خواسته های مردم ایران ا به گوش آنان برساند.
منشأ این استدلال بظاهر منطقی اینست که به هنگام صحبت کردن با سردمداران دول غربی آنان نمی دانند که باید با چه کسی و راجع به چه چیزی گفتگو و مذاکره کنند!!!
سرچشمهٔ این منطق عامه پسند که متأسفانه،حتی ذهن بعضی از مخالفین چپ رژیم را هم فرا گرفته است، همانا کسانی امثال پاسدار کهنه کار محسن سازگارا، مزدور اصلاح طلب علیرضا نوری زاده و یک شارلاتان پول دوست یعنی شهرام همایون هستند که این بیماری مسری و خطرناک را در ذهن عده ای ساده لوح و ز‌ودباور و دوستدار جمهوری سکولار ؟!!! نیز شیوع داده اند.
این فرهنگ سرسپردگی و بندگی و نوکری بخشی از ماهیت وجودی شاه و شیخ است. وگرنه، اگر سران دول امپریالیستی تشخیص دهند که تاریخ مصرف جمهوری اسلامی بسر آمده است و دیگر کارایی لازم در دفاع از سیستم فاشیستی حاکم را ندارد، خودشان با پای مبارک به حضور کسانی خواهند آمد که بر اساس تشخیص آنان قادر به حفظ تمامیت دستگاه اداری و نظامی جمهوری اسلامی، بعد از سرنگونی آن خواهند بود و راضی به زحمت امثال مسیح علی نژاد و حامد اسماعیلیون و شازدهٔ عوامفریب رضا پهلوی نخواهند بود.
درست بمانند سال ۱۳۵۷ که با اوج گرفتن قیام مردم ایران بر علیه نظام پادشاهی – شیعی شاه. دولتهای غربی بویژه آمریکا و انگلیس تماس ها و ارتباطات فشرده و متراکمی را با خمینی و دار و دسته های ملی مذهبی مثل بازرگان، ابراهیم یزدی، بنی صدر، قطب زاده و بهشتی و تعدادی دیگر برقرار کردند و همزمان این تماس ها را با بعضی سردمداران رژیم کودتا ساخته پهلوی نیز برقرار ساختند تا مطمئن شوند که خمینی و نوچه های ملی – مذهبی ‌اش دست به ساختار ارتش ‌ و سا‌واک نخواهند زد و ان دستگاه جهنمی را حاضر و آماده تقدیم دولت اسلامی بسرکردگی خمینی خواهند نمود.
در اینجاست که متوجه سرسپردگی فکری و نظری حامیان کارزار “ من وکالت می دهم” به سپاه می شویم که سعی دارند با ژست مخالفت با جمهوری اسلامی،اما در عمل با کپی برداری از روی دست خمینی، ضمن حفظ و نگهداری نظام سرکوبگر اسلامی، اداره و هدایت آن را به اعلیحضرت همایونی شاهزاده رضا پهلوی دامت رذالاتو بسپارند تا در ادامه دمار از مخالفین خود به بهانهٔ تجزیه طلب و کنونیست و مجاهد و مصدقی در آورند.
در ضمن این کارزار “ من وکالت می دهم” توهین مستقیمی است از سوی طرفداران شاه و شیخ به مردم ایران که بعد از این همه سال مبارزه و جانفشانی مجبورند بار دیگر از استبداد و فاشیسم جمهوری اسلامی بازگشتی دوباره داشته باشند به دوران خفقان شاهنشاهی با ساواک و ژاندارمری و ارتش و صدها شکنجه گاه و دخمه های قرون وسطایی.
البته بقول عبید ذاکانی در داستان معروف موش و گربه که مصداق حال و روز سخنگویان کارزار ارتجاعی “ من وکالت می دهم” است:
مست بودند اگر گهی خوردند! گه فراوان خورند شاهانا!
حالا هم عده ای فالانژ شاهپرست و پاسدارنشان با سردادن شعار نفرت انگیز «جاوید شاه» فکر می کنند که فردا با یک ایرفرانس و یا یک بوئینگ گنده وارد ایران خواهند شد و مردم با فرش قرمز از انان پذیرایی خواهندکرد، ولی این یک پندار خام و عبث است. چون یکی از شعارهای اصلی قیام اخیر این ‌بوده و هست: نه سلطنت نه رهبری! دمکراسی برابری!
تازه، نظام پادشاهی در بهمن ۱۳۵۷ برای همیشه به زباله دانی تاریخ انداخته شد و بزودی، شاهد محلق شدن نظام اسلامی آخوندی به جسد متعفن و گندیدهٔ خاندان پهلوی خواهیم بود.-
سیامک دهقانی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate