يك انقلابى

وقتي اختناق افزايش مي‌يابد

بسياري جرأت خود را از دست مي‌دهند

اما اوشجاعتش بيشتر مي‌شود

او نبردش را سازماندهي مي‌كند

حتي حول يك سكه بي ارزش از دستمزد

يا آبي براي درست كردن چاي

و حول قدرت در كشور

 

او سؤال مي‌كند در مورد ثروت

از كجا آمده‌يي؟

او سؤال مي‌كند در مورد نظرگاهها

كه به درد چه كسي مي‌خوريد؟

 

آنجايي كه هميشه سكوت مي‌شود

او صحبت مي‌كند

و جايي كه اختناق حاكم است

و صحبت از قضا و قدر است

او نامهاي ممنوعه‌يي را به زبان مي‌آورد

كه كسي جرأت ندارد بياورد

 

هر جا سخن مي‌گويد

دور تا دور او نارضايتي شكل مي‌گيرد

از آن پس براي ناراضيان

غذا طعم خود را از دست مي‌دهد

و مردم مي‌فهمند كه زندگيشان چقدر بد است

 

هر جا كه به دنبال شكار او هستند

طغيان در جريان است

و هر جا كه او شكار مي‌شود

شورش باقي مي‌ماند

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate