سربازان بدنام امام زمان چه شکلی اند؟ !

جمهوری اسلامی، عده ای را در آب نمک خوابانده است  تا در روز مبادا، از آنها در جهت سیاست ها و اعمال جنایتکارانه خود استفاده کند.  

وزارت اطلاعات سپاه، دو نوع نیروی آموزش دیده و با تجربه برای پیشبرد اهداف خطرناک خویش در داخل و خارج کشور، در اختیار دارد: نیروهای سخت افزار  که  دست به قتل و‌ آدمکشی و ترور می زنند و نیروهای نرم افزارکه قتل و کشتار گروه اول را توجیه و ماستمالی می کنند. برای مثال،  محکومین  دادگاه بلژیک: مهراد عارفی نیا، امیر سعدونی و نسیمهٔ نعامی جزو نیروهای سخت افزار بودند  که قرار بود با کمک  دیپلمات جمهوری اسلامی، اسدالله اسدی،نشست سالیانه مجاهدین خلق در پاریس بسال ۲۰۱۸،  منفجر کنند و صدها نفر را بقتل برسانند. اینان  وابسته به سربازان گمنام(بخوان بدنام امام زمان) بودند. ولی، کسانی چون علی علیزاده مقیم لندن، پریسا نصرآبادی مقیم سوئد و امید دانا شهروند سوئد، در اصل   متعلق به «ارتش تبلیغاتی» رژیمند که وظیفهٔ توجیه و شستن دستان خون آلود سردمداران جمهوری اسلامی را بر عهده دارند.
مثلاً، اگر بمب پرقدرت رژیم اسلامی در گردهمایی مجاهدین منفجر می شد و تعداد زیادی قتل عام می شدند، افراد  نامبرده, می بایستی با سرعت و فوریت و با تمام امکاناتی که در اختیار  داشتند، بمب گزاری (در صورت منفجر شدن) را   ناشی از اختلافات درونی مجاهدین خلق معرفی کردند و جا می انداختند تا در میان مخاطبین و شنودگان خود و دیگر رسانه های مخالف و موافق مجاهدین گیجی و ابهام تولید کنند.
با توجه به اینکه مهرداد عارفی نیا یکی از دوستان بسیار نزدیک شاهین نجفی آنارکو- رویالیست( شاهدوست) بود و شاهین هم بخاطر سرودن ترانه «نقی»، فتوای قتلش از سوی رژیم صادر شده بود، کسی به عامل اطلاعاتی  بودن مهرداد فکر نمی کرد، چون او کتاب شعری هم با نام« مرگ بر خدا» بزبان فرانسه نوشته بود و حتی خودش را سوسیالیست دو آتشه معرفی می کرد، تا در نهایت مخفی کاری مریم رجوی و  ‌صدها نفر دیگر را با همدستی دو نفوذی دیگر بکشد.
اما، قیام اخیر مردم ایران، بر علیه ماشین قتل و کشتار جمهوری اسلامی و شعله ور شدن زبانه های ستم سوز آن، تمامی پاسدار – بسیجی های رنگارنگ رژیم را از سوراخ های تنگ و تاریک خود بیرون کشانده است تا آنها نیز، با هر چه در توان دارند برای تیزتر   کردن تیغ  سرکوب و تجاوز طبقهٔ ستمگر حاکم، بکار گیرند. در اینجا بطور مشخص به دو اسم اشاره می کنم: علی علیزاده، رئیس سایت جدال و پریسا نصرآبادی بعنوان همکار سایت نامبرده!
جالب اینجاست که این دو نفر خود را سوسیالیست و « ضد امپریالیسم» دو آتشه  خطاب می کنند و به چیزی کمتر از نابودی کاخ سفید رضایت نمی دهند !  جالب اینجاست که ، پریسا نصرآبادی بعد از آمدن از ایران به خارج، برای نشریهٔ راه کارگر، ارگان مرکزی سازمان راه کارگر(شاخه شالگونی- جواهری) مطلب می نوشت تا در دل بعضی چپ های ساده لوح و زودباور نفوذ کند و ارتباطاتی به هم بزند.
ایشان در حال حاضر هم همفکر و همراه و هم خط علی علیزادهٔ است ، همان علیزاده ای که هر وقت اسم آشغال زمانه، قاسم سلیمانی را می آورد، اشک غم از چشمانش سرازیر می شود.
حال، بهتر است به چند مورد مشخص که به  مأموریت  علی و پریسا در راستای توجیه جنایات رژیم اسلامی  اشاراتی  دارد، بپردازیم
مورد اول، حرکت از موضع «چپ» ( بخوان ناسیونال سوسیالیست)،برای مبرا کردن جمهوری اسلامی، بویژهٔ جنایتکار کثیفی به اسم علی خامنه ای از کشتار هزاران نفر در آبان ۱۹۹۸ و انداختن تقصیر آن جنایت فراموش ناشدنی بر گردن حسن روحانی و دولت او که در اصل منتسب سپاه و‌شخص خامنه ای بودند.
 مورد دوم، بی اهمیت جلوه دادن سرنگونی عمدی  هواپیمای مسافربری اوکرائینی توسط موشکهای سپاه و  تقلیل دادن آن به یک « خطای انسانی» و ستایش و تعریف و تمجید تهوع آور  از حملهٔ سفارشی رژیم به پایگاه «عین الاسد» در خاک کردستان  عراق.
سوم، نوحه خوانی و عزاداری بسیار  برای قاتل بی رحم و دست نشانده ای به اسم قاسم سلیمانی و دادن صفاتی چون “انقلابی بزرگ”، “نماد ملی”،” قهرمان مبارزه با داعش”(بخوان قهرمان قتل عام هزاران ستمدید بویژه، کودکان )در عراق و‌ سوریه!
چهارم، تئوریزه کردن دخالت های جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه که  با هزینهٔ غارت دسترنج کارگران و دیگر ستمدیدگان ساکن در ایران و دهها مورد دیگر صورت می گیرد .
اما، چیزی که باعث‌ برملاء شدن چهرهٔ کریه این دو مزدور و‌ دیگر  همنوعان خمینی صفت آنها در خارج کشور  شده است، همسو شدن مستقیم و بی واسطه آنها با ماشین تبلیغاتی و دروغ و دغل جمهوری اسلامی، برای کشتار و سرکوبی قیام زنان و مردان جوانی است که برای نابودی سر تا پای حاکمیت سرمایه داران و جناتیکاران گام های بلندی برداشته اند و می روند تا این نظام نکبتی را به آشغال دانی تاریخ بیندازند.
علیزاده و نصرآبادی، ضمن ایجاد شک و شبهه در بارهٔ قتل مهسا امینی، نیکا شاه کرمی و دیگران شهیدان جنبش انقلابی مردم ایران  بدست کارگزاران جمهوری اسلامی، اما کشتن بحق پاسدار – بسیجی های رژیم اشغالگر و متجاوز اسلامی را طوری برجسته می کنند که اگر کسی نداند، می پندارد مردم معترض  مسلحند و در عوض، برادران و خواهران بسیجی و سپاهی پریسا نصرآبادی و علی علیزاده، عده ای بی گناهند که فقط برای قدم زدن و تفریح و همزمان ایجاد امنیت برای یگان های ویژهٔ سرکوب، راهی خیابان‌ها شده اند!!!
تازه، مرتضی محیط ۸۷ ساله را نیز،  می بایستی جزو این دار و دسته بحساب آورد که بدترین توهین ها و دشنام ها را نثار  کسانی می کند که برای سرنگونی جمهوری اسلامی در سرتاسر ایران می رزمند.
مرتضی محیط هم یکی از استادان چپ مآب این ناسیونال سوسیالیستهای وطنی است.
حال این سؤال پیش می آید که این همدستان و هم خطان حکومت اسلامی، از چه کسی و کسانی  الهام می گیرند و منشأ افکار پلیدشان کجاست ؟
استاد این علی علیزاده و پریسا نصرآبادی و امید دانا و دیگر  حامیان جمهوری اسلامی در خارج کشور ، همانا پاسدار یهودی ستیز و هیتلر منشی به اسم حسن عباسی( اسم اصلی او یدالله قزوینی می باشد)است که در ایران زندگی می کند.
حسن عباسی یکی از تئوریسین های رژیم است که با ترکیب ادبیات نازیستی و نژادپرستانهٔ آلمان دههٔ بیست و سی و چهل میلادی، به پیشوایی آدلف هیتلر، با آثار نوشته های خمینی و مصباح یزدی و تپاندن نوشته هایی از  انکار کنندگان هولوکاست در  جهان در نقش “نظریه پرداز” رژیم اسلامی، به ‌پاسدار محبوب و  دوست داشتنی  افراد نام برده تبدیل شده است.
حتی خامنه ای نیز  برخی صحبت های خود را از روی دست  همین حسن عباسی کپی می کند و به خورد طرفداران خود می دهد.
همانطور که می دانیم، قلب ایدئولوژی «حزب کارگران سوسیالیست ملی آلمان( نازی) بسرکردگی هیتلر، یهودی ستیزی و تئوری توطئه بود که بر اساس آن، گویا بلشویکها در حال پیشبرد توطئه ای مرموز بر علیه «نژاد» آریا در اروپای غربی و امریکای شمالی بودند. هیتلر و دار و دسته اش، همه چیز و همه کس را بالقوه در شکل و شمایل دشمن  می دید و هر جنبیده ای را که در ولایت او ذوب نشده بود، بدیدهٔ شک و تردید می نگریست و گردن می زد و یا به اتاق گازهای کشنده و سمی می فرستاد.
یکی دیگر از سیاست های باصطلاح ضد انگلیسی هیتلر، این بود که رابطهٔ بسیار خوب و «سازنده ای » با جریانات و تشکلیلاتهای عربی، بخصوص در  مصر و عراق و فلسطین داشت و به آنها در جهت مبارزه با انگلیس پول و تسلیحات می داد.
هیتلر در اروپای شرقی نیز ارتباط و پیوند خوبی  با سران مسلمان آنجا برای جلوگیری از رشد و گسترش بلشویسم و کمونیسم  داشت. برای نمونه می توان به همدستی و همکاری بعضی امامان مسلمان منطقهٔ بالکان با نازیست ها برای شکار کمونیست ها و‌ یهودیان اشاره  کرد.
این سیاست ضدبشری از همان اوان روی کار آمدن جمهوری اسلامی بسرکردگی خمینی در ایران پیاده شد.
نخست،خمینی  به کمک دار و دسته های ملی مذهبی و به تقلید از نیروهای SS و SA سپاه و بسیج را تشکیل داد تا با سفت کردن پایه های قدرت خویش و در راستای منافع امپریالیسم جهانی، جنبش انقلابی – دمکراتیک خلقهای ایران را در نطفه خفه کند، و در ادامه نیز ، ادبیات ضدبشری نازیسم به زبان رسمی سردمداران جمهوری اسلامی تبدیل شد.
در گفتار و کردار سردمداران نظام اسلامی، «امت مسلمان» جای « نژاد آریایی» را گرفت. “منافقین و کفار» جای « بلشویم و یهودیان» را گرفت، تا بدینوسیله هزاران هزار انقلابی و رزمندهٔ کمونیست و مجاهد خلق  بدست نازیست های اسلامی قتل عام و سلاخی شوند.
بعد از مرگ خمینی ملعون در سال ۱۳۶۸، دوران ادغام  اسلام شیعی  و ملی گرایی “اهورایی” در هم قاطی شدند تا مبنای ایدئولوژی رژیم اسلامی بعد از بدرک واصل شدن خمینی شود که شد. منتها، این کافی نبود و در ادامه رژیم ماهیت ایدئولوژی  نژادپرستانهٔ خود از کشتار ۶ میلیون یهودی و کمونیست و کولی ها و همجنسگرایان در دوران جنگ جهانی دوم را در سازمان ملل به نمایش گذاشت.
منتها، عده ای عقب مانده و کودن سیاسی، سعی دارند جمهوری اسلامی را با شوروی سوسیالیستی زمان استالین و  لنین مقایسه کنند، تا شاید از این راه لگدی به نیروهای چپ و کمونیست بزنند و برای استثمارگران خوشرقصی و خودشیرنی کنند.
باری، بررسی دقیق صحبت های حسن عباسی، حاج سعید قاسمی، احمدی نژاد، مهدی خزعلی و دیگر وحوش حکومت اسلامی بخوبی ماهیت  پلید  ملی گرایی اسلامی  رژیم را در معرض دید ستمدیدگان جهان قرار می دهد.
در این میان،  حسن عباسی از همه افراد نامبرده درنده خوتر و بی پرواتر است. ولی جالب اینجاست که علی علیزاده و پریسا نصرآبادی و  دیگر همپالگی های آنان چون مرتضی محیط، حشمت الله رئیسی، فرخ نگهدار( عاشق رژیم و انتخاباتش!!!)از حسن عباسی بدتر و عوامفریب تر هستند، زیرا، از فکر کسی تغذیه می کنند که بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی و در صورت زنده ماندن قرار است در یک دادگاه علنی محاکمه و مجازات شود: جلاد حسن عباسی !
خلاصه کنم، توهین های این جنایتکاران به قیام ستم سوز مردم ایران و توجیهات  جنایات هولناک جمهوری بی پاسخ نخواهد ماند.
ولی تا آنموقع، بهتر است این سربازان بدنام ولایت و جنایت، به آغوش بویناک جمهوری اسلامی برگردند  تا در سایهٔ حکومت مشتی لات و لوت و لمپن مسلمان ، مزهٔ امنیت و آسایش مافیایی سپاه را بچشند!
این بدترین درد و رنج برای این حامیان جمهوری نژادپرست اسلامیست!
سیامک دهقانی
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate