ذهنیات ناشی از تخیل

یک آقایی به اسم رحمان حسین زاده در نوشته ای با عنوان:« به مناسبت اول مه،اگر کارگران جامعه را داره کنند!» با بیانی شیوا چنین نوشته است:« کارگران می گویند،اگر سرنوشت خود را بدست بگیریم و جامعه را اداره کنیم، با امکانات و ثروت عظیمی که خود خالق آنیم، آزادی،برابری، رفاه همگانی همهٔ شهروندان این کرهٔ خاکی را تأمین می کنیم».
به نظر می رسد که آقای حسین زاده دارد ،تخیلات و آمال و آرزوهای خود را از زبان کارگران انتزاعی ‌و آشنا به بعضی مفاهیم شبه مارکسیستی و خرده آنارشیستی، بیان می کند.
وگرنه در هیچ کجا، کارگرانی که در محیط تولید و توزیع ‌‌و بخش خدمات اجتماعی تلاش و کوشش می کنند و در چارچوب مناسبات و شیوهٔ تولید سرمایه داری استثمار میشوند، با این زبان کلیشه ای و قالبی صحبت نمی کنند،چون اصلاً در باغ این حرفها نیستند! اگر بودند که دیگر نیازی نبود که امثال رحمان حسین زاده فکر آنها را بخوانند و با زبان فیلمهای کارتونی “ والت دیسنی”، یک دنیای من درآوردی برای کارگران،بسازند! مگه نه؟!
نویسنده نامبرده در ادامهٔ مقالهٔ و از زبان همان کارگران مورد نظر خود می نویسد:« اگر حاصل کار خود ما، تولیدات و ثروت جامعه در اختیارمان باشد، دنیای بهتر و زندگی بهتری را ایجاد می کنیم…
ما کارگران در اول ماه مه همین حقایق را اعلام می کنیم.
اعلام می کنیم علت وارونگی دنیای کنونی، نظم و مناسبات ضد انسانی است که زندگی و حیات همهٔ کارگران و خانواده های کارگری را در مقابل کارمزدی و کسب سود نجومی سرمایه داری به گروگان گرفته است. و در ادامه می افزاید:« طبقهٔ کارگر رسالت تحقق این امر انسانی را بر عهده دارد».
اگر کسی در محیط کار حضور داشته باشد و با کارگرانی با ملیت های گوناگون در تماس باشد، بسا‌دگی می بیند و می فهمد که کارگران اصلاً به چنین حرفهای عجیب و غریبی فکر نمی کنند، تا چه برسد به آنکه آنها را بر زبان بیاورند.
واقعاً خیلی هایشان معنی “وارونگی دنیای کنونی” را نمی دانند و درک نمی کنند!
کارگران، به سیاست های گذشته و جاری دولتهای بورژوایی حاکم نگاه می کنند و بمانند دیگر اهالی جامعه گاهی بطرف چپ می روند و گاهی بطرف راست.بعضی وقتها به ترامپ و آنگلا مرکل آلمانی، ویکتور اوربان مجاری ‌و احزاب راست و فاشیستی سوئد و دانمارک و نروژ و هلند رأی می دهند و گهگاهی به احزاب میانه و سوسیال دمکرات‌ها . متتها، تا به حال در هیچ کجای دنیا کارگران بخودی خود، طرفدار حقوق‌ برابر برای زنان و حق پناهندگی و حق رأی عمومی و غیره نشده اند.
بلکه همیشه عده ای روشنفکر مترقی و چپ از طریق ایجاد احزاب و سازمان های رزمنده و با پرداخت بها و هزینه های فراوان توانسته اند اعتماد بخشی از کارگران را برای تغییر جهان بدست آوردند. بنابراین،طبقهٔ کارگر ، به کسانی اعتماد و باور دارد که بتوانند با شناخت علمی نظم موجود، منافع جزئی و کلی این طبقه را از دل شکاف ها و تضاد آشکار و پنهان جامعهٔ طبقاتی بیرون بکشد و طبقهٔ حاکم را یک قدم به عقب براند، ۰وگرنه بصرف سردادن شعارهای خوب و قشنگ، نمی توان از کارگران موجوداتی آگاه و باصطلاح سرمایه ستیز آفرید .
برای نمونه، همگان بیاد دارند که منصور حکمت(مرگ ۲۰۰۲) بسال ۱۹۹۱ حزب کمونیست کارگری را در اروپا بنیان نهاد و سه سال بعد نیز برنامهٔ حزب را تحت عنوان: “یک دنیای بهتر” تدوین کرد و ‌آنرا بزبان های فارسی و انگلیسی چاپ و توزیع نمود و در اختیار علاقمندان گذاشت، ولی نتوانست درمیان طبقهٔ کارگر اروپا و آمریکای شمالی و استرالیا و نیوزلند و آفریقای جنوبی و برزیل تأثیری بگذارد و آنها را در راستای لغو کار مزدی و برقراری کمونیسم مورد نظر خود به حرکت وادارد.
این یعنی اینکه کارگران بر اساس منافع آنی و آتی خود تصمیم می گیرند و با عقل و شعور جمعی خود که بازتاب نظم موجود است به قضاوت و داوری نظرات و برنامه هایی که در دسترسشان قرار می گیرد، می پردازند. همین.
حرف من اینست که آقای رحمان حسین زاده می بایستی می نوشت که او و حزب حکمتیست دوست ثروت‌های جامعه در اختیار داشته باشند و قدرت سیاسی را بدست بگیرند ‌و جامعه را بر اساس طرح و برنامهٔ خود سازماندهی و هدایت نمایند تا همه خوشبخت و برابر و آزاد و مرفه شوند و از ظلمات و تاریکی سیستم سرمایه داری نجات یابند.
سیامک دهقانى

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate