کودک همسری، پدیده نظام طبقاتی و تجاوزی خاموش به کودکان!

نایب رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی ایران اخیرا گفته است، کودک همسری به موارد ازدواج بچه های ۹ یا ۱۰ ساله اطلاق شود و دختر ۱۳ ساله دیگر کودک همسر نیست.

به گفته حسن نوروزی، ” نگاه درست و صحیح به مقوله ازدواج نگاه اسلام است، یعنی ازدواج دختر با بلوغ او است. برای تعیین زمان مناسب ازدواج بلوغ او در نظر گرفته شود و البته به اذن ولی به معنی پدر یا پدربزرگ .” در دین اسلام سن بلوغ دختران ۹ سال و سن بلوغ پسرها ۱۵ سال است.

آمارهای حاکی از این است که حدود ۵۱ میلیون دختر زیر سن قانونی در جهان در معرض ازدواج اجباری  قرار گرفته است.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران واژه کودک تعریف نشده است و فقط در اصل بیست یکم از لفظ کودکان بی سرپرست استفاده شده است اما با توجه به اصل۴ قانون اساسی، اما کودک به کسی اطلاق که به سن شرعی بلوغ نرسیده باشد یعنی برای دختر ۹ سال کامل قمری و برای پسر ۱۵ سال کامل قمری است.(طبق تعریف مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری)

کودک ‌همسری و تبعیض جنسیتی بصورت کتاب درسی پایه دوازدهم به نام “مدیریت خانواده و سبک زندگی ویژه‌ی دختران” منتشر شده است. در این کتاب بطور ایدئولوژیکی تبعیض بین دانش آموزان پسر و دختر تبلیغ و ترویج میشود. سعی شده بطور ساختاری در آموزش و پرورش با تدریس نمودن و سوق دادن دختران نوجوان بطرف ” کودک همسری ” آنها را از تحصیل و دانش دور نمایند. با توجه به درصد بالای معلمان زن در آموزش و پرورش و ادامه مبارزات معلمان بصورت یک جنبش سراسری در کف خیابان، رژیم برای اینکه مبارزات معلمان و نقشی که در تعلیم و تربیت دانش آموزان و بویژه دانش آموزان دختر دارند را منحرف نماید و اخیرا هم شاهد حمایت دانش آموزان از اعتراضات معلمین بوده ایم، از ترس اینکه این پیوند بین دانش آموز و معلم عمیق تر نشده و به یک حرکت سراسری تبدیل شود، رژیم از هر ترفند ارتجاعی برای جدا کردن بخش قابل توجهی از دختران و کودکان که خانواده های آنها با فقر مالی روبرو هستند استفاده نموده و به کودک همسری دامن زده است. رژیم فاشیست جمهوری اسلامی با شانه خالی کردن از حل بحرانهای اقتصادی موجود که فقر و فلاکت و بیکاری را برای حداکثر جمعیت ایران به ارمغان آورده است و تقلیل دادن بودجه آموزش و پرورش این کودکان دختر را به جهمنی به نام کودک همسری سوق میدهد. این عمل غیر انسانی و محروم نمودن کودکان دختر از تعلیم و تربیت و ترویج و تبلیغ کودک همسری بالاترین نوع تبعیض و خشونت بر علیه زنان است. برای مبارزه با این قوانین شنیع و جلوگیری از نهادینه شدن آن لازم است معلمان با آگاه نمودن دانش آموزان و افشاء نمودن این تبعیض جنیستی را به یکی از مطالبات و خواست مبارزات سراسری معلمان تبدیل نمایند. برای رفع این آسیب اجتماعی دولت موظف است معیشت خانواده ها را تامین نموده و آموزش رایگان را در مدارس اجرا نماید. 

امروزه بیان نمودن حق تحصیل رایگان و برابر، مبارزه بر علیه خصوصی سازی آموزش و پرورش در ساختار آموزش و پرورش جرم محسوب شده ، و بجای آن قوانین تبعیض آمیز جنسیتی نهادینه شده است و معلمان اگاه و معترض به این امر به زندان و حبس محکوم میشوند.  و بموازات آن سخن از هرگونه آگاهی روانی و روحی و یا سلامت جنسی دانش‌آموزان در دوره‌ی بلوغ در مدارس طبق قوانین ارتجاعی جمهوری اسلامی ممنوع اعلام شده است، اما در تقابل با آن مفاد کودک همسری، طرح جوانی جمعیت و زایمان کودکان بطور اجبار تدریس ‌میشود.

کودک همسری چند سالی است به علت بحرانهای شدید اقتصادی، که ماحصل آن گرانی و تورم و فقر و فلاکت و بیکاری میباشد، به پدیده ایی تبدیل شده که خانواده ها برای حل یک بخش از مسائل اقتصادی از سر ناچاری به آن تن داده اند. فرهنگ ارتجاعی و زن ستیز که دختران را  سر بار و اضافی میداند و حتی یدک کش نام خانوادگی نیز نمیداند سعی بر این دارد تا در موقع بحرانهای مالی خانواده یک نان خور را کم کند. با ازدواج دختران با افراد مُسن و پولدار به نوعی هم زندگی دختر را تامین می کنند و هم خانواده ها از نظر مالی بهره ایی خواهند برد. اما این کودک دختر است که در این میان به عنوان کالا معامله میشود  تا پاسخگوی بدهی های خانواده باشد. 

از هر سه ایرانی یک نفر زیر خط فقر زندگی کرده و قادر به تامین هزینه‌های خود نبوده و برخی خانواده‌ها ترجیح داده‌اند برای کم کردن یک سر عائله، کودکانی که هنوز درکی از مسائل جنسی را ندارند بدون رضایت و آگاهی، مجبور به ازدواج کنند. در این بده بستان بشدت بیرحمانه، کودکان دختری قربانی میشوند که نه تنها از روابط همسری داری و خانواده تجربه ایی ندارند، بلکه با ترک عروسکهایشان و دوران شیرین کودکی به محیطی از ترس، رعب و وحشت و ناشناخته وارد میشوند، در برابر خود انسانی را می بینند که بدون هیچ احساس و شناخت و تجاربی از همسرداری باید هر روز با در اختیار قرار دادن خود مورد تجاوز جنسی قرار گیرند. و در این رابطه بشدت غیر انسانی نه تنها تن کودکانه اشان مورد اذیت و آزار جنسی قرار میگیرد، بلکه پیامدهای ناشی از این رابطه شنیع روح و روان آنها را بشدت مورد آسیب قرار داده و با خود بیگانگی فرد از رابطه تحمیل شده اش، نفر سومی هم متولد خواهد شد.

ازدواج در سنین کودکی عامل بروز خشونت خانگی و ترک تحصیل دختران میباشد. در این رابطه نابرابر جنسی، که با تجاوز روزانه همراه است، کودک مورد اذیت و آزار جنسی و جسمی قرار میگیرد. اکثریت زنان کودک همسر، کودک مادر هم هستند. ازدواج زودهنگام باعث استثمار زن در کار خانگی، منزوی نمودن و وابستگی بیشتر او به مرد از نظر مالی است. کودک قربانی این روابط وحشیانه، درست زمانی که وارد مرحله نوجوانی می شـود و شخصیت اجتماعی او در حال شکل گیری است بدون تجربه نمودن این دوران وارد دوره بعدی یعنی بزرگسـالی می گردد و چون هویت شخصیتی او درست شکل نگرفته است فرد بـا عـدم اطمینـان بـه باورهـا و تمایلات خود و از دست دادن اعتماد به نفس وارد زندگی ای می شود کـه کاملا تحت تسلط مرد قرار دارد. کودکان دختر تحت فرهنگ ارتجاعی و عقب مانده حاکم در جامعه از کودکی به آنها یاد داده می شود که باید مطیع و سر بزیر باشند، نقش اصلی آنها همسری و مادری است و باید از پدر و شوهر و حتی از برادر اطاعت کنند. در این ازدواجهای تحمیلی زودرس حتی اگر دختران کودک در کنار بهترین مردهای دنیا هم زندگی کنند خارج از اختیار آنها بسرعت از کودکی به دوران بزرگسالی وارد میشوند و این به معنی حذف دوران نوجوانی و شیطنت‌های خاص آن هنگام است، چرا که زندگی ناخواسته مشترک این کودکان قربانی را مجبور به تغییر در رفتار، افکار و احساسات می‌کند.

کودک همسری تجاوز خاموش است در حالیکه کودک هنوز با مسایل جنسی آشنا نیست ناچار است به رابطه جنسی بدون آگاهی تن دهد. رابطه زناشویی ازدواج کودک، آزار جنسی و خشونت در مورد کودکان محسوب شده چرا که کودک بدون هیچ اطلاع و آموزشی و بسیاری از اوقات حتی پیش از بلوغ و در زمانی که خود هنوز تمایلاتی از این قبیل پیدا نکرده معمولا به مردی از نظر سنی بزرگتر از خود سپرده میشود تا حداکثر سوء استفادهای جنسی را از او نموده و در چهارچوب خانواده او را به بردگی مطلق بکشاند.  

 معامله کودکان تحت نام ازدواج و به بردگی کشاندن آنها در یک روابط بشدت نابرابر یکی از شنیع ترین اشکال خشونت علیه کودکان دختراست.  خشونت در نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی هر روز تولید و باز تولید میشود. زنان به علت ستم جنیستی که در تار و پود قانون پوسیده و ارتجاعی نهادینه شده است، درصد بالایی از بیسودان جامعه را تشکیل میدهند، در روابط کار و سرمایه مورد استثمار شدید و بیحقوقی قرار میگیرند. در موقع بحرانهای اقتصادی و سیاسی اولین کسانی هستند که مورد تهاجم بیکار سازیها قرار گرفته و به کنج خانه رانده میشوند. با اجرای طرحهای نئولیبرالیسم طبقات فرودست جامعه با فقر و فلاکتی روبرو شده اند که در این میان بالاترین سهم آن نصیب زنان شده است. خانواده های بسیاری با مشکل معیشتی روبرواند، که در این میان زنان و کودکان خانواده باید تاوان این نداری و فقر را پس بدهند. کودک همسری زمانی اتفاق می افتد که خانواده از عهده مخارج فرزندانشان بر نمیآید و برای اینکه یک نان خور را از سفره خالی اش کم کند، چاره ایی جز این ندارد که روی فرزند کود کش معامله ایی انجام دهد و در برابر دریافت مبلغی پول او را روانه جهنمی نماید که سرانجامش با بردگی، خودکشی یا ناراحتیهای روحی و روانی ختم خواهد شد.

کودکان محکوم به ازدواج درسنین پایین‌، این کار را نه با رضایت شخصی بلکه بر مبنای تصمیم خانواده انجام می‌دهند. زمانیکه سن فرد بالاتر میرود و آگاهی و شعور اجتماعی او رشد نموده، آمادگی مسئولیت پذیری در رابطه با زندگی فردی و مشترک را بدست می آورد  سبب میشود با دید بازتری نسبت به مسائل پیرامونش بنگرد. بسیاری از این کودکان زمانیکه با اجبار کودک همسری مواجه میشوند در سنین بالاتر، احساس می‌کنند که تمایلی به زندگی با همسرشان را ندارند و خواهان جدایی هستند. این کودکان به‌علت عدم آگاهی به مسائل بیولوژیکی و جنسی با بارداری‌های خطرناک و زودهنگام مواجه شده و مجبور به تربیت کودکانی می شوند که اختلاف سنی کمی با خودشان دارند. طبق بررسیهای پزشکی، بارداری در سنین پایین سبب افزایش سقط جنین، بارداری‌های سخت، زایمان زودرس یا افزایش تولد نوزادان کم وزن می شود.

در شرایط فعلی جامعه ایران برای ازدواج و مادر شدن حدودی سنی مشخص نشده است در حالیکه برای حضور در انتخابات، افتتاح حساب بانکی و مالکیت اشیا سن ۱۸ سال در نظر گرفته می‌شود.

افزایش آمار طلاق نیز یکی دیگر از جدی‌ترین آسیب‌های اجتماعی پدیده کودک همسری است، طبق  بررسی هایی که در این زمینه صورت گرفته بیش از نیمی از ازدواج‌هایی که در سنین پایین صورت می‌گیرد در نهایت به طلاق منجر میشود. که در واقع به یک معضل پیچیده تر اجتماعی تبدیل خواهد شد. کودکان بیوه شده که از نظر تحصیلات و مهارت و تخصص محروم هستند، با پرتاپ شدن به جامعه ایی که از حمایت مالی برخوردار نیستند، برای تامین مسائل معیشتی خود و فرزندانشان تن به هر کاری خواهند داد، در حالیکه از یک عرصه نابرابر و توام با خشونت رها شده، با شرایطی روبرو میشوند که دائما در معرض آسیبهای اجتماعی هستند.

” تازه‌ ترین آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران حاکی از ازدواج ۹۷۵۳ دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله در بهار سال جاری است، که در مقایسه با آمار فصلی دو سال اخیر یک رکورد است. این آمار نشان از رشد ۳۲ درصدی ازدواج دختران ۱۰ تا ۱۴ سال نسبت به دوره مشابه در بهار سال ۱۳۹۹ دارد. طبق همین آمار ۴۵ هزار و ۵۲۲ دختر ۱۵ تا ۱۹ سال نیز در این فاصله زمانی ازدواج کرده‌اند. این آمار تنها مربوط به ازدواج‌های ثبت شده در سازمان ثبت احوال است و به نوشته خبرگزاری ایسنا، اغلب ازدواج‌های کودکان ثبت نشده و همین امر منجر به نبود آمار دقیق در این حوزه است.”

“بر اساس این گزارش، این پدیده به همین جا ختم نمی شود و به تبع آن ” کودک مادری”( کودکی که باید مراقبت از او انجام شود، حالا باید مراقب یک کودک دیگر هم باشد) . طبق آمار ثبت احوال از ۶ فروردین تا ۲۸ آبان سال جاری تولد ۹۶۹ کودک از مادر کمتر از ۱۵ سال و تولد ۴۴هزار و۸۹۶ کودک از مادران ۱۵ تا ۱۹ سال به ثبت رسیده است.”

استان تهران کمترین میزان ازدواج زیر سن قانونی را داشته است و استان های سیستان بلوچستان، خوزستان، کردستان، خراسان و استان های شمالی حدود ۴۰ درصد این آمار هستند هرچند در این روستاها و مناطق مرزی آمار از این هم بالاتر می باشد. 

در جامعه ایی که بر مبنای مالکیت خصوصی بنیان نهاده شده است، زن هم جزء مایملک مرد بحساب می آید، زن نه تنها اختیاری بر موجودیت خود ندارد بلکه تحت سلطه مرد خانواده از پدر، برادر و همسر گرفته اختیار کامل بر زندگی و جسم او را داشته و بهر شکل ممکن برای او تعیین تکلیف نموده و بنا به شرایط و بحرانهای موجود در جامعه و خانواده زندگی برده وار او را رقم میزنند.    

” مارکس و انگلس در ایدئولوژی آلمانی مینوسند که بازتولید جامعه ی بشری جوانب مختلف دارد که بازتولید نیازهای مادی و بازتولید نسل از مهمترین آن هاست. و این بازتولید ها همواره در چارچوب روابط اقتصادی- اجتماعی معین و فرهنگ شکل گرفته توسط آن روابط انجام می شود. مارکس این حقیقت را روشن می کند که در مالکیت خصوصی برده داری ، فئودالی و سرمایه داری ، برده گی اعضای خانواده حداقل به شکل تلویحی وجود دارد زیرا رئیس خانواده از آن ها بهره کشی می کند. در تعریف روابط داخلی در خانواده از واژه ی “بردگی نهفته” استفاده کرده و می گویند، اولین شکل مالکیت، هر چند به صورت خام، در بردگی خانواده نهفته است.”

مرد سالاری، حاکمیت مرد و فرودستی زن ریشه در مالکیت خصوصی نظام سرمایه داری داشته و پیوندی ناگسستنی با ساختار نظام طبقاتی موجود دارد. هر گونه تلاش جدی برای لغو قوانین کودک همسری و در کل رهایی زن، نا گزیر از مبارزۀ طبقاتی علیه این نظام باید بگذرد و ماحصل آن نظامی خواهد بود که مالکیت اجتماعی را بر جامعه حاکم نموده و تضمین کننده هر نوع برابری برای زنان و رفع خشونت خواهد بود.  

۸ ژانویه ۲۰۲۲

nhkommittehamahangi@gmail.com

https://t.me/nahadhayehambastegi

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate