بازنگری یک انقلاب تابستان ۱۴۰۱ تا تابستان ۱۴۰۲ بخش سوم :  زن، زندگی، آزادی 

چه کسی گفت : انقلابى که ميشود، ميتواند خيلى زنانه باشد ؟

بازنگری یک انقلاب تابستان ۱۴۰۱ تا تابستان ۱۴۰۲

بخش سوم :  زن، زندگی، آزادی

« هیچکس به شما هشدار نداده بود زنانی که پای دویدنشان را بریده اند دخترانی بدنیا می آوردند که بال پرواز دارند. « ایجیوما اومبیو »

انتقال مهسا امینی به بیمارستان کسری بلافاصله در شبکه های اجتماعی پخش شد. خانواده مهسا در بیمارستان حاضر شدند. فعالین اجتماعی درتهران مردم را به تجمع در مقابل بیمارستان کسری فراخوانند. نیروهای گشت و پلیس درب وردوی  بیمارستان  و خیابان های اطراف را بلوکه کردند.  تصویر هوایی و عکس های منتشر شده از درگیری در مقابل بیمارستان کسری خبر می داد. کسی غیراز خانواده مهسا امینی اجازه ورود به بیمارستان را نیافته بود.

مقابل بیمارستان کسری ، سپاه و پلیس تهران  تلاش نمودند که جو عمومی را کنترل کنند. در اطلاعیه پلیس تهران آمده بود که « خانمی برای توجیه و آموزش» به یکی از بخش‌های پلیس تهران بزرگ هدایت شده بود که «ناگهان» در جمع سایر افراد هدایت شده، «به‌طور ناگهانی» دچار عارضه قلبی شد». در روزهای بعد چند نفر از بازداشت شدگان که همراه مهسا به پلیس امنیت خیابان وزرا منتقل شده بودند شهادت دادند که مهسا از سردرد شکایت کرده و تنها وقتی به او توجه شده است که او روی زمین پیهوش افتاد. نیروی اتنظامی ،،بدرفتاری ،، با مهسا را تبلغات گروهای معاند خوانند و مردم از سناریورهای تکرار رژیم صحبت کردند.

اولین عکس از روی تخت بیمارستان توسط نیلوفرحامدی خبرنگار روزنامه شرق منتشر گردید. عکس مهسا رو تخت بیمارستان با دستگاه تنفس مصنوعی بدون اغراق در عرض چندین ساعت میلیون بار پخش و تکثیر شد. هشتگ مهسا امینی درهمه جا روی شبکه های اجتماعی ، سازمان های زنان و غیره بچشم می خورد.

سناریو های مختلف پرونده های پزشکی یکی بعد از دیگری رو شدند. اما ؟

درتاریخ  خواهند نوشت : «۲۵ شهریور ۱۴۰۱ برابر با ۱۶ سپتامبر ، دختری بنام مهسا امینی  که تا سه روز قبل ازحادثه فقط افراد معدودی او را می شناختند در سفر به تهران بوسیله گشت ارشاد دستگیر ومورد خشونت قرار گرفته بود و دچار ضربه مغزی شد و به بیمارستان کسری تهران  انتقال یافت. سه روز بعد ،در حالیکه مردم معترض و فعالین سیاسی در اطراف بیمارستان اجتماع کرده بودند جانباخت. با مرگ مهسا امینی انقلاب ۱۴۰۱ آغاز شد.»

بعد از  پخش خبر جانباختن مهسا فقط چند ثانیه طول کشید که  ما که در شبکه های اجتماعی این حادثه را دنبال میکردیم  خبر را دریافت کردیم.

۱۶ سپتامبر برابر ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ دریک پست اینستاگرامی با هشتگ مهسا امینی نوشتم :« سالها هست باد می کارید. توفان در راه است »

پیکر مهسا امینی با فشار و جدل بسیار و ترس از ربودن آن از بیمارستان کسری به طرف سقز حرکت داده شد. خبرهای رو شبکه های اجتماعی شایعه صحبت ازنقشه رژیم برای دزدیدن و مخفیانه خاک کردن پیکر مهسا امینی را داشت.

دراطلاعیه ای که به امضای والدین مهسا رسیده بود روز ۲۶ شهریور برابر با ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۲ اعلام کردند که پیکر مهسا درآرمستان آیچی به خاک سپرده می شود. راههای ورودی به شهر سقز ازطرف نیروهای انتظامی بسته شد.

بامداد ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ درحالیکه چشم های مردم انقلابی در همه جا  به آرمستان آیچی دوخته بود،  علیرغم تلاش رژیم  برای دفن مخفیانه پیکر مهسا که با مقاومت خانواده ی او روبرو شد،  اجتماع بزرگی منتظر ورود آمبولانس حامل مهسا امینی بود. هنگام خاکسپاری  زنان با پرتاپ حجاب ها و شعارها نفرت خود را از نشان دادند. یک نفر درمیان جمعیت فریاد زد : « زن ، زندگی ، آزادی» اکوی این فریاد درتمام ایران و جهان شنیده شد.

در عصر همان روز در سقز زنان و مردان به خیابان آمدند و با شعار و پرت کردن حجاب چشم انداز گسترش اعتراضات را نشان دادند. در سنندج و دیگر شهرهای کردستان یکی بعد از دیگری، همان روز اعتراضات وسیع و خونینی پای گرفت. ابراهیم رئیسی  جنایتکار با دغکاری تلفنی با خانواده مهسا امینی تماس گرفت و ضمن تسلیت دعوت به آرامش نمود. در ایران آتش بپا شد.

حجاب سوزان آغاز شده بود. حجابی که در ۴۴ سال گذشته به مانند طوق لعنت بر سر وگردن زنان سنگین می کرد، در خیابان ها و میادین طعمه ی آتش خشم جوانان شد. جوانانی که با رقص و پایکوبی این سمبل حقارت و آپارتاید جنسی و اسلام سیاسی را برای آزادی و برابری و رهایی می سوزانند تا از خاکسترهای آن دنیایی نو برپا کنند.

در عصر ۲۶ شهریور اجتماع وسیعی در میدان آزادی با شعار مرگ بر دیکتار تشکیل شد. از مشهد بعنوان یکی از مراکز اعتراضات نام برده شد. در بلوار کشاورز زنان وسیعی جمع شدند و حجاب ها را به آتش کشیدند.

در ۲۷ شهریور دانشجویان هنرهای زیبا دانشگاه تهران  درمحوطه دانشگاه تحصن میکنند و برای اولین بار شعار « ژینا جان تو هرگز نمی میری، نامت رمز انقلاب می شود به میدان آمدند. شعار زن ، زندگی ، آزادی درکنار شعار ،،کردستان چشم و چراغ ایران،،  در سراسر کشور شنیده می شود. به نظر می رسد علیرغم گذشت ۴۴ سال از به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در ایران ، دردهنیت کلکتیو نسل جوانی که امروز درخیابانهاست خاطره مقاومت انقلابیون و کمونیست ها درکردستان هنوز زنده است.  رژیم اینترنت را در ایران محدود کرد. مردم برای دستیبابی به اینترنت سریع و مطمئن به بیرون از ایران روی آوردند.

در ۲۸ شهریور اعتراضات دیواندره با شعار زنده باد سوسیالیسم ، زنده باد کاک فواد مورد حمله قرار گرفت و دو نفرجانباختند.ازسنندج  و مهاباد شعار زنده باد سوسیالیسم بگوش می رسد. خیابانهای شهرهای مهاباد و سنندج بعد از تاریک شدن عمدتا در تصرف انقلابیون است.

یورش به خانه فعالین سیاسی و کارگری برای دستگیر آنها گسترش می یابد. در ۲۹ شهریور نیکا شاکرمی ، ۱۶ ساله بعد از حجاب سوزان مورد تعقیب ماموران قرار می گیرد در خیابان کشاورز دستگیر و ده  روز بعد جنازه او درکهریزک درحالیکه شکنجه شده بود تحویل خانواده اش داده شد.

در همین روز یعنی ۲۹ شهریورمینومجیدی زنی که صاحب چند فرزند است در کرمانشاه کشته می شود. دختر او حجاب از سربرداشت و موی خود را تراشید.

درکنار آتش زدن حجاب اسلامی ترند دیگری هم پدیدار گردید. زنانی که به اعتراض موهایشان را قیچی می کردند و یا درست بگویم می بریدند.

(بریدن مو در هنگام عزا بویژه عزای جوان از دست رفته را  در سالهای کودکیم شنیده بودم اما بعنوان اعتراض درهیچ جنبش دیگری سراغ نداشته و نتوانسته ام منبع دقیق تری را برای آن پیدا کنم.)( توضیح من )

رژیم شهریور را با هراس پشت سرمی گذارد.ماه مهر با باز شدن مدارس و دانشگاه باید منتظر سناریوهای دیگری از اعتراض باشد. آمار جانباختگان و زخمی های اعتراض بالا می رود.

طبق آمار ویکیپدیا « از ۲۶  تا ۲۰ دی ۱۴۰۱،  بیش از ۵۲۰ نفر از جمله ۷۴ کودک کشته شدند. بیشترین تعداد کشته شدها در استانهای سیستان و بلوچستان، مانذران، کردستان،گیلان و آذربایجان غربی بوده است . از نظر زمانی نیز به ترتیب روزهای ۳۰ شهریور و هشتم مهر تعداد کشته بیش تراز روزهای دیگر بوده است.( تاکیدات از من است)

 توجه داشته باشیم که شهرهایی چون مهاباد، سردشت، بوکان ، پیرانشهر که کردنشین هستند در تقسیمات کشوری جزو آذربایجان غربی محسوب می شوند.

شب ۳۰ شهریور سیاوش محمودی در محله نازی آباد درجنوب تهران جزو کشته شدگان است.

لیلی مهدوی، مادر سیاوش محمودی با دردست گرفتن عکس از فرزندش در خیابان فریاد می زند.

« شما ها که از تار موی زنی دین تان می لغزد، پس بترسید از روزی که زنان این سرزمین آماده رزم می شوند. »

در اول مهر فریدون احمدی از خانواده ای زحمتکش در سقز جان باخت. در مراسم خاکسپاری او پدرش رو به مردم ایران گفت « از مردم ایران می خواهم پیشقدم شوند. همراه فرزندانمان باشیم. این کار باید بشود. تمام شود. ما نباید درخانه ها بخوابیم. این کهنه باید برافکنده شود. کهنه پرستی باید تمام شود.»

در  ششم مهر ۱۴۰۱ شروین حاجی پور آهنگ « برای » را منتشرمیکند. شروین شعر ترانه از توتیت های مردم ساخته بود. در عرض ۲۴ ساعت این ترانه در صفحه اینستاگرام ۴۰ میلیون دیدار داشت. رژیم شروین را دستگیر و صفحه اینستاگرام او بسته شد. اما این ترانه دور اول اعتراضات به نماد این اعتراضات تبدیل شد.

اما ۸ مهر واقعه ی بسیار خونین را پیش روی خود داشت. اعتراضات عمومی مردم در زاهدان به علت  تجاوزبه دختری  ۱۵ ساله از طرف فرماندار انتظامی چاه بهار از کشته شدن بیش از ۵۰ نفر خبر داد. دو روز بعد یعنی در ۱۱ مهر آمار کشته شدگان به بیش از ۶۰ نفر می رسد. درخاش هم چند نفر به دست نیروهای دولتی کشته  شدند. مولوی عبدالحمید تلاش می کند که رهبری این اعتراضات را در مخالفت با جمهوری اسلامی بدست بگیرد و در دوره ای موفق می شود. سیستان و بلوچستان در وضعیتی فوق العاده قرار دارد.

در نهم مهر در اعتراضات سراسری خدانور لجه ای مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و زخمی می شود. اما در بیمارستان از درمان او امتناع می شد. نیروهای دولتی دستهای او را در همانجا به تیر چراغ برق بستند و یک شیشه آب  دور از دسترس او درمقابلش قرار دادند. خدانور لجه ای کارگر گچ کار که زندگی چند نفر از جمله مادرش را تامین می کرد ساعتها در مقابل چشمان نیروهای نظامی زجر کشید و جان باخت. عکس های بسته شدن خدانور لجه ای به تیر چراغ برق در سراسر دنیا به نوع قصاوت و بیرحمی جنایتکاران جمهوری اسلامی منتشر شد. در ایران و  سراسر دنیا« پرفورمنس های» اعتراضی او جهان را به لرزه در آورد.

در ۲۳ سپتامبر حزب کمونیست کارگری – حکمتیست در اطلاعیه با عنوان « ایران در آستانه ی انقلاب و دوران ساز یک تحول »  مینویسند «

«طوفان سیاسی قدرتمندی در ایران راه افتاده است. تحولی بزرگ و بیسابقه و دوران ساز با پتانسیلِ یک انقلابِ عظیم اجتماعی. اینروزها در ایران تاریخی نوین ساخته میشود که با کل تاریخ یک قرن گذشته متمایز است. زنان در ایران یک آکتور مُهم و پیشتاز این تحولِ انقلابی و دوران سازند» ( تاکیدات از من است ).

 چه کسی گفت  که : انقلاب آینده ایران رنگ و بوی زنانه خواهد داشت؟

اجتماع و صحنه ها و محل تظاهرات ها با خیزش دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ فرقی اساسی داد. این انقلاب با چهره ای زنانه خود را نشان می دهد. انقلابیون این بار در محلات و میدانهای مختلف شهر اجتماعات خود را برپا می کنند. از ویژگیهای این دور از اعتراض تاکتیک این دوره محله محوری و سراسری بودن  و زنانه بودن آنست. زنان عنصر اصلی و پیشتاز این اجتماعات هستند.. از شهرهای مختلف خبر از تشکیلات کمیته های محلات داده می شود. کمیته هایی که مسئولیت خبررسانی، سازماندهی اعتراضات، ایجاد بیمارستانهای مخفی برای کمک به مجرومین و مخفی نمودن آنها ، تامین مواد غذایی به عهده می گیرند. نقش زنان و دختران جوان در همه ی اعتراضات جشمگیر است

در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ حدیث نجفی درارم شهر کرج مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و دو روز بعد در بیمارستان جانسپرد. حدیث که در یک کافه شاپ کارمی کرد از چهره های محبوب اطرافیان و محل کارش بود. فیلمهای منتشر شده از شرکت حدیث در این اعتراض نشان میدهد که چگونه حدیث برای به میدان آمدن با بستن موهایش از پشت خود را آمده می کند. جنازه او به خانواده او که بشدت تحت فشار رژیم بودند تحویل داده نشد. حدیث اول مهر مخفیانه با حضور نیروهای امنیتی به خاک سپرده شد.  خبر کشته شدن حدیث نجفی درمیان جوانان معترض رژیم را به تکاپو می اندازد و شایع می کنند  که خانواده حدیث از نزدیکان رژیم هستند و کشتن حدیث به هدف انتقام از رژیم توسط معترضین صورت گرفته است. مادر حدیث شجاعانه این خزعبلات رژیم را درپیامی تصویری رد می کنند و آنرا سنایوری ساختگی می نامد. نام حدیث درکنار مهسا امینی بعنوان سمبل آزادی و برابری در بیشتررسانه های خارج از ایران برده شد و وسیعا هشتگ حدیث نجفی در شبکه های اجتماعی پخش گردید.

جمهوری اسلامی که در طول عمر ننگینش به تناوب به  احزاب اپوزیسیون درخاک ایران حمله کرده است در ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۲ برابر با ۶ مهر ۱۴۰۱ به پایگاه های اپوزیسیون درخاک عراق حمله می کند و تعدادی کشته و زخمی میشوند. در این حمله هوایی ریحان کنعانی زن جوانی که هفته های آخربارداری خود را بسر می برد کشته شد. پزشکان موفق شدند که فرزند او را زنده بدنیا بیاورند. ولی نوزاد هم چند روزبعد درگذشت.

دستگیری ها وسیع، مرگ و خودکشی های مرموز، به بخشی از اتفاقات مرموز روز مره تبدیل می شود. مریم آروین، یلدا آقا فضلی ،مینا یعقوبی ،عرشیا امام قلی زاده ،عباس منصوری ، هستی حسین پناهی ، همگی از بازداشت شدگانی بودند که بعد از آزادی چند روز بعد خودکشی کردند.

نسرین قادری دانشجوی دکترای فلسفه در دانشگاه طباطبائی  و فعال حقوق زنان ،اهل مریوان که درتهران در فاز چهارم شهرک اندیشه زندگی می کرد، در اعتراضات ۹۸ دستگیر شده بود در در ۱۳ آبان براثر ضربه باتم به سرش دچار خونریزی شد. دو روایت از چگونگی جانباختن او وجود دارد. روایت اول اینست که در بیمارستان جانباخت و روایت دوم  خودکشی است که روایت جمهوری اسلامی است. خانواده او که چند روزی از او بی خبر بودند بعد از مراجعه به آپارتمان با پیکر بیجان او روبرو می شوند. خبر جانباختن نسرین قادری شهر مریوان را به حرکت در آورد و یگان ویژه به مریوان ارسال شد. مردم درکنار خانه پدری نسرین اجتماع کردند و شبانه با حضوردر خیابانهای اطراف با روشن کردن آتش ماندند.مردم نگران ربودن جسد نسرین بودند. در ۱۵ آبان ، مردم در اعتراض به کشته شدن نسرین قادری مغازه را بستند و علیه رژیم به اعتراض پرداختند. این اعتراضات در چند دقیقه به تمام خیابانهای شهر سرایت کرد. مردم به دفتر شیوا قاسمی پور نماینده مجلس بدلیل همکاری و عضویت در سپاه پاسداران حمله کردند . بیش از ۳۵ نفر زخمی و تعدادی جانباختند. آگهی خاکسپاری نسرین قادری با این جمله به زبان کردی تزئین شده بود. «آزادی از قفس پرید. »

 دانشگاه ها هر روزمقاومت بیشتری در مقابل نیروی سرکوبگر دانشگاه نشان می دهند و به شکستن قوانین آپارتاید جنسی می پردازند. شبانه یکباره صدها موتورسوار پسر و دختر در خیابانها با شعارهای انقلابی رژه می روند.

رژیم بی محابا دست به کشتار می زند. شوری انقلابی در فضای ایران موج می زند. هرچه که میگذرد تعداد جانباختگان بیشتر می شود. هر کسی که کشته می شود درخود یک اسطوره ، یک جوان مدرن امروزی ، یک شعار، بلاگر، شاعر و متفکر و سخنگو است. نامها ردیف می شوند. سارینا، آرمین ، عزیز، شکراله ، محمد رضا ، نگین ، میلاد، مهرزاد …… بیش از ۱۵۰۰ نفر به گفته سازمانهای بین الملی. ولی کسی بدرستی نمی داند. دستگیری های وسیع چه در خیابانها و درمنازل مردم انجام می شود.

مادر و پدران جانباختگان در خیابانها و برمزار فرزندانشان به سخنرانان پرشور انقلاب تبدیل می شوند. د ر بوکان سخنرانی پدر محمد حسن زاده روشن هنگام خاکسپاری فرزندش نفسها را در سینه حبس می کند. از شجاعت و شهامت زنان می گوید. درمهاباد پدر یکی از جانباختگان مردم را به سوسیالیسم و برپایی دنیای نو فرامی خواند.

کامیلیا سجادیان مادر محمد حسن ترکمان با گذاشتن عکسی از فرزندش و یک جفت کفش نوشت « یکبار کفش های خود را به جوانی نیازمند داده بود و بدون کفش ، پیاده به خانه برگشته بود»

مادر ستار بهشتی به مردم پیام می دهد.

در ۱۸ آبان در جام جهانی فوتبال در قطر ایران از کشور ٬٬ شیطان بزرگ٬٬ آمریکا یک برصفر حذف می شود. سراسر ایران را فضای شادی و بوق ماشین ها و رقص در میدانها را برمی دارد.

درکجای دنیا ملتی تیم ملیشان شکست می خورد و جشن می گیرند. آنجا ایران است.

 «مسأله بعدى زنان هستند. نصف جامعه است و نه فقط زنان نصف جامعه هستند، بلکه از نصف ديگر جامعه هم بخش زيادشان طرفدار برابرى است. در نتيجه يک پلاتفرم مهم کمونيستها که ممکن است مردم با آن بيايند مسأله زن است. چون انقلابى که ميشود، ميتواند خيلى زنانه باشد.»

(منصور حکمت سخنرانی انجمن مارکس تحت عنوان آیا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است؟)

ادامه دارد.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate