سیاستهای اقتصادی رژیم و پاسخ کارگران

 خلیل کیوان: بیشتر از چهار دهه است که حکومت اسلامی در بحران همه جانبه ای دست و پا میزند. از جمله در بحران اقتصادی. در طی این مدت کارگران برای بهبود شرایط شان در مصاف دائمی با حکومت بوده اند. در این گفتگو بر سر مسائل اقتصادی و مبارزه کارگران تمرکز میکنیم. در این برنامه که تحت عنوان سیاستهای اقتصادی رژیم و پاسخ کارگران است شهلا دانشفر و حمید تقوایی شرکت دارند و پرسشهای مان را با ایشان در میان میگذاریم.

حمید تقوایی، یکی از ویژگیهای اقتصادی حکومت اسلامی این است که نمیتواند از بحران اقتصادی خارج شود. علت این بحران چیست؟ سیاستهای اقتصادی این حکومت چیست؟ چه اهدافی را دنبال میکند؟ شما این ویژگیها را چگونه توضیح میدهید؟ 

حمید تقوایی: به نظر من بحران اقتصادی جمهوری اسلامی امری ساختاری است و برمیگردد به کل موجودیت این حکومت. علتش هم این است که جمهوری اسلامی بعد از روی کار آمدن، رسالت اش و تنها راهی که میتوانست خود را در قدرت نگهدارد این بود که انقلاب مردم را، که علیه رژیم سلطنتی بر پا شده بود، در هم بکوبد و برای این امر به «مرگ بر آمریکا» متوسل شد. ابتدا سفارت گیری و و بعد جنگ با عراق و کلا کوبیدن روی شعار «مرگ بر شیطان بزرگ». این از نظر سیاسی بالاخره تبدیل شد به نقشی که جمهوری اسلامی در جنبش اسلام سیاسی داشت. جنبشی بر پا شد که یک محورش طالبان بود و یک محور دیگرش جمهوری اسلامی و تاریخچه اش را همه میدانیم. ستون فقرات این جنبش اسلام سیاسی هنوز هم جمهوری اسلامی است. یک خصوصیت این جنبش «مرگ بر شیطان بزرگ» است، یعنی غرب ستیزی و مقابله با همه دستاوردها و پیشرفتهای غرب تحت نام “شیطان بزرگ”. 

خوب، این از نظر اقتصادی ترجمه میشود به اینکه، جمهوری اسلامی در بازار جهانی نمیتواند جائی پیدا کند، نمیتواند اقتصاد متعارفی را سازمان بدهد، اقتصادی که امروزه دیگر در چهارچوب یک کشور غیرممکن است و باید با تعامل و روابط بین المللی همراه باشد.

 رژیم ناگزیر است مدام بر «مرگ بر آمریکا» بکوبد چون اگر از این شعارش دست بکشد یک پایه، یک خصلت، یک رکن ایدئولوژیک و فلسفه وجودی خودش را از دست داده و قبل از هر چیز مردم ایران بر سرش میریزند و پایین اش میکشند. مثل این است که هیتلر روزی  اعلام کند به نظر من یهودیها و ژرمنها برابر اند، دیگر تبعیضی نیست! خوب، اگر این را بگوید دو روز هم نمیتواند در قدرت بماند. جمهوری اسلامی هم دقیقاً همینطور است. با یک ایدئولوژی ضد غربی، غرب ستیزی، مرگ بر شیطان بزرگ، مقابله با دستاوردها و پیشرفتها و فرهنگ متمدنانه در جهان خودش را سر پا نگهداشته است.

خوب، این از نظر اقتصادی ترجمه میشود به اینکه، جمهوری اسلامی در بازار جهانی نمیتواند جائی پیدا کند، نمیتواند اقتصاد متعارفی را سازمان بدهد، اقتصادی که امروزه دیگر در چهارچوب یک کشور غیرممکن است و باید با تعامل و روابط بین المللی همراه باشد. این یعنی منزوی ماندن، غیرمتعارف بودن، امر خود را با “از این ستون به آن ستون”  پیش بردن و یک بحران ساختاری. 

میپرسید سیاستهای شان از جنبه اقتصادی چیست؟ به نظر من مهمترین خصلت اقتصادی این حکومت غارت و چپاول و دزدسالاری است. یعنی هیچ برنامه استراتژیکی نمیتواند داشته باشد. حتی یک برنامه دو ساله، سه ساله نمیتواند داشته باشد چون بی ثبات است و معلوم نیست آینده اش چه میشود، معلوم نیست پس فردا حتی همین درجه رابطه ای را که با بازار جهانی برقرار کرده قطع نشود.چون از نظر سیاسی هنوز تکلیف اش روشن نشده است. ما همیشه گفته ایم که پایه بحران اقتصادی حکومت به یک معنی بحران سیاسی است و این را هر روزه داریم میبینیم. در نتیجه اقتصادی که شکل گرفته این است که باندی از آیت الله ها و مافیای میلیاردر و دار و دسته های حکومتی به جان منابع، کارخانجات، تولید، استثمار از کارگران بیفتند با این هدف که هر چه زودتر جیب خودشان را پر کنند، حسابهای بانکی شان را پر کنند. 

هیچ کس به فکر این نیست که سه سال دیگر چه خواهد شد یا پنج سال دیگر چه خواهد شد. اصلاً برنامه ریزی اقتصادی در این حکومت معنی ندارد. یک اقتصاد دزدسالار بخور و بچاپ و اینکه فقط شش ماهه یا حتی چند ماهه از اینجا به آنجا برویم و بعد با یک مانوور دیگر کار دیگری بکنیم. قضیه پولشویی، بازار قاچاق، برادران قاچاقچی، کنترل بندرها و فرودگاهها و غیره… اینطور دارند امر خودشان را پیش میبرند و رقابت زیادی هم بین دار و دسته های حکومتی بر سر چپاول جامعه داریم میبینیم. 

  بطور فشرده  اینها خصوصیات اقتصادی جمهوری اسلامیاست. 

خلیل کیوان: خیلی ممنون. شهلا دانشفر، با توجه به اینکه حمید تقوایی خصوصیات و ویژگیهای اقتصادی در جمهوری اسلامی را توضیح داد، پرسش من از شما این است که این ویژگیها و خصوصیات چه تأثیری بر وضعیت طبقه کارگر و مبارزه آنها داشته است؟ 

شهلا دانشفر: در ایران یکی از وحشی ترین سرمایه داریهای جهان حاکم است. این رژیم برای پیشبرد سیاست اقتصادی اش که اساس آن بر رانت خواری و چپاول استوار است، ابزار سرکوبش را کاملاً در خدمت گرفته است. جمهوری اسلامی به لحاظ اقتصادی با بحرانی حاد روبروست و اقتصادش کاملا فلج است. اقتصادی که هم رکود دارد و هم تورم. علت اصلی آن نیز ساختار اقتصادی این حکومت است. از طرف دیگر مسئله تحریمها است که حمید تقوایی نیز به درست اشاره کردند و خود رژیم عامل اصلی این وضعیت است. چون اقتصادش حول اسلامیت و اتکاء به قوانین و سنتهای اسلامی بنا شده است. چون سیاستهای ضد آمریکایی این حکومت را در سطح جهانی به انزوا کشانده است و دود همه اینها به چشم کارگر و کل جامعه رفته است. در چنین وضعیتی است که گرانی روزافزون کالاها و پایین آمدن هر چه بیشتر قدرت خرید مردم، زندگی و معیشت کل جامعه را هر روز بیشتر به تباهی میکشد.  نکته اینجاست که این حکومت میداند که رفتنی است و در حلقه محاصره مردمی قرار دارد. از همین برنامه ای برای اقتصاد جامعه ندارد.  سران این حکومت بارشان را بسته اند و اساس کارشان چپاول است و سرکوب. این چنین است که افت تولید کارخانجات، تعطیل شدن کارخانه پشت کارخانه، و به راه افتادن موجی از اخراجها و بیکارسازها به معضلی جدی در سطح جامعه تبدیل شده و ابعادی فاجعه بار به بیکاری در سطح جامعه داده است. در چنین شرایطی کشیدن انواع خطوط در سطح معیشت مردم از جمله خط فقر، خط بقاء، خط فقر مطلق، ابعاد تکاندهننده ای به فقر و فلاکت جامعه  داده  و رسیدن نرخ استثمار به حد نهایت را به نمایش میگذارد. این درحالیست که هیچگونه تامینی برای مردم نیست. نکته مهم اینجاست که در برابر چنین شرایطی  کارگران و کل جامعه ایستاده اند و نبردی هر روزه بر سر زندگی و معیشت جاریست. 

برای داشتن تصویری از این مبارزات شما به چند شعار توجه کنید: یکی از این شعارها این است که «دروغ میگن آمریکاست، دشمن ما همینجاست». شعار دیگری میگوید «اختلاسها کم بشه، مشکل ما حل میشه» یا مثلاً «دزدیهای نجومی، فلاکت عمومی»  و یا «حقوقهای نجومی، فلاکت عمومی»  و یاهمین الان یک شعار کارگران شعار «خط فقر ۱۲ میلیون، حقوق ما ۲ میلیون» است. کارگران با این شعارها در سطحی کلان دارند کل ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی و تمام دار و دسته های حکومتی را که برای حفظ این ساختار با هم شریک هستند و در آن دست دارند، به چالش میکشند و صدای اعتراض خود را علیه کل بساط فقر و فلاکت و تبعیض و نابرابری و دزدی ها و چپاولها بلند کرده اند. یک نمونه اش نیشکر هفت تپه است. وقتی به مبارزات کارگران در هفت تپه و یا در مراکزی چون فولاد اهواز، هپکوو نفت نگاه میکنید، می بینید که تمام دار و دسته های حکومتی، از دستگاه قضایی و مجلس و قوه قضائیه گرفته تا زندانبانان، نیروی انتظامی و غیره و غیره در چپاول کارگران و کل جامعه دست دارند و  در حفظ این سیستم رانت خواری و دزدی شریکند. در مقابل کارگران با کل نظام رودررو هستند. حکومت مبارزه کارگر را اقدام علیه امنیت میخواند، چون منافعشان به خطر افتاده است. و کارگر میاید و میگوید که امنیتی کردن مبارزات باید برداشته شود و علیه کل دستگاه قضائی بلند میشود. 

خلاصه کلام اینکه تأثیرات مستقیم این وضعیت  این است که امروز مبارزه کارگر در تقابل با کل این سیستم است و این را در مبارزه بازنشستگان می بینید، در مبارزه معلمان می بینید، در هفت تپه می بینید، در فولاد می بینید، در هپکو می بینید، در صنایع نفت میبینید و در پتروشیمیها و در همه جا می بینید. جمهوری اسلامی با همین سیاست ساختار صنایع کلان را عوض کرد. قراردادهای پیمانی را تا ۹۹ درصد، ۹۷ درصد افزایش داد و استخدامهای پیمانی را به شکل غالب اشتغال نیروی کار در ایران تبدیل کرد. از جمله در صنعت نفت ۷۰ درصد قراردادها پیمانی است. ٦٥ منطقه ویژه اقتصادی ساخته اند که در آنها یک افسارگسیختگی بینهایت بهره کشی و استثمار از نیروی کار حاکم است. از جمله در دوره رفسنجانی ۱۶ منطقه ویژه اقتصادی که اساسش بر بردگی مطلق کار بنا شده ایجاد گردید.  در این شرایط است که طبقه کارگر دارد جنگ تمام عیاری را با کل این سیستم و با کل این ساختار به جلو میبرد. پادگانی کردن محیطهای کار از جمله در صنعت نفت که صنعتی کلیدی است در جهت بنا کردن و حفظ این ساختار است. میدانید که حکومت چهل هزار نفر حراستی در نفت استخدام کرده است و کنار دست این مراکز سپاه پاسداران قرار دارد. بویژه اینکه مالکیت بخش عظیم این مراکز در دست سپاه پاسداران است و بر کل آنها یک باند مافیایی گردن کلفتی حاکم است. یک نمونه اش در فولاد اهواز است و یک عرصه مبارزه کارگران فولاد حول بیرون انداختن مدیران فاسد است. به همین شکل هم اکنون در هپکو کارگران در اعتراضند.  این تصویر خلاصه ای در مورد تاثیر ساختار اقتصادی سرمایه حاکم در ایران بر وضعیت طبقه کارگر و مبارزه آنست.

خلیل کیوانبله، آن ویژگیهای اقتصادی که یک دزدسالاری وسیع را در ایران حاکم کرده و این سطح از مبارزه، که شما اشاره کردید و گاه شدت پیدا میکند گاه آرام است، در مقیاس سراسری یا محلی در جریان است. اما مبارزه  کارگران با کارفرما و دولت مختص ایران نیست. این در تمام کشورها در جریان است. حمید تقوایی، ویژگی ای که مبارزه کارگران و مزدبگیران در ایران دارد ، در تفاوت با سایر کشورها را در چه میبینید؟ 

حمید تقوایی: اولین ویژگی ناشی از همین بحران ساختاری و همیشگی جمهوری اسلامی است. الآن بیشتر از چهار دهه است که کارگران برای پایه ای ترین خواستهایشان، از دستمزدهای چند مرتبه زیر خط فقر گرفته تا ایمنی شغلی، علیه بیکاری، علیه زدن از بیمه ها، زدن از حقوق ابتدایی کارگران، از مقابله با تشکلهای مستقل کارگری، حتی ممنوعیت برگزاری جشن اول ماه مه، با همه اینها دارند مبارزه میکنند. از همان روز اول روی کار آمدن جمهوری اسلامی این مسائل همچنان ادامه دارد بخاطر اینکه ماهیت و خصلت جمهوری اسلامی این است. نمیتواند یک حکومت سرمایه داری  حتی مانند ترکیه باشد . لااقل بتواند بگوید برگزاری مراسم اول ماه مه آزاد است. فرض کنید بگوید که میتوانید اتحادیه کارگری داشته باشید. سطح دستمزد بالاخره معادل پنج برابر زیر خط فقر نباشد، دو مرتبه زیر خط فقر باشد. جمهوری اسلامی نمیتواند حتی اینها را هم تأمین کند. به همین خاطر یک مبارزه پایه ای و پیگیر و مستمر در جریان است. 

نسلهای مختلف کارگر که در این چهل ساله به بازار کار پیوستند با همان مسائلی روبرو هستند که کارگران در سال ٥٨ و ٥٩ روبرو بودند. این مسائل نه تنها حل نشده بلکه پایه ای تر و وسیعتر شده است. بیکاری بیشتر شده، گرانی بیشتر شده، بیحقوقی بیشتر شده است، سرکوب و ضرب و شتم و تعقیب کارگران و پرونده سازیهای امنیتی، همه اینها رخ داده است. اینها همه تبدیل شده به سوژه ها و به موضوعات مبارزه کارگری. 

یک خصلت دیگر این است که کارگر مستقیماً رو در روی دولت است. حتی بخش خصوصی هم به قول خودشان خصولتی است! حالا خصوصی یا غیرخصوصی، هر اعتصابی با شورای اسلامی روبرو میشود، با اداره حراست و نیروهای پاسدار و بسیج و سرکوب کارگر، با شلاق زدن کارگر، حتی با زندان و اعدام و غیره. با اینها روبرو میشود. بنابرین این مسئله بخش خصوصی یا دولتی دیگر معنی ندارد. در کشورهای دیگر، بله، اعتصاب و مبارزه هست. ولی در آنجا با کارفرمای معینی طرف هستید. آنجا هم دولت در نهایت طرفدار کارفرما است ولی شما در وهله اول با کارفرما روبرو هستید که میتوانید قراردادهای کاری ببندید و خواستهائی را به او تحمیل کنید. در اینجا اینطور نیست. اینجا مستقیماً با دولت روبرو هستید. 

خصلت سوم این است که موضوعات و مسائلی که کارگران علیه اش مبارزه میکنند فقط مختص به  کارگران نیست. اینطور نیست که این بحران اقتصادی فقط طبقه کارگر را تحت فشار گذاشته است. بخش عظیمی از جامعه، اکثریت عظیمی از جامعه دارد از این شرایط رنج میبرد. ناامنی اقتصادی، زندگی زیر خط فقر، بی تأمینی، ناروشنی آینده، تمام اینها مسئله همه بخشهای جامعه است. طبقه کارگر در واقع پرچمدار این توده عظیم مردمی است که از این شرایط به فغان آمده اند و نمیتوانند این شرایط را تحمل کنند. 

مبارزه ای که کارگر علیه فرض کنید فساد اقتصادی به پیش میبرد  امر همه مردم است که کارگر، مثلاً در هفت تپه، پرچمش را بلند کرده است. مسئله اقتصاد خصولتی مسئله بخش عظیم کارگران است که باز هفت تپه پرچمش را بلند کرده است. قراردادهای موقت و پیمانکاری که کارگران نفت پرچمش را بلند کردند مسئله همه جامعه است. حتی در مسائل اجتماعی ـ سیاسی مانند مبارزه علیه پرونده سازیهای امنیتی که کارگران پرچمدارش هستند همه جامعه از این سرکوب و زندان و بازداشت و غیره در رنج است. 

بنابرین، یک خصوصیت دیگر همین پیوند ارگانیکی است که بین مبارزات کارگر و مبارزات بخشهای مختلف جامعه و بین آرمانها و خواستهای طبقه کارگر و خواستهای کل جامعه وجود دارد. اینها همه ویژگیهای جنبش کارگری در ایران است. 

خلیل کیوان: بله، خیلی ممنون. حمید تقوایی گوشه ای از این نحوه چالش کارگران در مقابل جمهوری اسلامیرا اشاره کردند. شهلا دانشفر، شما در پرسش قبلی به هفت تپه، فولاد، نفت، هپکو، پتروشیمیها، آذرآب و غیره اشاره کردید. اعتراضات معلمان و بازنشستگان و اینها را هم من باید اضافه کنم. در این اعتراضات کارگران به چه صورت سیاستهای اقتصادی رژیم را به چالش میکشند؟ 

شهلا دانشفر: ببینید وقتی که دستمزد کارگر نیشکر هفت تپه را نمیدهند، اعتراضش از نپرداختن دستمزد شروع میشود و این کارگران برای پیشبرد مطالباتشان ناگزیرند  که با باند مافیایی اسد بیگی طرف شوند. در این جدال کارگر میداند که این باند به استاندار رشوه خوار وصل است، به نماینده امام وصل است، به مجلس و دستگاه قضایی و الفت آدمی  وصل است. به دولت و به جهانگیری (معاون رئیس جمهور) وصل است. و از همین رو کارگران علنا و آشکارا علیه کل این دم و دستگاه ایستاده و اعتراضشان را به جلو میبرند. به همین دلیل کارگران در دفاع از زندگی و معیشت خود وقتی دست به اعتراض میزنند، علیه اختلاسها شعار میدهند و همانطور که اشاره کردم شعارهایی چون «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست» ، «کشور ما دزدخونه است، توی جهان نمونه است» سر میدهند و به این شکل بساط دزدسالای حاکم را به چالش میکشند.  به این معنا که در جایی مثل هفت تپه کارگر در عمل با این مواجه میشود  که مبارزه اش محدود به خود این شرکت نیست و برای حفظ شغل و معیشت اش ناگزیر به مبارزه با کل سیستم است.  و این فقط هفت تپه نیست. بلکه مساله ای اجتماعی است و همه کارگران و بخش های مختلف جامعه با آن روبرویند. از همین رو وقتی کارگران در  اعتراض به این وضعیت به خیابان میایند جامعه میرود پشت شان و حمایتشان میکند. و این همان ارتباط ارگانیک بین مبارزه کارگران با مردم است که حمید تقوایی نیز به آن اشاره کرد. به این معنا که معلم و بازنشسته و همه بخش های جامعه در زندگی هر روزه خود با این معضلات مواجه هستند. از جمله بازنشستگان  به چپاول صندوق بازنشستگی و صندوق تامین اجتماعی اعتراض دارند. معلمان از چپاول بانک ذخیره فرهنگیان دادشان بلند است و این وضعیت در گوشه گوشه کشور و در همه جای این جامعه حاکم است. این چنین است که در نیشکر هفت تپه دامنه اعتراض کارگران به  مجلس کشیده میشود. دار و دسته های مختلف حکومتی هم بر سر دزدی هایشان در مقابل هم قرار میگیرند و  کار به جایی میکشد که میگویند سه قوه باید تصمیم بگیرد. خیلی جالب است! چرا سه قوه باید در هفت تپه تصمیم بگیرد؟ بعد هم هفت خوان رستم طی میشود و موضوع به  به سازمان خصوصی سازی و بعد از آن هم به قوه قضائیه کشیده میشود. قوه قضائیه نیز حکم خلع ید اسد بیگی را میدهد . اما آنرا علنی اعلام نمیکند و انجام آن دچار دست انداز میشود.  از جمله می بینیم که این حکم هنوز علنی نشده دارودسته باند اسدبیگی و مدیران فاسد شبانه ماشین می آورند  به نیشکر هفت تپه و مشغول بیرون بردن اموال شرکت هستند.  به خاطر اینکه کارخانه را لخت و پتی تحویل کارگر بدهند. 

در فولاد هم همین وضعیت حاکم است. در فولاد وقتی که کارگر اعتراض میکند و میگوید مدیر فاسد برود بیرون، فوراً میایند و شورای اسلامی را در آنجا بر پا میکنند. کارگر هم میایستد و بساط شورای اسلامی را جمع میکند. و یا وقتی که در هپکو کارگر علیه دست به دست کردن سهام کارخانه میایستد، که بخشی از آن دزدیها تحت عنوان خصولتی سازی است و جلوتر به آن اجاره شد، آن وقت کارگر را در آنجا دستگیر میکنند و به تجمع اعتراضی اش حمله میکنند. کارگر هم با شعار «زیر بار ستم نمیکنم زندگی، جان فدا میکنم در ره آزادگی» به خیابان میریزد و اعتراضش را علیه کل بساط بردگی حاکم فریاد میزند. در آذرآب و نفت و دیگر مراکز کارگری نیز وضع بر همین منوال است. برای مثال تا همین الآن دو نفر از مدیر عاملان پتروشیمی ها تحت عنوان اینکه دزدی کرده اند، از کار برکنار شده اند. در نیشکر هفت تپه اسدبیگی نود و هفت میلیارد دلار دزدی کرده است و تازه این بخشی است که رو شده است و بخشی از پولهای به سرقت رفته  را به کانادا فرستاده اند. و جالب اینجاست که سهام نیشکر هفت تپه به اسدبیگی که دو هزار میلیارد قیمتش بوده به ده میلیارد فروخته شده است. آنهم قسطی، که تازه آن را هم پرداخت نکرده است و در عوض آنقدر پول بالا کشیده است! 

در نفت  دکل نفتی گم شد! دزدی از این آشکارتر و عیان تر؟! چپاول از این بیشتر؟!  کارگران در مقابل اینها ایستاده اند. ماجرای اعتصاب بیست و پنج هزار کارگر نفت در مرداد ماه همین بود. خلاصه اینکه داستان بسیار طولانی است و من سعی کردم گوشه ای از آن را توضیح بدهم.

خلیل کیوان: خیلی ممنون شهلا دانشفر. حمید تقوایی خودتان اشاره کردید که مبارزات کارگری در ایران گسترده است. نمونه هائی را هم بطور خلاصه شهلا دانشفر اشاره کرد. چه رابطه ای بین مبارزات کارگران با مبارزه سایر اقشار جامعه وجود دارد، مثلاً مبارزه علیه اعتیاد، اعدام، کودک آزاری، آزادی زنان و همینطور مسئله فساد و غیره؟ 

حمید تقوایی: این عرصه های مبارزه که شما اشاره کردید به نظر ما شاخه های مختلف یک جنبش عمومی علیه جمهوری اسلامی است. به اعتبار همین مبارزاتی که داریم میبینیم جنبش کارگری در رأس اینها است. جنبش کارگری   اعتصابات عظیمی داشته است و نه فقط از نظر طول و عرض بلکه از لحاظ خواستهایش و پرچمی که بلند کرده است. وقتی که کارگر «اداره شورایی» را مطرح میکند، در واقع دارد چهره آلترناتیو کارگری برای اداره جامعه در آینده را ترسیم میکند؛ وقتی که علیه فساد مبارزه میکند علیه کل این اقتصاد دزدسالار میایستد و غیره. به این معنی من میخواهم بگویم که در واقع کارگر پرچم به چالش کشیدن کل حکومت را در دست دارد. 

از یک جنبه دیگر هم این وصل میشود به آن بحثی که در ابتدا کردم. وقتی که شما این حقیقت را میبینید که بحران اقتصادی، که علت اساسی فقر و بیحقوقی و سرکوب کارگران و توده مردم به زیر خط فقر کشیده شده است، در این حکومت ساختاری است خوب چاره اش چیزی جز این نیست که حکومت را به زیر بکشید. این حکومتی نیست که مثلاً کابینه اش عوض شود و یک سیاست اقتصادی دیگری بیاورد که حالا وضع کارگر حتی یک ذره بهتر شود. از این خبرها نیست. رفسنجانی آمد، خاتمی آمد، احمدی نژاد آمد و رفت، وضع کارگر دائماً بدتر شد. بنابراین، از این نقطه نظر هم بطور عینی و واقعی همه دارند میبینند که این حکومت باید برود تا مسائل شان حل شود. 

منظورم این نیست که کارگر در هر اعتصابی میگوید «سرنگون باد». خوب، موازنه قوا هنوز اینطور نیست ولی همه کارگران این را میدانند و جامعه این را میداند. کارگران میدانند که تا این حکومت هست حتی حق تشکیل اتحادیه را هم نخواهند توانست بگیرند. تا این حکومت هست حقوق شان از یک پنجم، یک ششم خط فقر بالاتر نخواهد رفت. کارگران این را میدانند و مبارزات شان خواه ناخواه به یک مبارزه عمومی برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی گره میخورد. به نظر من این جایگاه مبارزات کارگری امروز در ایران است. 

خلیل کیوان: تشکر. شهلا دانشفر حالا این مبارزاتی را که در سطح کشور غالباً به شکل پراکنده و محصور در یک واحد تولیدی یا خدماتی در جریان است چگونه میتوان با هم متحد کرد و آنها را سراسری کرد؟ 

شهلا دانشفر: راه حل عملی را در واقع جامعه دارد عملا در جدال هر روزه اش میدهد. با نگاهی به اعتراضات کارگری می بینیم که این مبارزات از مضمون واحدی برخوردار هستند. جلوتر توضیح داده شد. تصادفی نیست که شعاری که کارگران در هفت تپه میدهند، در فولاد میدهند، در هپکو میدهند و یا در تجمعات بازنشستگان و در میان دانشجویان در دانشگاهها داده میشود، یکی است. نمونه هایش را گفتم. آنها شعارهائی است که مشخصه این اوضاع هستند و جنبش کارگری با چنین شعارها و گفتمان هایی جلوی صحنه اعتراضات کل جامعه قرار گرفته است. این اعتراضات در واقع  یک  جواب درخور به این اوضاع است. 

مثال دیگر  کنار هم قرار گرفتن هر روز بیشتر بخش های مختلف کارگری بر سر خواستها و مبارزاتشان است. بیانیه های مشترکی که کارگران بر سر موضوعات مختلف میدهند نشانه ای از این اتحاد و همبستگی مبارزاتی است.  بخشهای مختلف کارگری، معلم، بازنشسته، پرستار، دانشجو، همه با هم بیانیه مشترک میدهند علیه سرکوب آبان ماه، بیانیه مشترک میدهند برای واکسیناسیون رایگان، بیانیه مشترک میدهند علیه اعدام، بیانیه مشترک میدهند برای حق و حقوق شان و اعتراض به زندگی زیر خط فقر. و اینها همه روند شکل گیری اعتراضات گسترده و سراسری در سطح جامعه است.  این بیانیه ها روی یک رشته خواستهای سراسری به هم وصل هستند.  این بیانیه ها بطور واقعی پلاتفرم مبارزه برای اعتراضاتی هستند که در سطح جامعه  دارد پیش میرود و رنگ هرچه طبقاتی تری به خود گرفته است. و این جدال همه جانبه ای است که دارد کل ریشه های سیستم سرمایه داری وحشی حاکم را زیر سوال میبرد. 

آن چیزی که ما تأکید میکنیم تثبیت دستاوردهای تا کنونی و از جمله آلترناتیو شورایی است که کارگران نیشکر هفت تپه نه فقط گفتمان آنرا به جلو آوردند، بلکه خود در مبارزاتشان به آن عمل کردند. در نتیجه زمینه و بستر ایجاد شوراهای واقعی کارگری امروز بیش از هر وقت فراهم است.  بطور مثال همین اتفاقی که در هفت تپه افتاده است و کارگران میگویند ما  شورایی تصمیم میگیریم، باید بیان صریحتری پیدا کند و کارگران بگویند که ما شورا داریم. کارگران فولاد نیز همینطور و یا کارگر نفت آنجا که در بیانیه شان به تجربه نیشکر هفت تپه و تصمیم گیری شورایی اشاره میکنند باید بگویند ما  شوراها یمان را اعلام میکنیم. 

بعلاوه ما قبلاً هم تاکید کرده ایم  که روند اوضاع جامعه با اعتصاب و اعتراضات کارگری دارد به طرف خیزش مردمی کشیده میشود. یعنی جامعه دارد میرود برای شکستن کمر این حکومت، برای جمع کردن کل این بساط. یک گام مهم در تعمیق و گسترش این روند سازمانیابی شورایی کارگران است.  

در چنین شرایطی فراخوان ما این است که پیش به سوی اعتصابات سراسری. فراخوان ما این است که پیش به سوی ایجاد شوراها و فراخوان ما این است که با حزب کمونیست کارگری فعالیت کنید و عضو این حزب بشوید.  زیرا پاسخ این اوضاع را دارد. با این سیاستها، با این برنامه ها، با این جهتگیریها فعالیت کنید. به نظرم جواب کلان ما به این سوال که چگونه میتوانیم مبارزاتمان را با قدرت و متحدانه به جلو بریم همین است. وگرنه جامعه خودش دارد گفتمانها یش را میسازد و این همگراییها را ما داریم هر روز بیشتر میبینیم و شاهد هستیم. 

خلیل کیوان: خیلی ممنون شهلا دانشفر. 

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate