“خنجر نافرمانی”
می نهم بر سَرِ جان، افسر نافرمانی
می دهم جان و جهان بر سر نافرمانی
بستۀ همت آن سرو میان بسته منم
که کند خدمت خون، سرور نافرمانی
ای نهان سوخته شمشاد، شفا می طلبی
نیست جز حلقه شدن بر در نافرمانی
میوه بر شاخه تویی، سنگ ستم، خامنه ای
دل قوی دار و بزن خنجر نافرمانی
بحرِ توفنده سراسیمه کند طوفان را
ابر نو، بارش نو، لشکر نافرمانی
خون نو در رگ بیداری گُلبرگ نِگَر
برگ نو ژالۀ نو رهبر نافرمانی
جورِ بیداد مَکِش، جاریِ بیداد بسوز
راه نو، چارۀ نو، اخگر نافرمانی
بِسِپُر محضرِ دیوِ سه سر و پوزه به خاک
تا که توشیح کنی محضرِ نافرمانی
به هوای نفسی در نفس کاوۀ صبح
چرمِ گوهر بگشا شَهپَرِ نافرمانی
د.پتک کاوه
خرداد ۱۴۰۰