شعر

در غم این خزری یا که خلیجی تو جواد

در غم این خزری یا که خلیجی تو جواد یا که در فکر فرار ترک فقیهی تو جواد ماله کش چاپچی و مرتجع اسلامی بند باز حامی این دین کثیفی تو جواد خون ما شعله و خاکستر ما فریاد است دزد و غارتگر این کشور مائی تو جواد ننگ بر دین تو آئین کثیف تو و آن ملایت نوکر و ...

ادامه مطلب »

سرها و کلاه ها

سرها و کلاه ها      ١ وقتی آمدند کلاه نداشتند بر سر سرهای شان ارزش ِ کلاه نداشت گردن ها را که زدند کلاه ها و سرها افتاد در دامن شان  همراه ِ گنجینه های اندیشه  و پرشد حساب های بانکی شان  از سهم ِ کلاه های بی سر و سرهای بی کلاه.      ٢ سرهای بی کلاه به خیابان ها آمده ...

ادامه مطلب »

گفتگو با جانی ممنوع!

گفتگو با جانی ممنوع! در این دنیای وارونه؛ که جاهل و جانی همدم و همسازند جاهلان در جهل و جانیان در اوج قدرت  دنیا را به زوال  در چاه جهل انداختن! “گفتگو باجانی؛ به معنی تسلیم است”.        ٭٭٭ با مماشاتگران نیستم با این باور- که؛ جمهوری اسلامی یک سیستم  مافیائی؛ غرق در جهل ؛ فاقد مشروعیت بدنام ...

ادامه مطلب »

آوای بهار

      گوش کن به صدای آرام درخت ها در بهار هنگامیکه شاخه هاشان خم می شوند و در آب روشن جویبار به تصویر خود می نگرند… برگ های سبز و سرخ بر آنها در وزش ملایم نسیم می لرزند و عطر شکوفه ها را در فضا می پراکنند…   پرندگان کوچک جست و خیز کنان در هوا صعود ...

ادامه مطلب »

این هنر نیست , هور نیست

این هنر نیست هور نیست افاده ای برای کسب نام نه کیسه ای آماده برای پول و منتی بر عالم از فخر، حتی حسی لطیف و دل درد نیست آن مهربان گاو بزرگ چشم نیست  شعاری  از دور دست یا  ‌نا مه ای برای رزرو تخت نیست این قافیه جان کندن سبک است و  قید عرق شرم قلم است که ...

ادامه مطلب »

خود زندگی نوشت

  خود زندگی نوشت دزد ِ ناشی به کاهدان می زند راهزنان ِ مسلح شعبده بازان ِ تاریخ اما چاه های نفت را با دکل های شان پیش ِ چشم ِ ما تبدیل می کنند به اسکناس ِ نامریی و از راه های هوایی یا زمینی یا فضای مجازی صادر می کنند به بانک های ملی ِ سرمایه با مارک ...

ادامه مطلب »

من همصدا با مردم متعرض خوزستانم

من همصدا با مردم متعرض خوزستانم با مردمی که در خیابانها  صدای اعتراض شان بلند است من همصدا با مردم  متعرض  خوزستانم مردمی که با وجود هفت سد بزرگ،   آب ندارند مردمی که با ده ها چاه نفت! تشنۀ و گرسنۀ، بیمار و خستۀ  به سختی نفس  می کشند اگر یاغی و یا اغتشاش‌گرند،  حق با آنهاست نباید آرام  بگیرند ...

ادامه مطلب »

پیمانه پر شراب بکن شوکرانه نه

پیمانه پر شراب بکن شوکرانه نه مستی و رقص نه بی دلبرانه نه از عشق یار بگو چون که میرسی جز بوسه های تفته و جز عاشقانه نه در معبد شکوه دل احساس هر غزل شادی بکن هزار بکن سوگوارانه نه چشمت چو آبی دریا و من غریق قایق بساز بساز ولی شوربختانه نه در هر ستیز با خود اسلام ...

ادامه مطلب »

هورالعظیم

خدامراد فولادی هورالعظیم ای قاتلان ِ هرآنچه پیام آور ِ زندگانی است داغ ِ رسوایی ِ تاریخ خورده بر پیشانی تان من گاومیش ام ماهی ام هورالعظیم ام/ آرزوست.  

ادامه مطلب »

آب! آب! کارون تشنه است!

آب! آب! کارون تشنه است! چشمه آب ندارد. چراغ نور ندارد. سفره نان ندارد. خلیج ماهی ندارد. گاوها تشنه اند.  جوجه ها تشنه اند. کودکان تشنه اند. مردم تشنه اند. هوا گرم و آلوده و مسموم است. مگر انسان برای بقا چه میخواهد؟ هوا، آب، نان! * خوزستان داغ و توفانی است کارون در خود میخروشد.  کرخه دهانش بسته است ...

ادامه مطلب »

چون زلزله سیلاب کرونا همه از موی زنان است‎‎

  هر لحظه در این فاصله گفتند کسی هست در چنبرهء بی نظری باز نهال نفسی هست سنگی که ز آن قُله بیفتاد و ره بست برایت گفتند که بازم ره بی خار و خسی هست اینجا همه در بند و زندان ریایند بسنجید در شهر شما آفت دین و قفسی هست؟ هر کودک دل مرده و مصلوب به این ...

ادامه مطلب »

اگر کارگران به پا نخیزند

ایشچیلر دورماسا اگر ایاغا…!(اگر کارگران به پا نخیرند…!) حسن جداری شعری به ترکی با ترجمه فارسی ایشچی لر، دور ماسا اگرایاغا یو خدی ایمکان کی ظولم ائوی،ییخیلا ایشچی، دنیانی ایلیوب آباد یاشاییر بیلمیرم نیه، ناشاد ایشچی، دنیاده اولماسیدی اگر پوللولاردان مگر اولاردی خبر؟ ایشچی، مین جورایله ، چکیر زحمت ییغا تا پوللی بیر بئله، ثروت پوللی هر گون، پولی پول ...

ادامه مطلب »

خنجر نافرمانی

“خنجر نافرمانی” می نهم بر سَرِ جان، افسر نافرمانی می دهم جان و جهان بر سر نافرمانی بستۀ همت آن سرو میان بسته منم که کند خدمت خون، سرور نافرمانی ای نهان سوخته شمشاد، شفا می طلبی نیست جز حلقه شدن بر در نافرمانی میوه بر شاخه تویی، سنگ ستم، خامنه ای دل قوی دار و بزن خنجر نافرمانی بحرِ ...

ادامه مطلب »

من بهرەمند گشته ام

من بهرەمند گشته ام Nicolás Guillén ترجمه: ژاله سهند   آنگاه که می نگرم و لمس می کنم خود را، من، خوان، دیروز آدمی بدون هیچ چیز، و خوان، امروز با همه چیز، و با همه چیز امروز، برمی گردانم چشمانم را و می نگرم، می نگرم و لمس می کنم خود را، و می پرسم از خود که چگونه ...

ادامه مطلب »

اخگری اما ز شاعر های دوران برنخاست‎‎

اخگری اما ز شاعر های دوران برنخاست‎‎ لب به لب بگذاشت ماهی بر حباب لحظه ای عمر ها بگذشت اما از دل دریا ندائی برنخاست با صدف گفتم چه داری در دل هر آزمون گوهری را او نشانم داد اما جستجوئی برنخاست عاشقش بودم بتر از عشق بلبل ها به گل گل شگفت و من شگفت اما نگاهی بر نتافت ...

ادامه مطلب »

قطار ۲۸ خرداد و فاصله ها

قطار ۲۸ خرداد و فاصله ها تقدیم به تمام احزاب و سازمان های خواهان سر نگونی دوووو…….دووووو…… دووو …. پوف…. سوار شو عزیز من دارد می دود زمان و این قطار چون قطار های قبلی می رود ز دست و می ماند جهنم ملا چون دهه های بی گسست نگاه کن به زیر پایت نیست… این علف سبز شده… درخت! ...

ادامه مطلب »

به نام آبان ۹۸

به نام آبان ۹۸ (شعری به مناسبت “انتخابات” اخیر)   من در صَدَدَ‌م که رای بی رای  گوید خِرَدَم که رای بی رای   چِل سال، حرام، خوابَ چشمم آید مَدَدَم که رای بی رای   اعدام و شکنجه، تیرباران هر سو کِشَدَم که رای بی رای   دهقانِ برهنه پای و اندام با خود بَرَدَم که رای بی رای ...

ادامه مطلب »

 نظام ظلم واستثمار!

 جان کند از صبح  تا شب، کارگر با  حال زار خون او را می مکد  زالو صفت، سرمایه دار تابکی  ظلم و ستم بر توده  زحمتکشان؟  این نظام ظلم و استثمار تاکی بر قرار؟  غرقه  در ناز و تنعم، تابکی  شیخ و فقیه؟ گرسنه تاکی بخوابد  کارگر،  در شام تار؟ تابکی  در رنج و ذلت، توده زحمتکشان ؟ روزگاران تا ...

ادامه مطلب »

Google Translate