ملی کردن اوقاف چرا و به چه ترتیب؟ … شکست جدید

ملی کردن اوقاف چرا و به چه ترتیب؟- رامین کامران

مسئلۀ اوقاف هیچگاه موضوع روز و مورد توجه عموم، حتی عموم فعالان سیاسی نبوده است و به رغم اهمیتش، در کانون بحث و طرح اندازی سیاسی و اجتماعی قرار نگرفته است. میتوان گفت که اوقاف عملاً جزو پرونده های راکد اجتماعی ایران بوده است و به غیر از هنگام تأسیس ادارۀ اوقاف و بعد در دوران اصلاحات ارضی، حتی مورد اشاره هم قرار نگرفته  است. ولی تأسیس حکومت اسلامی این پرونده را به جریان انداخته و توجه و رسیدگی بدان از سوی عموم نیرو های سیاسی لازم است و باید گفت که  تا کنون هم کار بیش از اندازه به تعویق افتاده است.

از زمانی که ما شعار «اوقاف ملی باید گردد» را مطرح ساختیم، واکنش های زیادی به آن نشان داده شد که بسیار مبارک و مفید بود و لزوم توضیح و بسط آنرا خاطر نشان می ساخت. اول از این نکته شروع کنم که مقصود، چنان که از ابتدا در نوشته های همراه این شعار ذکر شد، اوقاف مذهبی است، نه هر گونه وقفی. وقتی در زبان فارسی از اوقاف به طور مطلق صحبت می کنیم، مقصود اوقاف مذهبی است و اصولاً هم حذف صفت مذهبی با ایجازی که لازمۀ شعار است، هماهنگ است. در این متن هم هر جا کلمهٔ اوقاف به کار رفته، منظور همان اوقاف مذهبی است.

ولی از این گذشته، اصلاً ـ چنانکه برخی نیز پرسیده اند ـ باید دید که چرا اوقاف مذهبی را ملی باید کرد؟

ملی کردن اوقاف، تصمیمی است لازم در جهت ترتیب ساختاری روابط دیانت و سیاست و از لوازم برقراری لائیسیته است. این عمل معادل آن کاریست است که در تاریخ مدرن اروپا تحت عنوان ضبط اموال کلیسا از آن یاد می شود و در هر جا که پای محدود کردن قدرت روحانیت و کلیسا مطرح بوده است، انجام یافته. دلیل منطقی کار روشن است و در همه جا یکی بوده: کاهش قدرت روحانیان از طریق کاستن توان مالی این گروه ـ رودربایستی هم در کار نیست.

وقتی از «اموال» مذهبی صحبت می کنیم، فرضاً مساجد و از این قبیل، این ها اموال روحانیان نیست، اختیارشان بعضاً به دست آن هاست. مهم ترین اموالی که تحت اختیار این گروه است، اوقاف مذهبی است که ثروت عظیمی را شامل می گردد و درآمد معتنابهی را در اختیار روحانیان قرار می دهد که دائماً در حال توسعه است. برای محدود کردن قدرت این گروه و مهار زدن به وزنهٔ اجتماعی آن، می باید این منابع مالی را محدود کرد.

حال چرا ملی کردن؟ برای این که تنها راه معمول و معقول و پذیرفتۀ سلب مالکیت از فرد یا گروه است توسط دولت و در راه منافع ملی. هیچ راه دیگری موجود نیست که از چنین وجاهت قانونی برخوردار باشد و از چنین سابقۀ جهانی. برای خود ما آشنا ترین مورد مثال، نفت است که در راه سعادت ملت ایران ملی شد. ملی کردن شامل اوقاف موجود می شود و قدم اصلی و اول است برای کاهش امکانات مالی روحانیان. ملی کردن اوقاف یعنی سلب اختیار روحانیان از این گروه به نفع دولت.باید از روحانیت خلع ید کرد، همانطور که دولت ایران از شرکت نفت ایران واگلیس خلع ید نمود.

منابع درآمد روحانیان را می توان کلاً به دو بخش تقسیم نمود: وجوهات و کمک های مؤمنان؛ درآمد های اوقاف مذهبی. طبیعی است که با برقراری حکومت لائیک، بخش اول این درآمد که تابع گزینش آزاد مؤمنان است، بنا به میل این گروه تداوم خواهد داشت. یعنی دولت نه مانع و نه مشوق واریز آن خواهد شد. فقط این هست که دست به دست شدن این وجوهات باید به صورتی نظارت پذیر انجام بگیرد، نه به صورت نقد، بل از طریق سیستم بانکی و به ترتیبی که اخذ مالیات را ممکن و تسهیل نماید ـ تخطی هم مستوجب مجازات خوهد بود. مشمول مالیات ساختن این وجوهات، مهم ترین تغییری است که در این زمینه صورت خواهد گرفت – تغییری لازم. یادآوری کنم که وجوهات همیشه به اشخاص معین پرداخت می گردد نه به «روحانیت». اینکه کار به همین ترتیب ادامه پیدا کند یا نه، بستگی دارد به این که روحانیت صاحب شخصیت حقوقی بشود یا نه.

حال بیاییم سر مقولهٔ محوری این داستان.

باید به این نکته توجه داشت که روحانیان شیعه، بر خلاف فرضاً کلیسای کاتولیک، شخصیت حقوقی واحد ندارند و به همین دلیل از اموال روحانیت به طور اخص نمی توان صحبت کرد. خاطرنشان سازم که حتی تأسیس جمهوری اسلامی هم روحانیت را واجد شخصیت حقوقی نکرد، این گروه چنگ به دولت انداخت و وحدت نسبیش متکی به ساختار دولت است. در حقیقت، تا این شخصیت تأسیس نگردد، صحبت از «روحانیت» به عنوان گروه معین اجتماعی، غیر دقیق است. بهتر است بگوییم روحانیان و به جای اسم جمع، روحانی را جمع ببندیم. مشکلات زاییده از این وضعیت بسیار است و ترتیبات اجرای لائیسیته هم، از جمله در مورد اوقاف، به پیدایش شخصیت حقوقی روحانیت بستگی دارد.

من بار ها نوشته ام و بر این امر تأکید کرده ام که باید پس از سقوط نظام اسلامی به روحانیت شیعه یاری کرد که واجد سازمان و شخصیت حقوقی واحد بشود. مطلب را در کتاب یگانگی و جدایی توضیح داده ام و در اینجا بسط نمی دهم. فقط می گویم که به برقراری لائیسیته کمک شایان خواهد کرد. شما وقتی می خواهید حساب سیاست و مذهب را از هم جدا کنید، تکلیفتان در باب سیاست روشن است زیرا دولت ایران قرن هاست که موجود است و ترتیبات کارش روشن. ولی این دولت حاجت به سازمانی دارد که بتواند در همان سطح مخاطبش واقع گردد و این مستلزم وحدت روحانیت است. جدایی مرز روشن می خواهد و استقلال دو طرف را محتاج است. سازماندهی روحانیت به این کار کمک اساسی می نماید.

حال بیاییم سر موضوع اوقاف. اینکه ملی کردن اوقاف مذهبی به چه صورت انجام بپذیرد و بخصوص ادارهٔ اوقاف در آینده موقوف است به وضعیت سازمانی روحانیت. موضوع دو بخش دارد: یکی اوقاف موجود و دیگر اوقافی که در آینده ایجاد خواهد شد.

ملی کردن موقوفات فقط می تواند شامل حال موقوفات موجود بشود، و روشن است که آینده را نمی تواند در بر بگیرد. به عبارتی می شود همهٔ موقوفات موجود را در نقطهٔ شروع کار ملی کرد. وقتی اینها ملی شد به مالکیت ملت ایران، یعنی دولت درمیاید. نگاه داشتن این ها در مالکیت دولت بهترین راه نیست. وقتی در فرانسهٔ انقلابی، اموال وسیع کلیسا ملی شد، تالیران که از مقام اسقفی استعفا داده بود و به انقلابیان پیوسته بود، به دولت انقلابی پیشنهاد داد که این اموال را خرد کند و به مردم بفروشد تا امکان بازگشت آنها به کلیسا به کلی منتفی گردد. به تصور من، در ایران بعد از حکومت اسلامی نیز باید همین روش در پیش گرفته شود. حال این که همهٔ اموال ملی  شده باید فروخته شود یا نه، امریست که باید در موقع خود مورد مطالعه قرار بگیرد، ولی، به نظر من، فروش بخش اصلی، بهترین کار است. روشن است که در این مرحله، این امر که خواست واقفان چه بوده و چگونه باید به آن عمل گردد، مطرح نیست. ملی کردن گذشته را پاک می کند و طرح نو می اندازد.

آن چه آمد مربوط بود به موقوفات موجود. ولی اضافه کنم که در حکومت لائیک هر کس آزاد خواهد بود تا موقوفه ای مذهبی تأسیس کند و ممانعت از این امر، خدشه وارد آوردن به آزادی مذهبی است، پس افزایش در جایی متوقف نخواهد شد. کار دو وجه دارد: درآمد و اداره. از یک طرف از درآمد این موقوفات جدید مالیات اخذ خواهد شد و از سوی دیگر باید بر هزینه کردن آنها نظارت اعمال شود.

پیدایش شخصیت حقوقی روحانیت در این بخش است که بیشترین پیامد را پیدا می کند.اگراین  شخصیت حاصل گردد، کار تسهیل می شود و می توان درآمد و احیاناً ادارهٔ بخشی از اوقاف موجود را که ملی نخواهد شد و اوقافی را که در آینده تأسیس خواهد گشت، به این مرجع محول ساخت ـ البته تحت نظارت دولت. اگر هم چنین نشود، دولت هم باید نظارت و هم اداره را خود بر عهده بگیرد، مثل کشور های سکولار که دولتها به دلیل ضعف سازمانی روحانیت، مالیات مذهبی هم جمع می کنند. روشن است که وحدت روحانیت راه حل درست و برتر است. چون مسئله فقط ادارهٔ اوقاف نیست، حواله دادن درآمد آن به روحانیت نیز هست. اگر سازمان واحدی داشته باشید، پول به محل معین خواهد رفت، ولی اگر نبود، چیزی به روحانیان نخواهد رسید. قرار نیست که در دولت لائیک روحانی از دولت حقوق بگیرد.

باید پس از سقوط نظام اسلامی، به صراحت این انتخاب را به روحانیان شیعه عرضه کرد. به راه اتحاد سازمانی می روید و این آرمان وحدتی را که سال ها در ذهن داشته اید، تحقق می بخشید که البته دولت هم در این راه به شما یاری خواهد رساند تا بالاخره شیعیان هم صاحب واتیکان خود بشوند. در این حالت مخاطب رسمی دولت خواهید بود و شاید اداره و حتماً بخشی از درآمد اوقاف که البته میزان و ترتیبات آن باید بعداً معین شود، به شما حواله خواهد شد. اگر چنین نشود، دستتان مطلقاً از اداره کوتاه خواهد بود و از بابت درآمد هم باید صرفاً به وجوهات قناعت کنید. مطلب روشن است و صریح.

مشکل مذهب به طور کل و البته اوقاف که جزئی از آن است، راه حلی اساسی می طلبد که باید از امروز به فکر ترتیبات آن بود، زیرا موکول کردن کار به بعد از سقوط حکومت اسلامی، می تواند با سردرگمی و سرآسیمگی معمول در شرایط گذار، به هر جایی ختم شود. ما می خواهیم به مقصد درست برسیم و مایلیم کار را تا حد امکان با همکاری روحانیان پیش ببریم. به همین دلیل از هم اکنون روحانیان را به مطالعه و تعمق در این زمینه فرا می خوانیم و از آن ها می خواهیم تا خود را برای تغییری که در پیش است و از آن گزیری نیست، آماده سازند. سوابق کار هر چه بوده، بوده، از حسن نیت ما در به انجام رساندن این مهم مطمئن باشند و بخصوص از عزم ما ما در انجامش.

۱۲ آوریل ۲۰۲۴، ۲۴ فروردین ۱۴۰۳

rkamrane@yahoo.com

ــــــــــــــــــــــــــــــ

سخن روز

شکست جدید- رامین کامران

من از ابتدای درگیری بین اسرائیل و حماس، دو مطلب نوشته ام، هر دو معطوف به شکافتن ابعاد شکست های قابل توجه اسرائیل. این سومی است و مطمئن نیستم که آخری باشد، چون نشانه ای از تغییر سیاست و روش این کشور در افق دیده نمی شود و با عمل به این ترتیب هم امکان به دست آوردن هرگونه پیروزی منتفی است.

حال چرا رهبران دولت یهود با این اصرار بر راه غلط پافشاری می کنند؟ دلیلی غیر از پابندی به ایدئولوژی فاشیستی صهیویزم نمی توان یافت که راه عمل عقلانی را بسته. این چارچوب فکری که به یمن پشتیبانی بی دریغ دول غربی، تا به حال به اهداف موضعی خود رسیده است، از بابت استراتژیک و کلی، اهدافی نه چندان روشن و به هر حال دست نیافتنی را دنبال می کند و هر چه جلوتر می رود، بهتر معلوم می شود که عاقبتی جز شکست های بزرگتر در انتظارش نیست.

درگیری اخیر با ایران، گام جدیدی بود و شکست جدیدی.

طبق معمول، همه چشم به ابعاد نظامی درگیری دارند: اف شانزده و موشک و پهباد و… این اسباب بازیهای قشنگ و پر سر و صدا و البته باز هم مثل همیشه، بعد سیاسی کار که اصل است در پشت انفجار و دود صحنهٔ نبرد، از نظر ها دور مانده است، در صورتی که سرنوشت دو طرف در این میدان تعیین می شود.

هدف اسرائیل از حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی که هتک بارز حرمت قوانین بین المللی بود و از سوی همگان هم چنین تعبیر گشت، تحریک جمهوری اسلامی بود به واکنش شدید و در نهایت توسعهٔ جنگ و کشاندن پای آمریکا به آن، تا به این ترتیب بتواند نابودی ایران را به دست آمریکا انجام بدهد و مانع اصلی سیادت خود بر خاورمیانه را از پیش پای خویش بردارد. انتظار ـ نه چندان غیر منطقی ـ اسرائیل این بود که شدت واکنش ایران، آمریکا را وادار به دخالت بکند.

واکنش ایران وسیع بود و شدید، ولی نوع نشانه گیری که با خبر کردن قبلی همراه بود و قاطعاً متمرکز بود بر اهداف نظامی، راه را بر ناله و شیون معمول و مظلوم نمایی مرسوم بست. لافزنی اسرائیل هم که به رغم تمامی شواهد و به رسم دروغگویی همیشگیش، مدعی شد آسیبی ندیده، در نهایت امکان استفادهٔ تبلیغاتی و بسیج متحدان را بست.

به این ترتیب، هدف اصلی که کشاندن آمریکا به جنگ بود، تحقق نیافت و این در حکم شکست صریح مانور بود، از بابت سیاسی و استراتژیک، یعنی از تنها دیدگاه معتبر و تعیین کننده. یادآوری بکنم که این شکست هیچ ارتباطی با میزان خسارات وارد آمده از حملهٔ موشکی ندارد. حقیقت را باید در جای درست جستجو کرد. ادامهُ جنگ کهه البته غیر محتمل هم نیست، فقط بر زیان اسرائیل خواهد افزود.

روشن است که رسانه های مزدور حتی اشاره ای هم به این شکست مهم و اساسی نمی کنند و به رسم معهودشان، دروغ های اسرائیل را می پراکنند و در همه حال این کشور را فاتح قلمداد می کنند ـ ما، همگی به این ترتیب عمل عادت داریم. فقط یک نکته: می توانید وقتی جلوی آینه هستید، به جای رسیدن به سر و صورتتان، تصویری را که در آن منعکس شده، بزک کنید و به خود قوت قلب بدهید، ولی بقیه که به چهرهٔ شما نگاه می کنند چنان می بینندتان که هستید.

۱۶ آوریل ۲۰۲۴، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳

rkamrane@yahoo.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate