درگیری های استراتژیک امریکا و روسیه و اروپا بر سر چیست؟

درگیری های استراتژیک امریکا و روسیه و اروپا بر سر چیست؟

قبل از مقدمه:

لستر تارو یکی از باهوش ترین اقتصاددان های امریکا و مشاور اقتصادی بیل کلینتون رئیس جمهور بود. یعنی او کمونیست و سوسیالیست و انقلابی مخالف نظام سرمایه داری نیست که هیچ یکی از باهوشترین مرمت کنندگان آن نیز هست! ولی او به مثابه یک دانشمند باهوش در کتاب آینده سرمایه داری به نقاط ضعف مهم نظام و بحرانهایی که می تواند کل نظام سرمایه داری را نابود کند اشاره می کند. مسائل عمیق، بغرنج و نامرئی نظام را که براحتی قابل مشاهده و درک نیستند اینگونه توضیح می دهد:

” برای فهم قوانین پویای این دنیای اقتصادی جدید، بهتر است که دو مفهوم را از علوم طبیعی به عاریت بگیریم. جابجایی صفحه های زیرین پوسته زمین را از علم زمین شناسی و توازن ناپایدار را از زیست شناسی.

در زمین شناسی زمین لرزه ها و آتشفشان های مشهود نتیجه حرکت نامشهود صفحه ها یا قطعه های عظیم قاره ای است که در هسته مذاب درونی زمین شناورند.

بحران اقتصادی مکزیک مانند انفجارهای آتشفشانی دور از انتظار و ناگهانی بود…

اما هیچ کس با نگاه به آتشفشان و زمین لرزه از آن سر در نمی آورد. زمین شناسان باید در عمق بیشتری کاوش کنند تا نیروهایی را بیابند که در زیر پوسته زمین از حرکت صفحات قاره ای بوجود آمده است!

جابجایی صفحه های زیرین پوسته زمین موجب تغییرات آهسته تر و تقریبا نامحسوس نیز می شود که اساسا در طول دوره های کوتاه زمین شناسی رویه های زمین را دگرگون می کند…

به همین ترتیب با حرکت و جابجایی صفحات اقتصادی، رویه اقتصادی کره زمین، توزیع درآمد و ثروت، ایستا به نظر می آید…

در زیر شکل گیری بنیادی دوباره رویه اقتصادی کره زمین که اکنون جریان دارد زلزله ها و آتشفشان های چشمگیرتر اقتصادی که آشکار می باشد حرکت پنج صفحه اقتصادی است. پنج صفحه اقتصادی که در برابر نیروهای آنها مانند نیروی صفحه های زمین شناسی نمی توان ایستاد.  “

” برای شناخت این نیروها و اینکه برای سازگاری با آنها چه باید کرد راهی نیست جز اینکه مفهوم  “تعادل منفصل” یا “توازن ناپایدار” را از مبحث تکامل در زیست شناسی به عاریت بگیریم. تکامل بطور معمول چنان کند گام بر می دارد که در طول عمر انسان مشاهده پذیر نیست… اما ناگهان محیط دگرگون می شود و گونه غالب به سرعت از بین می رود و گونه ای دیگر جای او را می گیرد. تکامل، جهشی بزرگ می کند. انتخاب طبیعی بطور معمول در حاشیه عمل می کند. ناگهان هسته مرکزی و بخش اصلی نظام را دگرگون می سازد.

معروفترین نمونه، بی تردید دایناسورها هستند. دایناسورها ۱۳۰ میلیون سال بر روی کره زمین چیره بودند، اما ناگهان همه آنها منقرض گشتند (یا پرنده شدند)؟…”

کتاب آینده سرمایه داری اثر لستر تارو ترجمه عزیز کیاوند

*****************************

تمام حرفهای بالا در مورد انقلابات و جنگهای مهم و جهانی هم صادق است! هیچ انقلابی و هیچ جنگ بزرگ و فراگیری از روی تصادف و سوءتفاهم براه نمی افتد! اینگونه ادعاها مزخرفات ژورنالیستی برای هیجان انگیز کردن و در پرده نگهداشتن دلایل اصلی و عمیق تحولات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، طبقاتی و غیره است. تحولاتی که بسیار کند و تقریبا نامرئی در عمق جامعه در طول سالیان دراز ادامه می یابد و سرانجام در یک مقطع کوتاه تاریخی نظام حاکم زیر و رو می شود!

 بقول کارل مارکس

«هر آنچه سخت و استوار است، دود می شود و به هوا می رود، هر آنچه مقدس است، دنیوی می شود و دست آخر آدمیان ناچار می شوند با حواسی جمع با وضعیت واقعی زندگی و روابطشان با هم نوعان خویش رودررو گردند».

جملات فوق برای محققین، انسانهای خردمند و خردورز به اندازه چندین کتاب مطلب دارد…

یادداشت زیر را شش سال پیش نوشته ام. اهمیت مسائل استراتژیک این است که در عرض چند سال کهنه نمی شود! اشاره ای به جنگ نیابتی ناتو علیه روسیه بنام اوکراین و جنگ اسرائیل و فلسطین کرده بودم. انگار برای مسائل امروز نوشته شده!

امیدوارم با نقد و نظر شما یادداشت بسیار خلاصه زیر را در ابعاد مختلف بهتر توضیح دهیم و تکمیل کنیم.

با احترام، ا. پوری (هلند) ۲۵ – ۰۱ – ۲۰۲۴

مقدمه:

لرد جُرج ناتانیل کرزن (۱۸۵۹ – ۱۹۲۵) تئوری‌پرداز سلطه مطلق انگلستان بر ایران و نایب السلطنه امپراتوری بریتانیا در هند می گوید: “باید اعتراف کنم که نزد من کشورها در حکم مهره های شطرنج هستند که بر صفحه آن بازی بزرگی برای سلطه بر دنیا در جریان است!”

صفحه ۱۳۳ کتاب اربابان جدید جهان

اغلب جنگهای ناتو در یوگسلاوی سابق یا خاورمیانه همواره با این بهانه شروع شده: ما جنگ نمی خواهیم ولی برای ترساندن دشمن دیکتاتور یا شیطان صفت باید همه متحدا یک پیام بسیار سخت را منتشر کنیم تا حریف بترسد و فکر جنگ را فراموش کند! قدم بعدی این است که او به اندازه کافی نترسید حالا باید چند روز بمباران کنیم تا بداند که ما در تصمیم خود برای جلوگیری از جنگ جدی هستیم!… قدم بعدی این است که او دیکتاتور تر از آنست که جان مردم برایش ارزش داشته باشد اکنون چاره ای نداریم جز اینکه جنگ تمام عیار و بمباران دائمی را تا تسلیم دشمن شیطان صفت ادامه دهیم!… روشن است که در این پروسه هدف حل ریشه بحران به شیوه منطقی و صلح آمیز نیست، بلکه از طریق کاربرد خشونت لازم یا بیکران هدف وادار کردن حریف به زانو زدن است! تا کی بشریت به دام چنین منطقی گرفتار خواهد شد؟

آخرین خبر در رسانه های هلند این است که تا بحال جو بایدن فقط می خواست روسیه را تحریم کند ولی بعد از صحبت امروز رهبران اروپا به نظر می رسد تغییر عقیده داده و به این نتیجه رسیده است که می خواهد به کشورهای منطقه نیروی نظامی به فرستد تا همه در یک خط و با یک پیام روشن و دردآور حریف را به ترسانند! سرعت، وحدت گفتار و عمل، پیام وحشتناک سخت می تواند در ترساندن حریف بطور موثر عمل کند!…

باید در پشت جنگهای کوچک و بزرگ “کنترل شده” منطقه ای، مانند جنگهای افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، سودان، یوگسلاوی سابق و… جرقه¬ها و شعله¬های جنگ¬های غیرقابل¬کنترل بین ابرقدرتها برای تجدید تقسیم جهان را به موقع و به درستی بشناسیم. جنگهایی که نتیجه مهمترین تحولات و ابر بحرانهای موجود در جهان حاضر هستند. تاریخ نظام¬سرمایه¬داری نشان می¬دهد که هیچ ابرقدرت¬حاکم رشد و عروج ابرقدرت جدید را تحمل نکرده. به رسمیت شناختن تعادل جدید نیروهای اقتصادی و نظامی در جهان حاضر اصولا نه درمیدان¬منطق، بلکه بعد از جنگهای¬ویرانگر بزرگ یا جنگهای جهانی از طریق کاربرد زبان قدرت و خشونت برتر اتفاق افتاده! همانطوریکه امپراتوری انگلیس بعد از دو جنگ جهانی جای خود را به ابرقدرت جدید داد!… دیگر دوران جنگ¬جهانی اول یا دوم نیست که سربازان در سنگرها با تفنگ بجنگند! با توجه به رشد علم و تکنولوژی نظامی، برد اغلب سلاح ها و موشکها نه چند صدمتر، بلکه به تمام کره زمین گسترش¬یافته. بزبان دیگر سنگر و جبهه بطور کامل بی معنی شده و هر نقطه¬ای از جهان به میدان¬جنگ تبدیل¬شده! جنگی که می¬تواند، جنگ¬اتمی باشد و بقول انیشتین بشریت را به عهد پارینه¬سنگی برگرداند. تازه اگر بشریت و کره زمین نابود نشده¬باشد!

جهان چند قطبی مدتهاست که به واقعیت زمانه ما تبدیل شده ولی تنها ابرقدرت حاکم بر جهان با هیچ منطقی به جز منطق زور حاضر نیست واقعیت موجود را به رسمیت بشناسد. با شدتی دیوانه وار به تحریم و محاصره نظامی رقبای جدید یا احتمالی می پردازد!… ابر بحران هایی را که موجب این جنگها می شود در یادداشت دیگری بررسی خواهم کرد.

جنگ یا صلح؟

انتخاب راه صلح بینهایت سریع، ساده و مجانی است. رهبران ناتو اگر سر جنگ ندارند کافی است بگویند: اوکراین و گرجستان منطقه بی طرف باقی می مانند و به عضویت سازمان ناتو در نمی آیند! بدین طریق از نظر منطقی نگرانی روسیه از گسترش ناتو تا دم در روسیه را رفع شده و جنگ طلبان روسی خلع سلاح می شوند. پرواضح است که عضوگیری در ناتو به معنی عضوگیری در کلوپ رقص و تفنن نیست. ناتو بزرگترین اتحادیه و سازمان نظامی آمریکا و اروپا علیه کشورهای دیگر است! ناتو نمی تواند بطور دائم بسوی مرزهای روسیه پیشروی کند و بگوید ما فقط نیت خیر داریم و ترس شما به ما مربوط نیست!

مهمترین سئوالی که تمام انسانهای صلح طلب باید بپرسند این استکه، چرا رهبران ناتو بجای انتخاب راه مجانی صلح، با رجزخوانی و هماورد طلبی راه پرهزینه ترین جنگهای جدید را هموار می کنند؟ جنگهایی که به مدت نامعلومی می تواند به جنگ سرد و گرم جدید در سطح جهانی همراه با هزینه های نجومی نظامی و انسانی را دامن بزند!؟

برای درک جواب این سئوال بهتر است به سخنرانی بسیار مهم جرج فریدمن کارشناس ژئو استراتژیک آمریکا در دانشگاه شیکاگو در سال ۲۰۱۵ و توضیح علل ریشه ای این درگیری ها گوش کنید.

گوش کردن به کل سخنرانی جرج فریدمن ( ۱ ) را به همه دوستان ارجمندی که میخواهند بخشی از مهمترین مسائل استراتژیک آمریکا و روسیه و اروپا را درک کنند، بشدت توصیه می کنم… زیرا بدون شناخت دقیق مسائل استراتژیک جهانی، درک رویدادها و مانورهای گوناگون و بعضی وقتها ضد و نقیض در مناطق مختلف جهان بویژه در خاورمیانه امکان پذیر نیست!

قبل از پرداختن به سخنرانی جرج فریدمن اشاره کوتاه به دو موضوع زیر ضروریست.

مدل هایی برای پیش بینی آینده

پر واضح است که پیش بینی دقیق آینده در مورد علوم اجتماعی و سیاسی، مشکل ترین کار و تقریبا غیرممکن است! هرگز درباره تحولات آینده و رویدادهای که هنوز اتفاق نیفتاده اند نمی توان سند و مدرک داد! سند و مدرک قطعی را درباره رخدادهایی می توان ارائه کرد که در گذشته روی داده اند! هیچ مدل فکری نمی تواند آینده را بدون اشکال و بی کم و کاست پیش بینی کند! یکی از بهترین جمله هایی که از دوران دانشجویی خودم در دانشگاه لیدن از دانشمندان علم کامپیوتر و هوش مصنوعی یادگرفته ام و همواره بکار می برم این جمله است که با طنز جالبی فرموله شده: «هر مدلی کمتر از واقعیت است، به جز فتو مدل!» … فتو مدل تنها مدلی است که زیباتر از واقعیت است!… یعنی هیچ مدل فکری نمی تواند همه واقعیت را دربربگیرد و باید بطور دائم و در رابطه با واقعیات مشخص تکامل یابد… ولی ما هرگز بدون مدلهای فکری نمی توانیم در شناخت جهان پیرامون خود بطور موثر و سیستماتیک به پیشروی و اوج گیری بسوی قله های ناشناخته علم و دانش حرکت کنیم…

پس باید مدل های فکری را بسیار جدی بگیریم، ولی آیه های الهی و مقدس نپنداریم و با نقد دائمی آنها این مدلها را اصلاح و تکامل بخشیم و راه شناخت علمی و پیش بینی آینده را هموارتر کنیم.

یک نکته مهم دیگر این است که اگر یک مدل فکری توسط دانشمندان بزرگ و متعدد به طرق گوناگون با اختلافات جزئی تکرار شود، باید آن مدلها را بسیار جدی بگیریم و سعی کنیم در تحلیل خود از آینده و مسائل مهم منطقه دخالت دهیم و بطور خلاق با توجه به شرایط مشخص بکار بریم…

یکی از این مدلهای فکری قابل تامل مدلی است که آقای جرج فریدمن درباره ریشه درگیری های آمریکا و اروپا و روسیه و پیامدهای آن برای بشریت ارائه می کند.

معیار رادیکال بودن چیست؟

رادیکال بودن یعنی احترام گذاشتن به واقعیت و شناخت ریشه مشکلات، شناخت محدودیتها و مرزهای توانایی خودی و دشمن است!

یک انتقاد جدی به اغلب تحلیل هایی که توسط تئوریسین های ایرانی یا فعالین سیاسی که در باره قیام خودجوش توده ها در چند دهه گذشته ایران نوشتند. طوری تحلیل می کنند که کوچکترین ارتباطی با مسائل بین المللی و استراتژی ها و سیاستهای ابرقدرتهای جهانی در منطقه ندارد! هیچ انقلابی در جهان بی تاثیر از موقعیت مشخص بین المللی زمان خود نبود! حتی بزرگترین انقلابات تاریخ یعنی انقلاب فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب چین بدون تحولات بین المللی مساعد غیرممکن می شدند… در تئوری پردازیهای اغلب فعالین سیاسی ایران، انگار کشور ما در دورترین کهکشان و در خلاء کامل، بدون حضور رقبای جهانی و منطقه ای هست…! به همین دلیل به رویا پردازی هایی ادامه می دهند که در زمین واقعیت بر لبه پرتگاه لغزان قرار دارد… تخیل رویایی هرگز با مانعی برخورد نمی کند! زمانیکه این رویا پردازی را به زمین سخت و وحشتناک واقعیت می آورید مجبور هستید که تمامی محدودیتهای موجود را در رابطه با عدم تناسب نیروها بپذیرد!… غیرممکن ها را باید شناسایی کنید و از توهمات خود بیرون کنید… اهداف استراتژیک و اولویتهای دشمنان یا رقبا را خوب درک کنید تا راه خود را به شیوه ای علمی بسوی حرکت در جهت درست به امید پیروزی باز کنید… به همین دلیل بارها نوشته ام کسی که وارد میدان مبارزه می شود باید با ریاضیات حاکم بر میدان جنگ آشنا باشد… رویاپردازی در این میدان جنگ مطلقا به معنی رادیکال بودن و انقلابی بودن نیست که هیچ، بلکه همه را به کشتن خواهد داد و بیشترین ضربه را به انقلابیون واقعی خواهد زد!… در این زمینه که یکی از ضعف های مهم اغلب انقلابیون ایرانی است، بعدها باید مقالات زیادی نوشته شود …

********

خوشبختانه آرش برومند از سخنرانی جرج فریدمن قسمت سئوال و جوابها را به فارسی ترجمه است… در زیر من نکات مهم متن آرش برومند را آورده ام. برای برجسته کردن نکات کلیدی، فقط تیترها را من به ترجمه آرش اضافه کرده ام بقیه مطالب همه از ترجمه آرش برومند است… متن کامل ترجمه آرش را در پیوند زیر می توانید بخوانید. ( ۲ )

نظر خودم را بعد از پایان ترجمه آرش به اختصار آورده ام.

جنگهای آینده

فریدمن: هیچ منطقه ای نمی تواند برای همیشه صلح آمیز باقی بماند، از جمله ایالات متحد آمریکا… اروپا بار دیگر جنگ هایی خواهد داشت … این ایده که اروپا «منطقه برگزیده» است، منجر به جنگ ها خواهد شد… درگیریهایی در اروپا وجود داشته اند، مانند یوگسلاوی و اکنون در اوکرایین…

اروپا

در مورد مناسبات اروپا با ایالات متحد آمریکا باید بگویم ما مناسباتی با «اروپا» نداریم. ما مناسباتی با رومانی و با فرانسه داریم، اما «اروپا»یی وجود ندارد که با ایالات متحد آمریکا مناسبات داشته باشد.

از بین بردن محور مسکو، برلین

منافع اصلی سیاست خارجی ایالات متحد آمریکا در سده گذشته، در نخستین و دومین جنگ جهانی و در جنگ سرد مناسبات میان آلمان و روسیه بوده است. چون این دو اگر متحد باشند، تنها قدرتی خواهند بود که می توانند ما را تهدید کنند. منافع اصلی ما می طلبد که عدم تحقق چنین وضعیتی را تضمین کنیم.

اهمیت استراتژیک اوکراین برای آمریکا و روسیه

هفته پیش یا حدود ده روز پیش فرمانده عالی نیروهای زمینی آمریکا در اروپا، ژنرال بن هوجز (Ben Hodges) دیداری از اوکراین داشت. او در آنجا اعلام کرد که مستشاران آمریکایی از این پس بطور رسمی وارد اوکراین خواهند شد. او در آنجا مدال هایی به مبارزان اوکراینی داد، علیرغم اینکه مقررات آمریکا اهدای مدال به خارجیان را ممنوع کرده است. اما او این کار را کرد، چون می خواست با این کار نشان دهد که ارتش اوکرایین، ارتش خود او است. ایالات متحد آمریکا به کشورهای بالتیک سلاح، توپخانه و جنگ افزارهای دیگر می فرستد. دولت های بالتیک، رومانی، لهستان و بلغارستان، اینها نقطه بسیار جالبی را تشکیل می دهند.

دیروز آمریکا اعلام کرد که قصد دارد، به اوکراین سلاح ارسال کند. این نکته تکذیب شد، اما این کار را خواهیم کرد. جنگ افزارها ارسال خواهند شد. و در جریان همه این عملیات ایالات متحد آمریکا خارج از چارچوب ناتو عمل می کند. چرا که همه تصمیم گیری های ناتو می بایست از سوی همه کشورهای عضو به اتفاق آراء تصویب شوند. نکته اصلی در اینجا آن است که ایالات متحد آمریکا یک «کمربند امنیتی» به دور روسیه می کشد و روسیه این را می داند. روسیه باور دارد که ایالات متحد قصد دارد فدراسیون روسیه را متلاشی کند. فکر می کنم که ما نمی خواهیم آنها را بکشیم، بلکه می خواهیم تا حدودی مجروح شان کنیم و یا خسارت به آنها وارد کنیم.

حضور یک جانبه آمریکا در اقیانوسها و تمام نقاط مهم جهان

ایالات متحد آمریکا بخاطر منافع بنیادی اش بر همه اقیانوس های دنیا کنترل دارد. هیچ قدرت دیگری هیچگاه نتوانسته چنین کاری را بکند. به همین دلیل ما می توانیم در سراسر جهان وارد خاک کشورهای دیگر شویم ولی آنها نمی توانند چنین کاری را بکنند. این مساله خیلی خوبی است. حفظ کنترل اقیانوس ها و فضا اساس قدرت ما را تشکیل می دهد.

بهترین راه برای پیروز شدن بر نیروی دریایی دشمن آن است که مانع تشکیل آن شویم. راهی که بریتانیایی ها پیمودند تا مانع آن شوند که یک قدرت اروپایی دیگر بتواند نیروی دریایی ایجاد کند، آن بود که اروپایی ها مشغول جنگ با یک دیگر باشند. سیاستی که من توصیه می کنم همان است که رونالد ریگان در ایران و عراق به کار برد. او از هر دو طرف جنگ حمایت کرد تا آنها با همدیگر بجنگند (جنگ ایران-عراق در سال های ۱۹۸۰-۱۹۸۸) و نه بر ضد ما. این امر از لحاظ اخلاقی قابل دفاع نبود، اما کارایی داشت.

راه نجات امپراتوری آمریکا:

بی ثبات سازی، جنگ و سرکار آوردن دولتهای سرسپرده!

ما به مثابه یک امپراتوری نمی توانیم همه جا دست به مداخله بزنیم. بریتانیایی ها سابقن هندوستان را اشغال نکردند. آنان تنها حکومتهای منطقه های مختلف هند را گرفتند و گذاشتند که آنان بر ضد هم بجنگند. آنان افسران بریتانیایی را در ارتش هندوستان منصوب کردند. سابقن رومیان نیز واحدهای نظامی به منطقه های دورافتاده خارج از امپراتوری روم نمی فرستادند، بلکه آنان شاهان طرفدار روم را در آن منطقه ها مستقر می کردند. این پادشاهان توسط روم به قدرت می رسیدند و در خدمت امپراتوری روم در کشورهای دیگر حکومت می کردند. این پادشاهان مسئول حفظ صلح (به سود روم) در مرزهای امپراتوری بودند. این امر برای مثال در مورد قلمروی پارت ها نیز صدق می کرد. امپراتوری هایی که می کوشند مستقیمن در مناطق اشغالی حکومت کنند، با شکست روبرو می شوند، مانند نمونه امپراطوری نازی ها. چون هیچکس آن اندازه قدرت ندارد که بتواند مستقیم حکومت کند. در این جا باید هوشیارانه عمل کرد.

به هر حال مسئله ما الان این نیست، بلکه مساله در اصل این است که ما یک امپراتوری هستیم.

مسئله حیاتی امریکا: نابود کردن هرگونه احتمال نزدیکی روسیه و آلمان

مسئله ای که اکنون بر روی میز روس ها قرار دارد این است که آیا می خواهند اوکراین را به عنوان منطقه حائل میان روسیه و غرب داشته باشند که دستکم بی طرف بماند، یا اینکه غرب تا آنجا در اوکرایین رخنه کند که تنها ۱۰۰ کیلومتر از استالینگراد (ولگا گراد) و ۵۰۰ کیلومتر از مسکو فاصله داشته باشد. برای روسیه وضعیت اوکراین یک مسئله حیاتی است و روس ها نمی توانند از کنار این مساله براحتی بگذرند و آن را رها کنند. برای ایالات متحد آمریکا این نکته مطرح است که اگر روس ها کماکان به اوکراین بچسبند، ما روسیه را متوقف خواهیم کرد. به همین دلیل ایالات متحد آمریکا دست به تدبیرهایی می زند، از آن قبیل که به تازگی ژنرال هوجز عمل کرد و به خاطر آن مقصّر شناخته شد. مساله بر سر استقرار واحدهای نظامی در رومانی، بلغارستان، لهستان و کشورهای بالتیک است. این همان «اینترماروم» یعنی سرزمین بین دریاها، قلمرویی بین دریای سیاه و دریای بالتیک است که پیلزودسکی (۱) آرزویش را داشت. این راه حلی است که ایالات متحد آمریکا ترجیح می دهد.

مسئله ای که ما برایش پاسخ آماده ای نداریم این است که آلمان در این وضعیت چه خواهد کرد؟

برای ایالات متحد هدف اصلی این است که سرمایه آلمانی و فن آوری آلمانی و منابع اولیه روسی و نیروی کار روسی می توانند به یک ترکیب بی همتایی تبدیل شوند که ایالات متحد آمریکا از یک سده به این سو می کوشد، مانع اش شود. به این ترتیب چگونه می توان به این هدف دست یافت که از این ترکیب آلمانی – روسی جلوگیری کرد؟ ایالات متحد آمریکا آماده است که با کارت برنده خود این ترکیب را درهم بشکند: خط میان بالتیک و دریای سیاه.

ایالات متحد امریکا دیواری از دولت های ضد روسی در برابر روسیه بر پا می کند تا آلمان و روسیه را از همدیگر جدا کرده و هر دو را ضعیف کند.

******************************

نقد و نظر احمد پوری:

با توجه به مطالب فوق براحتی می توان دریافت که مسائلی که به هستی یا نابودی کشورها مربوط است با هیچ سیاست و حیله ترساندن حریف قابل حل نیست! ظرفیت تحمل سختی ها و دفاع از موجودیت خود می تواند همه را شگفت زده کند…

چند نکته مهم:

یک: آقای جرج فریدمن با توجه به اهداف و نیاز امپراتوری امریکا، مژده جنگهای جدید و بزرگ را می دهد…

دو: اگر اروپا تسلیم سیاستهای امریکا شود عالی است وگرنه اروپایی وجود ندارد… و آمریکا بطور دوجانبه با کشورهایی مثل مجارستان و اوکراین و … روابط خود را تنظیم می کند تا اروپای نافرمان را تجزیه و تنبیه کند…

سه: همانطوریکه هنری کیسینجر فرموله کرده کابوس آمریکا بوجود آمدن محور مسکو، برلین و پاریس است. بنابراین هدف آمریکا نابود کردن این محور است!

چهار: امکان تداوم استراتژی امپراتوری آمریکا در قرن بیست و یکم تنها از طریق ایجاد جنگهای دائمی بین رقبای بالقوه امریکا و بی ثبات سازی درونی این کشورها و مدیریت دائمی بحرانهایی که می آفریند میسر می شود! در حقیقت نیروهای امریکایی آنچنان که وانمود می کنند، فرشته های نجات نیستند، بلکه آتش افروزانی هستند که در لباس آتش نشانی وارد کشورها می شوند تا منافع طبقه حاکم آمریکا را حفظ کنند…

پنج: امریکا به هر بهایی تصمیم گرفته است که بین روسیه و آلمان کمربند حایلی از کشورهای مزدور یا وابسته به امریکا بوجود بیاورد که اغلب دولتهای نئوفاشیستی دارند مانند، لهستان، مجارستان، بلغارستان، اوکراین،… ولی مهمترین نکته قابل تامل این است که رهبران نئوفاشیست چنین کشورهایی بهترین دوستان دولت آمریکا هستند، دولتی که می کوشد به همه جهان دمکراسی و حقوق بشر تزریق کند!…

پروفسور گنسر در سخنرانی زیر در دقیقه ۳.۴۰ از جرج فریدمن کارشناس ژئواستراتژیک امریکا نقل زیرا را بیان می کند:

“ما می بایست آلمانی ها و روسها را علیه یکدیگر تحریک کنیم. اگر این دو به کشتار هم بپردازند و خون شان جاری شود، به سود آمریکا خواهد بود!…”

پروفسور گنسر ادامه می دهد: “لذا بسیار مهم است که آلمان روابط دوستانه اش را با روسیه حفظ کند!”

https://www.facebook.com/mahbobeh.englund/videos/382214986598636

شش: امریکا در عمل و تئوری نشاده است که به هر بهایی وارد اوکراین خواهد شد… حتی به قیمت حمایت و تقویت آشکار نیروهای فاشیست در منطقه و اوکراین!… بقول برژینسکی و تعدادی از تئوریسین های مهم مانند جان مرشایمر… اوکراین نه همسایه روسیه بلکه دروازه ورودی روسیه است!

هفت: بعد از اوکراین نوبت بی ثباتی و تجزیه روسیه فرا خواهد رسید… امریکا بطور مستقیم با روسیه هم مرز خواهد شد! از مرز اوکراین تا مسکو ۴۵۰ کیلومتر فاصله هست! تا استالینگراد که امروز ولگاگراد نامیده می شود ۳۳۳ کیلومتر فاصله هست و تا قزاقستان ۴۸۰ کیلومتر راه است اگر در این مسیر کوتاه از طریق قزاقستان و اوکراین راه روسیه را به جنوب سد کنند، ارتباط روسیه با دریای خزر و دریای سیاه قطع می شود!…

هشت: هزینه امپراتوری آمریکا را باید تمامی جهان به هر بهایی که ممکن است بپردازند یا اینکه قدرت ارتش امریکا را در کشور خود مشاهده خواهند کرد…

نه: آمریکا کشورهای عضو ناتو را وادار میکند بودجه نظامی خود را افزایش دهند و بطور مرتب در اطراف روسیه و حتی در دریای سیاه تمرین نظامی برای حمله به روسیه را بنام دفاع از خود انجام می دهند!

ده: برپایی سپر دفاع موشکی در کشورهای اطراف روسیه تا با محاصره کامل روسیه، تعادل اتمی موجود را بهم بزنند!… زمانیکه این تعادل بهم بخورد و کشور قویتر اطمینان حاصل کند که اگر ضربه اول را بزند، دشمن امکان زدن ضربه دوم را نخواهد داشت، حتما ضربه اول را خواهد زد! خطر فوق العاده آنجاست که حریف ضعیف تر به هر دلیل غیرقابل اثباتی اگر فکر کند که دشمن آماده زدن ضربه اول است پر واضح است که منتظر نخواهد ماند و ضربه اول او شروع خواهد کرد! این امر نشان میدهد که با تداوم آزمایشات هسته ای جدید جهان با چه سرعتی در جهت فاجعه اتمی به پیش می رود!

یازده: امریکا بطور یکطرفه با زیر پا نهادن قوانین و توافقات بین المللی به آزمایشات جهت ساختن نسل جدیدی از بمبهای اتمی ادامه می دهد!… احمق هایی که شیپور آسوده بخواب را از سر گشادش می نوازند، مدعی هستند که بمب اتمی برای زدن نیست بلکه برای نزدن و جلوگیری از جنگ است! این افراد باید توضیح دهند، چرا بزرگترین دانشمندان و فیزیکدانان جهان، ساعت نمادین پایان جهان و جنگ اتمی را به دو دقیقه به دوازده نزدیک کرده اند؟ قابل توجه است که همه این دانشمندان آمریکایی هستند و کسی نمی تواند به آنان اتهام روسی و چینی بودن بزند! چرا آنتونیو گوترش به عنوان دبیرکل سازمان ملل در مهمترین پیام سال نو میلادی به خاطر نزدیک بودن به خطر جنگ اتمی، خطر جنگهای جدید، خطر فقر رشد یابنده و خطر نابودی محیط زیست، به بشریت هشدار سرخ می دهد؟ چیزی که در عرف دیپلماتیک آنهم از زبان رئیس سازمان ملل هرگز مشاهده نشده است!…

هشدار قرمز” دبیرکل سازمان ملل برای سال ۲۰۱۸

لینک کوتاه شده رادیو دویچه وله https://p.dw.com/p/2qAXh

اگر بمب اتمی تضمینی برای نزدن و ایجاد صلح است، چرا آمریکا و شرکا بطور دائم می گویند: اگر ایران به بمب اتمی دسترسی داشته باشد حتما از آن استفاده خواهد کرد و به همین دلیل خطر بزرگی برای امنیت جهان است! چرا همه کشورها را تشویق به داشتن آن نمی کنند تا صلح ابدی اتمی حاکم باشد؟ وابستگی یا حماقت برخی از هموطنان ما در توجیه جنگ افروزی و زیرپا گذاشتن قراردادها و قوانین بین المللی توسط امریکا تصور ناپذیر است!…

کسانی که خواهان صلح و سعادت بشریت هستند باید رفتار همه کشورهای دوست و دشمن را با یک متر به سنجند و نقد کنند!

دوازده: اگر به شکل شماره سه نگاه کنید متوجه خواهید شد که کشورهایی که در اروپای شرقی دولتهای نئوفاشیستی و یا راست افراطی داند و بهترین رهبران سپرده نسبت به آمریکا هستند، بطور تصادفی در یک کمربند حایل بین آلمان و روسیه قرار نگرفته اند!… آنها را نه طبیعت و نه دست غیبی خدا، بلکه اراده و برنامه آگاهانه در نظم خاصی قرار داده است!…

بقول برتولت برشت:

«… در پس کارهای هر روزه, آنچه را که نا موجه است کشف کنید.

در پس قاعده ی مسلم, نامعقول را تمیز دهید.

-به هر کمترین حرکتی -گرچه به ظاهر ساده

بدگمان باشید.

رسم متبع را به همان عنوان نپذیرید,

ضرورت آن را جویا شوید.

به التماس از شما می خواهیم , در برابر حوادث هر روزه

نگویید: «طبیعی است.»

در عصری که آشفتگی فرمانروا و خون فشان است,

در عصری که امر به آشوب می کنند,

در عصری که خودکامگی قدرت قانون به خود می گیرد,

در عصری که انسانیت ترک مردمی می گوید…

هرگز نگویید :«طبیعی است»,

تا هیچ چیز, تغییر ناپذیر شمرده نشود…»

رویاهای فرماندهان

اینکه چقدر از این رویاهای امریکا عملی خواهد شد تنها به رویاهای استراتژیست های آمریکا بستگی ندارد به خیلی از فاکتورها بستگی دارد که اغلب غیرقابل پیشبینی هستند. مثلا میزان همکاری ترکیه و آلمان و چین با روسیه یا کشورهای دیگر … خیلی از مواضع سیال هستند و هنوز داستان یارگیری و کی با کی حل نشده است…

یک نکته مهم: می گویند همه جنگها با رویاهای ژنرالها شروع شده ولی هیچ جنگی مطابق رویاهای ژنرالها تمام نشده است!…

پس دانستن اهداف استراتژیک کشورها و رویاهای ژنرالها بسیار مهم است ولی نباید ناامید شد بلکه با آگاهی از برنامه های دشمن و شناخت دقیق نکات قوت و ضعفهای او می توان راه مقاومت خلاق و سرانجام راه پیروزی در مقابل ابرقدرتهای جنگ افروز را هموار کرد…

هنری کیسینجر هم تحلیلی مشابه تحلیل جرج فریدمن دارد. در کتاب دیپلماسی قرن بیست و یکم می گوید: محور مسکو، برلین و پاریس بزرگترین کابوس آمریکا است!  می نویسد اگر اروپا و روسیه به همدیگر نزدیک شوند به نوعی تبدیل به سازمان ملل می شوند و نیازی به آمریکا نخواهند داشت، به هر قیمتی نباید گذاشت چنین اتحادی شکل بگیرد… بعد از تجاوز یک جانبه آمریکا به عراق، محور مسکو و برلین و پاریس خیلی بهم نزدیک شدند و بشدت از سیاستهای یکجانبه گرای آمریکا انتقاد می کردند… امریکا سرانجام توانست با ایجاد جنگها و نابود کردن چندین کشور و بحران آفرینی های زیاد در خاورمیانه و آفریقا و اروپا این محور را نابود کند…

مدلهای فکری و تحلیل های بسیاری از نظریه پردازان مختلف در این زمینه هست که در بخش های بعدی به آنها خواهم پرداخت…

چند سئوال برای تامل:

اکنون که روسیه و چین هر دو به نظام سرمایه داری تبدیل شده اند و کوچکترین رقابت ایدئولوژیک بین این کشورها و امریکا موجود نیست! چرا آمریکا و شرکا بجای جشن گرفتن و اعلام صلح دائمی به بشریت مژده جنگهای بی پایان را دادند؟…

چرا بعد از فروپاشی شوروی و پیمان ورشو، ناتو که در تمام دوران جنگ یک پیمان نظامی دفاعی در مقابل پیمان ورشو بود، از بین نرفت؟ اکنون که رقیبی بنام پیمان نظامی ورشو موجود نیست چرا ناتو بجای انحلال خود به یک سازمان تهاجمی، توسعه طلب و جنگ افروز تبدیل شده است؟! …

رهبران روسیه به کرات هم در زمان گورباچف هم در زمان یلتسین و هم در زمان پوتین خواهان پیوستن به ناتو و الحاق به «خانه اروپا » بودند تا امکان جنگ را کاملا منتفی کنند… چرا این درخواست مکرر و بسیار منطقی و حیاتی برای صلح بشریت از طرف کشورهای غربی رد شد؟

تقریبا تمامی سیاستمداران اروپایی حتی از احزاب راست افراطی و نئولیبرال قبول دارند که اوکراین فاسدترین و بی ثبات ترین کشور در اروپاست… سئوال این است که چرا ناتو به حمایت همه جانبه از اوکراین فاسد و بی ثبات برخاسته و به هر بهایی می خواهد اوکراین را علیرغم داشتن مشکلات بی شمار، بدرون اتحادیه اروپا و ناتو راه دهد، ولی روسیه را که از هر نظر باثبات و بهتر از اوکراین و خواهان پیوستن به اتحادیه اروپاست، راه نمی دهند که هیچ به هر بهانه ایی تحریم و تهدید و محاصره می کنند؟

دلیل این را در سیاستهای استراتژیک امپراطوری آمریکا و برنامه ها و «سیاست امنیت ملی» و «پروژه قرن جدید امریکایی» می توان یافت…

در مهمترین برنامه تلویزیونی هلند که رویدادی مهم هر هفته را بررسی می کند روز یکشنبه پانزده آوریل ۲۰۱۸ حتی خبرنگار روس شناس هلندی که آشکارا ضد روس است، می گفت: یکی از خطرهای واقعی و مهم جهان امروز غیرقابل پیش بینی بودن ترامپ و امکان جنگ بین آمریکا و روسیه است… ولی اعتراف می کرد: مشکل واقعی این است که توجیه جنگ بین غرب و روسیه مثل دوران جنگ سرد آسان نیست، زیرا در آن زمان تبلیغات ایدئولوژیک برای توجیه و مشروعیت دادن به جنگ راحت بود، اکنون هر دو کشور سرمایه داری هستند. دیگر بهانه جنگ با کمونیسم و سوسیالیسم موجود نیست!…

همانطور که ملاحظه می فرمایید یادداشت فوق را شش سال پیش نوشته بودم که با اضافه کردن چند جمله بروز کردم. اما انگار مطالب مطرح در آن برای امروز نوشته شده بود! زیرا مقالات استراتژیک انسان را از کوته نظری بازداشته، به افق های دوردست و استراتژیک متوجه می کند. توجه به مسائل راهبردی به همین دلیل بسیار مهمتر از خواندن هزاران مقاله و خبر احساساتی است که تاریخ مصرفش چند ساعت بیشتر نیست!

می دانم که به خیلی از مسائل استراتژیک، ابر بحرانهای جهانی و نقاط سوزان و بی ثبات جهان نپرداخته ام. در یک مقاله کوتاه که سهل است در یک کتاب هم نمی توان به همه مسائل پرداخت…
ساعت نمادین آخرالزمان یا پایان جهان در سال ۲۰۲۲ توسط مهمترین دانشمندان و فیزیکدانان جهان به ۹۰ ثانیه قبل از ۱۲ پیش کشیده شد! حتی در بدترین دوران احتمال جنگ اتمی بین آمریکا و شوروی هرگز ساعت نمادین پایان جهان و بشریت این اندازه به ساعت ۱۲ نزدیک نشده بود!… آیا بشریت به موقع بیدار شده و به نیروی آگاهی ریشه نظامهای جنایتکار جنگ افروز را قطع خواهد کرد یا…؟!

امیدوارم با طرح پرسش ها یا نقد و نظر خود در غنی کردن این گونه بحثها بکوشیم. بدون درک همه جانبه اینگونه رویدادهای مهم جهانی، درک راه نجات ایران یا سایر کشورهای منطقه نیز غیرممکن است…

فردی مثل آنتونیو گوترش به عنوان رئیس سازمان ملل بی جهت به بشریت هشدار قرمز نمی دهد! در این باره و آینده بشریت باید تامل بیشتر کرد…

راستی نیروهای طرفدار صلح در جهان در کدام بیابان گم شده اند؟ چرا کوچکترین خبری از آنها نیست در حالی که طرفداران جنگ افسار پاره می کنند؟

ادامه دارد…

با احترام،

احمد پوری ( هلند ) ۲۵ – ۰۱ – ۲۰۲۴

( ۱ ) جرج فریدمن تحلیل گر سیاسی سرشناس بین المللی، بنیانگذار و رئیس مرکز پیش بینی های راهبردی استراتفور ( STRATFOR)، یکی از اندیشکده های پیشتاز آمریکا است که تحلیل ها، گزارش ها و طرح هایی درباره تحولات آینده در رابطه با مسایل ژئوپلیتیکی، امنیتی و درگیری ها در سراسر جهان عرضه می کند.

George Friedman, «Europe: Destined for Conflict?»

https://www.youtube.com/watch?v=QeLu_yyz3tc

1.12.29 282,548 views 1.3K341SHARE

Chicago Council on Global Affairs

Published on Feb 4, 2015 SUBSCRIBE 7.5K

The Chicago Council on Global Affairs and Stratfor founder and CEO George Friedman present a discussion on the emerging crisis in Europe.

( 2 ) آشنایی با سیاست های ژئوپلیتیکی آمریکا در اروپا

جرج فریدمن، برگردان: آرش برومند

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=85808

پیوند این یادداشت در صفحه فیسبوک:

https://www.facebook.com/ahmed.pourinl/posts/pfbid0FQeFR5RkyKZc5Gy8sshXyQHqeDSEZZdk7VdCLX9aNzbdRkocxgxLCDJGbCc6KVLBl

لینک کانال احمد پوری در تلگرام:

@Ahmed_Pouri_NL

https://t.me/Ahmed_Pouri_NL

**********************

دوستان ارجمندی که مایلند در این مورد بیشتر بدانند می توانند به یادداشتهای و سخنرانی های زیر مراجعه کنند.

خاورمیانه حساس ترین میدان شطرنج سیاسی جهان

یکی از دوستان ارجمند تئوری زیر را در صفحه فیس بوک خود مطرح کرده است:

«اگر روسیه مقاومت کند امریکا جا می زند واین به نفع رهائی دنیا از وحشیگری وجنایات امریکاست»

آیا تز فوق درست است؟

https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/2043285205690704

چرا باید در رفراندوم هلند به توافق اروپا با اوکراین رای منفی داد؟

https://www.facebook.com/ahmed.pouri/posts/1302134806472418

گفتگویی با احمد پوری درباره اوکراین

http://goftemanse.blogspot.nl/2014/04/12.html

زنجیره های تنش در اوکراین وخاورمیانه گفتگویی با احمد پوری

http://goftemanse.blogspot.nl/2014/07/26.html

گلادیو چیست و چگونه در ۶۰ سال گذشته کمونیستها را در سطح جهانی مفتضح، ایزوله، تضعیف، قتل عام و نابود کرده است؟

https://www.prime95.nl/2014/04/21/2831/

*******************************

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate