“انتخابات” امریکا وپیامدهای آن برای منطقه، جمهوری اسلامی و اپوزسیون

“انتخابات” امریکا وپیامدهای آن برای منطقه، جمهوری اسلامی و اپوزسیون

(متن گفتگوی مینا تهرانی با سلام زیجی)

سوال: ارزیابی عمومی شما از انتخابات اخیر در امریکا و پروسه تاکنونی آن چیست؟

 

سلام زیجی: اگر چه محتوا و ماهیت انتخابات در امریکا تقریبا یکسان  و تکراری است اما امسال دارائی ویژه گیهایی نیز بود. قبل از اشاره به این ویژه گیها ترجیح میدهم در باره نفس این نوع انتخاباتها و آنهم در “مهد دمکراسی “بورژوازی نکاتی عرض کنم. بنظر من در این انتخابات در امریکا و نه در هیچ جای از جهان سرمایه داری ما شاهد انتخابات واقعی و آزادانه همه شهروندان نبوده و نیستیم. چرا که در اینجا پول و ثروت محور اصلی و عامل تعین کننده برای کاندید شدن و رای اوردن و شرکت در رقابتهای درون این نوع سیستم است، نه وجود شرایط برابر برای همه!

در اینجا کاندیدهای درون یک طبقه، طبقه سرمایه دار، است که به میدان میایند و شهروندان را به “انتخاب خود” فرا میخوانند، تحریک میکنند و قول اصلاعات وتغییر های دروغین میدهند. در همه تاریخ امریکا بغییر از مواردهای کوچک  اساسا به حکم میلیاردها دلار هزینه کردن و مهندسی افکار عمومی است که  دو حزب بورژوا جمهوری خوا و دمکرات قدرت را بین خودشآن دست بدست میکنند و مانع عروج نسل و جریان سومی و مترقی و پیشرو شده اند. این واقعیت در حالی است که تفاوت بنیادی بین سیاستهای این احزاب بورژوئی اصلا وجود ندارد!

بدینترتیب شرایط حاکم در امریکا برای کسانی که هزار بار ذیصلاحتر از ترامپ و بایدن واحزابشان هستند و برای جنبشی طبقه کارگر و روندی که عدالتخواه و آزادیخواه و برابری طلب است به هیچ وجه هموار نیست. که بخشآ نقشه آگاهانه هر دو حزب دست راستی حاکم و بخشآ ناتوانی و ناآمدگی روند جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر و آزادیخواهان است تا چینن شرایط نامطلوبی به وجود بیاید. در جامعه سرمایه داری و بازی در سیستم آنها تا پول  و ثروت نداشته باشید، تا قدرت بسیج شکل دادن به آلترناتیو دیگری نداشته باشید نمیتوانید در این بازی که اسمش “انتخابات” است به پیروزی رسید. یک ویژه گی مهم این انتخابات شرکت کم سابقه مردم در آن است که متاسفانه همه شرکت کنندگان، مستقل از انگیزه شان، به بازیچه و لشکر بی اراده این دو قطب حامی نظام افسارگسیخته سرمایه داری تبدیل شده اند. عملا به خدمت جدال درونی همان طبقه سرمایه دار در آمده اند.

از زاویه دیگر نیز حتی شیوه برخوردشان به همین انتخاباتشان گویائی بی اعتباری حق شهروند و بازی به آرای انها است. در میان رقابت این دو تا همه شواهد میگوید که بایدن چند میلیون اراه بیشتر آورده و بر اساس سیستم خودشان برنده است، اما “دولت دمکراسی” ترامپ از پذیرش آن تا این لحظه که سه-چهار روز میگذرد خودداری میکند و از “تقلب” صحبت میکند و عملآ کل سیستم انتخاباتی دمکراسی پوچ بورژوائی خودشان را هم به تمسخر گرفته است و حتی پشیزی هم به نظر و حکم دستگاه قضائی دولتشان هم که قاعدتا باید به ادعای ترامپ رسیدگی کند، قائل نیست.

از این رو از نظر من و هر کارگر آگاه و انسان واقع بین روشن است که این اتفاقات تاثیر بنیادی و یا مثبتی  نه در سرنوشت “رای دهندگان” و نه  در سرنوشت جهان نخواهد گذاشت، ضمن اینکه پیامدهای معینی ممکن است به دنبال  داشته باشد و در ادامه بدان اشا ره خواهیم کرد.

سوال: بنظر شما پیامدهای این انتخابات برای جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ چرا بخشی از ایرانیان و اپوزسیون راست خواهان پیروزی ترامپ بودند؟

سلام زیجی: اجازه بدهید از بخش آخری و مربوط به اپوزسیون شروع کنیم. دلیل روشن آن این است که این بخش از اپوزسیون بی ربط هستند به سرنوشت جامعه و به منافع واقعی شهروندان در ایران. اسمشان “اپوزسیون “است، اما براستی تفاوت بنیادی با خود جمهوری اسلامی ندارند، یک ماهیت طبقاتی مشترک دارند. تفاوتشان در شکل روبنای و مذهبی حاکمیت است.  آنها به جای برجسته کردن “اسلام”، ملی گرائی و شونیسم و ناسیونالیسم و “میهن” و ارتجاع قوم پرستی را برجسته تر میکنند،. همین! درست شبیه شکل ملی گرائی و فاشیستی ترامپ.

این اپوزسیون تصورشان این بود که میتوانند در سایه ترامپ و سیاستهای ضد انسانی تحریم اقتصادی به قدرت برسند، یا امتیازاتی از جمهوری اسلامی بگیرند. اینکه گفته میشود ترامپ و این اپوزسیون خواهان سرنگونی هستند، دروغ آشکاری است، نه ترامپ و نه اپوزسیون ملی -اسلامی ایران هرگز خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نبوده اند، بلکه فکر میکنند از راه اعمال فشار اقتصادی، نظامی و بحرانسازیهای دولت ترامپ عملا راه “بهتر” شدن جمهوری اسلامی، اصلاح اوضاع و یا امکان مشارکت و “دوره گذار” در قدرت را دنبال کرده اند.

این اپوزسیون که همواره حامی سیاست ضد انسانی تحریم اقتصادی بوده اند تجربه چندین ساله نشان داده که این سیاست به نفع جمهوری اسلامی و به زیان جامعه تمام شده است. جمهوری اسلامی که حکومت بهره گرفتن از فجایع( “نعمت الهی”) است، و توانسته جنایتهای سرکوبگرانه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را به بهانه همین سیاست تحریم اقتصادی توجیه کرده و راه عبوردور زدن از تنفر گسترده جامعه پیدا کرده است. انگشت اتهام  و عاملین فقر و گرسنگی هم سابقه در ایران را به بیرون دراز کرده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی بر روی دریائی از پول و ثروت کشور لم داده و از آن برای بقای خود و گسترش ابزار سرکوب بهره میگیرد. تحریم اقتصادی نه دولت و نه سرمایه داران ایرانی را تضعیف نکرده است، بر عکس بر ثروت آنها افزوده است، اینجا اکثریت کارگر و زحمتکش کشور هستند  که کمرشان زیر بار فقر ناشی از تحریم اقتصادی هر دو دولت جنایتکار امریکا و ایران شکسته و این وضع بر تداوم مبارزه انقلابی جامعه و طبقه کارگر نقش منفی گذاشته است. مبارزه ای که روی پای خودش به ایستد، اعتماد بنفش داشته باشد و بدون امید به هیچ دولت و جای برای سرنگونی کلیت این نظام گام جدی بردارد. ترامپ و محاصره اقتصادی و جمهوری اسلامی و این بخش از اپوزسیون همه در یک صف چنین موقعیت شکنندی به جامعه و به مبازه آزادیخواهان تحمیل کرده اند. دلیل حمایت اپوزسیون راست از ترامپ و سیاستهای ارتجاعی دولتهای خارجی با این هدف است که راه شکل و شیوه مبارزه انقلابی و کارگری و آگاهانه را مسدود کنند و روشهای مستاصل از نوع رژیم چنج و امید بسته به این و آن جناح رژیم یا دولت خارجی و اپوزسیون ضد انقلابی را تقویت کنند.

سیاست همه اینها در بهترین حالت ممکن تلاش برای تدارک ملزومات  تکرارسناریو شبیه سال ٥٧  است که در آن  خمینی جلاد را جایگزین  تخت نظام پهلوی مستبد گردن و انقلاب کنندگان و جامعه را سرخورده و ناکام کردند. نظامی را میخواهند در این روند باقی بماند که حتی بدون جمهوری اسلامی هم بتوانند اساس نظام و مناسبات شنیع و جنایتکارانه سرمایه داری و ارکانهای سیاسی، ایدئولوژیکی، خرافی، فرهنگی و کل بساط سرکوب دست نخورده باقی بماند، درست مانند دوره بعداز سال ٥٧، تا از نو و یک قرن دیگر با اسم دیگری استبداد سرمایه داری، و ملی گرائی و تشدید تنش قومی و مذهبی را تداوم بخشند. اپوزسیونی که برای این امر ضد انقلابی تلاش میکند باید با جمهوری اسلامی در یک گور به گور سپرده شوند!

در باره جمهوری اسلامی بنظرم سیاست زیاد متفاوتی از هیچ سو در پیش گرفته نخواهد شد، مهمترین اتفاق صورت گرفته تصور میکنم در همان چهارچوب “برجام” باشد که دولت جدید با ریاست بایدن ممکن است دقیقا و نعل به نعل همان سیاستهای دولت ترامپ را ادامه ندهد اما در عین حال همچنان بر آن چهارچوب باقی خواهد ماند. رمز پنهان پشت “برجام” تقسیم سهم و حفظ منافع و امنیت دو قطب سرمایه داری در ایران و امریکا و دول غربی است که باید حول آن توافق کنند. وتا رسیدن به این تواقف انواع دوز و کلک و ارعاب و مردم فریبی کرده و خواهند کرد. برای ما مهم این نکته است که اعلام میکنیم سیاستهای دولت دمکراتها و بایدن هم درست شبیه ترامپ نمیتواند در جهت منافع اکثریت شهروندان و به نفع تداوم مبارزه ما برای کسب آزادی و برابری وپیروزی بر جمهوری اسلامی باشد!. بر عکس تصور ضد حقیقت گوئی و فریبکارانه دولت ترامپۆ و اپوزسیون مرتجع راست ایران، ترامپ جمهوری اسلامی را تضعیف نکرد! و دولت بایدن هم این رژیم را در راستای تامین منافع و آزادیهای ما کارگران و اکثریت جامعه تضعیف نخواهد کرد!. ادامه سیاست اعمال فشار، حال به شکل دیگری، باز به منظور تقسیم سهم و گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی و تامین منافع امریکا در منطقه اساس سیاست آنها خواهد بود.

در اینجا فاکتور مهم دیگری را هم در این کشمکشهای جهانی و منط‌قه ای باید در نظر گرفت، آنهم دوره پایان قلدری جهانی امریکا، و دوره میدان دار شدن رقبای جهانی از نوع  چین و روسیه در مقابل امریکا است که حتی در منطقه خاورمیانه از ایران تا ترکیه و سوریه و… را عملا به زیر هژمونی خود کشانده اند و موقعیت امریکا را تضعیف کرده اند. این واقعیت سدی را در مقابل میدانداری سیاست خارجی امریکا و ناتوانی آن را در دخالت موثر در منطقه ایجاد کرده است.

اما تا جائی که به ما به عنوان طبقه کارگر و مردم آزادیخواه مربوط است این درس بسیار بزرگ و سرنوشت ساز را باید گرفته باشیم که، مستقل از جدال دولتهای ارتجاعی ،باید بدانیم همانگونه که در این مدت از جمله در دوره دولت ترامپ متوجه شدیم که هر درجه ای از توهم و انتظار و امید بستن به  “فرشته نجات ترامپ” به زیان ما و مبارزه مان، به زیان جنبش برای آزادی برابری و روند سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، و اما به نفع جمهوری اسلامی  و دولت امریکا و اپوزسیون دست راستی و مزدورمنش و به نفع سرمایه داران فاسد و دزد تمام گردید، تکرار این سیاست  انتظار و چسم امید بستن به دولت بایدن نیز سم است برای جامعه ی که برای آزادی خود میجنگد. تصور “بهبود اوضاع” و دادن سرنوشت خود اینبار به  دست سیاستهای در دولت حزب دمکرات حاکم در امریکا و آقای بایدن ،بنظر من همان آسیبها را به جنبش آزادیخواهی خواهد زاد که در دوره ترامپ زده شد.

پیروزی ما تنها و تنها  در گرو اتکا کردن به خود و به جنبش پیشرو کارگری و سوسیالیستی و سرنگونی این نظام و همه ارکانش بدست خود ما است که میتواند آزادی و برابری و خوشبختی را به دست آورد، نه در انتظار ماندن و از راه جدال دشمنان آزادی و انسانیت و امید بستن به طرفداران نظام سرمایه داری و دولتها و احزاب ملی گرا و مذ‌هبی اش در ایران و جهان!

در باره ادعاهای مقامات جمهوری اسلامی در این مورد،من فکر میکنم بر عکس هیاهویی “دیپلماتیک” سران جمهوری اسلامی که وانمود میکنند با ترامپ مخالف اند و با بایدن موافق، آنها از سیاستهای ترامپ بیشتر سود برده اند تا امروز. و نگران هستند که سیاستهای بایدن ممکن است بیشتر مایه درد سرشان شود و آنهم وقتی که جریان حزب بایدن معمولا بیشتر ابزار عوامفریبانه “حقوق بشر” را بکار میگیرند در جهت رامتر کردن جمهوری اسلامی.  و این شگرد ، بر عکس سیاست لات منشانه ترامپ، که بین جناحهای رژیم “اتحاد” ایجاد کرده بود، اینبار به ایجاد شکاف بیشتر درونی جناحبندیهای رژیم سرمایه گذاری میکنند.

در هر حال، تفاوت بایدن و ترامپ و “دستاوردشان” برای من و شمای کارگر و آزادیخواه در حقیقت یکی است! هر دو بورژوا و ضد کارگر و ضد پیروزی صف آزادیخواهی، ضد جنبش سوسیالیستی،  ضد انقلاب کارگری و آزادیخواهی کردن علیه جمهوری اسلامی، و هر دو حامی منافع بورژوازی در ایران و منطقه و امریکا هستند! چه جنگ، و چه آشتی جمهوری اسلامی با هر کدام از حاکمان امریکا به زیان جنبش ما است. ما نباید بر مبنای این جنگ و آشتی سیاست کنیم و  اصول مبارزه خود را برای سرنگونی جمهوری اسلامی و کسب پیروزی تعین نمائیم، باید علیه هردوی آنها بود.

هیئت حاکمه امریکا حاضر است حتی نیروهای سناریو سیاهی را با جمهوری اسلامی به جان هم به اندازد تا مانع پیروزی جنبش آزادیخواهی و کارگری شود، توجه داشته باشید دقیقا با همین هدف بود که همین “دمکراتهای” امریکا سال ٥٧ خمینی و جریان اسلامی را برای سرکوب انقلاب ٥٧ ضد سلطنتی ما ساختند و تحمیل کردن به جامعه ایران، حالا هم همین سیاست کثیف را دارند! اینکه “جمهور خواه امریکا “تصویر جنگجو و لات منشی و ملی گرایانه از خود نشان میدهد با “دمکرات امریکائی” در ظاهر”آرام تر” و “حقوق بشری” تر به هیچ وجه گویای تفاوت پایه ای آنها در پیشبرد سیاستهای ضد آزادیخواهانه  امپریالیستی و ویرانگر امریکا نبوده و نیست!

سوال: خامنه ای، روحانی و ظریف ادعا کرده اند فرقی نمیکند  برایشان چه کسی در امریکا رئیس جمهور میشود، در هر حالت آنها سیاست خود را به پیش میبرند.

سلام زیجی: فکر کنم در سوال قبلی به این موضوع پاسخ دادم، مهمترین موضوعی که به زیان جامعه و به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود تداوم سیاست اپوزسیون راست ملی گرا و مذهبی است که همچنان بخشی از جامعه را متوهم به “نقش آفرینی” مقامات امریکائی کنند. و این دقیقا در راستایی تامین منافع جمهوری اسلامی هم هست. و زمانی اوضآع به نفع جمهوری تداوم پیدا میکند که جنبش ما به اعمال یک مبارزه گسترده و متحد انقلابی و قهر آمیز متکی به خود روی نیاورد. موضوع کلیدی که در صورت تداوم آن به بقای جمهوری اسلامی کمک میکند این است که طبقه کارگر حول سیاست و پرچم سوسیالیستی متشکل و متحزب نشود، و برای سرنگونی نظام طبقاتی حاکم گام جدی و عملی بر ندارد، و نخواهد یا نتواند نظام سیاسی و حکومتی کارگری خودش را مستقر نکند.

درکنار این خلاهای بزرگ، چنانچه از نو همان اپوزسیون ورشکسته سلطنت طلب و مجاهد و قوم پرستان مرتجع فدرالیست چی های کرد و آذری و غیره دوباره بعداز سرخوردگیشان در دوره ترامپ و شکست نسبی امروزی دولت ترامپ، از نو بتوانند به صف شوند و مسئولان جدید وزارت امور خارجه دولت بایدن برایشان دانه بریزید و به صفشان کنند و از نو برای گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی آنها را تقویت نمایند و از این راه دوباره بخشی از جامعه فریب این دو دوزه بازیها و عوامفریبی اپوزسیون راست ایران بخورن، کار ما دشوارتر خواهد شد. این یعنی کمک مستقیم به بقای بیشتر جمهوری اسلامی.  بنظرم مسئولین این رژیم جانی مورد اشاره شما به  وجود این ظرفیتهای دست راستی واقفند و کیسه برایش دوخته اند تا از نو از آن به نفع خود بهره بگیرند. وقتی چنین اپوزسیون مسلح و غیر مسلح  عقب مانده ملی گرا، شونیست و مذهبی سر و صدا دارد در سایه حمایت امثال امریکا و عربستان و غیره، وقتی الگوهای سیاسی و حکومتی این نوع اپوزسیون را همین امروز مردم در سوریه و عراق و یمن و لیبی و افغانستان میبینند، معلوم است که جمهوری اسلامی به عنوان “برگ برنده” تبلیغاتی خود از آن سود میبرد و به همین مردم می گوید “اگر جمهوری اسلامی نباشد این اپوزسیون همین بلاها را سر جامعه ایران می آورند”، و بدینترتیب در نهایت هم جمهوری اسلامی و هم دولت امریکا و هم این اپوزسیون به هدف ضد انقلابی خود در  سنگ اندازی و مهندسی افکار عمومی و ممانعت از عروج و گسترش رویکرد انقلابی در ایران رسیده اند.

وقتی به این واقعیت تجربه شده نگاه واقبینانه ای داشته باشیم بله برای آنها مهم نیست چه کسی در امریکا رئیس جمهور میشود، مهم تامین این هدف و منفعت جنایتکارانه برای جمهوری اسلامی در ایران و منطقه است. از اینرو همانگونه پیشتر تاکید کردم با این اتفاقات در امریکا هیچ تغییر پایه ای صورت نمیگیرد. این امر به تحولات مبارزاتی ما در ایران گره خورده است که چکار میکنیم و چگونه میتوانیم گامهای بهتری برای تغییر تناسب قوای مبارزاتی و تحمیل عقب نشینی و شکست به جمهوری اسلامی برداریم.در هر صورت جمهوری اسلامی حکومت بهره گیری از “تشنجات” و “خظر خارجی” و “نعمت الهی” سیل و زلزله و کرونا است تا توجیهات لازم برای بقا و اعمال سرکوب زمینه و ظرفیت های انقلابی و مبارزاتی را در جامعه  فراهم کند و آن روند را تضعیف و کم تاثیرنماید.

همین چند روز پیش دولت اسرائیل اعلام ایجاد “کمیته ویژه نظامی مبارزه با جمهوری اسلامی” را کردند، نفس این یعنی خوش خدمتی به جمهوری اسلامی و تامین  هـمان شرایط “نعمت الهی” برای این نظام خون و جنون اسلامی، و در کنار فاجعه کرونا، فاجعه تهدیدات نظامی و فضای جنگی به فرار جمهوری اسلامی از زیر بار مطالبات گسترده جامعه کمک میکند. “دولت ترامپ” نیز در این اوضاع بحرانی خود و در این مدت عمر کوتا باقی مانده اش شروع کرده اند به اعمال انواع تحریمهای اقتصادی دیگر، که قبلا روشن کرده ایم و مردم هم با پوست و گوشت درک کرده اند که جمهوری اسلامی هیچ آسیبی در آن ندیده و نمیبیند بلکه  اینجا زندگی شهروندان و قدرت مبارزه جوئی آنها است  که بیشتر به نابودی کشیده میشود. دولت ترامپ و بقیه دولتهای سرمایه داری و غربی اگر واقعا ضد جمهوری اسلامی بودند بجای این سیاستهای ارتجاعی، که دودش به چشم مردم رفته، بروند این همه “ا‌قا زاده” ها را در کشور خود بیرون کنند، بروند این همه مقامات آدمکش جمهوری اسلامی را در کشورهایشان بازداشت و اخراج کنند، بروند سفارخانه های سازمان ترور و تروریسم این رژیم را ببندند و…، اینها همه شان سر و ته یک کرباسن سرمایه داران و دشمنان آزادی و سوسیالیسم از ترس بیدار شدن خول خفته ضد سرمایه داری  با همدیگر هم دعوا کنند و از همدیگر هم گاز بگیرند در آخر استخوان یکدیگر را خورد نمی کنند. موظب دشمن مشترک خود، یعنی خطر کارگر و سوسیالیسم هستند!

 جمهوری اسلامی هم آشکارا از این فضا بهره برده، به مردم میگوید مرغ نخورید، مهم نیست گرسنه هستید، با بیکاری و فقر و کارتون خوابی بسازید چون “دشمنان میهن” در کمین هستند و خطر حمله نظامئ هست و،،، انواع ترفند و چرند مشابه را در جهت تداوم حاکمیت سیاه خود بکار میبرد و یک تعداد  مزدور و مردم مرتجع و  شکم سیرها را هم در این جهت به دادش میرسند و حمایتش میکنند.

هیئت حاکمه امریکا هیچگا برای کنار زدن جمهوری اسلامی تلاش نکرده است، جمهوری اسلامی هم بر عکس پروپاگند که براه می اندازد در هر جائی منافعش تامین شده نه تنها با “مرگ بر امریکا” دشمنی ندارد بلکه در خیلی جاها با هم مشترکا در کشورهای مانند عراق و سوریه و یمن و افغانستان حتی همکاری و هماهنگی داشته و دارند.

تنها زمان که جمهوری اسلامی واقعا ضد منافع امریکا و دولتهایئ مشابه  عمل نماید و برایشان غیر قابل کنترل باشد، و همزمان آلترناتیو مورد پسندی هم داشته باشند( شبیه  آلترناتیو سازی دوره خمینی و جریان اسلامی در سال ٥٧) ممکن است در صدد تغییر یا ساقط کردن جمهوری اسلامی بر بیایند. اما در شرایط کنونی نه در سطع جهانی و قدرت امریکا این روند ممکن است، و نه هیچیک از این دو فاکتور مقدور و ضروری شده است برای غرب و هیئت حاکمه امریکا. جمهوری اسلامی ایران کماکان اگر چه نامطلوب، اما یک رژیم قابل تحمل برای جهان سرمایه داری است. و یکی از کشورهای است که  از راه سرکوب و فقر و بیکارسازی گسترده بزرگترین نیروی کار ارزان را در ابعاد دها میلیونی در اختیار سرمایه داران ایرانی و جهانی قرار داده است.

وقتی در امریکا فاشیسم ترامپ غوغا میکند، نیروی کار ارزان و بیکاری دها میلیونی وجود دارد وقتی راسیسم و نگاه ضد زن بر سرو کول رئیس جمهور تاکنونیشان بالا میرود، چرا جمهوری اسلامی بخاطر این نوع مسائل مورد تهدید و فشار قرار بگیرد؟، کافی است دست از پروپاگند علیه اسرائیل بردارد و مقداری نرمش قهرمانانه بخرج بدهند، کاری که هم اکنون خامنه ای دارد آنجام می دهد، میتواند مسیر روابط آن دو کشور را از جمله در دوره بایدن هموارتر کند.

توجه داشته باشید که سیاست غیرمسئولانه به پدیده کرونا و آنهم دقیقا از سر منفعت اقتصادی شان یک وجه مشترک سیاست دولت ترامپ و دولت روحانی و خامنه ای است، با هزینه که برای تبلیغات انتخاباتی صرف کردن در امریکا میشد همه کارگران و مردم نیازمند را در منزل قرنطینه کرد و حقوقشان را تامین کرد و جان صدها هزار انسان را نجات داد، به همین شکل در ایران هم هزینه که فقط در اختیار اوباش سپاه و دستگاه مذهب قرار میدهند برای تامین مخارج همه اقشار آسیب دیده کافی بود و هست. این دولتها این امر مهم را امر خود نمی دانند چرا که منافعشان به خطر می افتد و این ماهیت مشترک این جنایتکاران حاکم سرمایه داری در چهار گوشه جهان نابرابر کنونی است.

سوال: در صورت قطعی شدن پیروزی بایدن بر ترامپ چه تغییراتی در زندگی مردم امریکا خواهد افتاد، چه سیاستی در قبال برخورد به جهان و مشخصا منطقه خاور میانه  در پیش خواهند گرفت؟

سلام زیجی: تا جائی که به داخل امریکا بر میگردد من فکر نمی کنم اتفاق زیادی صورت بگیرد، اما ممکن است به دلیل دامنه قلدری و رفتار فاشیستی تا کنونی ترامپ حول پاره ای مسائل اصلاحاتی حول بیمه های اجتماعی، حق و حقوق مهاجرین و موارد مشابه صورت بگیرد، و باید مثبت ارزیابی کرد، اما در بعد کلی و اینکه اتفاق مهمی به نفع صدها میلیون کارگر و انسان کم در آمد صورت بگیرد، اینکه در چند دهه اخیر فاصله طبقاتی در امریکا چند برابر شده است با آمدن بایدن این فاصله کمتر نمیشود، اینکه حتی در دوره کرونا سرمایه داران به ثروتشان افزوده شده است، با آمدن دمکراتها اتفاق مهمتری به نفع شهروندان صورت نمیگیرد. و فراتر از همه اینکه راه برای ایجاد تشکلهای پیشرو کارگری و تحزب جنبش سوسیالیستی و کارگری هموارتر گردد یک انتظار پوچی است.، تصور نمیکنم در این مسیر ‌هیچ اتفاق مهمی صورت بگیرد چرا که بایدن و حزب دمکرات با اندکی تفاوتی، فرق بنیادی با جمهوریخواهان در زمینه سیاست اقتصادی، حکومت داری، جهان بینی سرمایه داری، سیاستهای خارجی شان تا میرسد به امر حقوق برابر شهروندی، با یکدیگر ندارند. با این حال نفس نماندن ترامپ و سیاستهای عریان فاشیستی و نژادپردستانه  او در ” کاخ سفید” مملو از یک تاریخ خونین، میتواند زندگی  را اندکی برای شهروندان،  حداقل در امریکا، لذت بخش تر کند.

اما در بعد بین اللملی ممکن است تفاوتهای بیشتری  در سیاست خارجی امریکا نسبت به دوره ترامپ صورت بگیرد، بحران اقتصادی از یک دهه پیش و در ادامه بحران کرونا و جنگ و خونریزیهای که در چند کشور در جریان است و دولت امریکا یک پای ثابت آنها بوده تا میرسد به موضوع گرما  و معاهده  پاریس، و معضلات فلسطینیان و سیاست جنایتکارانه دولت اسرائیل و دیگر موضوعات که در دوره ترامپ تحت شعار” اول امریکا” به تیرگی گرایده بود مورد تجدید نظر قرار بگیرند، یا حداقل در برخی از آنها تصمیمات دولت ترامپ ملغا شوند. دولت ترامپ که حتی کاملآ هم مورد حمایت بخشی از رهبری جمهوری خواهان نیز نبود، به درجاتی باعث ایجاد شکاف بین قطبهای بورژوازی از جمله با اروپا شده بود، در تحولات منطقه ای در مقابل روسیه و چین مجبور به عقب  نشینی شده بود واین روند زیاد باب طبع دمکراتها نیست. بقول بایدن “امریکا بر میگردد” میتواند به برگشت و همراهی بیشتر با دوستان کاپیتالیستی امریکا از جمله اروپا منجر گردد.

در خاورمیانه به ویژه ممکن است همان سیاست شناخته شده نه سیخ بسوزد و نه کباب در برخورد به کشمکش فلسطین و اسرائیل را احیا کنند، مانند روش فاشیست مآبانه ترامپ در حمایت از اسرائیل یکجانبه پشت اسرائیل را نگیرند.

یا تلاش کنند که در این دوره از درگیریهای نظامی در منطقه پرهیز کنند، و در سطح منطقه در تلاش خواهند بود وجهه و موقعیت تا کنونی خود را حفظ نمایند، اما به احتمال زیاد دولت بایدن هم با سیر نزولی موقعیت امریکا در جهان و منطقه  مواجه گردد، چرا که گفتیم دوران یکه تازی امریکا سالها است پایان یافته است و امروز قدرتهای اقتصادی و نظامی امپریالیستی دیگری در صدد پیشی گرفتن از امریکا هستند.

سوال: در پایان اگر خودتان نکته ای دارید بفرمائید

سلام زیجی: با تشکر از شما!، خواستم به این مهم تاکید کنم که: ممکن هست  هر کسی تحلیل و ارزیابی متفاوتی از پیامدهای “انتخابات” در امریکا داشته باشد، اما برای من و جنبش ما، جنبش طبقه کارگر، و دها میلیون انسان تشنه آزادی و برابری و تلآشگر خلاصی از دست جمهوری جنایتکار اسلامی این است که نبایت هرگز مرعوب پروپاگند و جدال مضحکه انتخاباتی دولتهای مانند جمهوری اسلامی و امریکا و هیچ دولت سرمایه داری دیگری شویم.نباید فریبشان خورد، نباید هیچ امیدی به تغییر در زندگی از کانال آنها داشت. چه در داخل کشور و چه در خارج اینها هیچگا دوست ما نبوده و نیستند. همه اینها به هدف تدوام بقای خود و حفظ منافع سرمایه داری از مردم همواره به عنوان گوشت دم توپ و ابزار به قدرت رسیدن و اعمال جنایتکارانشان بهره میگیرند. باید به خود و قدرت متحد جنبش بزرگ و مستقل آزادیخواهانه و سوسیالیستی خود متکی باشیم.

جهان و ایران با وجود امثال ترامپ و بدون او، با وجود خامنه ای ها و بدون آنها، در گرو نقش افرینی انقلابی ما و اتحادمان حول سیاست و اهداف روشن و ضد سرمایه داری ومتکی به پرچم و استراتژی سوسیالیستی است که راه کنار زدن این اوباشان جنایتکار و حافظان سرمایه داری، و تحقق اهداف و آرزوهای دیرینه مان را هموار و ممکن خواهد کرد!

در غیاب این آمادگی سیاسی واقدام عملی هرگز به آزادی و برابری و رفاه و امنیت نه در ایران و نه در هیچ جای نائل نخواهیم گردید، همانگونه که تا حال متاسفانه متحقق نگردیده است.

(این متن  بر مبنای گفتگوی صدا/تصویری مینا تهرانی با سلام زیجی در تاریخ ١٢ نوامبر ٢٠٢٠ تهیه و پیاده شده است)

منبع: شماره ١٣٦ نشریه سوسیالیسم امروز

اول آذر ١٣٩٩

٢١ نوامبر ٢٠٢٠

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate