شعر

تصور تار

《تصورتار》 *اهل ذوق غافل از تصور دل سرزنش می کنند قلمی که بادستی گرفتار، در جنگ با زشتی‌ها تصویر را می کند عریان 《یعنی قلمی ساده و – پراز اشک، گم شده در دردهای بی پایان》 گفتند “”قلمت بی رنگ و پر از درد مثل زخم‌های ناعلاج بی‌درمان سرگردان در بازار و پارک غافل از یک لبخند  به سلامت ذهن ...

ادامه مطلب »

“حلقۀ صلح، اطمینان” دو شعر از: پُل ِالوار

“حلقۀ صلح، اطمینان” دو شعر از: پُل ِالوار  ترجمۀ زهره مهرجو حلقه صلح من از درهای سردی، از درهای تلخی خود عبور کرده ام… تا بیایم و لبان تو را ببوسم. شهر به کوچکی اطاق ماست  جایی که در آن، جریان بیهوده شرارت  کفی اطمینان بخش برجا می گذارد. موج صلح، یگانه آشنای من تویی… تو به من انسان بودن ...

ادامه مطلب »

به مناسب اول ماه مه

نمی‌شود آرام گرفت زبان دراز خویش را نمی توان قیچی کرد باید گفت و نوشت، اعتماد بنفس راز زندگی ست، وقتی‌که رسانه‌ها از آن سرمایه‌داران است  یک رنگ و همصدا در هماهنگی با هم  دروغ‌پراکنی می کنند. وقتی‌که از راهپیمائی های چند میلیونی علیه جنگ خبری نیست.  《باید معترض به جنگ بود  و عليه جنگ ایستاد》 بايد گفت و نوشت. ...

ادامه مطلب »

نه به جنگ

《نه به جنگ》 دود جنگ آسمان دلم را با خود می‌برد باران غم، غافل از اینکه  من مرد باران دیدم سیل شدو- با خود تا عمق دریا می‌برد. امروز حس کردم که خسته‌ام، پیرم افسرده تر از هر زمان در رنج و- فراوان آزرده ام. همچون مرد سالخورده ی خسته از تبعض،  به دور از امید، مایوس و- تحقیر شده، ...

ادامه مطلب »

من شاعر شورم ولی در فکر شیرین نیستم

من شاعر شورم ولی در فکر شیرین نیستم در جان کندو بوده ام شیرین شیرین نیستم در باختن با من بُودی در سوختن با  من بشو در این گدار بی امان شهدی و شیرین نیستم پایم تاول دستم تاول گفتار جاویدان تاول  در رهگذار این تاول قندی و شیرین  نیستم من با پرستش آمدم عاشق چو مجنون آمدم زنیور گلها ...

ادامه مطلب »

من جهانوطن ام

  من جهانوطن ام مثل ِ هوا مثل ِ باد مثل ِ ابر مثل ِ رود مثل ِ دریا مثل ِ اقیانوس مثل ِ سیاره ی زمین مثل ِ هرچه هست مثل ِ هرچه می شود مثل ِ الفبای ِ زنده گی درکتاب ِ تکامل مثل ِ وحدت ِ همبسته ی انسان مثل ِ اندیشه و مثل ِ آگاهی وقتی ...

ادامه مطلب »

بلاخره روزی ؟

《بلاخره روزی ؟》 بلاخره، منم روزی  زیباترین شعرم راخواهم سرود  تا در قلب قربانیان جنگ برای اعتراض آن‌چنان حک شود که جنگ شیفگان انگشت به دهان چون مجنون در صحراهای دور درحسرت جنگ اشک بريزند. [شعری لطیف و آرام،  چون چشمه جاری در جویبار-  برای محو جنگها……》   شمی صلواتی.. ۱۴ ژوئیه, ۲۰۰۵  #شمی_صلواتی

ادامه مطلب »

برای چه می‌جنگیم؟

برای چه می‌جنگیم؟ طبل جنگ می‌غُرد و می‌غُرد ندا سر می‌دهد: آهن‌ها را فرو کنید در زندگی. از تمام کشورها برده در برابر برده به فولادِ سرنیزه هم را می‌درند. به چه دلیل؟ زمین پاره‌های گرسنه و لخت. بشریت در حمامی از خون دود می‌شود تنها چون کسی در جایی تصرف آلبانی را هوس کرده است. کینه در جلد آدمیان ...

ادامه مطلب »

“ترانه، بهار” دو شعر از: پُل ِالوار

“ترانه، بهار” دو شعر از: پُل ِالوار  ترجمۀ زهره مهرجو   ترانه   در عشق زندگی هنوز آب زلال چشمان کودکانه اش را دارد، دهانش گُلی است هنوز که می شکفد… بی آنکه بداند چگونه.   در عشق زندگی هنوز  دستان گیرای کودکانه اش را  دارد، پاهایش از نور می آیند… و به سوی نور باز می گردند.   در ...

ادامه مطلب »

ذهن طوفان زده

*دریا طوفان زده‌ی پر از موجی ست «ذهنم» همچون کودکی نگوبخت «مات»که پدرش را درتنوره های آب سرد رودخانه دزفول غریبانه  گم شده باشد. *دراوج پریشانی دچار آشفته گیس «دلم» مثل زنی جسور، که قصه‌ای عاشق شدنش را در دل نرم و لطیف ش به زنجیر کشید تا معشوق را وادار به‌ تعظیم در برابر عشق کند. ٭احساس می کنم ...

ادامه مطلب »

مجله ی انقلابی

تقدیم به زنده یاد ( بیژن جلالی ) وقتی آدمی        قَتلِ پروانه را در پیله اَش ،                    احکامِ طبیعت می پندارد             یا چونان خاطره ای دور !                        به خودکُشیِ نهنگ ها می خَندد یعنی تیترِ روزنامه ها …                        و تقوایِ تو                        و یقینِ من                                  غُباری بر هیأتِ جانان است وقتی چَمدان        مَملو از تصاویر و خاک ،                                   می شود                  یعنی ...

ادامه مطلب »

نوروز امسال

«نوروز امسال» پیام  نوروز امسال ما انسانی ست “اسلام زادیی ( مذهب زادیی)”         از دولت و از جامعه ست، نوروز امسال ما  متفاوت تر، و انقلاب ست با پرچم مشترک برابری برای رهایی  از درد برای خلاصی از شر مستبدين! با یک پیام انسانی برای احیای،  یک جامعه انسانی ست. نوروز  امسال ما متفاوت تر از ...

ادامه مطلب »

به استقبال چهارشنبه سوری

《به استقبال چهارشنبه سوری》 *شوق رویا به رهایی – مرا؛ به جنگ هر آنچه ناپسنده است می برد…      ‌ *با پریدن از روی آتش به این امید که  شاید روزی لبخند زندگی دلم را                 شاد کند *آن سوی  آتش  سارا دختری،    بسان بنفشه تازه روئیده از خاک در میان ...

ادامه مطلب »

دولت ها

تقدیم به جانْ فدا ( رفیق مهرنوش ابراهیمی )   دولت ها بر آماجِ هر خیابان ، بالغ می شوند ژنرال ها به نامِ حقوقِ بَشر ، شیپور می کِشند امّا تو با گندُمَکِ واژهْ پوش ! و من با دقایق مُتّحد شدیم : تا هرگز از مرگ نَهراسیم …   # اویگن برتولت فریدریش برشت # ترجمه # امید ...

ادامه مطلب »

پوتین از تجاوز نظامی به خاک اروپا تا کشاندن تروریست ها و …

پوتین از تجاوز نظامی به خاک اروپا تا کشاندن تروریست هاو فاشیست  های اسلامی به شهر های اکرائین برای کشتار مردم سه هفته  از تجاوز نظامی  روسیه و به اکراین میگذرد و عزم جزم نیروهای مردمی آن کشور ماشین کشتار و تجاور پوتین  را در آن اکرائین به گل نشانده است. رجب صفروف  نماینده پوتین در یک مصاحبه چند سال ...

ادامه مطلب »

افزوده ای بر جنگلی ها

                             “افزوده ای بر جنگلی ها”            (شعری از شاعر گرسنگان و محرومان، خسرو گلسرخی برای سیاهکل) گویی درخت های “سیاهکل” ، تا دشت و شهر ریشه دوانده ست که غرش سلاح و جوشش خون شهید هر دو فزونی می گیرد بذری که “کوچک” و “عمو اوغلی” پاشیدند اکنون نهال می شود اکنون نهال ها … بنگر که کوه و شعر شباشب ...

ادامه مطلب »

نگاه کن / شعری از اریش فرید

تقدیم به جانْ فدا ( رفیق محمّد حُرمتی پور )   نگاه کن تَقدیرِمان به قابِ یک پنجره  ، در ازدحامِ جَنگ می ماند اینک سُکوت کُن ! زیرا ما با هیاهویِ هر درختِ نیمْ سوز با اجسادِ ماسیده بر خاک سَمفونی می سازیم : آری اینجا ویتنام طرحی از تردیدِ جهان است …   # اریش فرید # ترجمه ...

ادامه مطلب »

بگو به عشق بیاید که من ندای تو باشم

روز زن هشت مارس بر زنان ایران و جهان بخصوص زنان مبارز اکرائین مبارک باد ملکه زیبائی اوکراین با سلاحی در دست شرافت زنان مبارز کشورش را به جهانیان اعلام میکند. پوتین در  کنار جنگ سالاری روسی گروه های ترور اینترنتی در اقصا نقاط جهانرا با همت کا گ ب خودش درست  کرده بطور مثال بر روی مقاله من که ...

ادامه مطلب »

جنگهایی بی پایانند و مردم که جزء پاک باختگانند

《جنگهایی بی پایانند و مردم که جزء پاک باختگانند》 ما در لجن زار وحشت زندگی  می‌کنیم گرگ و روباه همراه با شغالان گرسنه ی دشت، در پی فتح  امروزند. درکجایی؟ این جهان را می توان به دور از آلوده گی  نفس کشید. از انسان های با انصاف باید پرسیده شود “آیا پایانی برای بردگی در ذهن تان متصور می شوید؟ ...

ادامه مطلب »

زندگی

《زندگی》 *در بیابان برهوت عشق  میوزد  باد غم از دل خانه‌ام  را آب گرفت   در دشت بی انتها و سرد                 برد تا گم کند امید چقدر آرام بی صدا می زد پر!                   شوق یک بوسه از دل           ...

ادامه مطلب »

Google Translate