لغو خشونت بر علیه زنان درگرو مبارزه متشکل بر علیه نظام سرمایه داری است !

 بیش از یک دهه از صدور قطعنامه سازمان ملل مبنی بر تعیین ۲۵ نوامبر (۵ آذر ) به عنوان “روز جهانی محو خشونت علیه زنان” می گذرد وجهان کماکان نه تنها شاهد خشونت هر روزه بر زنان است ،بلکه ابعاد آن در سطح وسیعی هم گسترش یافته است.

زنان به‌ مراتب بیشتر از مردان در معرض تبعیض، خشونت ونابرابری هستند. نظام سرمایه‌داری خشونت را با استفاده از دستگاههای حکومتی و قوانین، خانواده ،مذهب، و سنت های ارتجاعی نهادینه نموده است. چنانکه خشونت در سرمایه‌ داری غربی به شکلی و در بنیادگرایی دینی به اشکال خشن تری اعمال میشود، امروزه با بیشرمی خشونت بر سه بیلیون زن در جهان امری “خصوصی” تلقی میشود. در حالیکه این خشونتها نه تنها خصوصی نیست بلکه ریشۀ آن در مناسباتی نهفته است که مالکیت بر زن و زن ستیزی را تقدیس می کند و خشونت را هر روز تولید و باز تولید می نماید. در بسیاری از کشورهای خاورمیانه ‌مذهب و سنتهای عقب ماندۀ ارتجاعی ‌و فرهنگ مرد سالارانه‌ توانسته است فقر و درماندگی و باورهای زن ستیزانه ‌و افکار مردسالارانه‌ را ترویج و خشونت را در جامعه‌ گسترش داده و‌ قربانیان اصلی را از زنان و کودکان بگیرد. در بسیاری موارد زنان خشونتهای اعمال شده بر خود را پنهان میکنند، به علت عدم حمایت قانونی از آنها در صورت آشکار نمودن این امکان وجود دارد که  محکوم شناخته شده و مرتکب جرمهای سنگینی شوند. ( بعنوان مثال: در جنبشی که به نام ” من هم” براه افتاده ما شاهد بودیم که بجای اینکه مردان محکوم به اعمال شنیع خشونت شوند این زنانند که با مخفی کردن آن سعی میکنند از جرمی  که مرتکب خواهند شد دوری نموده و سکوت اختیار کنند.)

در نظام سرمایه داری جهانی، اوضاع اقتصادی و تحمیل سیاست های ریاضت کشی، بیش از گذشته شکاف طبقاتی بر مبنای جنسیت را تعمیق بخشیده است. فقر رو به ازدیاد، زنان را هر چه بیشتر از تحصیل و کار و پیشرفت باز داشته است. در همه جای دنيا زنان كم و بيش مورد انواع خشونت های جسمی، جنسی و زبانی واقع می شوند. حداقل یک بیلیون زن در سطح جهان دستخوش خشونت خانگی اند.ریشه های تاریخی خشونت و تبعیض و ستم کشی بر زنان، با پیدایش طبقات وخانواده شکل گرفت. زنان با تفاوت هایی در کشورهای مختلف، آماج خشونت ‌های گوناگون، از سرکوب دولتی، ضرب و شتم در جامعه و خانواده، تحقیر، ختنه جنسی و قربانی قتلهای ناموسی و محرومیت اقتصادی و اجتماعی هستندوزندگی خود اشكال مختلف خشونت فيزيكی، روحی، کلامی، جنسی و اقتصادی را تجربه می كنند. 

تقویت  بنیادگرایی و ارتجاع مذهبی درمنطقه نه تنها امنیت را از زنان گرفته است، بلکه زنان  مورد حمله سیستماتیک سیاست های زن ستیز حکومتهای مرتجع منطقه، چون افغانستان، پاکستان، ترکیه ، عراق ، عربستان سعودی ورژیم اسلامی در ایران  میباشند. در کشورهایی مانند ایران که سرمایه داری با اتکابه قوانین اسلامی در تبلیغ و ترویج خرافه های مذهبی و فرهنگی نقش اساسی در اعمال خشونت بر علیه زنان را ایفاء می کنند، مسئله چند زنی و صیغه (فحشاء موقت ) در اسلام  یا ختنه دختران ، کودک همسری، زن کشی، ازدواج اجباری، پدیده فروختن دختران توسط خانواده هایشان یا  شوهرانشان ، نداشتن حق انتخاب همسر و یا  سقط جنین و … همه از نمودهای بارز تاثیر مذهب و خرافه های فرهنگی در ایجاد خشونت های جنسیتی است. سوءاستفاده مالی و اقتصادی از زنان در بسیاری موارد با خشونت عليه زنان همراه است و در بسياری از كشورها زنان بدون مزد و فاقد درآمد هستند و همين عامل زمينه ای برای بروز خشونت اقتصادی- اجتماعی نسبت به آنان می شود بطوری كه در برخی موارد زنان حتی حق دخل و تصرف در اموال خود را نيز ندارند. تحت قوانین مردسالاری و ارتجاعی اسلامی در میان روابط خانوادگی،‌ پدر طبق قانون مالک فرزند دختر خود محسوب می‌شود و این باعث می‌شود نه تنها خشونت جنسی پدران بر دختران علنی نشود بلکه در صورت انعکاس آن، معمولا این پدرها هستند که مورد بخشش قرار می‌گیرند.

در افغانستان در چند ماه گذشته با بیرون رفتن ارتش اشغاگر آمریکا و ناتو و بازگرداندن قدرت به طالبان، زنان افغانستان اولین قربانیان این توحش و جنایت سازمانیافته اند، آنها به کنج خانه بازگردانده شده اند و فاقد امنیت جانی ند و به قتل میرسند.  طالبان دخترهای خردسال  را به زور از خانواده های خود جدا کرده و به بردۀ جنسی نیروهای طالبان درمیآورد.  مشاغل خود را از دست داده اند، درب های مدارس و دانشگاهها  بر روی آنان بسته شده است و از هر نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی محروم گشته اند.  زنان افغاتستان، اما در دفاع از حقوق از دست رفتۀ خود ساکت ننشسته اند ، بطور مستمر در اغلب شهرهای افغانستان، با وجود حضورنیروی وحشیانۀ طالبان در خیابانها، با شجاعت به اعتراض و طرح خواسته های خود پرداخته اند. آنها شعار”نان  کار، آموزش” را سر میدهند.

فاجعه اسید پاشی به روی زنان در ایران از دیگر پیشینه های ننگین حکومت ارتجاعی جمهوری اسلامی است که تا کنون بارها زنان در معرض این خشونت دولتی قرار گرفته اند و دهها زن  و دختر جوان قربانی اسید پاشی شده اند.در این راستا تظاهرات و اعتراضات وسیعی در شهرهای مختلف ایران و نیز دهها شهر و کشوردیگر برعلیه جنایت اسید پاشی بر زنان سازمان داده شده است. جنبش کارگری دفاع ازحقوق زنان و حمایت از حقوق برابر را در سرلوحه خواسته ها و مطالبات خود دارد و از اعتراضات و گردهمائی ها بر علیه اسید پاشی بر زنان پشتیبانی کرده است. امروزه تجارت سکس یکی از سودآورترین مشاغل در ایران است. در این تجارت جنایت آمیز خرید و فروش و آزار جنسی بر علیه زنان، دولت و شرکت بنیادگرایان حاکم نقش مستقیم دارند. در جامعه ایران که‏ تضاد بین فقر و ثروت در حال افزایش است، و درصد نرخ بیکارى و گرسنگى در میان توده هاى میلیونى بیشترین  قربانیان خود را از میان زنان و کودکان گرفته است، در نتیجه  بازار تجارت سکس  و اعتیاد در رابطه با  زنان و کودکان رونق یافته است. 

در نظام سرمایه داری زنان علاوه بر اینکه یک بار مثل مردان هم طبقه یی خود و در کنار آنها تحت استثمار و مورد ستم های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناشی از سیستم اقتصادی حاکم بر جامعۀ طبقاتی قرار می گیرند (ستم طبقاتی)، یک بار هم صرفاً به خاطر زن بودنشان مورد ستم قرار می گیرند (ستم جنسیتی). اگر یک زن، کارگر است علاوه بر این که همانند کارگرِ مرد از طرف سرمایه دار استثمار می شود، به خاطر زن بودنش هم مورد استثمار قرار می گیرد. به این معنی که مزد کمتری به او داده می شود، یعنی استثمارش شدیدتر از مردِ هم طبقه یی اش می باشد.  سرمایه داری با استثمار  زنان کارگر در عرصه تولید با حقوقی بسیار نازل به انباشت سرمایه و سود آوری بالایی دست یافته است. نیروی کار زنان در مقیاس سرمایه داری جهانی از اهمیت بسزایی برخوردار است. نیروی کار زنان ارزان است. بزرگ ترین بخش آن مجانی است و به رایگان عرضه می شود. تنها به ازای ٣۴ درصد کار صورت گرفته از سوی زنان دستمزد پرداخت می شود و مابقی در قالب کارهای مربوط به خانه داری نظیر بزرگ کردن فرزندان، مراقبت از همسر و افراد پیر و مریض خانواده و…… به رایگان گرفته می شود.
 برنامه های نئولیبرالیسم و طرحهای خصوصی سازی باعث شده، تعداد قابل توجهی از زنان به خارج از حوزه کار و کارهای نیمه وقت و پاره وقت یا به دستفروشی در متروها بپردازند. امروز ما می بینیم درصد بالایی از زنان سرپرست خانواده تحت قوانین ارتجاعی جمهوری اسلامی به حاشیه رانده شده اند و با خانه نشین کردن آنها به مشاغلی همچون بسته بندی، قطعه دوزی ، بافندگی و تهیه سبزیجات و تمیز کاری و…. مشغولند در واقع  با اجرای این طرحهای ارتجاعی و رانده شدن از حوزه های کاری بدون هیچگونه تامین اجتماعی و برخورداری از قانون کار مجبور اند در شرایط نا امن کار کنند.

خشونت جایگاهی ساختاری در سرمایه داری و در کل جوامع طبقاتی مردسالار دارد. مبارزه برعلیه خشونت بر زنان،        نمی تواند از مبارزۀ طبقاتی با سیستم سرمایه داری و بدون دست بردن به ریشه های تاریخی ستم کشی این نظام جدا باشد. اگر چه رهایی کل زنان زمانی تضمین خواهد شد، که به مالکیت و روابط کالایی در جامعه خاتمه داده شود ولی مبارزه علیه اشکال خشونت بر زنان می بایست امری دائمی ومتشکل در بطن همین مناسبات کنونی باشد

نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در ایران ــ خارج از کشور

۴ آذر ۱۴۰۰ – ۲۴ نوامبر ۲۰۲۱

nhkommittehamahangi@gmail.com

https://t.me/nahadhayehambastegi

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate