وقتی می آیی

” وقتی می ایی ”

انتظار می مانم
تا صبح پاییزی
آهسته
آهسته
قدمهایت را
در باران شعرم شستشو دهد
گل سرخی
کنار پنجره ی امیدم
عطر آگین
فضای مهربانی ات را جستجو می کند
وقتی در این بامداد
نسیم سرد توطئه می کند
من به گرمی آفتاب می اندیشم
فردا بر شانه های توده ها تقسیم می شود،
و کارگران دیگر رنج اعتصاب در سر ندارند
کودکان در میدان بازی،
نا امنی را شوت می زنند
وقتی تو می آیی
تپش قلبم
جرس زندگی را به صدا در می اورد
و زمان در عقربه خوشبختی
بیدار باش در نبض شعرم
چشم های تو را
به مقصد خانه ام هدایت می کند

Print Friendly, PDF & Email

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد


Google Translate