تنزل به بربریت یا انتقال به سوسیالیسم؟

 

پرسش و پاسخ کوتاه با مازیار رازی
https://linktr.ee/mazraz

جوان سوسیالیست:
تهاجم ارتش اسرائیل را دنبال می کنیم. خشم، انده و غم ما را گرفته است. سوال اینست که این جهان سرمایه داری ما را به کجا خواهد برد؟ آیا امیدی هست که روزگاری جنگ در جهان نبینیم و صلح حاکم شود؟

مازیار رازی:
سپاس از شما. بله وضعیت اسفبار است. همانند شما میلیونها جوان در سراسر جهان با اعتراضات خود در خیابان های لندن، پاریس، رم، نیویورک، آتن و غیره خشم و نارضایتی خود را با صدای بلند ابراز می دارند. این خشمی است علیه نظام سرمایه داری! این خشمی است تاریخی!
روزا لوکزامبورگ در ۱۹۱۵ در مورد بحران سوسیال دمکراسی آلمان چنین نوشت:
«به قول فردریک انگلس جامعه بورژوایی در مقابل یک انتخاب قرار گرفته است: تنزل به بربریت یا انتقال به
سوسیالیسم».

نگاهی به وقایع اخیر جهان در وضعیت کنونی بیانداریم.

از یکسو، کشتار هزارها کودک و مردم بیگناه فلسطینی در نوار غزه و جنگ های نیابتی امپریالیسم آمریکا توسط حکومت راستگرا و شبه فاشیستی اسرائیل. از سوی دیگر، کشتن مردم زحمتکش و بیگناه اسرائیلی، توسط رهبری ارتجاعی حماس از وابستگان جمهوری اسلامی که خود در سال گذشته هزارها نفر از جوانان و زنان ایران را قتل و عام کرد و غیره، به وضوح نشان می دهد که «تنزل به بربریت» که رزا لوکزامبورگ در زمان خود اعلام کرد، امروز هنوز وجود دارد و شدیدتر از پیش نیز شده است.

درمقابل، جوانان سوسیالیست در سطح جهانی، امروز بیش از هر زمان دیگر صحت پیش بینی های کارل مارکس و فردریک انگلس را درک می کنند. عدم یافتن راه حل بنیادین توسط دول امپریالیستی و عدم اجرای یک برنامه ریزی معقول در چارچوب نظم جهانی سرمایه داری نشان داده شد که یک توهمی بیش نیست. نظام سرمایه داری در سراسر جهان در چند قرن پیش ثابت کرد که قادر به حل مسایل اولیه بشریت نیست. جنگ افروزی و استفاده از بمب اتمی در هیروشیما و حملات نظامی به مردم ویتنام و قشون کشی و اشغال عراق و لیبی و سایر جوامع و راه اندازی جنگ های نیابتی، همه به مفهوم بحران عمیق سرمایه داری جهانی و تنزل این نظام به بربریت است. در تحلیل نهایی، بربریت به مفهوم استفاده از بمب های اتمی و نابودی بشریت است.

امروز بیش از هر زمان دیگر در مقابل نظام های سرمایه داری، تنها یک بدیل وجود دارد، آنهم سوسیالیسم است. سوسیالیسم به مثابه اقتصاد برنامه ریزی شده و هدفمند برای رشد نیروهای مولده، در راستای ارتقای بشریت به انسان های سوسیالیستی که در تمام عمر خود در رفاه و آسایش زندگی کرده و به ارتقا فرهنگ خود بپردازند.

اما، تدارک برای انقلاب های سوسیالیستی و نهایتاً ساختن جامعه سوسیالیستی در سطح جهانی، نیاز به تدارکات پیش از آن دارد. به سخن دیگر تدارکات برای ساختن ابزار تشکیلاتی که به شکل مخفی و متشکل از کارگران پیشتاز شکل می گیرد.

جوان سوسیالیست:
برای شناخت و تغییر جامعه سرمایه داری ما جوانان از کجا باید شروع کنیم؟

مازیار رازی:
مارکسیسم انقلابی متکی بر نظریات کارل مارکس، معتقد به کسب تئوری‌ست. اما این تئوری به دو شکل بازتاب می یابد. اوّل، تئوری به مثابه آموختن تجارب تاریخی و بین المللی و قابل دسترس کردن آن برای استفاده توده های مبارز در جامعه. دوّم، تئوری که منتج از مبارزات روزمره خود توده هاست. انگلس در نوشته ای اعلام کرد که «یک مثقال عمل برابر است با یک خروار کتابهای تئوریک» (نقل به مفهوم). لنین معتقد بود که تئوری «چکیده عمل» است. این قیاس ها بدان مفهوم است که توده ها در حین مبارزه تدریجا به تجاربی دست می‌یابند که در ادامه، آن تجارب را درقالب برنامه به مثابه نقشه راه تدارک انقلاب فرموله می کنند. بدین ترتیب، عملی که به محک تجربه گذاشته شده سرانجام در محتوای یک برنامه به بخشی از تئوری تغییر مبدل می گردد.در واقع هیچ تئوری بدون پشتیبانی تجربه عملی توده های مبارز در کف کارخانه ها و و یا خیابان ها به ابزار تغییر و تحول جامعه منجر نمی شود. بدین ترتیب در می‌یابیم که آگاهی تجریدی و خارج از حوزه تجربه کارگران و زحمتکشان، هرچند در بهترین شکل ممکن در برنامه‌‌ای فرموله شده باشد، قادر به انتقال در درون طبقه نیست. این آگاهی در حین مبارزات روزمره و بعنوان نتایج حاصله از آن مبارزات عملی کسب می شود. در نتیجه، بین «تئوری» و «عمل» یک رابطه دیالکتیکی وجود دارد. تجربه تئوری را صیقل می دهد و تئوری تجربه را به مرحله عالی‌تری ارتقا می دهد. این ارتباط کنش و واکنش به تئوری غنای بیشتری بخشیده و امکان تحقق آن در حوزه عمل را امکان پذیرتر می کند.
در نتیجه برخلاف نظرات قیم مآبانه که بر این باور اند که آگاهی را تنها حوزه کار نخبگان است و نه توده ها، یا اینکه اعتقاد دارند که این آگاهی می تواند توسط نخبگان به درون طبقه رفته و ضروری است که «موتور کوچکی» اول بوجود آید تا «موتور بزرگ» (توده ها) را به حرکت درآورد، از مارکسیسم فاصله گرفته اند. این نتایج خلاف نظریات مارکسیستی است. در نظریه مارکسیستی رابطه «روشنفکران» با «کارگران» را می توان به صورت زیرفرموله کرد. «روشنفکر‌ـ ‌کارگران»،‌ روشنفکرانی هستند که به رهایی طبقه کارگر به دست خود (یعنی حاکمیت طبقه کارگر) اعتقاد داشته و به مثابه یک «بانک اطلاعاتی» برای کارگرانی که در صف مقدم مبارزات گام بر می دارند، و تمام تجارب تاریخی و بین المللی کسب شده را بدون چشم داشت در اختیار رزمندگان در اعتصابات کارگری و خیابانی قرار می دهند.
روشنفکرانی که از هم اکنون خود را در مقام «رهبری» دیده و رویای حاکمیت پس از انقلاب را در سر می پرورانند به شهادت تاریخ سرانجام در مقابل توده ها قرار می گیرند و در تحلیل نهایی توسط کارگران و زحمتکشان طرد می شوند.
اردوی کار آن چنان که تا کنون نشان داده رهبران خود را از درون کارگران پیشتاز پیدا می کند. اینک تشکیل حزب پیشتاز کارگری در ایران به‌عنوان اولین قدم عاجل برای سازماندهی خود و سایر قشرهای تحت ستم وظیفه‌ای است که فراروی این پیشتازان قرار گرفته است.
در نتیجه راه تدارک انقلاب سوسیالیستی متکی بر علم مارکسیسم، کمک رسانی به تشکیل یک ستاد رهبری متشکل از کارگران پیشتاز سوسیالیست است. برای کمک رسانی جوانان به کارگران باید اصول بنیادین علم مارکسیسم آموخته شود و در عمل مبارزاتی این علم به مورد آزمایش قرار گیرد. این اقدامات از طریق هسته های مخفی سوسیالیستی توسط کارگرـ روشنفکران در پیوپند با روشنفکرـ کارگران ایجاد می شود و راه را برای تدارک انقلاب سوسیالیستی در ایران هموار می کند.
۱۹ آبان ۱۴۰۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate