علم آموزی به شیوه ی محسن حکیمی

محسن حکیمی در« یک حساب ِ دودوتا چهارتایی درباره ی ۵۲ روز اعتصاب ِ کارگران ِ پیمانی ِ نفت »،می خواهد به کارگران ِ نفت و به طور ِکلی کار گران ِایران درس ِ به زعم ِ خودش دودوتا چهارتای اقتصاد ِ سیاسی ِ بورژوایی بدهد. دراین مقاله ی یک جانبه نگر حکیمی هیچ سخنی ازمختصات ِ خود ویژه ی رژیمی که کارگران ِایران با آن طرف اند به میان نیاورده است و آن رایک رژیم ِ نرمال ِ سرمایه داری همچون دیگر رژیم ها ودولت های بورژوایی- سرمایه داری قلمدادکرده که اشکال وایرادش فقط در سرمایه داری بودن اش است. از سرتاته ِ مقاله پیدا است که حکیمی عمدن نمی خواهد کلمه ای در باره ی یک رژیم ِ قرون ِ وسطایی ِ سرکوبگر که هیچ حقی نه فقط برای کارگران بلکه برای هیچ انسانی چه مرد و چه زن، چه کارگر و چه غیر ِ کارگر قائل نیست به میان آورد. حکیمی با تمام ِ ادعاهای اش فرق ِسرمایه داری ِدولتی وانحصاری رانتی و در واقع نظامی پادگانی ِ اسلامی و مثلن سرمایه داری ِ آلمان و آمریکارا نمی داند و هر دو را با سنجه ی کلیشه وار ِبهره کشی ِسرمایه از نیروی کار قضاوت می کند و با این آموزش ِ کلیشه وار ِ « همه چیز را سیاه دیدن در تاریکی ِ بینش»، آموخته های غیر ِ علمی و غیر تاریخی ِ خود را به خورد خواننده می دهد. حکیمی یا نمی داند یا می داند وخودرا به کوچه ی علی چپ می زند که رژیم و دارو دسته ی حاکم بر ایران یک رژیم و دارودسته ی راهزن است که به زور ِ اسلحه بر دارایی ها و مقتضیات ِ تاریخی ِ کل ِ جامعه حاکم شده ونه آن که طبق ِعرف ِ سرمایه داری در یک فرایند ِ دراز زمان و قانونمند ِ تاریخی تاریخن و عرفن قدرت ِ سیاسی را کسب نموده باشد و برطبق همان اقتضائات ِقانون مند ِتاریخی دورانی در مسیر ِ تکامل ِ اجتماعی و پیشرفت ِ جامعه انجام ِ وظیفه نماید. با چنین درک و برداشت ِ نادرست و غیر ِعلمی و غیر ِ تاریخی از دوگونه سرمایه داری است که حکیمی برخلاف ِ ادعای اش نعل ِ وارونه زده و به جای نقد ِ چنین رژیم ِ ناهمخوان با دورانی به نقد ِ نظام ِ سرمایه داری پرداخته که کم ترین نسبت و همگونی و اشتراک ِ کارکردی چه به لحاظ ِ پراتیک ِ توسعه گرایانه ی تولیدی و چه به ویژه به لحاظ ِ مناسبات ِ تولید که مهم ترین اش دموکراسی ِ بورژوایی است با یکدیگر ندارند.

جز این نیست که حکیمی در این مقاله همچون دیگر مقاله های اش می خواهدبه کارگران وحتابورژوازی لیبرالی که دست اش هم از مالکییت ِتاریخی برابزار تولید و هم از ایجاد ِ حکومت و دولت ِ طبقاتی ِ خود ویژه اش کوتاه شده است بگوید که این رژیم رژیمی است مانند ِ آنچه در اروپای غربی می بینیم و می شناسیم. یا به عبارت ِ دیگر اگرچه غیر ِ مستقیم و درلفافه می گوید در آلمان و فرانسه و سوئد و نروژ هم رژیم هایی در قدرت اند که کارگران ِ فاقد ِ تشکل و فاقد ِحقوق ِ اولیه ی انسانی و شغلی را به صرف ِ مطالبه ی دستمزد ِ به خور ونمیر ِ به تعویق افتاده شان دستگیرمی کنند و به زندان می اندازند وشلاق می زنند و این ها همه معنا و مفهومی جز این ندارند که پاگون به دوشان ِ قداره بند ِ حکومت اسلامی که زندان های شان انباشته از هزاران مخالف ِ عقیدتی سیاسی و حساب های بانکی شان انباشته از ثروت های به غارت رفته ی دسترنج ِاکثرییت ِ جامعه یعنی سرمایه های بدون ِبازتولید ِصنعتی و شغلی است نیز همانند ِ بورژواز لیبرال های اروپایی چه در نظر و چه درعمل هم خواهان ِ توسعه ی  صنعتی اند و هم عامل ِ توسعه ی سیاسی در جامعه.

این درک و برداشت ِ نادرست و غیر ِ علمی و می توان گفت ساده انگارانه از دو گونه کرد وکار ِ متفاوت و متناقض نیز ناشی از اشتباه ِ سهوی در محاسبه ی « دو دوتا چهارتا»ی ریاضی نیست، بل که ناشی از خطای مهم تر و ریشه دارتری است و آن بی اعتقادی ِ تعصب آمیز ِ حکیمی به فلسفه ی علمی وخصوصن به ماتریالیسم ِتاریخی و در نتیجه به سوسیالیسم و کمونیسم علمی و تئوری ِ مارکسیستی ِ تکامل ِ اجتماعی است که تمام ِنوشته های اوراهمچون رشته ی سیاهی به هم متصل کرده است. همین بی اعتقادی ِ ریشه دار ومتعصبانه ی در واقع ایدئولوژیک است که دراظهار نظرهای سیاسی واقتصادی بازتاب یافته و مانع ِ فهم و شناخت ِ علمی وماتریالیستی از تاریخ و در نتیجه مانع ِ درک و شناخت از تفاوت های عملکردی ِ تولیدی مناسباتی ِ رژیم ِ واپسگرای اسلامی و نظام ِ تاریخی دورانی ِ سرمایه داری شده است که تازه ترین نمونه اش را در مقاله ی « یک حساب ِ دودوتاچهاریی در باره ی ….» می خوانیم.

برای شناخت ِ بیشتر از محسن حکیمی بخوانید:

محسن حکیمی خواهان ِ یک نظام ِ الهی است.

محسن حکیمی رودرروی مارکسیسم و فلسفه ی ماتریالیستی.

محسن حکیمی و نوستالژی ِ کمونیسم ِ پیشاهبوط!  به همین قلم را.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate